#پندانه
✍️ فرزندم، هرگز دزدی نکن!
🔹مرد آهسته در گوش فرزند تازه به بلوغ رسیدهاش گفت:
پسرم، در دنیا فقط یک گناه هست و آن دزدیست، در زندگی هرگز دزدی نکن.
🔸پسر متعجب و مبهوت به پدر نگاه کرد بدین معنا که او هرگز دست کج نداشته.
🔹پدر به نگاه متعجب فرزند، لبخندی زد و ادامه داد:
در زندگی دروغ نگو، چراکه اگر گفتی، صداقت را دزدیدهای.
🔸خیانت نکن، که اگر کردی، عشق را دزدیدهای.
🔹خشونت نکن، که اگر کردی، محبت را دزدیدهای.
🔸ناحق نگو، که اگر گفتی، حق را دزدیدهای.
🔹بیحیایی نکن، که اگر کردی، شرافت را دزدیدهای.
💢 پس در زندگی فقط دزدی نکن.
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
✍قال امیرالمومنین (علیه السلام):
هنگام ظلم، دادگستری خدای را به یاد آور
و در هنگام قدرت، قدرت خداوند بر خویش را به یاد داشته باش.
📚تصنیف غرر/ حدیث ۳۶۰۵
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فرض کنید قیامت نیست!
👤استاد قرائتی
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
✨﷽✨
✅حکمت معلم!
✍در مراسم عروسی، پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد و گفت: سلام استاد آیا منو میشناسید؟ معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم فقط میدانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم.
داماد ضمن معرفی خود گفت: چطور آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید؟!
یادتان هست سالها قبل، ساعت گران قیمت یکی از بچهها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانشآموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم، از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که آبرویم را میبرید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید ولی تفتیش جیب بقیهی دانشآموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سالهای بعد در اون مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد.
استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست. چون من موقع تفتیش جیب دانشآموزان چشمهایم را بسته بودم.
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
✅حکمت خوراک حلال و حرام
✍️امام رضا علیه السلام: خداوند تبارک و تعالی هیچ خوردنی و نوشیدنی را حلال نکرده است مگر آن که در آن منفعت و صلاحی بوده و هیچ خوردنی و نوشیدنی را حرام ننموده مگر آن که در آن زیان و مرگ و فسادی بوده است پس هر چیز سودمندی مقوّى برای جسم، که باعث تقویت بدن است حلال شده است.
📚منبع : مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل، ج۱۶، ص۳۳۳
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
❤️ ابراهیم در خواب دستور یافت که فرزندش را ذبح کند اما در میانۀ کار، ندا رسید که دست نگهدار. ظاهرا ذبحی صورت نگرفت ولی خدا فرمود: او رؤیایش را تصدیق کرد! چرا؟ چون فرزند، تعلق است و ابراهیم میبایست این علایق را در قربانگاه وجودش ذبح میکرد که کرد.
📖صافّات، آیات ۱۰۳ تا ۱۰۵
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
✨﷽✨
🌼دزدی فقط بالا رفتن از دیوار مردم نیست
✍وقتی پزشکی برای «نفع رساندن» به همکار و رفیق رادیولوژیست خود، بیمار بی خبر از همه جا را به او حواله میکند،این دزدی است!. وقتی راننده تاکسی مسافر شهرستانی ناآشنا را در شهر دور خودش می چرخاند و دو برابر کرایه میگیرد، این دزدی است!. وقتی تعمیرکار ماشین با دست های چرب و چیلی و درحالیکه عرق پیشانی اش را پاک میکند، برای تعویض یک پیچ از شما دویست هزارتومان میگیرد، شما نمیدانید و تشکر هم میکنید، ولی خودش میداند که حق العمل اش پنج هزار تومان است، این دزدی است! وقتی کارمند مملکت به جای کار، میگوید سیستم قطعه و بازی میکند و فیلم دانلود میکند، این دزدی است! وقتی به جای حل کردن مشکل مردم، مدام وعده میدهید، اعتماد آنها را می دزدید و در ادامه ایمان و دین و باورش هم به خدا کمرنگ میشود، این دزدی است!. وقتی استاد بدون مطالعه وارد کلاس میشود و برای پر کردن وقت کلاس از دانشجوها میخواهد یکی یکی بیایند و کنفرانس! بدهند،این دزدی است!
وقتی کارخانه داری به جای لیمو، اسید سیتریک می ریزد توی شیشه و به اسم آبلمیوی خالص به خلق الله میفروشد،این دزدی است! وقتی مامور بهداشتی اینها را می بیند و صورتش را آنطرف میکند،این دزدی است!. دزدی فقط جیب بُری توی اتوبوس نیست، دزدها هم همیشه روی دست شان خالکوبی های گنده ندارند و کاپشن خلبانی نمی پوشند!
