eitaa logo
نـیـهـٰان
24.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
800 ویدیو
1 فایل
پارت‌گذاری منظم و روزانه✨🌚 تبلیغاتمون🌸🕊❤️‍🩹 https://eitaa.com/joinchat/1692795679C16d4f59df1
مشاهده در ایتا
دانلود
● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -● چند قدمی نزدیک شد و با نوشیدن کمی از چای گفت: - یعنی این صبحونه رو خودت درست کردی؟ تک قدمی دور رفتم و سرم را به نشانه‌ی نه تکان دادم. بدون این‌که به حضور من فکر کند گره حوله‌اش را باز کرد... سریع دست روی چشمانم گذاشتم و به طرف دیوار بازگشتم که صدایش به گوشم خورد: - از چی خجالت می‌کشی؟ مردکِ دیوانه! بدون پوشش مقابل من ایستاده و می‌گويد از چه خجالت می‌کشی؟ کمی شعور نداری؟ نداشته باش حداقل حیا داشته باش! - لباس پوشیدم نمی‌خوای برگردی؟ مرا احمق گیر آورده بود؟ هنوز به دقیقه نکشیده چطور لباس پوشید؟ ذره‌ای تکان نخوردم و در همان حالت اولم ماندم. من می‌گفتم بالا نیایم بهتر است این سمیه هی می‌ترسم، می‌ترسم می‌کند!حداقل تو آماده بودی جلویت این چنین... نفسی کلافه کشیدم و ترجیح دادم کمتر خود‌خوری کنم. ●- - - - - - - - • ✨🌚• کپی؟راضی‌نیستم.