•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :663
مورخ:11/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
بعدازقاتل شدن برادرم🔥
مجبور شدم تن ب ازدواجی بدم ک همه منو ب چشم یک عروس خون بس میدیدن😭
زندگیم سیاه شده بود انگار ک تو تقدیرم چیزی ب اسم خوشبختی ننوشته بودن😔
نمیدونستم با بچه تو شکمم باید چیکار میکردم،حالا جواب خانواده ام و آبروی ۵۰ساله پدرم رو چجوری میدادم😔
همه این بلاها از روزی شروع شد که پسر خالم دست به بی آبروی من بست...
😱❤️🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/3519415246C4bf78a3715
سرگذشت دختری که بخاطر برادرش با تقاص پس بده😔❤️🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :664
مورخ:11/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
#زندگی_نوا
#من یه دختر روستازاده از طایفه ای بسیار پولدار هستم.
با وجود سن کمی که داشتم من رو به اجبار برای آشتی دو طایفه به عقد پسرعموم یزدان دراوردن .
به خیال اینکه اختلاف ها و دعواها تموم شده...اما اینطور نبود 😔
وقتی وارد عمارت یزدان شدم،فهمیدم یه طعمه ای ام برای ازبین بردن طایفه ام.
تصمیم به خودکشی کردم و خواستم خودمو از پشت بوم بندازم پایین که چشمم خورد به داخل حیاط و یزدان رو باکسی دیدم که باور نمیکردم...
از خودکشی منصرف شدم و تصمیم به انتقام گرفتم....
https://eitaa.com/joinchat/2805924589C5429167b83
سرگذشت عجیب نوا 😶🌫❌👆
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :665
مورخ:12/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
شب عروسیم برای اینکه آبروی خانوادشو ببرم تو حجله داد زدم اینکه دختر نیست...
خانواده سنتی بودن و همینکه رفتیم خواستگاری بدون دردسر بساط ازدواجم به راه شد، من فقط به فکر انتقام بود غافل ازینکه خودم قراره تو این آتیش علو بگیرم،
حیثیت دخترش رو به چوب حراج کشیدمو از گیساش گرفتمو پرتش کردم تو کوچه بعدم مادرم یه ظرف ماست خالی کرد تو موهاشو پس فرستاد خونه باباش
بعد از چند سال یه شب خوابشو دیدمو دلم براش لرزید، در به در دنبالش گشتم اما نبود، خبر نداشتم همون دختری که من سالها دنبالش میکردم توی کارخونه خودم کار میکنه ،
یروز کشیدمش توی اتاقو درو قفل کردم.
برگشت و با دیدن من شوکه شد و غرید: از اینجا برو وگرنه بد میبینی!
با اون عروس ترسویی شب اول فرق کرده بود انگار خیلی جسور تر شده بود، همین که دستم بهش خورد مثل برق گرفتهها شدم من نمیتونستم ازش بگذرم حتی توی این حال باید همین امشب کار رو تموم میکردم و اون رو....
https://eitaa.com/joinchat/233963728Ca5e5a1e1e1
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :667
مورخ:13/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
🧁مگه میشه کیکی به این خوشمزگی و خوش بافتی درست کرد که نه فر بخواد نه قالب‼️
خودشم با یه تخم مرغ🙃
💥اونم داخل قوطی رب🥫🍅😳😜
اینطوری هم #بصرفه_تره🤑 هم #بهداشتی_تر
آموزش انواع پاپسیکلز و کیک کهکشانی🌋
#عالیه👌👏 فقط کافیه بیای اینجا👇👇
یه پا #کدبانو میشی😉🤗
https://eitaa.com/joinchat/2904621542C705bbd34a9
خودمم ازاینجا #دستورشو گرفتم😋👆👆
من دلبرم پدرم و مادرم تو بچگیم مردن،
من تک و تنها یتیم شدم ، از بی کسی عموم منو برد خونه عمم زندگی کنم!!
یروز عمم با یه زن نقاب دار اومد خونه و رفت تو ، بعدم دوتا دختراشو صدا زد و بردشون تو اتاق درم بست، وقتی صدای جیغشون رو شنیدم با ترس دوییدم تو اتاق که دیدم..😱🥶😭🔥
https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35
عمم منو ختنه نکرد و آبرومو تو ده برد❤️🔥🥺
روایتی واقعی از رسمی قدیمی در روستاها🍃
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :668
مورخ:13/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از این که برادرم پسر خان کشت منوخونبس کردن،به زور وکتک بلا هایی که خانوادم سرم آوردن؛منو به عقد پسربزرگ خان در آوردن ،افتادم زیر دست مرد مسن و زشت که از دیدنش عق میزدم اینا به کنار هر روز باید از هووم کتک میخوردم،مادر شوهرم که بیشتر از همه اذیت میکرد.