دزدها میتوانند بوی خوش ادکلن بدهند، ساعت گرانقیمت ببندند، میتوانند لباس مارک دار بپوشند و حرفهای قلمبه سلمبه هم پست کنند و بزنند، اما وقت و عمر مردم را بدزدند! دزدهای تابلودار! دزدهایی که دست و پایشان را خالکوبی اژدها میکنند، به مراتب از دزدهای کت و شلوار پوش و ادکلن زده قابل تحمل ترند احساس مسولیت و وجدان داشته باشیم! مطمئن باشیم چوب خدا صدا ندارد دزدی نکنیم تا مملکتمان اصلاح شود
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
هدایت شده از مرکز هنری رسانه ای نهضت
🔴 «سمفونی کشتگان» در حمایت از کودکان شهید فلسطینی به صدا درآمد
🔹 اجرای میدانی «سمفونی کشتگان» به همت مرکز هنری رسانه ای نهضت و با مشارکت سازمان هنری رسانه اوج با اجرای مشترک هیثم نور خواننده مشهور عرب در حمایت از ۵۰۰۰ کودک شهید فلسطینی در میدان فلسطین تهران ضبط شد.
🔹 در این اثر صدها کفن به نشانه ۵۰۰۰ هزار کودک شهید فلسطینی به صورت نمادین به تصویر کشیده شده است.
🔹 گفتنی است مرکز هنری رسانهای نهضت در تلاش است با تولید چنین آثار متفاوتی جنایات رژیم صهیونیستی علیه کودکان فلسطینی را در فضایی متفاوت و تاثیرگذار به تصویر کشد.
🔹 این اثر در آیندهای نزدیک از شبکههای تلویزیونی و رسانههای اجتماعی منتشر خواهد شد.
@nehzatmedia
✍امام علي عليه السلام
منفورترين بندگان نزد خداوند سبحان دانشمند مغرور و متكبّر است
📚غرر الحكم، ح 3164
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
8.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥میگن چوب خدا صدا نداره یعنی همین!
👤استاد قرائتی
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
🔴حکایتی شنیدنی از علامه امینی در مسیر نگارش «الغدیر»
✍در کتاب «ربع قرن مع العلامة الأمینی»؛ حکایت زیبایی از زبان «علامه امینی» نقل شده است که بسیار شنیدنی است. ایشان گفته است:
«من روزی دنبال یک کتابی می گشتم، برای استفاده در «الغدیر»، خیلی هم ضروری بود، رفتم پیش یکی از علماء در نجف، گفتم این کتاب را به من بدهید. گفت: من نمی دهم! گفتم: پس اجازه بده من بیایم در منزل شما، و از روی این کتاب استنساخ کنم. گفت: نمی شود! گفتم: من حاضرم بیایم دم دروازه تو بنشینم و یک نفر هم بالای سر من بایستد و کتاب هم دست شما باشد و من از رویش بنویسم. گفت: نه اجازه نمی دهم!!
خیلی ناراحت شدم و رفتم حرم حضرت امیر و گفتم: یا علی! من این کتاب را برای خودم نمی خواهم، برای شما می خواهم؛ تا این را گفتم، یک دفعه به دلم افتاد که بروم به زیارت امام حسین(سلام الله علیه).
وقتی به دلم افتاد، دیگر بی اختیار حرکت کردم به سمت کربلا. در حرم امام حسین مشغول خواندن زیارت نامه بودم که یکی از علما و اساتید حوزه علمیه کربلا من را دید و گفت: آقای امینی اینجا چه کار می کنی؟ گفتم: آمدم زیارت. چون صبح بود گفت: بیا برویم منزل ما و صبحانه بخوریم.
رفتیم منزل ایشان و در یک اتاقی نشستیم، ایشان تا رفت که صبحانه و چایی بیاورد، من کتاب های ایشان را نگاه می کردم، چشمم افتاد به کتابی که دنبالش می گشتم، وقتی ایشان آمد گفتم: من این کتاب را می خواستم ولی به من ندادند و این برای من ضروری است. گفت: آقای امینی از فلان کتابخانه آمده بودند و این کتاب را به پول گزافی می خواستند و من ندادم؛ ولی من این کتاب را به شما می بخشم و بذل می کنم تا برای امیرالمؤمنین کار بکنی.
علامه امینی می گوید: من کتاب را زدم زیر بغلم و آمدم نجف و رفتم خدمت امیرالمؤمنین، و از ایشان تشکر کردم.
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e