زیارت امام حسین علیه السلام مانند زیارت خداوند است ❗️❗️❗️
🤔#پرسش
❓تجسیم الله نزد شیعه
مکان صحیح الله👈 قبر حسین ابن علی👉 رضی الله عنه است.
منبع : [ الصحیح فی فضل الزیارة الحسینیة]
صفحه : ۱۲۱ ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌مطابق روایات متعددی که در مجامع روایی ما نقل شده است , کسی که امام حسین علیه السلام را در کربلا زیارت کند , مانند کسی است که خداوند را در عرشش زیارت کرده است , یعنی زائر قبر امام حسین ع ثواب زیارت خداوند را می برد .
❕امام حسن عليه السلام فرمود :
"من و حارث اعوَر، با امير مؤمنان عليه السلام بوديم كه فرمود: «شنيدم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد:" مردمى در آخر زمان مىآيند كه قبر پسرم حسين را زيارت مىكنند. هر كس او را زيارت كند، گويى مرا زيارت كرده است، و هر كس مرا زيارت كند، گويى خداوند سبحان و متعال را زيارت كرده است. بدانيد كه هر كس حسين عليه السلام را زيارت كند، گويى خدا را در عرشش زيارت كرده است"».
"سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ: يَأتي قَومٌ في آخِرِ الزَّمانِ يَزورونَ قَبرَ ابنِيَ الحُسَينِ، فَمَن زارَهُ فَكَأَنَّما زارَني، ومَن زارَني فَكَأَنَّما زارَ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالى، ألا مَن زارَ الحُسَينَ فَكَأَنَّما زارَ اللّهَ عَلى عَرشِهِ. "
📚فضل زیاره الحسین علیه السلام ص ٣٩ ح ١٠
❕در روایت دیگر امام رضا عليه السلام فرمود :
"هر كس قبر ابا عبد اللّه عليه السلام را كنار رود فرات، زيارت كند، گويى خدا را در بالاى عرشش زيارت كرده است. " " مَن زارَ قَبرَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام بِشَطِّ الفُراتِ كَمَن زارَ اللّهَ فَوقَ عَرشِه "
📚تهذیب الاحکام ج ٦ ص ٤٦
👌وهابی به تعبیر " زیارت خداوند " اشکال کرده است و این تعبیر را گواه بر تجسیم خداوند در نزد شیعه دانسته است در حالی که شبیه همین معنای " زیارت خداوند " در قرآن تحت عنوان " ملاقات خداوند " آمده است .
❕خداوند می فرماید :
«آنها كه لقاى خدا را تكذيب كردند مسلّماً گرفتار زيانند، و هرگز هدايت نيافتهاند» "قدْ خَسِرَ الَّذيْنَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّه وَ ما كانُوا مُهْتَديْنَ " ( یونس ٤٥ )
👌همين تعبير در آيات ديگرى مانند انعام، 31 و 145- يونس، 7 و 11 و 15- رعد، 2- كهف، 105 و 110- فرقان، 21- عنكبوت، 5 و 23- روم، 8- سجده، 23- فصلت، 54- سجده، 10 و 20- نيز آمده است.
❕بدون شك منظور ملاقات و زیارت حسى پروردگار نيست، چرا كه ملاقات و زیارت حسى تنها در مورد اجسام است كه داراى مكان و زمان و رنگ و كيفيات ديگرند، به طورى كه مىتوان آنها را با چشم ظاهر ديد.
👌بلكه منظور يك شهود باطنى و ديدار و و زیارت و ملاقات روحانى و معنوى با خدا است، زيرا در قيامت حجابها كنار مىرود، و آثار خداوند چنان در عرصه محشر و تمام صحنههاى و مواقف قيامت ظاهر و آشكار مىگردد كه همهكس حتى كافران خدا را با چشم دل مىبينند، و او را ديدار مىكنند! (هرچند اين ديدارها متفاوت است).
❕اين حالت ممكن است بر اثر پاكى و تقوا و عبادت و تهذيب نفس در اين دنيا براى گروهى پيدا شود، چنان كه در نهج البلاغه مىخوانيم: يكى از دوستان دانشمند على ع به نام" ذعلب يمانى" از امام ع پرسيد" هل رايت ربك":" آيا خداى خود را ديدهاى"؟!
