#داستان_آموزنده
🔆عبدالسلام ولیّ الله!!
🍂یک زاهد نمای تو خالی که مذهب شیعه ر انداشت؛ کارش به جایی رسید که مریدانش روی پرچمها نوشتند: «لا اله الّا الله، محمّد رسول الله، شیخ عبدالسلام ولی الله.»
یکی از مریدانش به زن خود که شیعه بود، گفت: خوب است مرید عبدالسلام شوی و از مذهب خود دست برداری.
🍂زن چون قبلاً شنیده بود که عبدالسلام در نماز چخ چخ میگفت. وقتی مریدانش علّت این امر را پرسیدند، گفت: در (بصره) در حال نماز بودم، که مشاهده کردم در مکّه، سگی میخواست وارد مسجدالحرام بشود، چخ چخ گفتم تا وارد خانه خدا نشود. زن به شوهرش گفت: او را با جمعی به مهمانی دعوت کن. مرد این کار را انجام داد و او را با جمعی برای مهمانی دعوت کرد.
🍂وقتی سفره انداختند، همسر آن مرد برای هر نفر مرغ بریانی گذاشت، ولی مرغ عبدالسلام را زیر برنج نهان کرد.
🍂عبدالسلام چون دید برای همه مرغ گذاشتند و برای او مرغی نیست، عصبانی شد و گفت: چرا قصد توهین دارید؟
🍂زن گفت: تو در بصره ادّعا میکنی سگی را که میخواست در مکّه وارد مسجدالحرام شود، دیدی و چخ چخ کردی. و این همه مسافت دور را میبینی، چطور مرغ زیر برنج خودت را نمیبینی؟! او از جا حرکت کرد و گفت: این رافضه خبیثه است. سپس از مجلس مهمانی بیرون رفت.
📚راهنمای سعادت، ج 3، ص 547
#بدعت
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
🌹 #پندانه
🔴 ای انسان تکبروغرورت برای چیست
نخست «نطفه» بىارزشى بودید، چیزى نگذشت که شما را به صورت «علقه» و از آن پس به صورت «مضغه» در آورد، سپس شکل و اندام انسانى به شما داد، بعد لباس حیات در اندام شما پوشانید، و به شما روح و حس و حرکت داد، همین گونه مراحل مختلف جنینى را یکى پس از دیگرى پشت سر نهادید، تا به صورت انسانى کامل از مادر متولد شدید، باز اطوار حیات و اشکال مختلف زندگى ادامه یافت، شما همیشه تحت ربوبیت او قرار دارید، و دائماً نو مى شوید، و آفرینش جدیدى مى یابید، چگونه در برابر آستان با عظمت خالق خود سر تعظیم فرود نمىآورید؟
قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام:
«عَجِبْتُ لِابْنِ آدَمَ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ وَ هُوَ قَائِمٌ بَيْنَهُمَا وِعَاءً لِلْغَائِطِ ثُمَّ يَتَكَبَّر»
از فرزند آدم در شگفتم، ابتدايش نطفه و پايانش مردارى بدبو، و بين ابتدا و پايانش ظرف نجاست است، آنگاه تكبر مى ورزد!
📚 وسائل الشيعة/ج1/ص ۳۳۴
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
#داستان_آموزنده
🔆 یکسوّم اهل بهشت
🌾در یکی از شبها که مردم در حال حرکت بهسوی میدان جنگ بنی مصطلق بودند، پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم مردم را صدا زد و آنها را متوقف نمود.
🌾مسلمین گرداگرد پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم حلقه زدند. حضرتش آیات اوّل و دوّم سورهی حج را که همان لحظه نازل شده بود، برای آنها قرائت نمود:
🌾ای مردم! از پروردگارتان بترسید که زلزلهی رستاخیز امر عظیمی است، روزی که آن را میبینند، هر مادر شیردهی، کودک شیرخوارش را فراموش میکند و هر بارداری جنین خود را بر زمین مینهد، مردم را مست میبینی، درحالیکه مست نیستند؛ ولی عذاب خدا شدید است.
🌾صدای گریه از مردم بلند شد و در آن شب مسلمانها بسیار گریستند، هنگام صبح بهقدری نسبت به دنیا و زندگی دنیایی بیاعتنا شده بودند که حتّی زین به روی مرکبها ننهادند و خیمهای برپا نساختند!
🌾گروهی گریه میکردند، گروهی نشسته و در فکر فرورفته بودند. پیامبر فرمود: «آیا میدانید روز قیامت چه روزی است؟» عرض کردند: خدا و پیامبرش آگاهتر است. فرمود:
🌾«روزی است که از هر هزار نفر 999 نفر بهسوی دوزخ روان میشوند و تنها یک نفر بهسوی بهشت میرود!»
