✨﷽✨
🌼عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی والدین(بسیار زیبا و آموزنده)
✍علامه طهراني در كتاب نورملكوت قرآن کریم مي فرمايد:يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم....فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی؟ناگهان ساکت شد،گریه بسیاری کرد،سپس شاد و شاداب شد و خندید.گفت: سید! شرح مفصلی دارد.
من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود.
خودم خدمتش را مینمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته هاى او در حضورش بودم. او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم. بهمين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود ... بهمین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه اى روشن میشد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود.
تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته باشد. در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست. فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان!او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد.فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم!
كه ناگهان نفهميدم چه شد...
إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد...
📚نور ملكوت قرآن(ج1) ، ص: 141 با اندكي تلخيص
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رایگان به تماشای نمایش بزرگ میدانی «جــهـان بـانو» بنشینید
🔸این نمایش مهیج از ۱۷ اردیبهشتماه تا به امروز میزبان ۶۰ هزار نفر از مردم تهران بوده است و تا ۲۶ تیرماه نیز همچنان ادامه دارد.
🔰هر شب بوستان ولایت تهران - ساعت ۱۹:۳۰
🔹علاقهمندان میتوانند جهت تهیه بلیت رایگان به سایت namaticket.ir مراجعه کنید.
✍زراره از امام باقر یا امام صادق (عليهما السلام) روایت میکند که فرمودند:
هیچ زنی نیست الا اینکه بر او واجب است با زیارت کردن سیدالشهداء، حضرت فاطمه (عليها السلام) را شاد کند.
📚 بحار الانوار ، ج:98 ، ص 74، حدیث 25
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥معجزات داشتن یقین
👤استاد قرائتی
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍در بغداد نابینایی عاشق شبلی (صوفی قرن سوم هجری) بود، ولی او را هرگز ندیده بود. روزی شبلی به مغازه او رفت و نانی برداشت. (شبلی درویش بود و دراویش چیزی ندارند.) به نابینا گفت: نانی برداشتم، گرسنه هستم. نابینا که صاحب نانوایی بود، نزدیک شد و نان را از او گرفت و دشنام داد. مردم چون این صحنه را دیدند، به نابینا خرده گرفتند و گفتند: او را میشناسی!؟ او شبلی بود! نابینا پشیمان به دنبال شبلی راه افتاد. هنگامی که به شبلی رسید، از او عذر خواست و به دست و پای او افتاد و طلب بخشش کرد. نانوا گفت: من برای جبران خطایم میخواهم یک میهمانی بدهم. تشریف بیاورید تا مسرور شوم.
نابینا یک میهمانی داد و بزرگان شهر را دعوت نمود. شبلی را در صدر مجلس نشاند، تا خطای خود جبران کند و دل شبلی را به دست آورد. مجلس تمام شد و نابینا از شبلی موعظهای خواست. شبلی گریست و گفت: برای خدا لقمهای نان به درویش ندادی، ولی برای حفظ نام خود صد سکه خرج کردی! (که مبادا نام تو در شهر به خاطر توهین به شبلی آسیب ببیند.)
بدان که تا خود را برای خدا عزیز نکنی و تحت امر او نباشی با این میهمانیهای مجلل هرگز عزیزِ شبلی و دیگران نمیتوانی بشوی.
✨إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّـهِ جَمِيعاً✨
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
✳ اگر داشتند، میآوردند و میدادند
✍ فرزند #علامه_طباطبایی نقل میکند: «پدرم از درآمد زمین زراعیای که داشت، به روستائیانی که نیازمند بودند وام میداد و رسید میگرفت و چنانچه کسی بعد از دو فصل برداشت محصول قادر به پرداخت بدهی خود نبود، آن را بخشیده و قبض را به خودش پس میداد و از طلب خود صرفنظر میکرد. یک بار چند قبض دست پدرم بود که از این واسطهها طلبکار بود، آن روز من دیدم قبضها را از جیب خود درآورد، مدتی به آنها نگریست و ناگهان همه را پاره کرد و دور ریخت؛ در حالی که بیش از حد تصور به پول برای گذراندن معاش عادی احتیاج داشت. من با تعجب پرسیدم: پدر چرا اینکار را کردید؟ نگاهی عمیق به من کرد و گفت: «پسرم اگر داشتند، میآوردند و میدادند. خدا را خوش نمیآید که من بدانم آنها دستشان خالی است و آنها را تحت فشار قرار دهم و ابراز طلبکاری کنم!»
