● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -●
#نیهان
#پــارت_676
تند تند اشکِ جاری شده روی صورتش را پاک کرد و با نهایت توانش گفت:
- آقا هاتف...تصادف کرده.
اینبار من بودم که وارد شک و حیرت شدم. هاتف تصادف کرده بود؟ کی؟ کجا ؟چطوری؟ شاید بیرحمی باشد اما اولین جملهی که در ذهنم روشن میشد این بود" تقاص بدی همینه"
- الان کجاست؟
سمیه تلفنی که در دست داشت را مقابل من گرفت و گفت:
- مارال خانم پشت خطه، آدرس بگیرید.
سری تکان دادم و تلفن را از دستانش گرفتم. گلوی صاف کردم و گفتم:
- مارال؟
جوری با تردید نامش را بر زبان میآوردم که گویا قرار است کسی غیر او جوابم را بدهد.
- نیهان، ماشین میفرستم دنبالت بیارتت اینجا، لباس بپوش آماده باش.
●- - - - - - - - • ✨🌚•
کپی؟راضینیستم.