🌾این امر بر مسلمانها سخت آمد و به شدّت گریستند و عرض کردند پس چه کسی نجات خواهد یافت؟
🌾 پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: گنهکارانی غیر از شما هستند که اکثریت را تشکیل میدهند، من امیدوارم شما حداقل یکچهارم اهل بهشت باشید و مسلمانان تکبیر گفتند.
🌾بعد فرمود: «امیدوارم یکسوم اهل بهشت از شما باشد، چراکه اهل بهشت صدوبیست صنف هستند که هشتاد صنف (هشتاد صنف یعنی دوسوّم) آنها از امّت من هستند.
📚داستانهای تفسیر نمونه، 189
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
🌸🔅🌸🔅🌸🔅🌸🔅🌸
#داستان_آموزنده
🔆تعارف خشکوخالی
☘امام صادق علیهالسلام و فرزندش اسماعیل و یکی از آشنایان او در راهی میرفتند تا به منزل امام علیهالسلام رسیدند. امام علیهالسلام از آن مرد خداحافظی کرد و داخل منزل خود شد. اسماعیل عرض کرد: «چرا به منزل دعوتش نکردید؟»
☘فرمود: «وضع خانه مناسب نبود که دعوتش کنم.» اسماعیل گفت: «حداقل یکبار تعارف میکردید، او که به منزل ما نمیآمد!» فرمود: «دوست ندارم که متکلّف باشم.»
📚(تربیت اجتماعی، ص 334 -مجله تربیت، سال چهارم، ش 10)
⚡️⚡️پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «ما گروه انبیاء و امینان و پرهیزگاران، از تکلّف (و تصنّع) بری هستیم.»
📚(مصباح الشریعه، باب 35)
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
🌸🔅🌸🔅🌸🔅🌸🔅🌸
#داستان_آموزنده
🔆تعارف خشکوخالی
☘امام صادق علیهالسلام و فرزندش اسماعیل و یکی از آشنایان او در راهی میرفتند تا به منزل امام علیهالسلام رسیدند. امام علیهالسلام از آن مرد خداحافظی کرد و داخل منزل خود شد. اسماعیل عرض کرد: «چرا به منزل دعوتش نکردید؟»
☘فرمود: «وضع خانه مناسب نبود که دعوتش کنم.» اسماعیل گفت: «حداقل یکبار تعارف میکردید، او که به منزل ما نمیآمد!» فرمود: «دوست ندارم که متکلّف باشم.»
📚(تربیت اجتماعی، ص 334 -مجله تربیت، سال چهارم، ش 10)
⚡️⚡️پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «ما گروه انبیاء و امینان و پرهیزگاران، از تکلّف (و تصنّع) بری هستیم.»
📚(مصباح الشریعه، باب 35)
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
#پندانه
نمکنشناسی مثل یک بیماریِ مزمن
شیوع پیدا کرده است بینِ مردم!
مهم نیست تو چقدر خودت را خرجِ حالِ خوبشان کردی!
حالِشان که با تو خوب شد،
دلیلِ حالِ بدت میشوند!
مهم نیست چقدر در گذشته کنارشان بودی!
میروند و شیفتهی آدمهای جدیدِ زندگیِشان میشوند.
مهم نیست تو چقدر دردشان را به جان خریدی!
درد میزنند به جانَت.
مهم نیست چقدر بارِ تنهاییشان را به دوش کشیدی!
در نهایت تنهایَت میگذراند.
لطفاً به فرزندانتان،
قدر شناس بودن را یاد دهید؛
اینجا زخمِخیلیها تازهی
همان نمکدانیست که شکست!
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
#داستان_آموزنده
🔆#توسّل_به_زيارت_عاشورا و آسان شدن مسأله #ازدواج
✨✨يكى از خطبا و وعّاظ مى نويسد:
قبل از چند سال يك دوست جوان و مؤمن نزد من آمد و حاجت حل نشده اى را مطرح كرد، او گفت : چندى قبل قصد ازدواج كردم ، ليكن هر بار با مشكلات و سختيهايى مواجه شدم . به او گفتم : چون شما نزد كسانى رفته اى كه در شأ ن و مقامت نيستند.
🌻گفت : چنين نيست ، و اگر باور نمى كنيد شما برايم پا پيش گذار و از يك خانواده در شأن و مقام من برايم خواستگارى كن .
🌻نزد دوستم رفتم كه مطمئن بودم به من پاسخ مثبت مى دهد، از او دخترش را براى اين جوان مؤمن خواستم ، در ابتدا موافقت كرد، و بعد از مدتى گفت : مى خواهم استخاره كنم ، و متأ سفانه پاسخ منفى داد.
