eitaa logo
پله پله تا خدا
141 دنبال‌کننده
317 عکس
232 ویدیو
7 فایل
یٰا قَریٖبِ لٰا یُبعدُ عَن القُلُوبْ ... حرف‌های نگفته‌ام را از سکوتم بخوان! یک جای دنج برای اهل #دل❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
47.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پست_ویژه #کلیپ_اشک داستان آخوند آلمان نشین و حضرت زهرا(س)😳 ◀️توصیه میکنم حتما دانلود کنید و ببینید اگر اشک ریختین برای ما هم دعا کنید #یازهرا_س 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
👌 کلاغی که مامور خدا بود! ✍ آقای شیخ حسین انصاریان می‌فرمود: یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوه دوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن. سفره ناهار چیده شد ماست، سبزی،نون . دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشتی رو بیارن که یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضله ای انداخت تو دیگ آبگوشتی.. گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مار،توکوه گشنه بودیم همه ماست و سبزی خوردیم. خیلی سخت گذشت و خیلی هم رفقا تف و لعن کلاغ کردن گاهی هم میخندیدن ولی در اصل ناراحت بودن. وقت رفتن دوتا از رفقا رفتن دیگ رو خالی کنن، دیدیم دیگ که خالی کردن یه ته دیگ هست! و اگر خدا این کلاغ رو نرسانده بود ما این آبگوشت رو میخوردیم و همه مون میمردیم کسی هم نبود. اگر اون عقرب را ندیده بودن هنوز هم میگفتن یه روز رفتیم کوه خدا حالمونو گرفت.. حالتو نگرفت، جونت رو نجات داد! خدا میدونه این بلاهایی که تو زندگی ما هست پشت پرده چیه. 🌷 امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمودند : ☘ هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آن که نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است. 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جالبه ☺️ حتما ببینید 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
#مهربانی دانه ایست، حتی اگر ندانی آنرا کجا کاشتی روزی به بار مینشیند و درختی میشود و تو در سایه‌ آن خستگی در خواهی کرد 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
🌼 ﺯﻧﯽ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ؟ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻋﺎﺩﻝ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ؟ 🌼ﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﺑﯿﻮﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ 3 ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪت ها طناب ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﯿﺒﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍی ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ طناب ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ، ﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻭ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ. 🌼ﻫﻨﻮﺯ ﺻﺤﺒﺖ ﺯﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ، درب خانه حضرت داوود را زدند و ايشان اجازه ورود دادند، ده نفر از تجار وارد شدند و هرکدام کيسه صد ديناری را مقابل حضرت گذاشتند و گفتند اينها را به مستحق بدهيد. حضرت پرسيد علت چيست؟ ايشان گفتند در دريا دچار طوفان شديم و دکل کشتی آسیب ديد و خطر غرق شدن بسيار نزديک بود،که درکمال تعجب پرنده ای طنابی بزرگ به طرف ما رها کرد. و با آن قسمتهای آسيب ديده کشتی را بستيم و نذر کرديم اگر نجات يافتيم هر يک صد دينار به مستحق بدهيم. ✅حضرت داوود رو به آن زن کرد و فرمود: برای تو از دريا هديه ميفرستد،و تو او را ظالم می نامی. اين هزار دينار را بگير و معاش کن اما بدان خداوند به حال تو بيش از ديگران آگاه است... 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