از حق نگذریم منم دختر تیز وزرنگ بودم
یه روز که منو فرستاده بودن انباری رو تمیز کنم یه صندوقچه زیر وسایل ها پیدا کردم تصمیم گرفتم سر از کار مادر شوهره در بیارم شبونه به اتاقش رفتم که کلید صندوقچه را پیدا کنم
ولی از شانش من مادر شوهرم وارد اتاق شد که من قایم شدم که یکدفعه بعد مادر شوهرم با کسی وارد اتاقش شد که ای خدا باورم نمیشه...😱🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/2238644862C21d298c044
خدایا مگه میشه کسی با جگر گوشه خودش این کارو بکنه👆👆
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :669
مورخ:13/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
من تو ده زندگی میکنم از حیوانات نگهداری میکنم شوهرم محصولات لبنی میبره شهر میفروشه
چند وقت پیش شوهرم برام قرص خریده بود میگفت زنهای شهری میخورن مریض نمیشن منم باور کردم هرروز غروب یدونه میداد منم میخوردم بعدش نمیفهمیدم چی شد...
بعد چند هفته شک کردم وقتی شوهرم قرص داد نخوردم خودمو زدم بخواب یه ساعت بعد که شوهرم از خواب من مطمعن شد پاشد رفت بیرون منم دنبالش رفتم دیدم رفت طویله.. با خودم گفتم چرا این موقع میره طویله ؟! آروم رفتم در طویله رو باز کردم دیدم شوهرم....https://eitaa.com/joinchat/2929721937Ca2f80a89b2
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :670
مورخ:14/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
اسمم پریسا ست نافمو با بدبختی بریده اند
نه از خانواده شانس آوردم نه از شوهر
بعد سه ماه زندگی مشترک طلاق گرفتم و برگشتم خونه پدریم.چقدر سرکوفت شنیدمو دم نزدم تا اینکه مجازی با یه پسر عرب آشنا شدم اوایل رو ابرا بودم خیلی بهم محبت میکرد و کمبود محبتمو جبران میکرد تا اینکه یه روز گفت دارم میام ببینمت و تو هم باید بیای جایی که آدرس بهت میدم،اول ترسیدم ولی بعدش گفتم چیزی نمیشه و به اون آدرسی که داد رفتم و...🥺😭👇🔥
https://eitaa.com/joinchat/2402419479C537eee0e8e
باورم نمیشد خام حرفاش شدم😭🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :671
مورخ:15/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلی میز #یلدا برای ایده گرفتن داخل کانال گذاشتم😍🍉🍉👇
🍹#دسر_های_آسون
🍉#تزیین_هندونه
🍪#کیک_یلدایی
#غذاهای_یلدای😋😍👇
https://eitaa.com/joinchat/2007236622C5be7be73d3
#یلدا نزدیکه این کانال به کارتون میاد 😍💃#شیک_دیزاین_کن😍🍉👇
https://eitaa.com/joinchat/2007236622C5be7be73d3
#فاطمیه بیا آموزش حلوا نذری یادت بدم👌👆
4_5836756423781912858.ogg
542.1K
❤️گلچین آهنگای قدیم و جدید
‼️.حتما عضو بشید عالیه👇
https://eitaa.com/joinchat/3698065577Cc0eb7a8a4f
#فاطمیه بدون مداحی نمونی بیا👆🖤🥺
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :672
مورخ:15/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
داغ دار شدم😭😭
داغ خواهرم به دلم نشست اما بدترش این بود که به محض اینکه خواهرم رو زیر خاک گذاشتن منو عقد شوهرش کردن...
این چه رسمی بود؟باید به عقد شوهر خواهرم درمیومد تا بچه هاش بی مادر نباشن. مادرم تو گوشم گفت: باید هوای شوهر خواهرت داشته باشی تا دیگه به هیچ زنی نگاه نکنه.!!
بعدم لباس سفید به تنم کردن و منو به اتاق احمد فرستادن با دیدنم بهم اشاره کرد تا برم سمتش شرم کردم. اشک هام میریخت اما به سمتش رفتم!
نفس نفس میزد و نزدیک گوشم گفت باید جور دورانی که خواهرت مریض بود رو بکشی.😏
https://eitaa.com/joinchat/380371634Cf73f12d7b8
شرم اجازه نمیداد و خواستم دوری کنم اما گره روسریم رو توی دستش گرفت که یهو...