👌امام ع فرمود " ا فاعبد ما لا ارى " " آيا خدايى را كه نبينم پرستش كنم"؟! و هنگامى كه او توضيح بيشتر خواست امام اضافه كرد:
❕لا تدركه العيون بمشاهدة العيان و لكن تدركه القلوب بحقائق الايمان " " چشمهاى ظاهر هرگز او را مشاهده نكنند، بلكه قلبها بوسيله نور ايمان او را درك مىنمايند"
📚نهج البلاغه خطبه 179.
👌بنابراین مقصود از ملاقات و زیارت خداوند , همان ملاقات و زیارت شهودی و معنوی است و کسی که امام حسین ع را زیارت کند , ثواب کسی را دارد که در عرش الهی که محل طواف فرشتگان است , خداوند را با چشم دل و قلب زیارت و ملاقات کرده است .
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
❕وهابی که مدعی بود شیعه معتقد به تجسیم خداوند است , توجه ندارد که خودشان عقیده به ملاقات حسی و رویت ظاهری خداوند دارند و خداوند را چون جسمی می دانند که روز قیامت دیده می شود ❗️
❕در حدیثی جعلی نقل می کنند که پيامبر خدا فرمود:
«در حالى كه بهشتيان، غرق در نعمت خويشاند، به ناگاه، نورى برايشان درخشيدن مىگيرد. سرهايشان را بلند مىكنند و پروردگار را مىبينند كه از فراز سرشان بر آنان مشرف شده است و مىفرمايد:" درود بر شما، اى بهشتيان!". اين، همان سخن خداست كه: «درودى كه از جانب پروردگارى مهربان به آنان گفته مىشود»». پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «پس خدا به آنان مىنگرد و آنان به خدا مىنگرند و تا زمانى كه غرق در نگريستن به او هستند، به چيزى از نعمتها توجّه ندارند، تا آن كه از آنان پنهان مىشود؛ ولى نور و بركت او براى آنان در خانههايشان باقى مىماند».
" بَينا أَهلُ الجَنَّةِ فِي نَعِيمِهِم إِذ سَطَعَ لَهُم نُورٌ فَرَفَعُوا رُؤُوسَهُم، فَإِذا الرَّبُّ قَد أَشرَفَ عَلَيهِم مِن فَوقِهِم، فَقالَ: السَّلامُ عَلَيكُم يا أَهل َ الجَنَّةِ. وَذَلِكَ قَولُ اللَّهِ: «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ». قالَ: فَيَنظُرُ إِلَيهِم وَيَنظُرُونَ إِلَيهِ، فَلا يَلتَفِتُونَ إِلى شَيءٍ مِنَ النَّعِيمِ ما دامُوا يَنظُرُونَ إِلَيهِ حَتّى يَحتَجِبَ عَنهُم وَيَبقى نُورُهُ وَبَرَكَتُهُ عَلَيهِم فِي دِيارِهِم "
📚سنن ابن ماجة: ج 1 ص 65 ح 184، الدرّ المنثور: ج 7 ص 65
👌و نقل می کنند که فرمود :
"بامنزلتترين آنان (اهل بهشت)، روزى دو بار به روى خداى بلندمرتبه، نظر می کنند " " إِنَّ أَفضَلَهُم- يَعنِي أَهلَ الجَنَّةِ- مَنزِلَةً لَيَنظُرُ فِي وَجهِ اللَّهِ تَعالى كُلَّ يَومٍ مَرَّتَينِ. "
📚مسند احمد : ج 2 ص 227 ح 4623، المستدرك على الصحيحين: ج 2 ص 553 ح 3880
❕اما اهلبیت علیهم السلام شدیدا با عقیده به ملاقات حسی و دیدن با چشم سر خداوند برخورد می کردند و این عقیده را مورد رد قرار می دادند و تصریح می کردند که ملاقات و زیارت و دیدن خداوند با چشم دل است نه با چشم سر .
