#توجیه
صبحها پیش از آفتاب من یواشکی میرفتم توی مزارع و هندوانهای، طالبیای، کدو تنبلی چندتا ذرتی یا از این جور چیزها قرض میگرفتم. بابام همیشه میگفت اگر آدم نیتش این باشد که یک روزی قرضش را پس بدهد، قرض گرفتن هیچ اشکالی ندارد.
اما بیوهه میگفت این همان دزدی است که اسمش را خیلی قشنگه عوض کردهاند.
جیم میگفت انگار بیوهه یک جورهایی راست میگوید. بابایت هم یک جورهایی راست میگوید. بهترین راه این است که دو سه تا از آن چیزها را جدا کنیم و بگوییم دیگر اینها را قرض نمیگیریم آن وقت به نظرم قرض گرفتن باقی چیزها دیگر عیبی ندارد. این بود که تمام شب باهم حرف زدیم که دور هندوانه را خط بکشیم یا طالبی و چیزهای دیگر را و نزدیکیهای صبح به این نتیجه رسیدیم که دیگر سیب وحشی و خرمالو هم قرض نگیریم. قبل از این وجدانمان ناراحت بود، اما حالا دیگر خیالمان راحت شده بود. من از این نتیجه خیلی راضی بودم چون سیب وحشی خوشمزه نبود، خرمالو هم تا دو سه ماه دیگر نمیرسید.
#هاکلبرفین ص۶۳
#مارک_تواین
#محسن_سلیمانی
#چراغ_مطالعه (کانالی برای کتابخوانهای نوجوان)
https://eitaa.com/ParvazBaKetab