❇️بازتاب خبری برگزاری مرحله استانی مسابقات قرآن کریم کارکنان وخانواده فرماندهی انتظامی استان کردستان در خبرگزاری های ایکنا، صداوسیما وخبرفارسی
۳۰ تیر ۱۴۰۲
۳۰ تیر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا واقعه عاشورا یک نزاع خانوادگی و قومی قبیلهای بوده و نیاز ندارد اینگونه سوگوارش باشیم؟
ماجرای بوزینه محبوب یزید که قبرش را زراندود کرد و ۷۰ هزار نفر در تشییع جنازهاش شرکت کردند!
#محرم
۳۰ تیر ۱۴۰۲
۳۰ تیر ۱۴۰۲
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهلم
💠 آخرین صحنه شهر زیبا و سرسبز #داریا، قبرستانی بود که داغش روی قلبمان ماند و این داغ با هیچ آبی خنک نمیشد که تا #زینبیه فقط گریه کردیم.
مصطفی آدرس را از ابوالفضل گرفته و مستقیم به خیابانی در نزدیکی حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) رفت. ابوالفضل مقابل در خانهای قدیمی ایستاده و با نگاهش برایم پَرپَر میزد که تا از ماشین پیاده شدم، مثل اینکه گمشدهاش را پیدا کرده باشد، در آغوشم کشید.
💠 در این سه روز بارها در دلم رؤیای دیدارش را به قیامت سپرده بودم و حالا در عطر ملیح لباسش گریههایم را گم میکردم تا مصطفی و مادرش نبینند و بهخوبی میدیدند که مصطفی از #شرم قدمی عقبتر رفت و مادرش عذر تقصیر خواست :«این چند روز خیلی ضعیف شده، میخواید ببریمش دکتر؟»
و ابوالفضل از حرارت پیشانیام تب تنهاییام را حس میکرد که روی لبش لبخندی نشست و با لحنی دلنشین پاسخ داد :«دکترش حضرت زینبه (علیهاالسلام)!»
💠 خانهای دو طبقه برایمان تهیه کرده بود و میدانست چه #بهشتی از این خانه نمایان است که در را به رویمان گشود و با همان شرینزبانی ادامه داد :«از پشت بام حرم پیداس! تا شما برید تو، من میبرمش #حرم رو ببینه قلبش آروم شه!»
نمیدانستم پشت این نسخه، رازی پنهان شده که دستم را گرفت و از راه پله باریک خانه، پا به پای قامت شکستهام تا بام آمد.
💠 قدم به بام خانه نهادم و خورشید حرم در آسمان آبی #دمشق طوری به دلم تابید که نگاهم از حال رفت. حس میکردم گنبد حرم به رویم میخندد و #حضرت_زینب (علیهاالسلام) نگاهم میکند که در آغوش عشقش قلبم را رها کردم.
از هر آنچه دیده بودم برای حضرت شکایت میکردم و بهخدا حرفهایم را میشنید، اشکهایم را میخرید و ابوالفضل حال دیدنیِ دلم را میدید که آهسته زمزمه کرد :«آروم شدی زینب جان؟»
💠 به سمتش چرخیدم، پاسخ سوالش را از آرامش چشمانم گرفت و تیغی در گلویش مانده بود که رو به حرم چرخید تا سوز صدایش را پنهان کند :«این سه روز فقط #حضرت_زینب (علیهاالسلام) میدونه من چی کشیدم!»
و از همین یک جمله درددل خجالت کشید که دوباره نگاهم کرد و حرف را به هوایی دیگر بُرد :«اونا عکست رو دارن، اون روز تو بیمارستان کسی که اون زن #انتحاری رو پوشش میداده، تو رو دیده. همونجا عکست رو گرفتن.»
💠 محو نگاه سنگینش مانده بودم و او میدید این حرفها دل کوچکم را چطور ترسانده که برای ادای هر کلمه جان میداد :«از رو همون عکس ابوجعده تو رو شناخته!»
و نام ابوجعده هم ردیف حماقت و بیغیرتی سعد بود که صدایش خش افتاد :«از همون روز دنبالته. نه به خاطر انتقام زنش که تو لو دادی و تا الان حتماً اعدام شده، به خاطر اینکه تو رو با یه #سپاهی ایرانی دیدن و فکر میکنن از همون شبی که سعد تو رو برد تو اون خونه، جاسوس سپاه بودی. حالا میخوان گیرت بندازن تا اطلاعات بقیه رو ازت دربیارن.»
