eitaa logo
نور شریعت
1هزار دنبال‌کننده
296 عکس
40 ویدیو
156 فایل
محل نشر آثار و دروس استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب 🔻 استاد درس خارج حوزه علمیه قم (PhD in Clinical Psychology)🔻 🔻مؤلف کتب و مقالات عدیدۀ علمی در علوم گوناگون (استدلالی و اجتهادی) 📌 ادمین 👇 @Norshariat
مشاهده در ایتا
دانلود
📌رویت هلال ماه با چشم غیر مسلح 🔰 گوشه ای از مقالۀ رؤیت هلال 🔹 ابتدای امر باید گفت که این یک بحث تخصصی است که برخی از زوایای آن جز برای متخصصان روشن نمی‌شود. قرآن کریم دلالت بر این دارد که «هلال هر ماه» به عنوان «شاخص زمان» قرار داده شده است تا عموم مردم در کار دین و دنیای خود بر آن تکیه کنند. خداوند متعال فرموده است: «یَسألونک عن الأهلّة، قُل هیَ مَواقیتُ للنّاسِ و الحَجّ» وآن چیزی که شایسته است میقات و شاخص زمان برای عموم مردم باشد، همان هلالی است که به گونه قابل رؤیت با چشم عادی در افق محلیِ هر منطقه نمایان می‌شود؛ اما اگر این هلال تنها با دوربین دیده می شود، صلاحیت آن را ندارد که به عنوان شاخص زمان برای عموم مردم تلقی گردد. حضرت آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی (رضوان الله علیه)، آیت الله میرزا جواد آقا تبریزی(رحمه الله) و برخی دیگر از فقهاء معتقدند که اگر هلال در جایی مشاهده گردد، برای بقیه کشورها و شهرهایی که در قسمتی از از شب، با آن مکانی که هلال در آن دیده شده، اشتراک در شب دارند، کافی است. 🔸 اما حضرت آیت‌الله سیستانی(حفظه الله) ، اعتقاد دارند که آغاز ماه قمری، یک امر نسبی است که در شهرهای گوناگون، تفاوت دارد و در همه جا یکسان نیست و آنچه شارع برای فرد ساکنِ یک منطقه حجّت قرار داده، قابلیّت رؤیت هلال با عین مجرده در همان محل یا جاهایی است که اگر هلال در آنها دیده شود (اگر موانع جوّی مانند ابر یا غبار وجود نداشته باشد)، در محل سکونت آن شخص هم مشاهده می گردد؛ یعنی شرط می باشد. 🔸 استاد معظم حضرت آیت‌ الله شبیری زنجانی (حفظه الله) بدرستی فرمودند: "فقیهی که قائل است برای اثبات ماه رؤیت با چشم غیر مسلح ملاک است، منکر پیشرفت و علم روز نیست بلکه می‌گوید ظواهر نصوص شرعی این است که برای اثبات هلال ماه، چشم عادی ملاک قرار داده شده است". بعد اینکه: ☑️ محمد بن الحسن باسناده عن علي بن مهزيار، عن محمد بن أبي عمير، عن أبي أيوب وحماد، عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السلام، قال: إذا رأيتم الهلال فصوموا، وإذا رأيتموه فأفطروا، وليس بالرأي ولا بالتظني ولكن بالرؤية.. الحديث. 🔸 چون روزه از است (نه سنن) لذا انجامش باید با یقین باشد و شک نباید در آن داخل شود. بحث فریضه و سنت را اخیرا مطرح کردیم و یکی از نکاتش همین است : سنت را می شود با وهم و شک انجام داد ولی فریضه باید با یقین باشد. لذا گفته شده : «إنّ شهر رمضان فریضه من فرائض الله، فلا تؤدّوا بالتظنی». لذا «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه» امر به روزه در رمضان است و آن روزی که روزه گرفته می شود باید قطعی شود که از رمضان است.  🔻کلام ما بطور کلی بر همین است که رویت هلال باید با چشم غیر مسلح باشد ، چرا که امکان دارد چشم مسلح، هلال را زودتر رویت کند، چه بسا هلال ماه هنوز در منطقه ما واقع نشده باشد. و ما با تلسکوپ و غیرهما هلال ماه را استهلال کرده باشیم. شاید این مثال مستقیما مربوط به رویت هلال ماه نباشد، اما برای فهم بهتر و تسهیل درک عزیزان مفید است، و آن اینکه ، فرق چشم مسلح با غیر مسلح ، مانند طلوع و غروب خورشید است. که تدریجا واقع میشود. از یک نقطه تا نقطه ی بعدی قطعاً فاصله ای خواهد بود. و این فاصله خودش زمان وقوع یا عدم زمان انجام عمل یا فرائض است. https://drhasheminasab.blog.ir/1401/01/12/%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D9%84%D8%A7%D9%84-%D9%85%D8%A7%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%DA%86%D8%B4%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%B3%D9%84%D8%AD
بسم الله الرحمن الرحیم نشانه های بدعتگذاران 🔷 بخش اول ؛ شخصیت محوری با توجه به این كه راه بدعتگذاران طبعاً از راه قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام جدا بوده و در صدد ایجاد تحریف در آموزه های دینی و مذهبی هستند، ناچارند به گونه ای مقاصد خود را به دین مبین متصل کنند تا حداقل ظاهرِ آبرومندی برای خود بتراشند. بنابراین برای مبارزه با اهل بدعت در اولین مرحله لازم است با شگرد ها و نیرنگ هایی كه معمولا به كار می برند آشنا باشیم. خوشبختانه خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام به عنوان آگاه ترین راهنما ها، به خوبی مؤمنان را ارشاد نموده و آنان را به انحاء مختلف از دام های اهل بدعت بر حذر داشته اند. از مهم ترین ابزار های پیشبرد بدعت ها شخصیت پرستی است. به این معنی كه یك فرد غیر معصوم را به قدری بزرگ و برجسته كنند و در عظمتش مبالغه ای شود كه به صورت تدریجی تمام رفتار و گفتار او حق مطلق جلوه كرده و مخالفت با وی مجاز شمرده نشود؛ در حالی كه در آیین حقّ ما جز چهارده نور پاك (صلوات الله علیهم أجمعین) حقیقت مطلق نیستند و غیر آنان، هر چه قدر هم كه ایمان و تقوی داشته باشند، شایستگی تبعیت مطلق را ندارند. چه نیكو امیر مومنان علیه السلام به این شاخصه ی اهل بدعت اشاره نموده ، آنجا كه می فرمایند: «إنما بدء وقوع‏ الفتن‏ أهواء تتبع و أحكام تبتدع یخالف فیها كلام الله یقلد فیها رجال رجالا...» آغازگر فتنه ها هوای نفسی است که تبعیت شود و احکامی است که مخالف کلام خداوند بدعت گذارده شود، و مردانی از مردانی دیگر تقلید کنند» در كلامی دیگر از حضرت امام صادق علیه السلام، این چنین از این آفت تحذیر