ای سحرخیزتر از صبح! بیَفشان مویت
که نسیم از دَمِ گیسوی تو جان میگیرد
#مریم_رضایی
شعر و ادب فارسی(طُـــــܝܘ)👇👇
@Torreh_Poem
📖حکایت فرار مردی از دست عزرائیل🤔
روزی حضرت سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در درآمد. سلام کرد و بر دامن حضرت سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. حضرت سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشانحالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد.
حضرت سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟
مرد به گریه در آمد و گفت که در راه بودم، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم. از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد!
حضرت سلیمان لحظه ای به فکر فرو رفت و فرمود: می پذیرم، به باد می گویم که تو را در چشم به هم زدنی به هندوستان برساند.
آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبی حضرت عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا می کنی، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید.
عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را می گویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم، بلکه از روی تعجب او را نگریستم.
عزرائیل ادامه داد: تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالی که او را اینجا می دیدم...
از که بگریزیم؟ از خود؟ ای محال
از که برباییم؟ از حق؟ ای وبال
#حکایت_مثنوی
#مولانا
شعر و ادب فارسی(طُـــــܝܘ)👇👇
@Torreh_Poem
➰طُـــــرّه
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
#کاظم_بهمنی
شعر و ادب فارسی(طُـــــܝܘ)👇👇
@Torreh_Poem
➰طُـــرّه
نهان چگونه نگه دارمت ز چشم رقیب
چقدر راهزن اینجاست بین همسفران
#فاضل_نظری
@Torreh_poem
➰طُـــــرّه
ای نفس صبحدم گر نهی آنجا قدم
خسته دلم را بجو، در شکن موی دوست
جان بفشانم زشوق، در ره بادصبا
گر برساند به ما، صبح دمی بوی دوست
#امیرخسرو_دهلوی
#صبح_بخیر😊
@Torreh_Poem
🌻#احادیث_و_روایات
━━━━━━━━━━━
#امام_رضا_علیه_السلام:
«مَنْ فَعَلَ مَا لَزِمَهُ مِنْ اَمْرِ الْمُؤْمِنِینَ بَاهَی اللهُ تَعَالَی بِهِ وَ مَلائِکَتُهُ »
هر کس وظایف خود را نسبت به مؤمنان انجام دهد خداوند و فرشتگان به او مباهات می کنند.
مستدرک الوسائل/ ج 2/ ص 413
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
در حق برادران مراعات خوش است
شب با غزل و اشک و مناجات خوش است
از سوی ملائک و خداوند کریم
بر بنده ی اینچنین، مباهات خوش است
@Torreh_Poem
➰طُـــــرّه
دل مَـرَنجان که زِ هر دل به خدا راهی هست
هر که را هیچ به کف نیست به دل آهی هست...
شعر و ادب فارسی(طُـــــܝܘ)👇👇
@Torreh_Poem
#با_نگاهی_طنز
گـر بیایی دهمت جـان و نیایی کُشدم غم
من که بایست بمیرم چه بیایی چه نیایی
#سعدی
━━━━━━━━━━━
شاعر در یک نگاه طنازانه به قول قدیمیا داره با دست پیش میکشه و با پا پس میزنه و به معشوقهاش میگه اگر بیای که حاضرم جانم رو در راهت بدم. و اگر هم نیومدیا من از غم نیومدن تو میمیرم. البته برای من زیاد فرقی نداره. در هر دو صورتش میمیرم. حالا بازم میل خودت! میخوای بیا. میخوای نیا.
@Torreh_Poem
➰طُـــرّه
در من بِدَمی
من زنده شوم
يك جان چه بُوَد
صد جان منی ...
#مولانا
@Torreh_poem
🍀#ضرب_المثل
هر گَه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
━━━━━━━━━━━
📎هر وقت دل به عشق بسپاری، آن زمان، زمانِ خوش است؛ یعنی آن دمی که عاشق می شوی بهترین کار است و در کاری که خیر است، استخاره نیاز نیست.
گَه: مخفف گاه به معنی وقت
استخاره: طلب خیر و خوبی یک چیزی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
📖برای انجام کار درست و خیر، نباید شک و تردید داشت و از این و آن پرسید یا حتی استخاره کرد.
@Torreh_Poem
➰طُـــــرّه
در قفلِ فروبستهی غمهای دلِ خویش
آن کهنهکلیدیم که دندانه نداریم...!
#فیاض_لاهیجی
@Torreh_Poem