💠 گیج این راز شش ماهه زبانم بند آمده بود و او نگاهش بین من و #حرم میچرخید تا لرزش چشمانم بند زبانش نشود و همچنان شمرده صحبت میکرد :«همون روز تو فرودگاه بچهها به من خبر دادن، البته نه از دمشق، از #تهران! ظاهراً آدمای تهرانشون فعالتر بودن و منتظر بودن تا پات برسه تهران!»
از تصور بلایی که تهران در انتظارم بود باز هم رنگش پرید و صدایش بیشتر گرفت :«البته ردّ تو رو فقط از #دمشق و از همون بیمارستان و تو تهران داشتن، اما داریا براشون نقطه کور بود. برا همین حس کردم امنترین جا برات همون داریاست.»
💠 از وحشتی که این مدت به تنهایی تحمل کرده بود، دلم آتش گرفت و او میدید نگاهم از نفس افتاده که حال دلم را با حکایت مصطفی خوش کرد :«همون روز از فرودگاه تا بیمارستان آمار مصطفی رو از بچههای دمشق گرفتم و اونا تأییدش کردن. منم همه چی رو بهش گفتم و سفارش کردم چشم ازت برنداره. فکر میکردم شرایط زودتر از این حرفا عادی میشه و با هم برمیگردیم #ایران، ولی نشد.»
و سه روز پیش من در یک قدمی همین خطر بودم که خطوط صورتش همه در هم شکست و صدایش در گلو فرو رفت :«از وقتی مصطفی زنگ زد و گفت تو داریا شناساییات کردن تا امروز که دیدمت، هزار بار مردم و زنده شدم!»
💠 سپس از همان روی بام با چشمش دور حرم چرخید و در پناه #حضرت_زینب (علیهاالسلام) حرف آخرش را زد :«تا امروز این راز بین من و مصطفی بود تا تو آروم باشی و از هیچی نترسی. برا اینکه مطمئن بودیم داریا تو اون خونه جات امنه، اما از امروز هیچ جا برات #امن نیست! شاید از این به بعد حرم هم نتونی بری!»...
#ادامه_دارد
#دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهلم
#تولیدی_عس_زنجان
۳۰ تیر ۱۴۰۲
💢 ۱۱۲ میلیارد دلار تجارت خارجی در دولت سیزدهم رقم خورده است
🔹 سخنگوی دولت:
۱۱۲ میلیارد دلار تجارت خارجی در دولت سیزدهم رقم خورده است که این میزان در ۴۰ سال اخیر بی سابقه بوده است.
🔹 کشور در زمان استقرار سیزدهم معطل غرب نماند و مبادلات تجاری خود را با برخی کشورهای منطقه تا پنج برابر افزایش داد.
🔹 زبان گویای دولت در دیپلماسی بسیار منطقی و شفاف بود و دستاوردهای تجاری در شرایطی به دست آمد که مبادله یک دلار هم سخت بود.
✍️
۳۰ تیر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اتفاق نظر کارشناسان بیبیسی به شکست مفتضحانه براندازان/ اعتراف صریح اپوزیسیون در برنامه زنده:
🔺️آقای خامنهای و تیم ایشان متأسفانه موفق شدند (توطئه) تمام انقلابهای مخملی در ایران را خنثی کنند.
🔶️ برنامهای که قرار بود توسط کارفرمای انگلیسی، راهکار براندازی در ایران را بررسی و به اپوزیسیون افسرده دیکته کند، مثل همیشه به بنبست خورد و با این سوال مأيوسانه مجری بیبیسی مواجه گردید:
🔺️حالا که همه راهها بسته است، پس باید چه کرد؟!
۳۰ تیر ۱۴۰۲
۳۰ تیر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🎥عزاداری یاسوجیها در مقابل منزل شهید امینی مهر
پدر شهید امینی مهر:
🔹جوانان زیادی در راه دفاع از وطن شهید شدهاند. ما خاک پای شهید حاج قاسم سلیمانی هم نمیشویم.
🔹️سردار مصطفایی فرمانده انتظامی استان کهگیلویه و بویراحمد: اجازه نخواهیم داد خون شهدا پایمال شود.
🔹شهیدان امینی مهر و درخشانفر از نیروهای فرماندهی مبارزه با مواد مخدر کهگیلویه و بویراحمد، امروز در درگیری با قاچاقچیان به شهادت رسیدند.
۳۰ تیر ۱۴۰۲