👌 هشام بن حکم می گوید :
" در محضر امام صادق عليه السلام بودم كه معاوية بن وَهْب و عبد الملك بن اعيَن وارد شدند. معاوية بن وَهب به ايشان گفت: اى فرزند پيامبر خدا! در باره اين خبرى كه روايت شده است و مىگويد كه پيامبر خدا پروردگارش را ديد، چه مىفرماييد؟ در چه صورتى، او را ديد؟ و نيز در باره حديثى كه روايت كردهاند كه مؤمنان، پروردگار خود را در بهشت مىبينند، او را در چه صورتى مىبينند؟
❕ايشان لبخندى زد و سپس فرمود: «اى معاويه! چه قدر زشت است براى مردى كه هفتاد يا هشتاد سال از عمرش مىگذرد و در مُلك خدا زندگى مىكند و از نعمتهايش مىخورد؛ امّا او را چنان كه بايد، نمىشناسد!».
👌آن گاه افزود: «اى معاويه! محمّد ، پروردگار بزرگ و والايش را با چشم سر نديد. ديدن، دو گونه است: ديدن با دل و ديدن با چشم. بنا بر اين، كسى كه [آن را] ديدن با دل بداند، او به راه صواب رفته، و كسى كه بگويد مقصود، ديدن با چشم سر است، به خدا و آيات او، كافر گشته است؛ زيرا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرموده است:" هر كس خدا را به مخلوقش تشبيه كند، كافر است"».
" كُنتُ عِندَ الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام إِذ دَخَلَ عَلَيهِ مُعاوِيَةُ بنُ وَهبٍ وَعَبدُ المَلِكِ بنُ أَعيَنَ، فَقالَ لَهُ مُعاوِيَةُ بنُ وَهبٍ: يَابنَ رَسُولِ اللَّهِ، ما تَقُولُ فِي الخَبَرِ الَّذِي رُوِيَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله رَأَى رَبَّهُ، عَلَى أَيِّ صُورَةٍ رَآهُ؟ وَعَنِ الحَدِيثِ الَّذِي رَوَوهُ أَنَّ المُؤمِنِينَ يَرَونَ رَبَّهُم فِي الجَنَّةِ عَلَى أَيِّ صُورَةٍ يَرَونَهُ؟
فَتَبَسَّمَ عليه السلام ثُمَّ قالَ: يا مُعاوِيَةُ، ما أَقبَحَ بِالرَّجُلِ يَأتِي عَلَيهِ سَبعُونَ سَنَةً أَو ثَمانُونَ سَنَةَ يَعِيشُ فِي مُلكِ اللَّهِ وَيَأكُلُ مِن نِعَمِهِ لا يَعرِفُ اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ؟!
ثُمَّ قالَ عليه السلام: يا مُعاوِيَةُ، إِنَّ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله لَم يَرَ رَبَّهُ تَبارَكَ وَتَعالى بِمُشاهَدَةِ العِيانِ، وَإِنّ الرُّؤيَةَ عَلَى وَجهَينِ: رُؤيَةُ القَلبِ وَرُؤيَةُ البَصَرِ، فَمَن عَنى بِرُؤيَةِ القَلبِ فَهُوَ مُصِيبٌ، وَمَن عَنى بِرُؤيَةِ البَصَرِ فَقَد كَفَرَ بِاللَّهِ وَبِآياتِهِ؛ لِقَولِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: مَن شَبَّهَ اللَّهَ بِخَلقِهِ فَقَد كَفَر "
📚كفاية الأثر: ص 256، بحار الأنوار: ج 4 ص 54 ح 34.
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#اسارت_زنان_یهودی_در_جنگ_بنی_قریظه
🤔#پرسش
❓آیا میدانستید محمد درست مثل داعش، حتی زنانی که در میدان جنگ شرکت نکرده باشند را پس از اسارت به کنیزی میگرفت؟!
به گواهی تاریخ٬ پیامبر اسلام در جریان غزوه بنیقریظه٬ ضمن آنکه کلیه مردان بالغ این قبیله را گردن زد٬ زنان و حتی کودکانی را که هیچ نقشی در جنگ نداشتند به بردگی گرفته و بخشی از آنان را برای خرید سلاح و تجهیزات جنگی در بازار بردهفروشان به فروش میرساند!
چنانکه علامه مجلسی ، فقیه نامدار شیعه آورده است:
سعد بن معاذ در مورد حکم بنی قریظه گوید: حکم کردم یا رسول الله که مردان ایشان را بکشی و زنان و اطفالشان را اسیر کنی و غنائم و اموالشان را در میان مهاجران و انصار قسمت نمایی...