📚برگرفته از سایت دار القرآن علامه طباطبایی
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
❤️ هیچگاه دیگری را تمسخر نکن، چه بسا از تو بهتر باشد
📖حجرات آیه ۱۱
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
🔴تدبیر امام صادق (علیهالسّلام)
در زمان تنگدستی برای گشایش مالی
✍ امام صادق(ع) به فرزند خود محمّد فرمود: فرزندم! از آن خرجى، چقدر اضافه آمده است؟ عرض كرد: چهل دينار.
فرمود: برو و آنها را صدقه بده.
عرض كرد: فقط همين چهل دينار باقى مانده است.
حضرت فرمود:
آنها را صدقه بده؛ زيرا خداوند عزّوجلّ عوضش را مى دهد. مگر نمى دانى كه هر چيزى كليدى دارد و كليد روزى، صدقه دادن است، پس آن چهل دينار را صدقه بده.
محمّد چنين كرد، و ده روز بيشتر بر امام صادق (علیهالسّلام) نگذشت كه از جايى چهارهزار دينار به ايشان رسيد
سپس فرمود: ای پسرم ما در راه خدا چهل دینار بخشیدیم و خداوند به ما چهار هزار دینار بخشید.
📚 كافی، جلد4، صفحه10
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
https://telegram.me/joinchat/AAAAAE7XYciaiM_s4AlFoQ
✍ امام باقر (علیه السلام):
اگر برای لحظهای وجود امام از زمین برداشته شود، زمین ساکنان خود را چنان به تلاطم میاندازد که امواج دریا، دریانشینان را.
📚 الکافي، ج ۱، ص ۱۷۹
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره جنجالی وطنز حاج اقا
👤استاد قرائتی
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
✨﷽✨
#یک_آیه_یک_تدبر
✨📖✨ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ (2 - تكاثر)
تا آنجا که (برای شمارش مردگان خود،) به قبرها(ی آنان) سر زدید.
✍در نهج البلاغه از حضرت علی علیه السَّلام آمده است که ایشان بعد از تلاوت این آیه فرمودند: وای که چه مقصد دوری! و زیارت کنندگان غافلی و چه افتخار کردن زشت و رسوایی!
⁉️حال سؤال اینجاست که چرا قرآن مخالف تجملگرایی در ساخت قبور است؟
1) قبر باید نمادی از سادگی و خاک باشد که ببیندۀ آن ببیند که انسان چیزی از این دنیا با خود زمان رفتنش نخواهد برد.
2) وقتی قبور ثروتمندان زیبا و با عزت بر آن قبۀ بلندی ساخته میشود انسانهای جاهل با دیدن آن گمان میکنند ثروتمندان بخاطر جلال ظاهری قبرشان در درون آن دارای عزت نزد خدا هستند پس دچار شبهه بین دنیا و آخرت میشوند.
3) اختلاف در قبور فقراء و ثروتمندان باعث میشود فقراء از قبور اقوام خود احساس شرم نمایند و چه بسا ممکن است برای بزرگداشت ظاهری اقوامشان متحمل هزینههای سنگین برای ساخت مقبره بر گور مردگان خود شوند.
4) ساختن مقبره بر قبر بزرگان دین برای تکریم آنها و نوعی استثناء است که در مورد اصحاب کهف هم در قرآن برای بنای مسجد بر مزار مردان غار ذکر گردیده است.
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
🌹امام صادق علیه السلام :
خداوند زيبايى و خودآرايى را دوست دارد و از فقر و تظاهر به فقر بيزار است.
هرگاه خداوند به بنده اى نعمتى بدهد، دوست دارد اثر آن را در او ببيند.
عرض شد: چگونه؟
فرمودند: لباس تميز بپوشد، خود را خوشبو كند، و خانه اش را زییا کند!
پرسیدند چگونه خانه اش را زیبا كند؟
فرمودند جلوى درب حياط خود را جارو ڪند، حتی روشن ڪردن چراغ قبل از غروب خورشيد فقر را مى برد و روزى را زياد مى كند.
📖امالى (طوسى) ص ۲۷۵ ، ح ۵۲۶
وسایل الشیعه ج ۵ ، ص ۷ ، ح ۵۷۴۶
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir