eitaa logo
رَشَحاتُ الْبِحار | ارواح
1.8هزار دنبال‌کننده
231 عکس
54 ویدیو
6 فایل
┈•‌‌‌‌‌‌꧁رشحات ༼﷽༽البحار ꧂•┈ 🔆 قَبَسی از قَبَسات نوریه رحمانی ⭕️ رشحه ای از رشحات بحر معارف الهی در فلسفه و حکمت ، عرفان ، طب ، نجوم و... آیدی بنده : @Amirh_BazYar786
مشاهده در ایتا
دانلود
┈•‌‌‌‌‌‌꧁رشحات ༼﷽༽البحار ꧂•┈ 🔆 عبادت عارف ⭕️ عارف به اعتبار تبرّی و تولّی از ما سوای الله [غیر خدا] اِعراض [دوری] می کند و عبادت اَحرار [آزادگان] را پیشه خود می سازد همان‌ طور که حضرت وصی (ع) فرمود: من تو را به خاطر ترس از آتش جهنم تو و به شوق بهشت تو عبادت نمی کنم، بلکه چون تو را شایسته یافتم عبادتت می کنم. 🔷 چون که اندر هر دو عالم یار می باید مرا / با بهشت و دوزخ و با حور و با غلمان چه کار؟! ‼️ همت بگمارید که بهشتی شوید و بهشت شایق شما بشود، جناب خواجه نصیر در « تذکره آغاز و انجام» می گوید: کمال اصحاب یمین بهشت است و کمال بهشت مقربان هستند. مقربان، سابقان، کُمَّلین و اولیاء الله کمال بهشتند و بهشت کمال اصحاب یمین است. 📌 : عرفا از عبادت و تهذیب نفس، خواهان این نیستن که خواب و حال خوش عرفانی و نورانی، ندایی روحانی، کشف و کرامتی نصیبشون بشه حتی دنبال حال هم نیستن و تو عرفان داریم که سالک اینقدر جلو میره که حال ازش برداشته میشه و به ثبات می‌رسه. در کل نباید معرفت الله را مساوی با کشف و کرامت و پیدا کردن یه سری توانایی ها دونست. معرفت الله و توحید از نظر رتبی از همه ی این ها بالاتره اما این بیان به این معنا هم نیست که باید به بی توجه به خواص و آثار نفس و چیزای پنهانی که تو عوالم مثالی هستن بود. حاصل کلام این که عارف در حالی زبان قال و حالش اینه که: هر کس ز در تو حاجتی می طلبد من آمده ام ز تو ، تو را می خواهم ✍ امیرحسین بازیار 📚 دروس شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا،شرح علامه حسن زاده آملی، نمط نهم (مقامات العارفین)، ص 60 •┈┈••✾☘️🕊☘️✾••┈┈• 🔆 قَبَسی از قَبَسات نوریه رحمانی https://eitaa.com/joinchat/3218014389C8a29b25e45 @RASHAHATOLBEHAR
🎞 قسمت سوم به این جا رسیدیم که علوم غریبه منافی با عرفان نیست حال ممکن است کسی بگوید منافی با توحید است پس جواب چیست؟! من چند سؤال از شما می پرسم: ⁉️ توحید یعنی چه؟ یعنی اقرار به یگانگی خدا و در عرفان یعنی یکی شدن با خدا و با او به وحدت رسیدن و از بین رفتن تمام تعلقات و تعینات که به این «فنا» می گویند. با این حساب آیا واقعا با همان عرفان هم کسی با خدا یکی می شود یعنی او خداست و خدا اوست و هیچ تمایزی ما بین نباشد؟! به بیان دیگر می شود کسی با ماهیت بدون اسم و رسم خدا که بی نهایت است به وحدت برسد و یکی شود که اگر این چنین باشد یعنی به مقام ذات حق دست یافته است؟! به نظر من نه و شما رو متوجه حرفی از ابن ترکه می کنم که می گوید: و اما در حضرت اطلاق ذاتی، كه از آن نزد عرفا به غيب هويت و لا تعين تعبير می شود، اعتبارات اصلاً راه ندارد؛ حتی همين اعتبار نيز در آنجا وجود ندارد. بنابراين هيچ عارض و لاحقي او را مشوب نمی سازد، بلكه او محض وجودِ بحت است؛ به گونه‌ای كه غير او با او ممزوج نشده و مخلوط نگشته است. پس در حق‌تعالی، با اين لحاظ، يعنی لحاظ اطلاق ذاتی اش، تركيب و كثرتی نيست، بلكه هيچ اسمی از اسم‌های حقيقی عرفانی نداشته، رسمی ندارد؛ زيرا اسم بر اساس اصطلاح اهل معرفت، ذات به همراه اعتبار معنایی از معانی است كه آن معنا را صفت و نعت نام كرده‌اند. از این روی، در مقام ذات غيب‌الغيوبی اسمی نيست، چون صفتی نيست، و صفتی نيست، چون اعتباری به همراه ذات صورت نگرفته است؛ زیرا ذات در آن مقام مطلق بوده، هيچ‌يك از تعينات و وجوه تخصيصات در آن اعتبار نشده است.