سپس حضرت بعضی از این بردگان را با سعد بن زید به نجد فرستاد و اسلحه و اسب از برای مسلمانان خرید!
📓منبع: حیاة القلوب - تألیف مجلسی - انتشارات سرور ٫ قم ٫ ۱۳۸۴ - ج۴ - ص۱۰۶۵ ٫ ۱۰۶۳ ❗️❗️
💠پاسخ💠
👌در ذیل در رابطه با جنگ بنی قریظه و این که یهودیان قصد نابودی اسلام و مسلمین و اسارت زنان و فرزندان مسلمین را داشتند , توضیحات مفصلی داده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1789
❕به عکس ادعای معاند , زنان بنی قریظه هم پشتیبان مردانشان در حمله به مواضع مسلمین بودند و به اصطلاح بی طرف نبودند , بلکه یاور و پشتیبان و تدارک چی مردانشان بودند , و گاه دست به قتل مسلمین هم می زدند , چنان که تاریخ نقل می کند که یکی از آنان , داسی را به سوی مسلمین پرتاب کرد و یکی از آنان را کشت :
" فدلّت على المسلمين رحى من فوق الحصن، و كان المسلمون ربما جلسوا تحته، يستظلون في فيئه. و كان ذلك بعد اشتداد الحصار على بني قريظة. فلما أطلعت الرحى، رآها القوم فانفضوا، فأصابت خلاد بن سويد، فشدخت رأسه..."
📚أنساب الأشراف ج 1 ص 348 و 244 و السيرة النبوية لدحلان ج 2 ص 18 و السيرة الحلبية ج 2 ص 341
❕بر همین اساس است که مورخ شهیر مرحوم سید جعفر عاملی تصریح می کند که پیامبر گرامی در این جنگ محاربین و آنانی که وارد میدان قتال با مسلمین شده بودند را به اسارت گرفت و با آنان مقابله به مثل کرد , زیرا آنان قصد داشتند مسلمین را به اسارت گیرند ... :
"قد أنشأ الرق على أعدائه في ميدان القتال، معاملة لهم بالمثل، إذ لو أسروا المسلمين لاسترقوهم... فالنبي (ص) سبى في الحرب و استرق عملا بمبدأ المقابلة بالمثل "
📚الصحيح من سيرة النبي الأعظم، ج11، ص: 217
💠ادامه
💠ادامه 👇
👌بارها گفته ایم که کسانی به اسیری و بردگی و کنیزی گرفته می شوند که به سرزمین اسلامی حمله کرده باشند و قصد نابود سازی مسلمین و دین و آیین آنها را داشته باشند ، اینان همان کفار حربی هستند که تنها اجازه جهاد با آنان داده شده است ، در گذشته در رابطه چرایی به بردگی گرفتن چنین کفاری توضیحات لازم را داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2121
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1008
👌و روشن شد که زنان بنی قریظه دوشادوش مردان خود بر علیه مسلمین دست به دست هم داده بودند و شایسته تنبیه و اسارت بودند .
❕اگر آنان بی گناه بودند , اسیر نمی شدند , یعنی آنان به گناه مردانشان مجازات نمی شدند , چرا که اصل مسلم قرآنی است که کسی بار گناه دیگری را به دوش نمی کشد ، چنان که قرآن می فرماید ؛
« لا تزر وازره وزر اخری » « و هيچكس بار گناه ديگرى را به دوش نمى كشد » ( اسراء 15)
❕با توجه به همین اصل مسلم قرآنی است که مفسرین می نویسند :
" به عكس آنچه معروف است كه عوام مىگويند" آتش كه گرفت خشك و تر مىسوزد" در منطق عقل و تعليمات انبياء هيچ بى گناهى به جرم گناه ديگرى مجازات نخواهد شد، در تمام شهرهاى لوط يك خانواده مؤمن وجود داشت خدا به هنگام مجازات آن قوم منحرف و آلوده، آن يك خانواده را نجات داد.
