🎭💔🎭💔
🎭💔🎭💔🎭💔
🎭💔🎭💔
🎭💔
#رویای_سبز
#خِشت۱۳۲
✍ #بانونیلوفر
مثل روح سرگردان گوشه ای می نشستم و ساعتها به نقطه ای خیره میشدم
اگر تا چند روز هم کسی سراغم نمی آمد، احساس گرسنگی و نیاز به خواب هم نمیکردم
بعد از اینکه از پیش ارمیا آمده بودم احساس پوچی و خلاءبزرگی هر لحظه بذر نا امیدی را در وجودم آبیاری میکرد.
سرک کشیدن های شیطان در قلب و روح آسیب دیده ام زیاد شده بود ودر ذهنم گاهی تا مرز کفر پیش میرفت.
_دختر قشنگم....پاشو وضو بگیر دو رکعت نماز برای آروم شدن دلت بخون،مطمئن باش از این وضعیت در میای!
زانوهایی که در سینه جمع کرده بودم را صاف کردم
نگاهی به خاله که چادر سفید و گلدار روی سرش، سیمای مهربانش را نورانی کرده بود انداختم
مامان زینب هم چادر نماز داشت.همیشه منتظر بودم قد بکشم و روزی از آن استفاده کنم
راستی چادر نماز مامان را کجا گذاشته بودم؟
_میدونم الان از زمین و زمان و خدا و پیغمبر ناراحتی
جلوآمد و با پادردی که داشت به زحمت روبه رویم نشست.
دستهایم را در دست گرفت و گرم و مهربان ادامه داد
_این حال تورو بارها تجربه کردم ....میفهمم الان تو چه برزخی دست و پا میزنی
کپــــــــــــــــی حـــــــرام، پیــــــگرد الــــــــهی وقانونــــــــــی دارد.
⚜@makrmordab⚜.
1.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸زمين در دفتر خاطراتش
نام روزهایے كہ حالش خوب بود را 🌸بهار🌸 گذاشت
و
زيرش با قلمے سبز نوشت:
آدمے نيست كہ عاشق نشود فصل بهار🌸🍃
بهارتون زیبا 🌸🍃
〰〰🌸 🌞 🌸〰〰
@Raeha_behshti
〰〰🌸 🌝 🌸〰〰
دوستانی که میخوان عضوvip نسخه قدیمی رویای سبز( مکر مرداب سه فصل) بشن به این آیدی پیام بدن لطفا فقط برای اطلاع و خرید پیام بدید
@kosar19_86
🎭💔🎭💔
🎭💔🎭💔🎭💔
🎭💔🎭💔
🎭💔
#رویای_سبز
#خِشت۱۳۳
✍ #بانونیلوفر
_اولین باری که فهمیدم یعقوب خدا بیامرز رفته شهر زن گرفته خیلی ناراحت شدم
هِییی روزگار.....یه ماه بود منو ول کرده بود با زن دومش تو خونه ی جدیدی که براش گرفته بود زندگی میکرد.
ازخدا خیلی شاکی بودم و حتی چند روزم نماز نخوندم
گفتم تو که منو یادت رفته،پدرومادرم رو که زود گرفتی، یه بچه ازت خواستم بهم ندادی،منم دیگه یادت نمی کنم.
با لبه ی چادر نماز اشکی که از گوشه ی چشم هایش روان شده بود،پاک کرد و ادامه داد
_رفتم پیش بی بی خدا بیامرزت که سواد قرآنیمو از اون دارم تا بهش بگم این همه دم از خدا زدی و تو گوشم خوندی به خدا توکل کن، دیدی خدا آخرش چی جوابمو داد؟
اون موقع هنوز مادرت عروس خونه بی بی نشده بود.
می خاستم در بزنم که دیدم در بازه، درو هل دادم رفتم تو صداش زدم جواب نداد
جلوتر رفتم دیدم داره با صدای بلند قرآن میخونه
سلام که دادم سرشو از قرآن بالا آورد و یه نگاه پر ازتعجبی بهم انداخت و بعد جواب سلامم تعارف کرد بشینم
خیلی عصبانی بودم و نمیخواستم بمونم ولی نمی دونم چرا حرفشو گوش دادم
کلا بی بی یه جوری بود که آدم نمی تونست به حرفش اهمیت نده
_آره...یادم میاد بی بی همیشه با جذبه ای که داشت بدون هیچبحثی حرفش به کرسی می نشست
قفل زبانم باز شده و به حرف آمده بودم که لبخند رضایتی روی لبهای خاله نقش بست و با خوشحالی ادامه داد
کپــــــــــــــــی حـــــــرام، پیــــــگرد الــــــــهی وقانونــــــــــی دارد.
⚜@makrmordab⚜.
2.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺لحظه هاتون مثل گلهای بهاری
♥️باطراوت و پر از
🌺عطر خوش زندگی
♥️لبخندتون همیشگی
🌺آرامش ساکن جان هاتون
♥️حال دلتون خوبِ خوب
#عصر_بخیر
〰〰🌸 🌞 🌸〰〰
@Raeha_behshti
〰〰🌸 🌝 🌸〰〰
✨#مولایغریبم
🌱شب نیست که آهم به ثریا نرسد...
از چشم ترم آب به دریا نرسد...