🌻اين ماجرا مرا بسيار اندوهگين كرد، و دوستم به من گفت : ديدى حق با من بود؟ به او گفتم : خودت را ناراحت نكن ، براى برطرف شدن مشكلات بعد از اداى نماز صبح و تعقيبات آن زيارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام بخوان .
🌻شروع به خواندن زيارت كرد، در روز بيست و هفتم خوشحال نزد من آمد و گفت : نزد يكى از خانواده ها رفتم ، و موافقت كردند. آنها و من در نهايت رضايت به سر مى بريم و امروز عصر مراسم خواستگارى برگزار مى شود، مى خواهم شما يكى از شاهدان آن باشيد. به او گفتم : پس سيزده روز باقى مانده را فراموش نكن ، شما زندگى مشترك خود را به بركت زيارت عاشورا آغاز كردى ، و در هر زمانى كه با مشكلى در زندگى مواجه شدى براى برطرف شدن آن به زيارت عاشورا متوسل شو، انشاءاللّه حاجت تو بر آورده شود.
📚زيارت عاشورا و داستانهاى شگفت آن : ص43
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
🥀🍁🥀🥀🍁🥀🍁🥀🥀🍁🥀
#داستان_آموزنده
🔆سیرهی پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم
🌾مردی بر پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلّم وارد شد که آبله برآورده و آبلهاش چرک برداشته بود. حضرت مشغول خوردن بودند؛ آن شخص پهلوی هر کس نشست، او را کوچک و خوار شمردند و از کنارش برمیخاستند، پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم او را کنار خود نشانید و به او لطف زیاد کردند.
🌾روزی پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم با جمعی از اصحاب به غذا خوردن مشغول بودند، مردی وارد شد که بیماری مزمنی داشت (احتمالاً جذامی بوده است) و مردم از او متنفّر بودند. حضرت او را پهلوی خود نشانید و به او فرمود: غذا بخور. یکی از قریش که از او نفرت و اشمئزاز نمود، خودش پیش از مرگ به همین بیماری مزمن مبتلا گشت.
📚(علم اخلاق اسلامی، ج 1، ص 435 -جامع السعادات، ج 1، ص 357)
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
🌼🔅🌼🔅🌼🔅🌼🔅🌼
#داستان_آموزنده
🔆تلاش و جواب مخالف
🥀بنابر آنچه روايت كرده اند:
روزى حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام از منزل خويش خارج شد؛ و برخى از دوستان مخفيانه دنبال حضرت حركت كردند.
🥀پس مشاهده كردند كه حضرت در باغستانى مشغول بيل زدن زمين گرديد و در حين كار اين آيه شريفه قرآن اءيَحْسَبُ الا نْسانُ اءنْ يُتْرَكَ سُدىً را تا آخر سوره مباركه تلاوت مى نمود.
و اشك از ديدگانش بر محاسن و صورت مباركش جارى بود.
🥀اصحاب با ديدن اين صحنه همگى گريان شدند.
و پس از لحظاتى سكوت ، يكى از اصحاب ، از حضرت سؤ الى كرد؛ و حضرت جواب او را داد.
آن شخص بعد از آن گفت : به خدا سوگند! كه حقّ براى شما روى آورد؛ ولى طايفه ات نپذيرفتند.
🥀امام حسين عليه السّلام به آن شخص خطاب كرد و فرمود: خاموش باش و ساكت شو، كه همانا وعدگاه الهى ، روز جدائى حقّ از باطل فرا خواهد رسيد.
📚حياة الامام الحسين عليه السّلام : ج 1، ص 300.
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#مادرخرجی_که_ما_را_گرسنه_نگه_داشت!
🌷برای اعزام به منطقه همراه عبدالحمید و دیگر دوستان مسجدی سوار بر قطار به اهواز میرفتیم، در طول مسیر عبدالحمید مادرخرجمان شده بود. اما خبری از غذا و خوراکی نبود، ناگهان من متوجه شدم او دائم به کوپهای که سرنشینان آن روستایی هستند میرود. بارها این رفت و آمد تکرار شد؛ در نهایت عبدالحمید نزد ما آمد و گفت: بچهها ۲۴ ساعت طاقت بیاورید چون من تمام خرج راه را به این روستاییان که برای پیدا کردن فرزند مفقودالاثرشان به اهواز میآیند، هدیه دادم. ما هم اطاعت امر کردیم و فردای آن روز عبدالحمید ما را به بنیاد شهید اهواز برد و از ما به نحو احسن پذیرایی کرد.