‌ لذا ذات از همه احكام و اسماء مبرا خواهد بود. توضیح مطلب این که : اسم عرفانی عبارت است از ذات با صفت و تعينی خاص. حقيقت اسم عرفانی آن است كه افزون بر ذات، يك صفت، اعتبار، اضافه اشراقيه و نسبت ايجاد شود؛ مثلاً ذات با صفت و اضافه رحمتی،‌ اسم رحمان را پديد مي‌آورد و همان ذات همراه با تجلی علمی و اضافه علميه، اسم عليم را تحقق می بخشد. به بیان ديگر، هرگاه ذات در مرحله‌ای تجلی و ظهور يافت،‌ اسم عرفانی شكل می گيرد. بنابراين اسم عرفانی يك نحوه تنزل از مقام ذات و يك نوع ابراز صفات اطلاقی به صورت تعين است. از این رو، اسم عرفانی با مرحله تعينات و تجليات گره خورده است و تا تعينی در كار نباشد، اسمی نيز مطرح نخواهد بود، و از آنجا كه در مقام ذات،‌ هيچ گونه اضافه و نسبت و صفتی مطرح نيست، و همچنان‌كه پیش‌تر اشاره شد، همه حقايق در آنجا به نحو اطلاقی و اندماجی تحقق دارد و هيچ افراز و امتيازی در آنجا وجود ندارد،‌ مقام ذات غيب‌الغيوبی، مقام «بی اسمی» خواهد بود و بايد از آن به «مقام لااسم و لارسم» تعبير كرد. اساساً مقام ذات، مقام قبل از اضافات اشراقيه و تجليات و تعينات و ظهور است. بنابراين اسم عرفانی، كه خود نوعی تفسير و تحليل امر تجلی و ظهور است،‌ بدان مقام راهی نخواهد داشت. حالا این دو تا رو خوندید می خوام این رو عرض کنم که اگر فکر می کنید می تونید با ذات خدا یکی بشوید این توهم محضه و اون خدایی که بخواهد راه باز بذارد که عارف تا درون ذاتش بیاد اون خدا خدا نیست چون محدود شده لذا هیچ دسترسی به ذات خدا نیست چون مقام غیب هست و نه اسم دارد و نه رسم و به خاطر همین هم هست پیامبر می فرماید خدایا ما آن طور که باید تو را نشناختیم. پس توحید به این معنا که ما با ذات نامعلوم خدا به لحاظ وجودی یکی بشویم توهمی بیش نیست و هیچ کس هم نمی تواند به این توحید برسد پس هی توحید توحید نکنیم و بفهمیم فاصله ی بین حق و خلق همیشه باقی هست لذا همیشه دوئیت و کثرت وجود داره و «ادعای توحید و وحدت» حرف غلطی هست. ما نهایت بتونیم با اسماء و صفات مقید تجلی پیدا کرده با خدا متحد بشویم که جدا از او نیست اما بهر حال مقیده و این نحوه پیوستگی به حق رو من دلیلی نمی دونم که توحید بگیرم چون توحید به نگاه ما نیست که! توحید یک امر حقیقی هست و با توجه به آن چه حقیقت است یعنی توحید ما باید توحید را توحید بگیریم یعنی باید توحید بما هو توحید رو محل اعتبار قرار بدیم به لحاظ معرفت شناسانه و بگوییم این توحید است نه رسیدن عارف به اسماء و صفات مقیدی که تازه بر او تجلی یافته رو توحید بدانیم و بعد بگوییم فلان کسک شهود توحیدی داره پس مجددا این نکته مهمه که ما توحید رو به لحاظ معرفت شناسانه چه توحیدی می دونیم؟! •┈┈••✾🌾🦅🌾✾••┈┈• 🔥 رشحه ای از رشحات روحانی https://eitaa.com/joinchat/3218014389C8a29b25e45 https://eitaa.com/RASHAHATOLBEHAR