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :673
مورخ:15/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
💔داستان تلخ و پر ماجرای زندگی کرشمه❌
سال۸۷وقتی که۱۳سالم بود،داستان پر تلاطم زندگی من از اونجا شروع شد.❤️🩹😔
یه همسایه داشتیم که اسمش المیرا بود یه زن ۲۷ ساله خیلی زیبا.شوهرش راننده بود و فقط هفته ای یک شب میومد خونه. توی همون چن روز اول با هم دوست شدیم و چون شبا تنها بود من شبا میرفتم پیشش تقریبا یکماهی بود که همسایه امون بود و حسابی با هم صمیمی شده بودیم. کیانا خیلی خوب منو درک میکرد.
کم کم اوایل مهر بود و من قرار بود برم کلاس سوم راهنمایی تو همون زمان ۳تا پسر اومدن همسایه کناری ما و کیانا شدن. منو المیرا که باهم خابیده بودیم و سریال میدیدیم که صدای راه رفتن رو تو حیاط شنیدیم که یهو.......😱🔞😭👇
https://eitaa.com/joinchat/2898002232C2fb5f1eb03
نباید انقدر سریع به کیانا اعتماد میکردم💔😔😩👆
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :674
مورخ:16/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
۳٠ سالم شده بود و دریغ از یک خواستگار که برام بیاد،سه تا خواهر کوچیکتر از خودم عروس شده بودن و دیگه تحمل نگاه های سنگین و دلسوزی دوروبری هارو نداشتم.🥺
تا اینکه یه روز دختر داییم گفت: رخساره یه رمال میشناسم که کارش خیلی درسته برو پیشش تا بختتو باز کنه.روز بعد سریع یه اسنپ گرفتم رفتم خونه رماله،یه پیرمرد شصت هفتاد ساله بود،پشت یه میز چوبی کهنه نشسته بود،تا مشکلمو بهش گفتم وفورا گفت باید دو روز صیغه خودم بشی تا بختت باز بشه،تا این حرفو زد سریع کیفمو برداشتم اومدم از خونش بیرون،اما نمیدونم چیشد بعد یک هفته دوباره رفتم خونه رماله،گفتم:باشه قبول کردم صیغه تون بشم.تا این حرفو زدم یه مرتبه از پشت پرده سه تا...
😱🔥❤️🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4
با یه حُقه کثیف زندگیمو به باد دادم😭🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :675
مورخ:17/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
تازه دانشگاهمو تموم کرده بودم و دوره دوساله با یکی از اساتید بیمارستان برداشتم.🩺💉
استادم مجرد بود و جوون و این منو یکم معذب میکرد، درست شبی که خواستگار برام اومده بود، استادم سر لج افتاده بود و بهم مرخصی نداد و منو مجبور کرد شب کار بمونم😔
نمیدونستم چیکار کنم از یه طرف خانواده ام فشار آورده بودن از یه طرف این استاد مغرور و لجبازم، روپوش سفیدم و درآوردم و همینکه مانتومو پوشیدم یهو با احساس اینکه کسی پشت سرمه قلبم هری ریخت با ترس برگشتم که...
🥶😱❤️🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/682623520C978864f663
سرگذشت زندگی منیکه بازیچه شدم😭💔
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :676
مورخ:17/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
بالاخره بعد از سه سال بهترین دوستم و داشتم میدیدم ، بعد از ازدواج مهرداد ازم خواسته بود با همه دوستام قطع ارتباط کنم و منم قبول کردم ….😔
دقیقا یک روز مونده بود به برگشتش از ماموریت قایمکی با سمانه رفتم بیرون و مدام داشت از کسی که قرار بود باهاش ازدواج کنه تعریف میکرد
وقتی ازش خواستم عکسش رو نشونم با دیدن عکس مهرداد که دست تو دست سمانه بود شوکه شدم😭💔 و همون لحظه چشمم به انگشتری که دستش بود افتاد و رازی برام برملا شد که قبلا ….
💔👇❤️🔥💔👇❤️🔥💔
https://eitaa.com/joinchat/159384409C13d0371ef9
سرگذشت زندگی دردناک منه بیچاره رو بخونید💔❤️🩹
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :677
مورخ:18/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارسال #ترشی_فلفل درست کردم توش گوجه زدم جاریم قه قه بهم خندید 😐
ولی اونقدر خوشمزه بود و یه کاسه خوردو جیکشم درنیومد 😐😂
حالا امسال زنگ زده آبجی آبجی تورو خدا دستور ترشی فلفل پارسالتو بده فرشاد دیوونم کرده میگه درست کن!😕
الکی میگه ها خودش دلش میخواد
فرشاد بهونس منم یه #دستور الکی دادم بهش 🤣😏🌶🍅
https://eitaa.com/joinchat/3587900109Cc9878381b0
ولی به شما میگم قایمکی بیاد اینجا👆🏻
.