🌹خاطره ای به یاد #شهید معزز عبدالحمید بنیعلی
#راوی: رزمنده دلاور سیدمجتبی حجازی
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
❌️❌️ مادر شهید در بیان مهربانی فرزندش میگوید: او معلم قرآن بود، همواره به شاگردانش هدیه میداد. بهترین هدیه او به ما پیدا شدن جنازهاش و برگشتن به جمع خانواده بعد از ده سال، آن هم در شب بیست و یکم ماه رمضان بود.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 ماجرای روضههای ساده پیرزنی که حضرت زهرا سلام الله علیها مهمانش بودند.
#امام_حسین
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃
#داستان_آموزنده
🔆تواضع رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلّم
⚡️«ابوذر» گوید: «سلمان فارسی» و «بلال حبشی» را دیدم که با هم به حضور رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلّم رسیدند. در این میان، سلمان برای احترام به پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم، به پاهای رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلّم افتاد و بر آنها بوسه زد.
⚡️پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم ضمن جلوگیری از این کار، خطاب به سلمان فرمود:
⚡️«از آن کارهایی که عجم (غیر عربها) در مورد شاهان خود انجام میدهند، انجام نده. من بندهای از بندگان خدا هستم؛ ازآنچه میخوردند من نیز میخورم و ازآنجاکه مردم مینشینند من نیز مینشینم.»
📚(درسهایی از زندگی پیامبر صلیالله علیه و آله، ص 162-بحار، ج 76، ص 63)
✨✨رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «هیچکس برای خدا تواضع نکرد مگر خدا رفعت و بزرگی به او داد.»
📚(جامع السعادات، ج 1، ص 359)
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
☘♨️☘♨️☘♨️☘♨️☘
#داستان_آموزنده
🔆ابوجهل
🌴«عبدالله بن مسعود» از یاران پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم اوّل کسی بود که در مکّه قرآن را آشکارا در میان جمعیّت قرائت کرد.
او در تمام جنگهای پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم حضور داشت؛ مردی بسیار کوتاهقد بود که هرگاه در میان جمعیّت نشسته، میایستاد، از آنها بلندتر نبود!
🌴به همین جهت، در جنگ بدر خدمت پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم عرضه داشت من قدرت جنگیدن ندارم ممکن است دستوری بفرمایید که در ثواب جنگ جویان شریک باشم.
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «برو در میان کشتگان کفّار اگر کسی را (مانند ابوجهل) یافتی که زنده است به قتل برسان.»
عبدالله گوید: میان کشتگان به ابوجهل، دشمن سرسخت پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم رسیدم که هنوز رمقی داشت.
🌴روی سینهاش نشستم و گفتم: خدا را سپاسگزارم که تو را خوار ساخت. ابوجهل چشم گشود و گفت:
🌴«وای بر تو پیروزی بر کیست؟» گفتم: با خدا و پیامبرش، به همین دلیل تو را میکشم؛ پا روی گردنش نهادم، متکبّرانه گفت:
🌴«ای چوپان کوچولو، قدم در جای بلندی نهادی، آنقدر بدان که هیچ دردی بر من سختتر از این نیست که تو کوتاهقد مرا بکشی؛ چرا یکی از فرزندان عبدالمطلّب مرا به قتل نرساند؟!»
سرش را از بدنش جدا کردم و خدمت پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم آمدم و گفتم: یا رسولالله مژده که این سر ابوجهل است.
📚(پیغمبر صلیالله علیه و آله و یاران، ج 4، ص 206 -طبقات ابن سعد، ج 3، ص 106)
✨بعد از مُردن ابوجهل، پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود:
🌴«ابوجهل از فرعون زمان موسی علیهالسلام بدتر و عاصیتر بوده است، چون فرعون وقتی هلاکت خود را یقین کرد، خدا را قبول کرد ولی ابوجهل وقتی یقین به مرگ کرد به بت لات و عزّی قسم یاد میکرد که او را نجات دهند.»
📚(سفینه علیهالسلام، ج 1، ص 200)
#تکبر
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
#داستان_آموزنده
🔆آرزوى غلام به واقعيّت پيوست
♨️روزى امام حسين عليه السّلام در جمع عدّه اى از اصحابش حضور يافت و آن ها را مورد خطاب قرار داد و فرمود:
♨️از نظر من صحّت قول رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ثابت است كه فرمود: بهترين اعمال و كارها بعد از نماز صبح ، دلى را شاد گرداندن است ، به وسيله آنچه كه سبب گناه نشود.