لطفاً تا انتها بخوانید 👇 📌چند صباحی است که ، این مهمان ناخوانده بر حلقوم و چنگ انداخته 🎯 بر شهرها و بلاد چنبره زده؛ 🎯خانواده‌ها را خانه‌نشین 🎯 بسیاری از کسب و کار را خانه خراب کرده است. 👈این دشمن نامرئی مردم، ساحت سلامت ملت‌ها را متزلزل و لبخند را از انسان‌ها ربوده است. 🌀 ، غریبه‌ای آشنا و منفور که تاکنون و ، فعالیت‌های اجتماعی، آموزشی، ، ، دینی، هنری، تفریحی و مسافرتی ملت‌ها را تحت شعاع خود قرار داده و ذکر روز و شب خانه‌ها و شده است ... ✅ غرق در اندیشه و تفکر پیرامون تبعات این بلای فراگیر و دغدغه دلگیر ناگهان به یاد سخن (ص) افتادم که فرمودند: 📛هنگامی که و همچون ابری تیره بر سر شما سایه افکندند به دامان چنگ زنید و به کتاب خدا متمسک شوید. 🌀مصمم شدم که با این کتاب آسمانی پیرامون این معضل جهانی مشورت و گفت‌وگویی داشته باشم. لذا در خلوتی شبانه با تحصیل طهارت، مصحف شریف را گشودم و آنگاه که دیدگانم به دیدار سور و آیات نورانی آن روشن شد، 🌼 آغاز کلام این کتاب آسمانی «سَلَامٌ قَوْلًا مِّن رَّبٍّ رَّحِيمٍ؛ ﺑﺎ ﺳﻠﺎم ﻛﻪ ﮔﻔﺘﺎﺭی ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ.» (یس/ آیه ٥٨)، 🔻گفتمش: ای کتاب آسمانی خود را برایم معرفی کن تو که هستی؟ 🔺 گفت: «مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ؛ ﻳﻘﻴﻨﺎ ﺍﺯ ﺳﻮی ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﺮﺍی ﺷﻤﺎ ﭘﻨﺪ ﻭ ﻣﻮﻋﻈﻪﺍی، ﻭ ﺑﺮﺍی ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺳﻴﻨﻪﻫﺎﺳﺖ، ﻭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻭ ﺭحمتی ﺑﺮﺍی ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ.» (یونس/ آیه ٥٧) 🔻گفتمش: ای کتاب آسمانی امروز از تو سؤالات متعددی دارم. 🔺گفت: «لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ؛ ﻫﻴﭻ ﺗﺮ ﻭ ﺧﺸکی ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﻛﺘﺎبی ﺭﻭﺷﻦ ﺛﺒﺖ ﺍﺳﺖ.» (انعام/ آیه ٥٩)، 🔻 گفتمش: سؤالات من درباره است که علاوه بر سلامت ما اندک اندک موجی از سستی و اندوه و ناامیدی را در جامعه ایجاد کرده است. 🔺 گفت: «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ؛ ﻭ ﺳﺴت نگردید ﻭ ﺍﺯ ﻭ ﺳﺨتی‌هایی ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻰﺭﺳﺪ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ نشوید ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﮔﺮ ﻣﺆﻣﻦ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﺑﺮﺗﺮﻳﺪ.» (آل عمران/ آیه ١٣٩) 🔻گفتمش: آیا این‌گونه بیماری‌ها و تبعات آن ست؟ 🔺گفت: «وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ؛ ﻭ بیﺗﺮﺩﻳﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﺍﻧﺪک ﺍﺯ ﻭ ﮔﺮسنگی ﻭ ﻛﺎﻫﺶ بخشی ﺍﺯ ﻭ ﻛﺴﺎﻥ ﻭ ﻣﺤﺼﻮﻟﺎﺕ  ﻧﺒﺎتی ﻳﺎ ﺛﻤﺮﺍﺕ ﺑﺎﻍ ﺯﻧﺪگی ﺍﺯ ﺯﻥ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻰﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﺎﺭﺕ ﺩﻩ.» (بقره/ آیه ١٥٥)، 🔻گفتم آیا این بیماری بیش نیست؟ 