می نمایند: «إیاك أن تنصب رجلا دون الحجة فتصدقه فی كل ما قال» «مبادا فردی غیر از حجت خداوند قرار دهی و سخن او را در هر حال تصدیق كنی!» عاقبت این تبعیت كوركورانه در قرآن كریم این گونه بیان می شود كه بعد از روشن شدن حقیقت در قیامت، زمانی كه پشیمانی سودی ندارد، حسرت می خورند كه كاش این تبعیت را نمی كردیم و به دنیا برگشته و از این رؤسا تبری می جستیم... إِذْ تَبَرَّأَ الَّذینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْباب‏ وَ قالَ الَّذینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذلِكَ یریهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنَ النَّار این فریب خوردگان التماس می كنند كه متبوعشان قدری از عذاب آنان را به عهده گیرد: وَ إِذْ یتَحاجُّونَ فِی النَّارِ فَیقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصیباً مِنَ النَّار و طبعا درخواستی است بی نتیجه: قالَ الَّذینَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فیها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَینَ الْعِباد بنابراین باید دقت داشت كه در اول درجه باید حق را تشخیص داد. آنگاه شخصیت ها را بر اساس حق گوییشان سنجید؛ نه این كه ابتدا شخصیتی را در نظر گرفته و سپس آراء وی را ملاك واقع بدانیم. در نقلی دیگر هنگامی كه یكی از اصحابِ امیرالمؤمنین علیه السلام از ایشان درخواست می كند كه شیعیانش را به وی بشناساند، در پاسخ می فرمایند: «إنك امرؤ ملبوس علیك إن دین الله لا یعرف بالرجال بل بآیة الحق؛فاعرف الحق تعرف أهله » {امالی شیخ مفید ره، ص5} امر بر تو مشتبه گشته است، به درستی كه دین خداوند با مردان قابل شناخت نیست، بلكه دین با نشانه ی حقیقت شناخته می شود؛ پس حق را بشناس كه اهل حق را نیز خواهی شناخت. از امام صادق علیه السلام نیز چنین روایت شده است: «من دخل فی هذا الدین‏ بالرجال‏ أخرجه منه الرجال كما أدخلوه فیه و من دخل فیه بالكتاب و السنة زالت الجبال قبل أن یزول». {غیبت نعمانی، 22} هر كه در این دین به واسطه ی تبعیت از شخصیتها وارد شود، همانگونه كه او را وارد دین كرده اند او را خارج خواهند كرد؛‌ اما آنكه با رهنمون كتاب خدا و سنت معصومین علیهم السلام داخل دین شود ، حتی اگر كوه ها هم متزلزل شود او تكان نخواهد خورد. پ ن : یقیناً زعمای قوم برای تمامی افراد جامعه سنبل و الگو هستند. اما کلام اینست که آنها هم رأی به خواندنِ دیگران به خود نداده اند ، که اگر این باشد قطعا منشأ انحراف است. https://drhasheminasab.blog.ir/1401/01/06/%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D8%B9%D8%AA%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86
بسم الله الرحمن الرحیم نشانه های بدعتگذاران 🔹بخش دوم ؛ تناقض گویی همچنان که یک مدعی راستین با انسجام منطقی کلماتش شناخته می شود، از بهترین راه های شناخت بدعتگذاران نیز ناپیوستگی و تناقضاتی است که میان اندیشه هایش به چشم می خورد. دلیل این هم واضح است: مدعی راستین تابع یک مکتب عالی است که توسط علم شامل الهی پشتیبانی شده و تمام برنامه های آن هماهنگ و مکمّل یکدیگرند. اما مکتب باطل هر جقدر هم که پیشرفته باشد، نهایتا امری است بشری و نواقص انسانی و مادّی بر آن سایه می افکند. بشر مادّی علم غیب ندارد و نمی تواند حوادث آینده و مسائلی که با آنها درگیر خواهد شد را پیش بینی جامعی کند، بنابراین گاهی در یک موقعیّت ابراز نظری می کند که ممکن است تا سالها سود سرشاری عائدش کند، اما باز موقعیّت دیگری پیش می آید که همان نظر سابق به ضرر او تمام شده و ناچار است خلاف آن را بیان کند. ممکن است شخص بدعتگذار، اختلاف نظر خود را به زیرکی پنهان کند، یا این که بخواهد به بهانه ای آن را موجّه جلوه دهد؛ اما صاحبان عقل و فکرت به راحتی متوجه بی پایگی سخن وی گشته و دیگر فریبش را نخواهند خورد. 🔸 خداوند متعال در این آیه ی شریفه به زیبایی این نشانه مهم را بیان می فرماید:  «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیرا» همچنین تناقض گویی کذّابان در روایتی از امام صادق علیه السلام این چنین بیان شده است:«إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَى الْکَذَّابِینَ النِّسْیَانَ» (کافی، ج 2/341) از اموری که خداوند علیه دروغگویان به کار می بندد فراموشکاری آنان است. به این معنی که با توجه به عدم احاطه ی کاملشان به تمام آنچه قبلا گفته اند یا بعدا خواهند گفت، طبعا قسمتی از کلامشان در تناقض با قسمتی دیگر خواهد شد. https://drhasheminasab.blog.ir/1401/01/10/%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D8%B9%D8%AA%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AF%D9%88%D9%85
بسم الله الرحمن الرحيم خودباختگی در زیر چتر تقیه مسأله تقیه از موضوعات پیچیده و دقیقیست که تشخیص موضوع و حکم آن نیاز به تفقه و درایت زیادی دارد، از این رو بزرگانی همچون مرحوم شیخ انصاری رحمه الله حتی رساله ی مستقلی را در این موضوع نگاشته اند.اهمّیّت این مسأله تا بدانجاست که نه تنها عدم رعایت آن در مورد لازم باعث خروج از دین می شود -که فرمودند: (لا دین لمن لا تقیّة له) همچنین انجام آن در موردی که جایش نیست فرد را از ایمان خارج می کند.در معتبره ی مسعدة بن صدقة_علی بعض المبانی_وی از حضرت جعفر بن محمد امام صادق علیه السلام می پرسد چگونه می توان حکم به ایمان و عدم آن در افراد کرد و چه افعالی می توانند نشان دهنده ی خروج از ایمان باشند، امام علیه السلام ضمن تفضیلی که داده اند می فرمایند: « فإن جاء منه ما تستدلّ به على نقض الذي أظهر لك خرج عندك ممّا وصف لك و أظهر، و كان لما أظهر لك ناقضا؛ إلا أن يدّعي أنه إنما عمل ذلك تقية؛ و مع ذلك يُنظر فيه، فإن كان ليس مما يمكن أن تكون التقية في مثله لم يقبل منه ذلك لأن للتقية مواضع من أزالها عن مواضعها لم تستقم له‏».