eitaa logo
نـیـهـٰان
24.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
800 ویدیو
1 فایل
پارت‌گذاری منظم و روزانه✨🌚 تبلیغاتمون🌸🕊❤️‍🩹 https://eitaa.com/joinchat/1692795679C16d4f59df1
مشاهده در ایتا
دانلود
● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -● دقیقا پشت سر او روی تخت نشستم و سرم را پایین انداختم. شده بودم مانند دختر بچه‌های سه ساله‌ای که قهر کردند تا عروسک برایشان بخرند. با احساس سنگینی نگاهی سرم را بالا آوردم و به هاتفی که در آیینه به من نگاه می‌کرد خیره شدم. لبخندی به لب آورد و چشمانش را ریز کرد. همراه با بغضی که در صورتم به خوبی پیدا بود به او نگاه کردم و دوباره سرم را پایین انداختم. دلیلش را نمی‌فهمم اما اذیت کردن او برایم شیرین بود. حتماً علتش کینه‌ای بود که از او در دل داشتم اما هرچه که بود هرچه بیشتر حرص می‌خورد، من بیشتر خوشحال می‌شدم. - چته این‌قدر مظلوم شدی؟ پس تیرم به هدف خورده. حرفی نزدم و به سکوتم ادامه دادم و لحظه‌ای بعد از جایم بلند شدم و به سمت درب اتاق حرکت کردم. من گاهی نه ناز کرده بودم و نه کسی خریدار نازم بود! نمی‌فهمم این حرکات را چگونه و از کجا می‌آوردم، اما کاملاً طبیعی بود به هرحال ناز بودن و برخی از خصوصیات اخلاقی در وجود دختران نهادینه شده بود. ●- - - - - - - - • ✨🌚• کپی؟راضی‌نیستم.