🔺گفت: «وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً؛ ﻭ ﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻮعی از شرها ﻭ خیرها ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻣﻰﻛﻨﻴﻢ.» (انبیاء/ آیه ٣٥)، 🔻 گفتمش: ابتلای انسان‌ها به این بیماری‌ها و سختی‌ها چیست؟ 🔺گفت: «فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ؛ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ سختی ﻭ ﺭﻧﺞ ﻭ ﺑﻴﻤﺎﺭی ﺩﭼﺎﺭ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﻣﺎ ﻭ ﺯﺍﺭی ﻛﻨﻨﺪ.» (انعام/ آیه ٤٢)، ✅دانستم که یکی از زندگی رجوع الی الله و التجاء و زاری به درگاه خداوند است. 🔻گفتمش: امکان دارد این‌گونه مشکلات و بیماری‌ها بازتاب خودمان باشد؟ 🔺 گفت: «إِذَا أَذَقْنَا الْإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنسَانَ كَفُورٌ؛ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺳﻮی ﺧﻮﺩ ﭼﻮﻥ ، ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﭽﺸﺎﻧﻴﻢ، ﺑﻪ ﺁﻥ ﺳﺮﻣﺴﺖ ﻭ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﮔﻨﺎﻫﺎنی ﻛﻪ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ ﺁسیبی ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺳﺪ ﺭﺣﻤﺖ ﺣﻖ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ، بیﺗﺮﺩﻳﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﺳﺖ.» (شوری/ آیه ٤٨)، 🔻گفتمش: چرا باید این بیماری و سختی دامنگیر ما شود؟ 🔺گفت: «إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ ۚ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا؛ اگر از مشکل به شما آسیبی رسید، به دیگران نیز آسیب رسیده است و ما این روزها را میان می‌گردانیم تا خداوند را معلوم کند.» (آل عمران/ آیه ۱۴۰)، 🔻گفتمش: این تا کی در کشور ما می‌ماند؟ 🔺گفت: «أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ؛ چند روزی بیش نیست.» (بقره/ آیه۱۸۴) 🔁ادامه دارد... 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم عیدی ما به شما 🌼🍃🌸🍃🌺🍃 #عیدتون_مبارک 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ،(٧٨) وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ ﻭ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻭ ﻃﻌﺎﻣﻢ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺳﻴﺮﺍﺑﻢ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ(٧٩) وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﻣﻰ ﺷﻮم ، ﺍﻭ ﺷﻔﺎﻳﻢ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ(٨٠) چقدر این آیات آرام بخش هستند وقتی با دقت تمرکز میکنی میبینی مشکلات و غصه های دنیا واقعا در مقابل عظمت و محبت خداوند کوچیک و حقیرند حتما کلیپ و با تمرکز ببینید 👌😍 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
4_5803309447568689092.mp3
9.9M
چگونه برکات خدا رو جذب کنیم و ظرف وجودمان را افزایش دهیم؟ 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