و سپس افزود: روزى غلامى را ديدم كه با سگى هم غذا بود، وقتى سبب آن را از او پرسيدم ، در پاسخ گفت : اى پسر رسول خدا! من غمناك و ناراحت هستم ، مى خواهم با خوشحال كردن اين سگ ، خودم را شادمان و مسرور گردانم .
♨️سپس در ادامه اظهار داشت : من داراى اربابى يهودى هستم كه آرزو دارم ، شايد بتوانم از او جدا شده و آسوده گردم .
♨️امام حسين عليه السّلام مى فرمايد: من با شنيدن سخنان غلام ، نزد ارباب او آمدم و تصميم گرفتم تا مبلغ دويست دينار به عنوان قيمت غلام تحويل أ ربابش دهم و او را خريدارى نمايم .
♨️پس چون يهودى از تصميم من آگاه شد، اظهار داشت : اى پسر رسول خدا! آن غلام فداى قدمت باد، او را به تو بخشيدم و اين باغ را هم به او بخشيدم ؛ و سپس پول ها را هم نيز برگرداند.
♨️امام حسين عليه السّلام فرمايد: من پول ها را به او پس دادم ؛ و اظهار داشتم : من هم اين پول را به تو مى بخشم .
يهودى گفت : پول ها را پذيرفتم و به غلام بخشيدم .
♨️امام عليه السّلام افزود: من غلام را آزاد كردم و باغ را هم به او بخشيدم ؛ و آن دويست دينار را هم دريافت كرد.
♨️پس همسر يهودى كه شاهد اين جريان بود مسلمان شد و مهريه خود را به شوهرش بخشيد.
♨️و در پايان يهودى چون چنين برخوردى را ديد، گفت : من نيز مسلمان شدم و اين خانه مسكونى را به همسرم بخشيدم .
📚بحارالا نوار: ج 44، ص 189.
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
#پندانه
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
گویند حضرت آدم نشسته بود، شش نفر آمدند، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ.
به یکی از سمت راستیها گفت: «تو کیستی؟»
گفت: «عقل.»
پرسید: «جای تو کجاست؟»
گفت: «مغز.»
از دومی پرسید: «تو کیستی؟»
گفت: «مهر.»
پرسید: «جای تو کجاست؟»
گفت: «دل.»
از سومی پرسید: «تو کیستی؟»
گفت: «حیا.»
پرسید: «جایت کجاست؟»
گفت: «چشم.»
سپس به جانب چپ نگریست و از یکی سؤال کرد: «تو کیستی؟»
جواب داد: «تکبر.»
پرسید: «محلت کجاست؟»
گفت: «مغز.»
گفت: «با عقل یک جایید؟»
گفت: «من که آمدم عقل میرود.»
از دومی پرسید: «تو کیستی؟»
جواب داد: «حسد.»
محلش را پرسید.
گفت: «دل.»
پرسید: «با مهر یک مکان دارید؟»
گفت: «من که بیایم، مهر خواهد رفت.»
از سومی پرسید: «کیستی؟»
گفت: «طمع.»
پرسید: «مرکزت کجاست؟»
گفت: «چشم.»
گفت: «با حیا یک جا هستید؟»
گفت: «چون من داخل شوم، حیا خارج می شود
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
🔰دلیل سیاه پوشیدن برای آیت الله #سیدابوالقاسم_خویی برای #امام_حسین علیه السلام
✅یکی از نمایندگان حضرت آیت الله ابوالقاسم خوئی رحمت الله علیه میگوید:
🔶یک سالی در ایام محرم و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم ودر آن گرمای شدید ایشان را درحالی دیدم که از سرتاپایشان سیاه پوش بود، حتی جوراب های ایشان نیز سیاه بود.
🔰من درحالی که تعجب کرده بودم و نگران حال ایشان بودم از آقا سوال کردم: "فکرنمیکنید با این وضعیت سر تا پا سیاه پوش در این هوا، ممکن است مریض و یا گرمازده شوید؟؟!
💠ایشان در پاسخ فرمودند: فلانی من هر چه دارم از سیاه پوشی سر تا پا برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام دارم.
🔹پرسیدم: چطور؟
☘فرمود: پدر من مرحوم حاج سیدعلی اکبر خوئی از وعاظ و منبری های معروف زمان خود بود. همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار میشد پس از دو سه ماه بارداری بچه اش سقط میشد و خلاصه بچه دار نمی شدند.
