● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -●
#نیهان
#پــارت_677
قبل از اینکه من حرفی بزنم تلفن را قطع کرد. موبایل را از گوشم فاصله دادم به آن نگاه کردم، حتی منتظر نشد حرفی بزنم!
- خانم میشه منم بیام؟
سری به نشانهی تأیید تکان دادم که سمیه انگار بال درآورد و به سمت اتاقی پرواز کرد. وارد اتاقم شدم و ناباور به درون آیینه نگاه کردم.
چقدر فاصلهی بین مرگ و زندگی کم بود! مردی که چند ساعت قبل پیش او بودم الان تصادف کرده بود.
تلفن را روی میز گذاشتم و تند تند مشغول تعویض لباسهایم شدم. با پوشیدن شال دوباره موبایل زنگ خورد.
جواب دادم و به گوشم نزدیک کردم.
- راننده پایین منتظره برو پایین.
باشهای گفتم و اینبار خودم تلفن را قطع کردم. سریع از اتاق خارج شدم و خواستم به سمت اتاق سمیه بروم که خودش بیرون آمد.
حرفی نزدم و سریع کفش پوشیدم و به سمت درب حیاط حرکت کردم. این همه استرس را اصلا درک نمیکنم، من دل خوشی از هاتف نداشتم پس چرا نگرانش بودم؟
●- - - - - - - - • ✨🌚•
کپی؟راضینیستم.