🍃🌺 سوره توبه آیه 40 💠 روزی مردی در خواب می بيند که به او می گويد آيا داری صحنه هايی از زندگيت را پيش رويت نشان دهم 💠 مرد از خود اشتياق نشان می دهد، ساحل دريا ظاهر می شود و او آينده خود را می بيند که در لحظه های سخت دو رد پا روی شن های ساحل است 💠 مرد از خدا می پرسد: اين رد پاهای چه کسانی است؟ خداوند می گويد يکی از آن تو و ديگری از آن من است که در سختی ها همراه توام. مرد مسرور می شود 💠 در صحنه ای ديگر او بزرگی پيش روی خود می بيند و روی ماسه ها تنها يک رد پا مشاهده می کند 💠 با گله به خداوند می گويد: پس چرا مرا تنها گذاشتی؟ اين رد پای من است که تنها در مشکلات رهايم 💠 خداوند می گويد: اين رد پای تو نيست، رد پای من است. مرد می پرسد پس من کجايم؟ 💠 خداوند می گويد: ، وقتی که سختی ها از همه سو به تو هجوم می آورند. 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃 🔸 مأمورهای خدا ‍ تا بحال به مأمور های خداوند بر روی زمین دقت کرده اید ؟ 🤔🤔🤔 ♻️عنکبوت،🕸 پیامبر را در غارحرا از شر دشمنان حفظ می‏ کند . «الّا تنصروه فقد نصره اللّه» 💠کلاغ ، معلّم بشر می‏ شود و به قابیل یاد میده که چطور بدن برادرش رو دفن کنه «فبعثه اللّه غرابا» ♻️هدهد 🕊 مأمور رساندن نامه سلیمان به بلقیس می‏شود «اذهب بکتابی هذا» 💠 پرنده های ابابیل، 🦅 که مأمور سرکوبی فیل سواران و محافظت از کعبه می‏شوند . «و ارسل علیهم طیرا ابابیل» ♻️ اژده ها🐲 وسیله‏ ی حقّانیّت و اثبات ادعای موسی علیه السلام می‏شود . «هی ثعبان مبین» 💠نهنگ🐬 که مأمور میشه یونس رو تنبیه کند . «فالتقمه الحوت» ♻️موریانه 🐜 که وسیله ‏ی کشف مرگ حضرت سلیمان می‏ شود . «تأکل منساته» 💠 سـ🐕ــگ اصحاب کهف، که مأمور نگهبانی از آنها در غار می‏ شود . «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید» ♻️چهار پرنده 🦅 که سبب اطمینان ابراهیم به قدرت خدا برای زنده کردن مردگان می‏ شود. «فخذ اربعة من الطیر» 💠 الاغ🐃 که سبب یقین عُزیر به معاد و زنده شدن مردگان می‏ شود . «و انظر الی حمارک» ✍ خداوند بر نمرود پادشاه ظالم و ستمگر زمان حضرت ابراهیم علیه السلام پش🦗ـــه اى را مسلط کرد و روى لب نمرود نشست و اورا گزید. نمرود خواست با دست پشه را دور کند که پشه به بینى نمرود رفت و از آنجا به مغزش رسید و چهل شب او را عذاب و آزار داد تا هلاک شد . ♦️نمرود با اونهمه قدرت با پشه ای از بین رفت. ✍ کسی چه میداند، شاید ویروس کرونا 🐾هم یکی از ماموران خداست . 💢ویروس به این کوچکی رو خدا بر جهان مسلط کرده طوری که قدرت های بزرگ دنیا از نابود کردنش عاجز شده اند . ✅ شاید به خودشون بیان و دست از سرکشی در برابر خدا بردارند. 🌸🍃 الله اکبر 🌸🍃 خدا بزرگتر از آن است که توصیف شود . و این روز ها بزرگی خدا رو بیشتر از قبل متوجه میشیم وپناه میبریم به ذات پاکش !👌 🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
🌼مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره مى گرفت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت توپ های یک کیلویى در می آورد. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. 🌼روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است. 🌼مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم، بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم. 🌼 مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید. 📌یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه گرفته می شود…! 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃إِلهِی إِلهِی توّكلت علیك وفوضت أمری الیك انك انت الفضّال الكریم وأرحم الراحمین🌸🍃 🎥تماشای ویدئو دعای بسیار زیبای توکل دعای توکل 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃توکل به خدا 🌺🍃حجت الاسلام امیر صادق محمدی 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
AUD-20200501-WA0027.