❄️روزی پس از آنکه پدرم از منبر پائین می آید، زنی به او می گوید: "آسیدعلی اکبر شما که به ما سفارش می کنید چرا خودتان متوسل نمی شوید تا بچه دار شوید؟"
🔹پدرم این حرف را به مادرم بازگو میکند، مادرم میگوید خب راست گفته، چرا خودت چیزی نذر امام حسین علیه السلام نمیکنی تا حضرت عنایتی فرموده و ما نیز بچه دار شویم؟
✨پدرم میگوید: ما که چیزی نداریم تا نذر کنیم؟
🔺مادرم در جواب میگوید حتما لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم، اصلا شما نذر کن که امسال تمام دو ماه محرم و صفر را برای امام حسین علیه السلام از سر تا پا، حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید.
🌿در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سر تا پا سیاه پوش شد.در همان سال هم مادرم باردار می شود و 7ماه نیز از بارداری اش می گذرد و بچه اش سقط نمیشود.
🔅یک شبی یکی از طلبه ها که از شاگردان پدرم بوده در آخرشب درب منزل ایشان می آید. وقتی پدرم درب را باز میکند، پس از سلام و احوال پرسی عرض میکند که من یک سوال دارم.
◾️پدرم میگوید بپرس.
▫️طلبه میپرسد آیا همسرشما باردار است؟
◾️ایشان با تعجب میگوید بله،تو از کجا میدانی؟
🔷ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن می کند و میگوید: در خواب وجود مبارک پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) را زیارت کردم. حضرت فرمودند: برو و به آسیدعلی اکبرخوئی بگو که بخاطر آن نذری که برای فرزندم حسین کردی و 2 ماه از سرتاپا سیاه پوشیدی، این بچه ای را که 7 ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ می کنیم و او سالم می ماند و ما او را بزرگ می کنیم و او را فقیه و عالم در دین می گردانیم و به او شهرت می دهیم. او را به نام من "ابوالقاسم" نام بگذار...
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
امام حسین علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر. شب عاشورا، سخن از «نمیخواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود.
روز عاشورا میگوید: «بیائید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟»
شب صحبت میکند تا مبادا خبیثی در بین طیّبها باشد، و روز سخن میگوید تا مبادا طیّبی در بین خبیثها مانده باشد.
شب غربال میکند تا فقط «صالحان» بمانند و روز غربال میکند تا فقط «اشقیاء» در مقابل او ایستاده باشند.
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
❤️بسم الله بگو و برخیز
✍روزی خانمی مسیحی دختر فلجی را از لبنان به سوریه آورده بود زیرا پزشکان لبنان از معالجه دختر فلجش نا امید شده و به اصطلاح او را جواب کرده بودند.
زن با دختر فلج خود نزدیک حرم مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) منزل می گیرد تا در آنجا برای معالجه فرزندش به پزشک دمشقی مراجعه نماید تا این که روز عاشورا فرامیرسد و او می بیند که مردم دسته دسته به طرف محلی که حرم مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) در آنجاست می روند، از مردم شام می پرسد: اینجا چه خبر است؟
می گویند: اینجا حرم دختر امام حسین (علیه السلام) است او نیز دختر فلج خود را در منزل تنها گذاشته و درب خانه را می بندد و به حرم حضرت می رود و به حضرتش متوسل می شود و گریه می کند تا به حدی که غش نموده و بی هوش برزمین می افتد در آن حال کسی به او می گوید: بلند شو و به منزل برو چون دخترت تنها است و خداوند او را شفاده داده است. زن برخاسته و به طرف منزل حرکت می کند وقتی که به خانه می رسد درب منزل را می زند ناگهان با کمال تعجب می بیند که دخترش درب را باز می کند!
مادر جویای وضع دخترش می شود و احوال او را می پرسد دختر در جواب مادر می گوید: وقتی شما رفتید دختری به نام رقیه وارد اتاق شده و به من گفت: بلند شو تا با هم بازی کنیم من گفتم: نمی توانم چون فلج شده ام آن دختر گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم تا بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم و دیدم که تمام بدنم سالم است. او داشت با من صحبت می کرد که شما درب را زدید. آن دختر ( حضرت رقیه) (علیها السلام به من گفت: مادرت آمد. سرانجام مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر امام حسین (علیه السلام) مسلمان شد
📚 داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم
به نقل از: سحاب رحمت777
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
#داستان_آموزنده
🔆تعريف و افشاگرى در جمع بزرگان
⚡️سُلَيْم بن قيس و ديگر راويان حديث آورده اند:
⚡️هنگامى كه خلافت و حكومت به دست معاويه رسيد، از انواع شكنجه ها و جسارت ها نسبت به شيعيان امام علىّ عليه السّلام و ذرارى فاطمه زهراء عليها السّلام هيچ دريغ نمى كرد.
