eitaa logo
قرآن و عترت
1.7هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
673 ویدیو
27 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از همه زودتر می آمد جلسه. تا بقیه بیایند، دو رکعت نماز می خواند. یکبار بعد از جلسه، کشیدمش کنار و پرسیدم «نماز قضا می خوندی؟» گفت«نماز خواندم که جلسه به یک جایی برسد. همین طور حرف روی حرف تل انبار نشه. بد هم نشد انگار. » 🌷شهید زین الدین🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🆔https://eitaa.com/Qvaetrat 💐امام سجاد عليه السلام میفرمایند: الْمُؤْمِنُ يَصْمُتُ لِيَسْلَمَ، وَ يَنْطِقُ لِيَغْنَم مؤمن، خاموشى اختيار مى كند تا سالم بماند و سخن مى گويد تا سودى ببرد. كافي(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 231
🆔https://eitaa.com/Qvaetrat 💐امام سجاد علیه السلام میفرمایند: وَ الذُّنُوبُ الّتى تُنزِلُ النِّقَمَ عِصيانُ العارِفِ بِالبَغىِ وَ التَطاوُلُ عَلَى النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بِهِم وَ السُّخريَّةُ مِنهُم ؛ گناهانى كه باعث نزول عذاب می شوند، عبارت اند از: ستم كردن شخص از روى آگاهى تجاوز به حقوق مردم و دست انداختن و مسخره كردن آنان. وسایل الشیعه ج 16 ، ص 281 ، ح 21556
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🆔https://eitaa.com/Qvaetrat ‌ ترس فتحعلى شاه از نفرین حاج ملا احمد نراقى در زمان مرحوم حاج ملا احمد نراقى، حاکمى ظالم بر کاشان حکومت می‌کرد که مرحوم نراقی چندین مرتبه به‌واسطه ظلم آن حاکم، او را از کاشان بیرون کرد تا آنکه فتحعلى شاه حاجى را از کاشان احضار کرد و در مجلس با او با تندى برخورد کرد که شما در اوضاع سلطنت دخالت می‌کنید و در امور کشورى اخلال می‌کنید. ملا احمد نراقی که از تندی شاه ناراحت شده بود، عرض کرد بار خدایا این سلطان ظالم، حاکمى ظالم بر مردم قرارداد، من هم به‌حسب وظیفه، رفع ستم نمودم و آن ظالم را از شهر بیرون کردم. اکنون این سلطان ظالم بر من خشمناک شده. تا حاجی دست‌های خود را بالا برد و خواست فتحعلی شاه را لعن و نفرین کند، فتحعلى شاه از جاى برخاست و دست‌های حاجى را گرفت و پایین آورد و شروع کرد به عذرخواهى کردن و بالاخره حاجى را از خود راضى ساخت و حاکمى بهتر براى کاشان فرستاد.1 1. با اقتباس و ویراست از کتاب قصص العلماء
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تلاش و کوشش حتی در امور مادی شهید مدرس پس از نماز صبح به کجا می‌رفت؟! یکی از دوستان شهید مدرس تعریف می‏‌کرد: مدتی با سید حسن مدرس در مدرسه درس می‌‏خواندیم، چند وقتی شهریه طلبگی ما نرسید و همگی بی‌پول شدیم، یک روز دیدم آقای مدرس یک پول به یک طلبه‌ای نیازمند داد و گفت: برو نان بگیر، طلبه‌ای دیگر رسید، یک پول هم به او داد و گفت: برو نان بگیر. من با تعجب گفتم: شما و ما حقوقمان یکی است و همه از یکجا پول می‏‌گیریم، حالا چطور شده که ما پول نداریم و شما دارید؟! مدرس خندید و گفت: مگر مرد هم بی‌پول می‌‏شود؟! پرسیدم: آخر از کجا و چطوری؟ گفت: شب بیا حجره ما بمان تا نشانت بدهم. شب رفتم و حجره ایشان ماندم. هنگام اذان صبح بیدارم کرد، برخاستیم و نماز خواندیم. آنگاه گنجه‏‌ای را باز کرد و یک سطل بیرون کشید و یک کلاه نمدی گذاشت سرش و گفت: برویم. آن موقع در اصفهان مرسوم بود که صبح زود آب حوض‏‌ها را خالی می‏‌کردند، تمیز می‌کردند و دوباره حوض‏‌ها را پر می‏‌کردند، ما راه افتادیم توی کوچه‏‌ها و داد زدیم: آب حوض می‌کشیم! آب حوضی! از خانه‏ای صدایمان کردند. من حوض را خالی و پاک کردم و مدرس آب کشید و پر کرد، دو تا حوض، خالی و پر کردیم که مقداری پول گیرمان آمد، آن وقت مدرس رو به من کرد و گفت: دیدی؟ این هم پول، هم می‏توانی خودت نان بخری و هم به دو طلبه دیگر کمک کنی!1 رهین منت و مهمان خوان این و آن تا کی غلام همت خود باش و فکر زندگانی کن2 1. با اقتباس و ویراست از پایگاه اطلاع رسانی تبیان 2. مخبری فرهمند