(الكافي 2/168) اما در این زمانه مشکل دیگری به پیچیدگی مسأله افزوده شده، و آن اینکه عمده ی روایات ناظر به فضای صدور، غلبه ی دولت عامّه ( اهل سنت) است. بنابراین استنباط حکم تقیّه در حکومتی که به ظاهر به دست شیعه باشد نیاز به ظرافت یبشتری دارد و نمی توان به راحتی هر آنچه در روایات بیان شده تنقیح مناط کرد و به تمامی حکومت های جور تسرّی داد. امّا متأسفانه نه تنها این ظرافت مورد عنایت واقع نشده (البته آن هم به علّت تقیّه!!) بلکه در مقام عمل نیز همه به صرف آوردن بهانه تقیّه از وظائف مهم و خطیر خود شانه خالی می کنند. کاش حداقل به همین سکوت خود اکتفا می نمودند، اما بدبختی جامعه ی شیعی اینجاست که با برچسب تقیّه هر دم به رنگی در آمده و حاضرند برای رسوا نشدن، رنگ سیاه و آلوده ی جامعه ی ستم پیشه را به خود بگیرند. برخی از این افراد حتّی مانع فعالیتهای روشنگرانه ی دیگران می شوند و بلکه ارتباط خود را با اینگونه افراد قطع می کنند. یعنی یک فرد در عین التزام به طریق اهل علم و تبیین نیکو برای تبلیغ عقاید مذهب حقه، در جامعه ی حاضر نه تنها باید پیِ مقابله با فوج عظیم فساد و انحرافات عقیدتی را به تن بمالد، بلکه باید نیش ها، استهزاء ها، صلاح اندیشی ها و دوری گزیدن های جماعت هم مسلک خود را به جان بخرد. (من از بیگانگان هرگز ننالم ، که با من هرچه کرد آن آشنا کرد) البته این بهانه های واهی از دیر زمان میان مسلمانان رواج داشته و جان حضرات ائمه علیهم السلام را می آزرده است. با مشاهده ی جامعه ی فعلی خیلی راحتتر می توان اوضاع زمان حضرت امیر المؤمنین علیه السلام را درک کرد. افرادی که به بهانه های واهی، هم اکنون از زیر بار مسئولیّت شانه خالی می کنند، از سنخ همان هایی هستند که در جنگ جمل سکوت و احتیاط برگزیده و به قول خودشان دستشان را به خون مسلمانان نمی آلودند! در نهج البلاغه نقل می کند: یکی از اصحاب که در جنگ جمل دچار شبهه شده بود از امیر المؤمنین علیه السلام می پرسد: چه می شد اگر همچون عبد الله بن عمر و سعد بن مالک از دخالت کناره گیری کنم؟ امام علیه السلام در پاسخ می فرمایند:«إن سعدا و عبد الله بن عمر لم ينصرا الحق و لم يخذلا الباطل‏».یعنی این دو نفر نه تنها حق را یاری نکرده اند بلکه باطل را هم رها نکرده اند...که این دقیقاً وضعیّت بیشتر افراد جامعه ی ماست. افرادی که خداوند بر آنان منّت گزارده و حقّ را دریافته اند اما از نصرت حقّ سرباز می زنند. افرادی که گوش دل بر ندای استنصار امام زمان علیه السلام بسته و به دیگران دل بسته اند. چه نیکو امام صادق علیه السلام اینگونه افراد را توصیف می کند: «به خدا سوگند اگر به سوی یاری ما خوانده شوید خواهید گفت تقیه می کنیم، و تقیه برای شما از پدران و مادرانتان محبوب تر است!و چنانچه حضرت حجت علیه السلام قیام کند نیازی به درخواست [یاری] کردن از شما نخواهد داشت و بر بسیاری از شما که اهل نفاقند، حدّ الهی را جاری خواهد نمود» (تهذیب 6/ 172) پ ن : تقیه یعنی شرایطِ تبیین را سنجیدن، نه خاموش ماندن این تبیین شکل و شمایل عوض میکند، اما از لسان و عمل عالمان منقطع نمیشود. عجّل الله ظهوره وفرجه وجعلنا من خیار شیعتهم وأنصارهم https://drhasheminasab.blog.ir/1401/01/04/%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DA%AF%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%DA%86%D8%AA%D8%B1-%D8%AA%D9%82%DB%8C%D9%87
سلام علیکم و رحمةالله خیلی ها این راه را اشتباه رفته اند. چراکه هنوز به این مبحث واقف نگشته اند ، هر علم و موضوعی باید با قواعد و اصول آن علم سنجیده شود. آخر چه عقلی به بطور تام فقه را با فلسفه می‌سنجند؟ بعد اینکه گرچه خیلی از مباحث فلسفی برای ما قابل قبول نیست ، اما دور از شأن یک عالم است که بازیچه ی اوهام شود! و برای بحث ، ره به بیراهه ببرد. کلام ما درباره ی فلسفه همینست که خیلی ها گفته اند، إنّ الفلسفة حقّ لکنّها لیست من الشّریعة فی شیء، و الشّریعة حقّ لکنّها لیست من الفلسفة فی شیء. 🔹 فلسفه حق است (حداقل به معنای مثال و توضیح حقیر) امّا، ربطی به دین ندارد، و شریعت هم حق است امّا، نسبتی با فلسفه. قرار نیست همه چیز را صرفا دینی و فقهی ببینیم. اینها اکثرشان قواعد عقلی بر پایه تجربه است ، آن هم برای بهتر گفتن و بهتر شنیدن ، و طریقه استدلال درست. نه صرفا عقیده و باور! بله عده ای در بدنه اسلام و تشیع پیدا شدند که آن را با عقاید دین و اندیشه مذهبی خلط کردند. اما بحث ما اینست که برای فهم و تصمیم عرفی (حداقل) باید از راه و قواعد همان علم وارد شد. این را هم متذکر میشوم که خیلی ابواب نهی مسائل و متاسفانه باب تکفیر ها ، از همین طریق واقع شده است. که هردو طرف هم ره به ترکستان بردند. از وجهی این را هم می‌گویم که آری ، لحظه به لحظه زندگی انسان از دیدگاه اسلام با فقه سنجیده میشود. اما قرار نیست مانند یک عده عوام، همه چیز را اینطور ببینیم. مثلاً علم پزشکی را با فقه سنجیدن حماقت است. آخرش همین میشود که با اوج بیچاره گی از همه قواعد علوم عبور می‌کنیم و با همین عقل و برداشت ، روی می آوریم به برداشت همه علوم، و تطبیق آن با عقاید و افکار دینی ، که ثمره اش میشود ، همین طب اسلامی ، روانشناسی اسلامی ، فلسفه اسلامی ، فضا نوردی و ، شیمی و فیزیک اسلامی. که به خودی خود باعث مضحکه است. کلام در این باب تمام شدنی نیست ، اما والسلام. 🔹لازم به ذکر هم هست که حقیر چندین سال در نزد چند تن از اساتید بنام فلسفه و عرفان تتلمذ نموده ام و چند نوبت ، دروس فلسفه و منطق و غیرهما را تدریس کرده ام. اما در عین حال عقل تحقیقی بالاترین درجه است.