⚡️و همچنين دين مقدّس اسلام و احكام الهى و نيز قرآن بازيچه بنى اميّه و بوالهوسان فرصت طلب قرار گرفت ، تا آن كه امام حسن مجتبى عليه السّلام را به شهادت رساندند؛ و هر روز بر مشكلات و مشقّات شيعه ها و سادات به نوعى افزوده مى گشت .
⚡️و يك سال پيش از آن كه معاويه به دَرَك واصل شود، حضرت اباعبداللّه الحسين صلوات اللّه عليه به همراه عبداللّه بن عبّاس و عبداللّه بن جعفر و تنى چند از بنى هاشم از مدينه طيّبه جهت انجام مناسك حجّ عازم مكّه معظّمه گرديدند.
و چون وارد شهر مكّه شدند، دستور داد تا تمام كسانى كه به مكّه آمده بودند، در محلّى گرد هم جمع شوند.
⚡️به همين جهت ، با تبعيّت از فرمان امام عليه السّلام تمام افراد، چه آن هائى كه حجّ انجام داده بودند و از احرام خارج شده ، و چه كسانى كه هنوز در حال إ حرام بودند، اعمّ از زن و مرد، خردسال و بزرگسال - كه بيش از هزار نفر بودند - در محلّى تجمّع كرده و اجتماع عظيمى را تشكيل دادن .(1)
سپس حضرت ابا عبداللّه عليه السّلام در جمع ايشان برخاست و پس از حمد و ستايش خداوند متعال ، اظهار نمود:
⚡️اين حاكم ستمگر - معاوية بن اءبى سفيان - آنچه از ظلم و تباهى و خون ريزى و فساد كه در توانش بوده ، نسبت به ما و شيعبان ما انجام داده است ؛ و تمامى شماها آگاه و شاهد بر جنايات او بوده ايد.
⚡️و بعد از آن افزود: من امروز تصميم دارم در اين جمع عظيم ، مطالبى را بيان نمايم ، و شما را به جلالت و عظمت پروردگار و به حقانيّت رسول گرامى اسلام سوگند مى دهم ، كه چنانچه سخنانم مورد تاءييد و قبول شما گرديد، آن ها را تصديق و تاءييد نمائيد؛ وگرنه مرا تكذيب كنيد.
⚡️و پس از آن در فضائل و مناقب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام ، با استفاده از آيات شريفه قرآن و فرمايشات جدّش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، مطالبى چند بيان نمود، كه به بعضى از آن ها اشاره مى شود:
آيا شما مى دانيد كه وقتى پيامبر خدا بين اصحاب و ياران مواخات و برادرى بر قرار نمود، نيز بين علىّ بن ابى طالب و خودش - صيغه - اُخوّت و برادرى را جارى نمود؟
⚡️آيا شاهد و گواه هستيد، كه رسول خدا صلوات اللّه عليه تمام درب ها و روزنه هاى مسجد را از طرف خداوند مسدود نمود، به جز درب ورودى امام علىّ عليه السّلام را، كه باز گذاشت ؟
⚡️آيا مى دانيد، كه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله به حضرت فاطمه عليها السّلام فرمود: تو را به بهترين فرد از اهل بيتم شوهر دادم ، او قبل از همه ، مسلمان شد؛ و حِلم و بردباريش از ديگران عظيم تر است ؛ و نيز موقعيّت علم و دانش او برتر و والاتر مى باشد؟
⚡️آيا شما شاهد بوديد، كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من سيّد تمام بنى آدم هستم ؛ و برادرم علىّ عليه السّلام سيّد همه عرب ها است ؛ و فاطمه عليها السّلام سيّده زنان اهل بهشت خواهد بود؛ و حسن و حسين عليهماالسّلام پسرانم ، دو سيّد جوانان اهل بهشت مى باشند؟
⚡️و همچنين نكاتى پيرامون ولايت و خلافت مطرح كرد، مبنى بر اين كه ولايت در تمامى امور، تنها مخصوص اهل بيت رسالت است و ديگران غاصب مى باشند.
⚡️و نيز مواردى از جنايات و منكرات دستگاه حاكمه معاوية بن ابوسفيان را بر شمرد.
و عدّه اى از جمعيّت ، يكايك موارد و مطالب حضرت را با گفتن : (خدايا! صحيح است )، مورد تاءييد قرار مى دادند.
⚡️و عدّه اى ديگر با گفتن : (آرى ، صحيح است ، خدايا! آنچه را حسين مى گويد به راستى حقّ است ؛ ما اين مطالب را از رسول خدا شنيده ايم )، و به طور مرتّب سخنان و فرمايشات حضرت را تصديق و تاءييد مى كردند.