3.37M
💐 گنج سعادت ... حجت الاسلام عالی...👆 ان شاءالله توفیق سحر خیزی نصیب همه ی ما بشه. 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
👌"نیروی توکّل" توّکل کردن به خداوند ، آن یک هوشمندیِ سالکانه است. توکّل یعنی به خدمت گرفتن تمامی نیروهای غیب و شهود. آن که به خدا توّکل کند، هستی با تمام قوایش در خدمت اوست. چنین کسی تنها نیست اگر چه در بیابانی خشک و بی آب و علف باشد. و نشانه ی توّکل، پذیرش و تسلیم در برابر اراده ی اوست. و از آنجا که اراده ی او جز خیر و صلاح نیست، توکّل کننده همواره در حوزه ی خیر بسر می برَد. هر چه پذیرش و تسلیم بیشتر باشد، توکّل از اقتدار و نور بیشتری برخوردار است.❤️🙏🍃🌷🍃🌷🍃 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
مناجات🙏 بارالها… از كوی تو بيرون نشود 🌺🍃 پای خيالم نكند فرق به حالم .... چه برانی، چه بخوانی … چه به اوجم برسانی چه به خاكم بكشانی … نه من آنم كه برنجم نه تو آنی كه برانی ... نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم، نه تو آنی كه گدا را ننوازی به نگاهی ... در اگر باز نگردد، نروم باز به جايی پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهی كس به غير از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهی 🌺🍃 در پناه خدای مهربان باشید🌹❤ 🍃🌸🍃🌸🍃 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا خدا با من لج میکنه ؟چرا حاجتم و نمیده؟ یک کلیپ کوتاه و زیبا از 😍❤️👌 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
🦋گاهی از همون جایی که فکر نمیکنی روزنه ای از امید، زندگی تو روشن میکنه اگر به خدا اعتماد کنی خدا دستت و میگیره و بلندت میکنه و تا خود خدا بزرگ میشی واسه خدا محیط و شرایط و امکانات مهم نیست اون فقط به ایمان و باور و امید تو نگاه میکنه هیچ وقت ناامید نشو ✌️ 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
🍃دانشجویی به استادش گفت: استاد! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم. استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟ دانشجو پاسخ داد: نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم. استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت: تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید! 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
گمان نیک به خدا.mp3
4.14M
#کلیپ_صوتی #استادعالی 🌺🍃سقف آرزوهایت اگر چکه می کند، بادبادک رویاهایت اگر بین زمین و آسمان گیر کرده و به یک درخت ناشناس گره خورده است، شمع زندگی ات اگر درست نمی سوزد، گوی خوشبختی اگر آن رویش را نشانت نداده است تو غصه ات نباشد تو فقط آرام باش. ❤️🍃به خدا گوش کن او همه چیز را خودش به زیبایی مرتب می کند، مرتب به زیبایی دانه های سرخ انار. ببین چقدر قشنگ آن ها را کنار هم چیده است. 😍 وقتی تمام آسمان مراقب توست تو فقط آرام باش، حتی اگر هیچ چیز به میل تو نیست، حتی اگر همه بر خلاف آن چه که دوست داری عمل می کنند. ❤️🍃 امتحان های الهی را خوب می شناسم، بعد از این روزهای بی تابی، یک شب رویایی نه هزاران شب رویایی در پیش است. همیشه صبر و اعتماد به خداوند زیبا ترین جواب های دنیا را می دهد. 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