بسم الله الرحمن الرحيم 📌چه نیازی به اهل بیت (علیهم السلام)؟! عادی شدن غیبت برای مردم و درنیافتن نیاز به حجّت خدا در برخی روایات هم مورد اشاره و پیشگویی قرار گرفته است. ✳️ در روایت امام رضا (علیه السلام) از رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شده: قسم به خداوندی که مرا به حق مبعوث کرد، قائم از فرزندان من به عهدی که از او گرفته شده، پنهان خواهد شد تا آن جا که بیشتر مردمان بگویند: خدا را نیازی به آل محمد (علیهم السلام) نیست، ودیگرانی در ولادتش شکّ کنند. پس هر کس آن زمان را درک کرد دینش را محکم بگیرد و نگذارد شیطان با تشکیک بر او دست یابد که از ملّت و آیین من خارج شود، که همان شیطان بود که پدر و مادرتان را از بهشت خارج کرد. و به راستی که خداوند شیاطین را اولیای افرادی قرار داده که ایمان نیاورند. ▪️عن أبي الحسن علي بن موسى الرضا عن أبيه عن آبائه عن علي علیهم السلام قال قال النبي صلی الله علیه وآله: «و الذي بعثني بالحق بشيرا ليغيبن القائم من ولدي بعهد معهود إليه مني حتى يقول أكثر الناس ما لله في آل محمد حاجة و يشك آخرون في ولادته .فمن أدرك زمانه فليتمسك بدينه و لا يجعل للشيطان إليه سبيلا بشكه فيزيله عن ملتي و يخرجه من ديني فقد أخرج أبويكم من الجنة من قبل و إن الله عز و جل جعل الشياطين أولياء للذين لا يؤمنون». 🔷از این روایت شریفه نکات زیر استفاده می شود: 🔻بیشتر مردم در آن زمان، نیازی به اهل بیت (علیهم السلام) نمی بینند؛ حتّی گروهی منکر ولادت امام زمان (علیه السلام) می شوند. 🔻این گروه در عین حال در ظاهر اعتقاد به خدا و پیغمبر (صل الله علیه و آله) هم دارند، چرا که گفته ی آنان این است: «خدا نیازی به اهل بیت علیهم السلام ندارد». پس این افراد، مردمی هستند که می خواهند خلأ نبود امام را با جایگزین های دیگر پر کنند. سياق روایت می رساند احساس بی نیازی از حجّت خدا (علیه السلام) انحرافی بزرگ و موجب خروج از دین هست (نستجیر بالله). 🔻این انحرافات در اثر طولانی شدن غیبت شکل می گیرد. بنابراین سابقه ای میان شیعیان نداشته و به تدریج میان آنان این افکار آشکار شده و با گذر زمان وضعیّت بدتر می شود. ⬅️ در نتیجه تصوّر غلطی خواهد بود که مردم به خودی خود جامعه را آماده ی ظهور گردانند؛ مردمی که اکثریّت آنان از عقاید و احکام ناب اسلامی، منحرف گشته و اساساً نیازی به حجّت خدا نمی بینند چگونه معقول است زمینه ساز ظهور باشند؟! https://drhasheminasab.blog.ir/1400/12/26/%DA%86%D9%87-%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85
بسم الله الرحمن الرحیم 📌 نا اميدی،‌كليد نجات چندی است که بحمد الله توجه به ساحت امام زمان علیه السلام و ترغیب به دعا برای فرجشان میان مردم شدّت گرفته و امید است هر چه بیشتر فراگیر شود. امّا برای مؤثر شدن این حرکت لازمست مقدمه و اصل اولی انتظار فرج نیز به خوبی نهادینه شود. چه این که انتظار منجی تنها در صورتی معنا دارد که خود را واقعا در تنگنا حسّ نموده و به حالت اضطراری برسیم که ندای تمام وجودمان یکسره این باشد: درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود.. ▪️«إنّ هذا الأمر لا يأتيكم إلّا بعد إياس» امام صادق علیه السلام: اين امر به شما نخواهد رسيد مگر بعد از نا اميدی.. تا زمانی که امید قلبمان به افراد دیگر باشد و قبله ی دل را به سمت حضرتش (علیه السلام) متمرکز نکرده باشیم، هرگونه ضجّه و زاری و انابه لقلقه ی زبانی بیش نیست. روایت امیر المؤمنین علیه السلام به وضوح تکلیف ما را روشن می کند: تعجب است كه چگونه در دل این امت، محبت آنان [غاصبین خلافت] خورانده شده؛ و نیز محبت افرادی که راه خدا را بسته و مردم را از دین بر میگردانند. 👈🏻به خدا اگر این امت بر پای خود روی خاک بایستند و خاکستر بر سرشان ریخته و به سوی خداوند تضرّع کنند و تا روز قیامت نفرین کنند بر کسانی که گمراهشان نموده و راه خدا را بر آنان بسته اند و به سوی آتش دعوت کرده و در معرض خشم و عذاب خداوند قرارشان داده اند؛ باز هم گنهكار هستند.. اما چرا این تضرعات فایده ندارد؟زیرا به گونه ای با بدعتها خو گرفته اند که: اگر عالم راستین بخواهد کجی های آنان را تبیین کند با او مخالفت نموده و رهایش می کنند و از او تبری می جویند؛ اما اگر کسی بدعت های آنان را بپذیرد، دوستش می دارند و او را بزرگ می شمارند! ✔️بنابراین لازمست عزیزان دلسوزی که در عرصه های مهدویت کار می کنند -وفقهم الله-، به این مقدمه ی ضروری هم عنایت داشته و برای مردم تبیین کنند؛ و تصور نکنند که طلب ظهور به یک دعای دسته جمعی و چله گرفتن ختم به خیر می شود. ▪️متن عربی: و العجب لما قد أشربت قلوب هذه الأمّة من حبّهم و حبّ من صدّهم عن سبيل ربّهم و ردّهم عن دينهم! و الله لو أن هذه الأمّة قامت على أرجلها على التراب و وضعت الرماد على رءوسها و تضرعت إلى الله و دعت إلى يوم القيامة على من‏أضلهم و صدهم عن سبيل الله و دعاهم إلى النار و عرضهم لسخط ربهم و أوجب عليهم عذابه لكانوا قد اجترموا إليهم! و ذلك أنّ المحق الصادق و العالم بالله و رسوله يتخوفان إن غيرا شيئا من بدعهم و سننهم و أحداثهم وعادته العامّة، و متى فعل شاقّوه و خالفوه و تبرءوا منه و خذلوه و تفرقوا عن حقه، و إن أخذ ببدعهم و أقر بها و زينها و دان بها أحبّته و شرّفته و فضّلته. (كتاب سليم/703) https://drhasheminasab.blog.ir/1400/12/25/%D9%86%D8%A7-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D8%8C-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%AA