سپس در پايان فرمايشات خود افزود:
⚡️اكنون كه سخنان مرا شنيديد؛ و دانستيد كه حقّ است ، پيشنهاد مى دهم ، هنگامى كه به شهرها و خانواده هاى خود مراجعت كرديد، گفته هاى مرابراى آن هائى كه مورد اطمينان شما هستند، بازگو كنيد؛ و آنها را به حقايق و مسائل روز آشنا سازيد.(2)
(1) - عدّه اى از مؤ رّخين ، محلّ تجمّع را صحراى منى و عرفات گفته اند.
(2) - بحارالا نوار: ج 33، ص 173 - 185، ح 456، كتاب سُليم بن قيس : ص 199،احتجاج طبرسى : ج 1، ص 192. حديث بسيار طولانى است ، كه در ترجمه به مواردى ازآن اشاره و اكتفاء شده است .
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
✳️ گریهٔ عزمآفرین و حرکتدهنده
🔻 گریه بر امام حسین علیهالسلام، و همینطور گریه بر فراق امام زمان (عج) باید «عزمآفرین» و «حرکتدهنده» باشد، نه گریه از سر ناامیدی و عجز و ناتوانی. «منتظر ظهور» نباید ساکت و خموده فقط بر فراق امام زمان گریه کند، بلکه گریه باید در او ایجاد سوز و عطش و درنتیجه، ایجاد تحرک کند. چنین اشک و آهی است که مایهٔ تداوم نهضت امام حسین علیهالسلام و حیات نهضت عاشورا خواهد بود؛ همانگونه که امام سجاد و سایر ائمه علیهم السلام بعد از ایشان با گریه بر مظلومیت امام حسین علیهالسلام، نهضت عاشورا را زنده نگه داشتند.
🔺 احیای امر اهلبیت علیهمالسلام از طریق مجالس و ذکر مصیبت و گریه بر ایشان میسر است. به تعبیر امام خمینی(ره): گریه کردن بر شهید، زنده نگه داشتن نهضت است. این که در روایات هست که کسی که گریه کند یا بگریاند یا تباکی کند، برای این است که... این نهضت امام حسین علیهالسلام را دارد حفظ میکند.
📚 ادب عاشقی
#استادمحمدرضاعابدینی
#امام_حسین
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸نمیخواهم قهرمان شوم!🔸
برخی قبول نمیکنند که حضرت آمده باشد و برای علی اصغر، درخواست آب کرده باشد؛ از این تعجب میکنند. نه! تعجبی ندارد. مگر حسین بن علی (ع) میخواسته قهرمان بشود که بگوید من از دشمن، تقاضا و التماس نمیکنم؟! امام حسین (ع) گفت: بگذار در تاریخ بگویند حسین به اشقیا التماس کرد! بگویند حسین گفت: «إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذا الطِّفْلَ؛ اگر به من رحم نمیکنید، به این طفل شیرخواره رحم کنید».
امام حسین (ع) گفت من #نمیخواهم_قهرمان_بشوم، من میخواهم تکلیف شرعیام را انجام بدهم. اینجا مسأله شرعی است، مسألۀ حفظ نفس محترمه است. این بچه زنده است و با یک آب میتواند ادامه حیات بدهد. پس وظیفۀ شرعی پدرش این است که آب بدست بیاورد. درس حسین بن علی (ع) این است. نمیخواهد قهرمان بشود. می خواهد بندۀ خدا شود. قهرمانها این کار را نمیکنند. فقط عبد میتواند این کار را بکند، نه قهرمان.
قهرمان میگوید: دشمنان، لیاقت ندارند که من از آنها درخواست کنم و خودم را جلویشان کوچک کنم. اما امام حسین (ع) عارش نمیشود. امام میگوید: من میمیرم اما ننگ را قبول نمیکنم. اما برای رضای خدا و برای اینکه جهنم نروم، ننگ را قبول میکنم. مراتب دارد: «المَوتُ أولی مِن رُكوبِ العاری. وَ العار أولى مِن دُخولِ النّاری».
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
🏴آیت الله مجتهدی تهرانی
◾️هرجادسته سینه زنی و عزاداری دیدی خودت راقاطی آنها کن و مواظب باش مبادا علم و مدرک ولباس برای تو غرور و تکبر بیاورد و در گوشه ای فقط نظاره گر باشی بلکه برو جلو وسینه بزن شاید بخاطر آن مردم بی ریا و شرکت در عزاداری دست مارا هم بگیرند..
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اصلِ ماجرای کربلا
🚩 انسان موجودی است عزتمند...
مهمترین معلم عزت امام حسین هست...
#امام_زمان
#امام_حسین
#استاد_پناهیان
#امام_زمان
📚@Dastanhaykotah 📚