💠یکی از روزهای سال 1366، بعد از عبادت سحرگاهی در نمازخانه‌ام، وقتی نماز صبح را طبق معمول به همراه همسر و فرزندانم به جماعت خواندیم، قبل از روشن شدن هوا، درِ خانه‌مان به صدا درآمد. زماني كه در را باز کردم، پیرمرد کوتاه‌قد خمیده‌ای را دیدم. رو به من کرد و گفت: «اجازه می‌دهید که در خانه شما نماز بخوانم؟ مسجد دور است، نمی‌توانم به مسجد بروم.» پاسخ دادم: بفرمایید داخل. 💠وارد خانه شد؛ اما به جای نماز خواندن، شروع کرد به تعریف از شعر و شاعری و خواندن آیات قرآن. من که نسبت به رفتارش بسیار کنجکاو بودم و هوشیارانه اعمال او را زیر نظر داشتم، متوجه شدم که هر آنچه از شعر و آیات قرآن برای ما می‌گوید، همه را غلط یا برعکس می‌خواند. صبحت‌هایش که تمام شد، رو به من کرد و گفت: یک لیوان آب برایم بیاور. وقتی آب را آوردم، مقداری از آن را خورد و گفت: بقیه را به بچه‌هایت بده که بخورند. اما از آنجایی که به‌جهت برخی کارهایش نسبت به او شک داشتم، ابتدا «بسم الله الرحمن الرحیم» گفتم و بعد از آن، خودم قدري از آب را نوشیدم و سپس باقیمانده‌اش را به فرزندانم دادم تا آن‌ها نيم‌خورده مرا خورده باشند. وقتی آن پيرمرد این صحنه را دید، با چهره‌ای عصبانی به من نگاه کرد و از این عملم به‌شدت ناراحت شد. 💠به هر حال، هوا دیگر روشن شده بود. به او گفتم: من باید سر کار بروم. پاسخ داد: پس من هم می‌روم. آن‌گاه به اتفاق هم از خانه خارج شده و وارد کوچه شدیم. به‌جهت کهولت سنّی که داشت، خیلی آرام راه می‌رفت؛ به‌طوري كه حدود بيست دقيقه زمان بُرد تا سی چهل متر از خانه دور شديم. در صحبت‌هایش مدام از من به بدی یاد می‌کرد و می‌گفت: من از تو خیلی بدم آمده. سخنان او باعث شد که بیشتر به او شک کنم. از او پرسیدم: کجا زندگی می‌کنید؟ گفت: در اتاق باسکول، سر همین خیابان. وقتی این حرف را زد، بیشتر از پنجاه متر با باسکول فاصله نداشتیم. به او گفتم: دو سه دقیقه اینجا بنشينيد، من الآن برمی‌گردم. با سرعت به محل باسکول رفتم و از مسئول آنجا که با من آشنا بود، پرسیدم: آیا شب‌ها پیرمردی با این شکل و مشخصات، در اینجا می‌خوابد؟ او گفت: نه، شب‌ها درِ باسکول را می‌بندم و به خانه می‌روم. هیچ‌کس اینجا نمی‌خوابد. به‌سرعت هرچه تمام‌تر برگشتم؛ اما با کمال تعجب دیدم که هیچ اثری از آن پیرمرد نیست. هر چقدر کوچه‌پس‌کوچه‌های اطراف را گشتم و از دیگران هم پرس‌وجو نمودم، او را نیافتم. 💠گوشه‌ای نشستم و به فکر فرو رفتم که این چه ماجرایی بود و آن پیرمرد که بود؟ به نظرم می‌آمد که قبلاً او را جایی دیده‌ام. ناگاه به خاطرم آمد که این پیرمرد، همان کسی است که در دوران جوانی‌ام حدود سی‌سالگی او را در عالم رؤیا دیده‌ام. آن ایام در خواب مشاهده کردم که در صحرایی کویری و خشک و بی‌آب و علف، بی‌اراده به‌سوی مکانی بلند، بالا می‌روم؛ تا اینکه به یک کلبه رسیدم. وقتی درب آن را باز کردم، آن پیرمرد را داخل آن کلبه که مانند قهوه‌خانه‌ای‌ به هم ریخته و کثیف بود، مشاهده کردم. او به من یک استکان چای داد و بعد از خوردن چای، وقتی خواستم از آن مکان بیرون بیایم، رو به من کرد و گفت: برو به امید خودت؛ اما من گفتم: می‌روم به امید تو. از آن کلبه خارج شدم و در همین اثنا که رو به پایین در حال حرکت بودم، از خواب بیدار شدم. 💠در آن زمان، این رؤیا را برای یکی از دوستان بسیار مؤمنم، آقای نجفی که خیلی اهل قرآن و عبادت بود و شاگردان بسياري هم داشت، تعریف کردم. وقتی خوابم را شنید، با چهره‌ای عصبانی به من گفت: «آن پیرمرد، شیطان بوده!» هرچه برایم از آیات قرآن دلیل می‌آورد، من قانع نمی‌شدم و تعبیرش را نمی‌پذیرفتم. به او گفتم: اگر سخن شما درست باشد و من به امید شیطان از آنجا بیرون آمدم، یک نشانه دارد و آن اینکه الآن که من به مسجد و نماز و عبادت، بسیار اهمیت می‌دهم، در صورت شیطانی بودن این خواب، باید بعد از این، رفتارم تغییر کند و از اعمال عبادي ـ معنوی فاصله بگیرم. ایشان با شنیدن این صحبت، خیلی خوشحال شد و گفت: نظر خیلی خوبی است. 