نور شریعت: 📌أدله عدم مشروعیت نماز جمعه در عصر غیبت روایت حنان بن سدیر عن عبدالله بن سنان عن ابی جعفر علیه السلام قال یا عبدالله! ما من عید للمسلمین اضحی و لا فطر الا و هو یجدّد لآل محمد صلی الله علیه و آله فیه حزن. قلت و لم؟ قال لانهم یرون حقهم فی ید غیرهم. ضعف سند روایت حنان بن سدیر یکی از ادله مرحوم بروجردی این روایت است که در من لایحضره الفقیه از حنان بن سدیر نقل می‌کند. در نسخه قدیمه من لایحضره الفقیه «عن عبدالله بن سنان» آمده است. و لکن هم کافی و هم علل الشرایع «حنان بن سدیر عن عبدالله بن دینار» دارد. و در این من لایحضره الفقیه چاپ مرحوم آقای غفاری هم در متن «عن عبدالله بن دینار» است و در پاورقی «و فی بعض النسخ عن عبدالله بن سنان» را ذکر کرده است. مرحوم مجلسی در روضة المتقین که شرح من لایحضره الفقیه است می‌فرماید که این متن «عبدالله بن سنان» است ولی در بعض نسخ «عبدالله بن دینار» آمده است و هو الصحیح؛ چون معهود نیست حنان بن سدیر از عبدالله بن سنان نقل کند و عبدالله بن سنان هم از امام باقر نقل کند. و به نظر ما، این مطلب درستی است. و وقتی عبدالله بن دینار راوی شد چون توثیق ندارد دیگر این روایت که آقای بروجردی مطرح فرمود به گمان این‌که سندش صحیح است، سندش صحیح نخواهد بود. و اینکه در تهذیب چنین ذکر کرده: « عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ ذُبْيَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ»، اشتباه کرده و یا اشتباه نساخ بوده است، و قطعا راوی به نام عبدالله بن ذبیان وجود ندارد. این عبدالله بن دینار است: مولی عمر بن الخطاب و از فقهاء عامه ولی توثیق ندارد. دعای صحیفه سجادیه اما دعاء صحیفه سجادیه: اللهم ان هذا المقام مقام خلفائک و مواضع امنائک قد خصصتهم بها فی درجة عالیة قد ابتزوها ایشان در البدر الزاهر فرموده بودند این نشان می‌دهد مقام امامت نماز جمعه منصب ائمه است و دیگران نمی‌توانند بدون اذن ائمه متصدی این منصب بشوند. بررسی سند صحیفه ما عرض کردیم راجع به سند صحیفه همان‌طور که آیت الله خمینی قدس سره در مکاسب محرمه دارند، فی الجملة وثوق به صدور این متن از امام حاصل می‌شود ولی تک تک جمله‌ها را نمی‌شود گفت حتماً از امام صادر شده است. مثل نهج البلاغة. این مثال را خود امام در مکاسب محرمه می‌زنند. و انصافاً این مطلب درستی است. ولی از نظر فنی نمی شود سند این کتاب را تصحیح کرد؛ 1-مرحوم میرزا حسین نوری در مستدرک الوسائل شواهدی می‌آورند که این کتاب در زمان ائمه مطرح نبوده: می‌گویند اگر در زمان ائمه مطرح بود یکی از ائمه به اصحاب‌شان می‌فرمود که جد ما امام زین العابدین کتاب دعا دارد. 2-راوی این کتاب هم متوکل بن عمر بن متوکل هست که می‌گوید کتاب را از یحیی بن زید در آن لحظات آخر عمرش گرفتم. متوکل بن عمر بن متوکل توثیق ندارد. و لذا از نظر فنی نمی‌شود سند این کتاب را تصحیح کرد. 3-در بحار جلد 103 صفحه 211 حدودا سند هایی ذکر می‌کند ولی این سندها به اصل نمی‌رسد؛ مثلا سند به یکی از علماء می‌رسد بعد قطع می‌شود. و تا امام سجاد علیه السلام ادامه پیدا نمی کند. 🔻مناقشه دردلالت دعای صحیفه بر عدم مشروعیت نماز جمعه راجع به دلالت این روایت اشکالاتی مطرح می‌شود: 🔻مناقشه اول هر چند امامت جمعه بالاصالة برای ائمه بوده، اما أئمه به شیعه اذن عام در برگزاری نماز جمعه داده اند؛ 1-صحیحه زراره: اذا اجتمع سبعة نفر من المسلمین و لم یخافوا امهم بعضهم و خطبهم. که حتی اگر این ذیل را هم کلام صدوق بدانیم، صدر این حدیث: علی من تجب الجمعة؟ قال تجب علی سبعة نفر من المسلمین دلالت بر این اذن عام می کند، زیرا حمل سبعة نفر من المسلمین بر هفت نفری که امام معصوم یا نائب خاص حضرت در آن است شبیه حمل بر فرد نادر است. 2-یا صحیحه عمر ین یزید: اذا کانوا سبعة نفر صلوا الجمعة فی جماعة و یلبسوا البرد و یتکؤ علی عصا او قوس و یصلی بخطبة. که در این روایت هم حمل بر هفت نفری که در بین آن ها امام معصوم یا نائب خاص است، خلاف ظاهر است. 3-یا آن روایاتی که چنین می گفتند: اگر در قریه گروهی جمع شدند، صلوا الظهر اربعا اذا لم یکن لهم امام یخطب. اگر امامی که خطبه بخواند نداشتند مردم نماز ظهر را با جماعت بخوانند: متفاهم عرفی این است که اگر امام یخطب بود نماز جمعه بخوانند. و حمل امام یخطب، بر امام معصوم یا نائب خاص آن حضرت (که مرحوم بروجردی ادعا کرده اند)عرفی نیست: زیرا روایت می‌گوید که گروهی که یکجا جمع شدند، اگر امامی داشتند که خطبه می‌خواند، نماز جمعه بخواند. این را بگوییم یعنی امام معصوم در بین اینها بود یا نائب خاص آن حضرت بود، این‌جور توجیه عرفی نیست. و لذا ظاهر این روایات این است که امام اذن عام به شیعه داده است و مادامی که امام معصوم بسط ید ندارد اگر شیعه با شرائط صحت نماز جمعه مثل اجتماع هفت نفر و امام عادلی که قدرت بر خطبه دارد نماز جمعه بخواند، مشروع خواهد بود.
🔻مناقشه دوم اشکال دوم اشکالی است که مرحوم آقای حائری کرده‌اند. فرموده اند: مراد از هذا المقام در اللهم ان هذا المقام مقام خلفائک مقام خلافت است نه منصب امامت جمعه: مقام خلافت مقامی است که مقام خلفاء خدا است و مواضع امناء خدا است. شاهدش ذیل روایت است که بحث از غصب خلافت است که خدایا ما راضی هستیم به قضا و قدر تو که ما را مظلوم قرار داده‌اند و حق ما را غصب کرده‌اند. جواب ظاهر اللهم ان هذا المقام مقام خلفائک و اصفیائک و مواضع امنائک امامت جععه است زیرا چنین ذکر شده: و کان من دعائه یوم الجمعة و یوم الاضحی. و قبل از این دعاء هم امام راجع به کسانی که در نماز جمعه حاضر بودند دعا کرد. اول دعاء این است؛ اللهم ان هذا یوم مبارک میمون و المسلمون فیه مجتمعون فی اقطار ارضک. و این که و المسلمون فیه مجتمعون فی اقطار ارضک، روز جمعه و روز عید قربان و روز عید فطر می باشدو اینکه ذیل مربوط به غصب خلافت می شود حتی عاد صفوتک و خلفائک مغلوبین مقهورین مبتزین یرون حکمک مبدلا و کتابک منبوذا و فرائضک محرفة و سنن نبیک متروکة. این قرینه نمی شود که هذا المقام را به معنای مقام خلافت بگیریم. نکته: تأنیث قدابتزّوها به خاطر رجوع به خلافۀ نیست بلکه می تواند به اقامۀ نماز جمعه و یا مواضع أمنائک رجوع کند. 🔻مناقشه سوم مرحوم آقای حائری فرموده اند که ما قبول می کنیم که امامت جمعه توسط خلفا غصب مقام ائمه بوده است، اما این دلالت بر عدم مشروعیت نمی کند زیرا؛ در نحوه امامت جمعه دو حالت وجود دارد: گاهی به این عنوان که من خلیفه خدا و رسول خدایم، نماز جمعه می خواند که این جایز نیست. اما گاهی این ادعا را ندارد و خاضعا خاشعا به عنوان اینکه نماز جمعه واجب یا مستحب است، نماز جمعه می خواند که این صورت اشکالی ندارد. مانند باب زکات که گاهی شخصی مسئول جمع آوری زکات می شود و خود را ولی أمر زکات می داند که این غصب و حرام است. اما گاهی بدون اینکه ادعای ولی امری زکات کند از زکات دهنده تقاضای زکات برای رساندن به فقراء می کند و صرفاً وکیل او می شود. که این صورت جایز است. جواب این تقیید بلامقید است: ظهور عرفی هذا المقام مقام خلفائک که بحث نماز جمعه بوده و دعا برای نمازگزاران نماز جمعه بوده است مقام امامت جمعه است . ومقام امامت جمعه‌ای که شخص امام جمعه خود را خلیفة النبی بداند، در روایت نیست. نکته: امام در این روایت در حقیقت مصائب مختلف را بیان می کند هم غصب منصب امامت جمعه و هم غصب مقام خلافت را. و لزومی ندارد تنها در مقام بیان یک مصیبت مثل غصب خلافت باشد. 🔻مناقشه چهارم مرحوم حائری فرموده اند: اگر قبول کنیم منصب امامت جمعه حق امام است باز میگوییم: معنای حق امام بودن این است که مزاحمت امام جایز نیست. مثلا می‌گویند مسجد حق برای مصلین است: یعنی به جای این‌که مصلین نماز بخوانند مصلین را راه ندهند درس برگزار بشود. مزاحمت مصلین با برگزاری مجالس که مانع از نماز باشد جایز نیست. اما اگر مزاحمتی نبود، دیگران هم می‌توانند از مسجد استفاده کنند. امامت جمعه حق امام معصوم است یعنی دیگران نباید مزاحمت کنند. خلفاء مزاحمت می‌کردند. اما ما که مزاحمت نمی‌کنیم. جواب معنای عرفی حق فقط این نیست که لایجور المزاحمة، مگر اینکه قرینه‌ای بر این معنا باشد: من سبق الی مکان فهو احق، من سبق الی سوق المسلمین فهو احق، به این معنا است که تا او راضی نباشد نمی‌شود در حق او تصرف کرد. بله یک جا قرینه داشته باشیم مثل مسجد که نسبت به حق مصلین، قرینه داریم که مزاحمت مصلین جایز نیست. و بیش از آن دلیل نداریم و الا در مسجد می‌خوابیدند، در مسجد جلسات دعاء و ذکر و درس و اینها داشتند. 🔻نتیجه چهار مناقشه: پس این جواب های سه گانه مرحوم آقای حائری درست نشد. جواب صحیح همان جوابی است که ما عرض کردیم وفاقا للسید الخوئی. که ما از روایات اذن عام را استفاده کردیم. https://drhasheminasab.blog.ir/1400/12/23/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%AF%D9%84%D9%87-%D8%B9%D8%AF%D9%85-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2-%D8%AC%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D8%BA%DB%8C%D8%A8%D8%AA
هوالعزیز 🔹ابتدای امر باید گفت که انسان باید آنقدر فهم و جهان‌بینی داشته باشد که فریب افراد و سخن های زیبا را نخورد. و عمله ی این و آن ، و این گروه و آن گروه نشود. وقتی کسی، آنقدر شخصیت خود را تقلیل داد، و برای دیگران جایگاه عملگی و مزدوری پیدا کرد ، یقیناً محکوم به این است که بعد از استفاده حداکثری، مانند یک تفاله او را بیرون بریزند. و در این جایگاه فرقی نمیکند که وزیر و رئیس جمهور باشی یا کارمند و کارگر و طلبه. 🔸در کنار این، آنهایی که در عداوت از چیزی دریغ نمیکنند ،همیشه برای توجیه اعمال و رفتار خود ، رسانه هایشان ، درحال مرمت ارواح جریحه دار مردم است. پس باید گفت نه فریب بخور ، و نه فریب بخور. فریب اول را نخور بواسطه اینکه آخرش حقارت شخصیتت است. فریب دوم را نخور چرا که باعث تحمیق شخصیت اجتماعیتت میشود. . توجیه معاویه برای قتل عمار یاسر (کسانی که به اسم )صحابه پیامبر بودند : آن کس که عمار را به صفین آورده بود، او را کشت. عمرو بن عاص به معاویه گفت: ای معاویه! آیا نشنیدی که عبدالله چه گفت!؟ معاویه گفت: چه گفت؟ عمرو عاص اعتراض پسرش در مورد کشتن عمار در صفین، توسط معاویه، علی رغم خبردادن پیامبر بر کشته شدن عمار توسط گروه ستمگر را برای معاویه تعریف کرد. معاویه در جواب عمرو عاص گفت: تو آدم احمق و بی عقلی هستی! همیشه داری حرف می زنی و در نجاست غرق شدی!! آیا ما او را کشتیم؟ نه، آن کس که عمار را به صفین آورده بود، او را کشت. وقتی معاویه این توجیه را در مورد قتل عمار مطرح کرد؛ تمام لشگریان معاویه از چادرها و خیمه های خود بیرون رفتند و گفتند که عمار را کسی کشت، که او را به این نبرد آورد. [ابن کثیر، البداية والنهاية، ج7، ص 270] وقتی عمار بن یاسر کشته شد، عمرو بن حزم به پیش عمرو بن عصا رفت و گفت که عمار کشته شد و پیغمبر هم گفته بود که او را گروه ستمگر خواهند کشت. عمرو بن عاص با حالت نگرانی برگشت تا وارد بر معاویه شد. معاویه به او گفت: چه شده است؟ گفت: عمار کشته شد! معاویه گفت: خوب کشته شد، مگر چه می شود؟ عمرو گفت: من از رسول خدا شنیدم که می گفت: او را گروه ستمگر می کشند! معاویه به او گفت: تو خود را در نجاست آلوده کردی! آیا ما او را کشتیم؟ همانا او را علی و یارانش کشت! آنها عمار را به میدان نبرد آوردند تا در میان نیزه های ما و یا شمشیرهای ما قرار بگیرد و کشته شود! [مسند أحمد بن حنبل،ج4، ص 199، ح 17813] عبدالله بن حارث می گوید: همانا عمرو بن عاص به معاویه گفت: ای امیرالمؤمنین! آیا از پیامبر نشنیدی که موقع ساخت مسجد به عمار گفت: همانا تو خیلی مشتاق جهاد هستی! تو از اهل بهشت هستی و گروه ستمگری تو را خواهند کشت. معاویه گفت: بله شنیدم! عمرو گفت: پس چرا او را کشتی؟ معاویه گفت: به خدا قسم که تو همیشه در نجاست خود غوطه ور بودی! آیا ما او را کشتیم؟ نه، آن کس که عمار را به صفین آورده بود، او را کشت. [المعجم الكبير، للطبرانی، ج 19، ص330، ح 758 و مسند أبي يعلى، ج13، ص 333، ح 7351] ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛
نور شریعت: . ✍️ . 🔻تقیه و حجیت روایات امامیه . محمد ابن عبد الوهاب در کتابی که بر علیه شیعیانِ اهل بیتِ عصمت و طهارت علیهم السلام نوشته،شبهه‌ای در باب تقیه به این عبارت مطرح میکند: اقتضای تقیه، عدم وثوق به اعمال و اقوال اهل بیت است. زیرا ممکن است آنها این کارها را از روی تقیه کرده باشند و این سخنان را از روی تقیه گفته باشند پس هیچ یک از سخنان و اعمال آنها حجت نمی باشد. [محمد بن عبد الوهاب ؛ رسالة فی الرد على الرافضة ، تحقیق : تحقیق الدکتور ناصر بن سعد الرشید ، عربستان ، مطابع الریاض ، چاپ اول ، ج 1 ، ص 20] . . باید گفت،در میان علمای کرام و متخصصین علوم حدیث شیعه، قواعد بسیار مدونی برای شناخت احادیث و روایاتی که به صورت تقیه ای از ائمه معصومین علیهم السلام صادر شده‌اند، وجود دارد؛ که ما به قدر توان ناچیز،برخی از آن قواعد را بیان میکنیم : . 🔸1. وجود تعارض بین روایات: اصل در شناختِ حدیثِ تقیه آمیز این است که در بین سایر روایات معارض داشته باشد. چنانچه حدیثی از روی تقیه بیان شده باشد باید در محل مناسب دیگری حکم و فتوای واقعی بیان شود. . ادامه ⬇️ 🔸2. قرینه موجود در روایت: گاهی امام با‌ اشـاره‌ای‌ نهان، تقیه‌ای‌ بودن حدیث را برای پرسش کننده نمایان می کند. این اشاره ممکن است به صورت نهی از پرسش یا گفتن جوابی ‌‌غیر‌ منطبق با سؤال خود را نمایان سازد. . 🔸3. موافقت حدیث با رأی و فتاوای اهل سنت: دشمنی با امامان علیهم السلام و شیعیان، از مسلمات تاریخی‌ است. امامان‌ شیعه‌ نیز به منظور دفع آزار و اذیت‌ها و فشارهای‌ موجود‌ نسبت بـه پیروان خود، فتواهای موافق اهل سنت صادر نموده‌اند. . 🔸4. تصریح امام به تقیه آمیز بودن روایت: گاهی برای حفظ حیات پیروان‌ ، سخنان‌ خلاف واقع صـادر می‌کرده‌اند و سپس تقیه‌ای بودن آن را از طریق دیگر اطلاع می‌دادند. این مـطلب برای علمای حدیث، از خـلال‌ احادیث معصومین علیهم السلام به راحتی قابل حصول است. . 🔸5. تصریح اصحاب امام به تقیه آمیز بودن روایت: گاهی یکی از اصحاب امام بـه صـادر شدن حدیث در شرایط تقیه اذعان می‌کند. این فرد باید از اصـحاب بـاشد و علما پس از زمان حضور امامان نمی‌توانند به شرایط زمان صدور شهادت دهد. چرا که به وجه منظور ما، در حدیث شریفی امام کاظم علیه السلام فرمودند،نگویید روایات منسوب به اهل‌بیت (علیهم السلام) باطل است . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ عَلِيٍّ اَلسِّنَانِيِّ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيْهِ فِي رِسَالَةٍ وَ لاَ تَقُلْ لِمَا بَلَغَكَ عَنَّا أَوْ نُسِبَ إِلَيْنَا هَذَا بَاطِلٌ وَ إِنْ كُنْتَ تَعْرِفُ خِلاَفَهُ فَإِنَّكَ لاَ تَدْرِي لِمَ قُلْنَا وَ عَلَى أَيِّ وَجْهٍ وَ صِفَةٍ. 📚بصائر الدرجات / ج 1 / ص 538 . علی السنانی از امام کاظم (علیه السلام) نقل می‌کند: در کتابی که ایشان به او نوشته فرموده است: «در مورد آنچه از ما به تو رسیده یا به ما نسبت داده شده است نگو که باطل است. اگر چه خلاف آن را می‌دانی؛ بدرستی که تو چه می‌دانی برای چه منظور و بر چه وجهی و صفتی این سخن را گفته‌ایم.» . 🔸6. ظروف مکانی و زمانی حدیث: امامان در تقیه موقعیت یـکسانی نـداشته‌اند؛ زیرا زمـان و مکان و موقعیت‌ اجتماعی‌ برخی از آنها به گونه‌ای بـود کـه احتمال تقیه را در حق آنان منتفی می ساخت و یا نزدیک ‌‌به‌ صفر می‌رساند. . 🔸7. مخالفت با مبانی اعتقادی شیعه: اگر روایـتی در ضـمن‌ بیان‌ یک‌ مسأله، حاوی مسأله‌ای کلامی بود که با مبانی کلامی شیعه تعارض داشت، می‌توانیم این تعارض را قـرینه ای بـرای حـمل ‌‌روایت‌ بر تقیه بگیریم. . 🔸8. مخالفت با ضرورت فقه شیعه: درصـورت مسلم شدن صدور حدیثی از معصوم در‌ مـعارضت‌ بـا‌ احکام ضروری که رکن فقه امامیه است و فقه بدون آنها شکل نمی‌گیرد یا مورد اجماع است ؛ باید آن را حمل بر تقیه‌ نـمود. . بنابراین قواعد روشن و مدون که مرز وضعیت احادیث را از لحاظ تقیه‌ای یا غیر تقیه‌ای بودن روشن می‌کند، هیچ شبهه ای نمی‌تواند موجب دست کشیدن شخصیت‌های عالم و فاضل و فقیه از برخی احادیث، به بهانه شائبه تقیه‌ای بودن گردد. نور شریعت محل نشر آثار ، عقاید ، و دروس استاد دکتر سید صائب هاشمی نسب ( هاشمی طباطبائی) ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛
https://www.instagram.com/p/CRdGP6Bjxhw/?utm_medium=copy_link نور شریعت محل نشر آثار ، عقاید ، و دروس استاد دکتر سید صائب هاشمی نسب ( هاشمی طباطبائی) ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛
🔻عدالت در سطح نظام سیاسی 🔻 تحقق عدالت و برابری یکی از اهداف رسالت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: «براستی که پیامبرانمان را همراه با پدیده‌های روشنگر فرستادیم و همراه آنان کتاب آسمانی و میزان فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند.» پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عدل را میزان خداوند در زمین می‌داند. و می‌فرماید: «اگر می‌خواهید شما را از امارت و رهبری با خبر سازم اولش ملامت است و دومش ندامت و سومش عذاب روز قیامت؛ مگر آن کس که عدالت ورزد.» این سخن از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشان دهنده ارزش اجرای عدالت و سختی این کار است. هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مکه به مدینه تاثیر مهمی بر تشکیل دولت داشت و این مسئله در تحقق عدالت و امنیت مؤثر بود و نقش به‌سزائی در این زمینه داشت و این امر از آن رو با اهمیت است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با شعار توحید و یگانگی و برابری انسانها با یکدیگر و اسکان در مدینه و تمرکز در آن راه را برای ایجاد دولت و تحقق امنیت و عدالت هموار نمود. 🔸عدالت در اجرای قانون حضرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جهت اجرای بهتر عدالت در جامعه و رفع خصومات، ساختاری برای قضاوت و دادرسی پدید آورد و خود نخستین قاضی حکومت اسلامی بود.او که خود در نگاه کردن به اطرافیانش نیز عدالت می‌ورزند، نماد کاملی از قضاوت صحیح و عادلانه در جامعه بود.برای نمونه در فتح مکه زنی از اشراف قبیله بنی مخزوم مرتکب سرقت شد و از نظر قضایی جرمش آشکار شد، خویشاوندان آن زن که اجرای حد را برای شرافت قبیله‌ای خود زیانبار می‌دیدند، اسامه بن زید که نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ارج و قربی داشت را وادار به شفاعت نمودند؛ اما همین که اسامه زبان به شفاعت گشود، آن حضرت خشمگین شد و فرمود: «مگر می‌توان حدود و قانون را اجرا نکرد.» و فوراً دستور مجازات را صادر کرد و نیز فرمود: «اقوام و ملل پیشین دچار سقوط شدند؛ زیرا در اجرای قانون تبعیض روا می‌داشتند. قسم به خدایی که جانم در دست اوست در اجرای قانون درباره هیچ کس کوتاهی و سستی نمی‌کنم؛ اگرچه مجرم از نزدیکان من باشد.» قرآن کریم بر اجرای عدالت و داوری به حق اصرار ورزیده و می‌فرماید: «هرگاه میان مردم حکم کردید، باید به عدالت حکم کند.» حتی گفتار شما نیز بر اساس عدالت باشد، «و هنگامی که سخن می‌گویید عدالت را رعایت نمایید.» 📍برشی از کتاب (دین سیاسی،سیاست دینی)، استاد دکتر هاشمی طباطبائی ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛
🔹تقیه ، حکم ترخیصی یا حکم اصلی⁉️ 🔸 می‌گویند : تقیه تنها یک رخصت به شمار می‌آید و در موارد اضطرار است و به عبارت دیگر در منزل احکام اصلی و اولیه دین قرار نمی‌گیرد.... 🔸 می‌گوییم : تقیه ضروری مذهب امامیه و مهمترین فارق میان این مذهب با فرقه زیدیه است که به تقیه اعتقادی ندارند و قیام و جهاد را شرط امامت می‌دانند. چنانچه در روایات تصریح شده ، کسی که تقیه ندارد ، دین نداشته و مسئول به خطر افتادن جان و مال مؤمنان است که گناهی نابخشودنی در ردیف حق الناس خواهد بود. همچنین ترک تقیه به عنوان گناهی بدتر از گناهان کبیره در ردیف انکار نبوت و امامت عنوان شده که اهمیت آن در حفظ اساس مذهب را می‌رساند. تقیه در غیبت امام معصوم مهمترین راهبرد مذهب برای حفظ عقاید و مصالح شیعه است و بر جهاد و قیام و امر به معروف ، مقدم شده است.... رخصت، عبارت است اجازه ترک یا فعل به جهت تسهیل امور برای مکلفین. برخی معتقدند مؤدای حکم رخصت همیشه اباحه است ؛ بنابر این اگر تقیه در شرایطی واجب یا ترک آن حرام باشد دیگر نمی‌توان آن را رخصت دانست. در مقابل برخی معتقدند رخصت گاه واجب یا مستحب یا مکروه نیز می‌تواند بود. در این صورت غرض طراحان شبهه حاصل نمی‌شود ، چه طراحان شبهه سعی دارند از وجوب تقیه فرار کنند با آنکه تقیه هر چند رخصت باشد در شرایطی واجب یا دست کم مستحب خواهد بود. در فقه از تقیه به عنوان یکی از عناوین ثانویه یاد شده که در مقابل احکام اولیه قرار می‌گیرد. باید توجه داشت ثانوی بودن یک حکم به معنای مباح بودن یا جواز ترک آن نیست..... آنچه درباره اضطرار گفته شده تنها در تقیه خوفی قابل فرض است ، اما در تقیه مداراتی که شامل روابط حسنه و رواداری مذهبی و جلب مودت است ، قابل فرض نیست. مدارا مختص شرایط اضطرار نیست.... به فرض تقیه رخصت باشد نه عزیمت ، در تقیه برابر عامه مسلمین هم همینطور است و این تنها در قبال قدرت‌های جهانی و کشورهای غربی نیست. پس طرفداران این نظریه نباید نسبت به ابراز برائت علنی از سایر مسلمین و غیر امامیه بر لزوم تقیه پافشاری نمایند.... ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