🌱میمیرم از این لحظه که آیا روزی
دیدار به دیدار رسد یا نرسد....
#اللهمعجللولیکالفرج
720K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
که جهان منی...
صبحت بخیر جان دلم✨♥️🌻
〰〰🌸 🌞 🌸〰〰
@Raeha_behshti
〰〰🌸 🌝 🌸〰〰
🎭💔🎭💔
🎭💔🎭💔🎭💔
🎭💔🎭💔
🎭💔
#رویای_سبز
#خِشت۱۳۴
✍ #بانونیلوفر
_کنار بی بی که نشستم دستمو گرفت و گفت
_سکینه میدونی الان داشتم چه آیه ای میخوندم ؟
بی حوصله گفتم
_نه بی بی،از کجا باید بدونم؟
_الان آیه ای خوندم که میگفت* خدا به هرکی بخاد پسر میده به هرکیم بخاد دختر
به بعضیام هردوتاشو میده به خیلیام هیچ کدومشو
همین بعد نماز صبح از خدا شکایت کردم چرا بهم دختر ندادی که محتاج عروس نمونم
میدونی که اسد از وقتی زن گرفته زیاد به من سر نمیزنه
شکایتی ندارم ولی خوب،خیلی وقتا که نمی تونم کارامو انجام بدم خسته میشم و نا شکری میکنم.
گفتم
_خب راست میگی دیگه بی بی،چرا به تو که این همه خوبی دختر نداده مگه کمش میشه ؟
یادم میاد همونجا یه اخم ریزی کرد و گفت
_دخترم،به خوبی و بدی نیست،اگه به خوبی بود خدا چرا به حضرت ابراهیم ،یاحضرت زکریا بچه نداد تا اواخر عمرشون؟
یا اصلا به پیامبر خودمون پسر نداد که این همه زخم زبون نشنوه
اینا همش امتحانه و اجر داره .،ما چه میدونیم حکمتش چیه
شاید اگه صاحب دختر میشدم پشیمون میشدم
یا خودت اگه بچه دار بشی دیگه خدام بنده نشی
یا اصلا شرایطی برات پیش بیادبرگردی به خدا بگی من خواستم تو چرا بهم دادی ؟
حضرت ایوب همه بچه هاشو از دست دادو از بس مصیبت و بلا سرش اومده بود ازش فرار میکردن که واگیرشون نشه، اما صبر کرد و مزد صبرشم دید.
آره دخترم..... هیچ کس تو این دنیا همه چیزو باهم نمیتونه داشته باشه.
انسان در سختی آفریده شده.
اگه معنی واقعی زندگیو بفهمه هیچ وقت نه از خوشحالی دنیا خوشحال میشه نه از غصه اش ناراحت....چون هیچ کدوم موندگار نیست.
*۴۹_۵۰/شوری
🎭💔🎭💔
🎭💔🎭💔🎭💔
🎭💔🎭💔
🎭💔
#رویای_سبز
#خِشت۱۳۵
✍ #بانونیلوفر
_تعجب کرده بودم، بحث به جایی رسیده بود که من هنوز مطرح نکرده بودمش
فکرم مشغول شد و تو دلم از خدا خواستم منو ببخشه
عصر همون روز یعقوب اومد به دست وپام افتاد که حلالش کنم
منم یه جور خاصی آروم شده بودم و حلالش کردم
بعد یه سال زنش بچه به دنیا آورد و گذاشت قهر کرد رفت و نزدیک پنج سال بچشو مثل بچه ی خودم بزرگ کردم
بچه های بعدی هم که به دنیا اومدن خانم سر ناسازگاری میذاشت و قهر میرفت تا بچه از آب و گل درآد
میدونی حکمتش این بود که الان بچه هاش به من بیشتر از اون سر میزنن،حالا نه که من راضی به این کار باشم،ولی خوب من از جون ودل به اونا مادری کردم که اونام حالا منو فراموش نمی کنن
حالا تو هم حکمت اینکه چرا خواهرت ازت جدا شده رو نمی دونی،شاید خدا کاری که به صلاحش بوده رو براش قرارداده
پاشو بیشتر ازاین غصه بخوری خدا قهرش میگیره
تو دعاتو کن شاید یه روزی خواهرتو دیدی، ولی خدای نکرده این غم باعث نشه به شیطون میدون بدی!
هنوز نمی توانستم حرفهای خاله را قبول کنم
اما برای اینکه دست از سرم بردارد از جایم بلند شدم و بیرون روی لبه ی حوض کوچک حیاط نشستم
تصویرم در آب با حرکت ملایم باد تکان میخورد.
با خودم فکر کردم هانیه مریض بود،یعنی حکمتش میتوانست این باشد که خانواده ای که اورا به سرپرستی گرفته بودند از او مراقبت کنند و با بردن او به بیمارستان حالش خوب شود؟
دستم را داخل آب سرد بردم و تصویرم بهم ریخت.
به نیت آرامش دل آشوبم وضو گرفتم و از خدا سلامتی هانیه ام را آرزوکردم.
« ای کاش تقدیر یه بار دیگه منو و تو رو به هم برسونه .....هر جا هستی به خدا سپردمت خواهرکم»
کپــــــــــــــــی حـــــــرام، پیــــــگرد الــــــــهی وقانونــــــــــی دارد.
⚜@makrmordab⚜.