💠بعد از گذشت سه چهار ماه از این ماجرا، رفتارم به‌کلی عوض شد و نسبت به نماز و سایر اعمال عبادی بی‌اعتنا شدم. هنگامي كه متوجه تغییر رفتارم شدم، نزد همان دوست مؤمنم رفتم و او را از وضعیتم با خبر ساختم. در جوابم گفت: «دیدی گفتم که آن پیرمرد، بوده.» 📚منبع کتاب ✍به قلم عارف ربانی، هنرمند و نویسنده صاحبدل، استاد 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
#خلوتی_با_خدا ✅ خدایا دنیا خیلی شلوغ است خودت میدانی عالمی که در آن زندگی میکنیم خیلی شلوغ است , می خواهم ده دقیقه بشینم خستگیم در برود . شب و روز به کار مشغولم , یا نماز می خوانم یا راه می روم یا برای فردا خیالات میکنم. همه وقت به کار مشغولم.... حتی در خواب هم کار میکنم. 🔺چند دقیقه اجازه بده در محضر تو بشینم. این را با خودتان بگویید و بنشینید و با خدای خودتان خلوت کنید. ممکن است در همین چند دقیقه خلوت کار چند هزار ساله را انجام بدهید . گاهی می بینید خداوند چیزهای بزرگ را در چیزهای کوچک قرار داده است. 📚 #حاج_اسماعیل_دولابی 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
حکایت تامل برانگیز چقدر داری؟ مرد و زنی نزد شیوانا آمدند و از او خواستند برای بدرفتاری فرزندانشان توجیهی بیاورد. مرد گفت:“من همیشه سعی کرده ام در زندگی به معتقد باشم. همسرم هم همین طور، اما چهار فرزندم نسبت به رعایت مسائل اخلاقی بی اعتنا هستند و آبروی ما را در دهکده برده اند. چرا با وجودی که هم من و هم همسرم به خدا ایمان داریم، دچار این مشکل شده ایم؟ شیوانا به آن ها گفت:“ساختمان خانه خود را برایم تشریح کنید.” مرد با تعجب جواب داد:“این چه ربطی به موضوع دارد؟ حیاط بزرگ است و دیوارهای کوتاهی دارد. یک ساختمان بزرگ وسط آن قرار گرفته که داخل آن اتاق های بزرگ با پنجره های بزرگ، اثاثیه درون ساختمان هم بسیار کامل است. در گوشه حیاط هم انبار بزرگی داریم، آن سوی حیاط هم آشپزخانه و حمام و توالت قرار گرفته است.” شیوانا پرسید :“درون این خانه بزرگ چه قدر خدا دارید؟” زن با تعجب پرسید :”منظورتان چیست! مگر می توان درون خانه خدا داشت؟” شیوانا گفت:“بله ! فقط اعتقاد داشتن کافی نیست! باید خدا را در کل زندگی پخش کرد و در هر بخش از زندگی و فکر و کارمان سهم خدا را هم در نظر بگیریم. برایم بگویید در هر اتاق چه قدر جا برای کارهای خدایی کنار گذاشته اید؟ آیا تا به حال در آن منزل برای فقیران مراسمی برگزار کرده اید؟ آیا از آن آشپزخانه برای پختن غذا برای در راه مانده ها و تهی دستان استفاده ای شده است؟ آیا پرده ای که به پنجره ها آویخته اید نقشی خدایی بر آن ها وجود دارد؟ بروید و ببینید چه قدر در زندگی خودتان خدا را پخش کرده اید و رد پای خدا را در کجاهای منزلتان می توانید پیدا کنید. اگر چهار فرزند شما به بی راهه کشانده شده اند، این نشان آن است که در آن منزل، را کم دارید. اعتقادی را که مدعی آن هستید به صورت عملی در زندگی تان پخش کنید، خواهید دید که نه تنها فرزندان تان بلکه بسیاری از جوانان و پیروان اطراف شما هم به راه راست کشانده خواهند شد.” 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa