eitaa logo
نـیـهـٰان
24.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
800 ویدیو
1 فایل
پارت‌گذاری منظم و روزانه✨🌚 تبلیغاتمون🌸🕊❤️‍🩹 https://eitaa.com/joinchat/1692795679C16d4f59df1
مشاهده در ایتا
دانلود
● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -● با قرار گرفتن دستی به روی دستانم، لبم را محکم به دندان کشیدم. تصمیم داشت چی‌کار کند؟ چرا وقتی در این وضعیت است به من نزدیک شده؟ - بچه می‌گم لباس تنمه! بردار این دستو. با گفتن جمله‌ی دومش دستم را با شتاب از روی چشمم کنار زد و مرا به سمت خود چرخاند. چشمانم را کمی باز کردم تا مطمئن شوم حرفش باز هم دروغ نیست و راست می‌گوید. با دیدن لباسی که به تن داشت نفسی راحت کشیدم و چشمانم را باز کردم. مثل آدم از اول لباس می‌پوشید نمی‌شد؟ حتما باید با حوله چرخی در اتاق می‌زد؟ با یادآوری کلید اتاق تصميم گرفتم تا روی دنده‌ی خوش اخلاقی هست سریع به خواسته‌ام برسم. چهره‌‌ام را مظلوم کردم و ملتمسانه گفتم: - می‌شه کلید اون اتاق رو بدی؟ من خوابم میاد می‌خوام استراحت کنم. برخلاف تصور من نچی کرد و به سمت صندلی‌اش رفت. کمی با همین مظلوم نمایی پیش می‌رفتم می‌توانستم راضی‌اش کنم، مطمئن بودم. ●- - - - - - - - • ✨🌚• کپی؟راضی‌نیستم.