آيات فوق نيز با صراحت مىگويد" وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى " بنا بر اين اگر در پارهاى از احاديث غير معتبر چيزى بر خلاف اين قانون كلى اسلام ديده شود حتما بايد آن را كنار گذاشت، يا توجيه كرد "
📚تفسير نمونه، ج 12، ص: 56
❕در رابطه با اسارت کودکان بنی قریظه که در جنگ نقشی نداشته اند , در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3195
👌در رابطه با فروش بردگان بنی قریظه نیز در گذشته یادآور شدیم که این جریان موافق با سیره پیامبر گرامی نیست و توسط اهلسنت با سند ضعیف نقل شده است و بر خلاف روایات شیعه است :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3091
❕ملحد مدعی شد که جریان فروش بردگان را علامه مجلسی از علمای شیعه هم نقل می کند , در حالی که توجه ندارد که علامه مجلسی این جریان را به نقل از کتاب مجمع البیان طبرسی نقل می کند و مرحوم طبرسی نیز جریان مذکور را از علمای اهلسنت و ابن شهاب زهری نقل می کند :
📚مجمع البيان في تفسير القرآن، ج8، ص: 552
❕و این نقل یک روایت اهلسنت محسوب می شود نه روایت شیعه و در نمایه فوق توضیح داده ایم که نقلهای اهلسنت در این رابطه ضعیف است و قابل اعتنا نیست .
👌در نمایه آدرس داده شده در ابتدای کلام یاد آور شده ایم که تمام بنی قریظه با پیامبر عهد و پیمان بستند که اگر بر علیه مسلمین دسیسه کنند , پیامبر در اسیر سازی آنان و غنیمت گرفتن اموالشان آزاد باشد , بنابراین اسیر سازی آنان با رضایت خودشان بوده است , یا تمام آنان راضی شدند به حکمی که سعد معاذ در مورد آنان صادر می کند و سعد هم حکم اسارت زنانشان را صادر کرد و آنان هم در ابتدا به حکم سعد راضی شده بودند , بنابراین اسارت آنان هم با رضایت خودشان بوده است و هم آنان به خاطر دسیسه بر علیه مسلمین و زیر پای گذاشتن عهد و پیمان شایسته این اسارت بودند .
❕علامه طباطبایی در مورد چنین کسانی می نویسد ؛
«عمده اسباب برده گیری سه چیز بود ، جنگ ، زور و قلدری و داشتن ولایت ابوت وشوهری و امثال آن ، اسلام تنها برده گیری در جنگ را امضا کرد آن هم تنها در جنگ هایی معتبر دانست که بین مسلمین و کفار اتفاق افتد که در این صورت مسلمین می توانند اسیر کافر را استرقاق نمایند نه جنگهایی که بین خود مسلمین رخ می دهد . جهت این امضا کردن و معتبر شمردن برده گیری اسرای جنگی این است که به طور کلی دشمن محارب هدفی جز نابودی انسانیت و از بین بردن نسل بشری و ویران ساختن آبادی ها ندارد و فطرت بشر بدون هیچ تردیدی چنین کسی را محکوم به زوال دانسته و بر هر کسی واجب می داند که اینگونه دشمن های بشریت را جزء مجتمع بشری به شمار نیاورده و آنان را مستحق تمتع از مزایای حیات و تنعم به حقوق اجتماعی نداند و نیز حکم می کند به وجوب از بین بردن آنان و یا دست کم اسیر کردنشان »
📚ترجمه تفسیر المیزان ج 6 ص 498
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
❓آیا کوروش همان ذو القرنین است ❗️
👌جناب رائفی پور که در ابتدا با بحث نمادهای شیطان پرستی خودش را مطرح کرد و به ناگاه متخصص در کلیه مباحث اسلام شناسی شد ❗️❗️❗️
❕معتقد است که ذو القرنین قرآن همان کوروش است و در شبکه ولی عصر برای اثبات این نظریه تن به مناظره نیز داده است .
👌در ذیل ثابت کرده ایم که این نظریه سست ترین نظریه ها است و کسی که اندک تاملی در آیات و روایات و شواهد تاریخی داشته باشد به روشنی متوجه این مطلب می گردد , در ذیل بخوانید :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3366
توضیحی در مورد تقیه امام صادق ع در برابر دو فردی زیدی در انکار امامت
🤔#پرسش
❓امام جعفر صادق و انكار امامت از روی تقیه زیرا امامت در متون قرآن و سنت پیامبرﷺ امری بسیار جزئی و مخفی بوده و مسلمانان از آن اطلاعی نداشتند لذا قابل کتمان بوده
📙 در روايت كافى كلينى ص232
دو شخص از زیدیه بر امام جعفر صادق وارد میشوند و از او در مورد امامت سوال میکنند
آیا در میان شما امامی است که اطاعت از او واجب باشد ؟ امام جعفر میفرماید: خیر ...
( وادامه متن روایت که ثابت میشود امام از روی تقیه منکر امامت شد )
✅ از این روایت نکته مهمی قابل اثبات است و آن هم اینکه : امامت دوازده امام در متون قرآن و سنت پیامبرﷺ وجود نداشته و ائمه میتوانستند آن را کتمان کنند
⁉️ سوال : اگر امامت دوازده امام در قرآن و سنت پیامبرﷺ به طور صریح تبلیغ شده بود، آیا ائمه میتوانستند آن را کتمان کنند ؟ قطعا خیر ❗️❗️
💠#پاسخ 💠
👌عمل به تقيه و تظاهر بر خلاف حق و حقيقت در شرايطى از نظر عقل و خرد لازم است و شرع مطهر نيز آن را تأييد كرده است. در حقيقت تقيه يكى از تعاليم اسلام است كه بر اساس آن، در مواردى كه جان و عرض و مال يك فرد مسلمان در اثر اظهار عقيده مورد تهديد قرار گيرد، مى تواند عقيده خود را كتمان كند. در اصطلاح شرعى به اين امر «تقيه» گفته مى شود. جواز تقيه، نه تنها مدرك شرعى دارد، بلكه عقل و خرد نيز بر درستى و لزوم آن در شرايط حساس گواهى مى دهد. چه، از يك طرف حفظ جان و مال و آبرو لازم است، و از طرف ديگر عمل بر وفق عقيده يك وظيفه دينى است.
❕امّا در مواردى كه اظهار عقيده جان و مال و آبروى شخص را به خطر مى افكند و اين دو وظيفه عملًا با هم تزاحم و تعارض مى يابند، طبعاً حكم خرد آن است كه انسان وظيفه و تكليف مهمتر را بر ديگرى مقدم بدارد. در حقيقت، تقيه سلاح افراد ضعيف در مقابل اشخاص قدرتمند و بى رحم است، و پيداست كه اگر تهديدى دركار نباشد، انسان نه عقيده خويش را كتمان مى كند و نه بر خلاف اعتقاد خود عمل مى نمايد.
📚راهنمای حقیقت ص ٥٨٢
👌وهابی مدعی است که در مسائل مهم و مشهور نمی توان تقیه کرد , و تقیه در امور جزیی است که با صراحت تبلیغ نشده است در حالی که قرآن اجازه تقیه در امر حیاتی و مهم توحید را می دهد و روشن است مساله ای مهم تر از توحید در بین مسلمین وجود ندارد که با صراحت تمام تبلیغ شده است .
❕قرآن در مورد عمّار ياسر (و كليه كسانى كه در چنگ كافران گرفتار شده و به
رغم ايمان استوار قلبى خويش، براى تخلص از چنگ آنان ظاهراً لفظ كفر را بر زبان جارى مى كنند) چنين مى فرمايد: «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ». «كسى كه پس از ايمان به خدا كفر ورزد (به سزاى عمل خود مى رسد) مگر كسى كه از روى ناچارى و اجبار اظهار كفر كند، ولى قلبش به ايمان، قرص و محكم باشد». ( نحل ١٠٦ )
❕در آيه ديگر مى فرمايد:
«لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً " «روا نيست مؤمنان كافران را به جاى مؤمنان ولىّ خود گيرند، و هركس چنين كند پيوند خويش را با خداوند گسسته است؛ مگر اينكه خود را (براى ايمنى از شر آنها) در حصن و حفاظِ تظاهر به قبول ولايتشان قرار دهيد. خداوند شما را از مخالفت با خويش برحذر مى دارد و بازگشت همگان به سوى خدا است». ( آل عمران ٢٨ )
👌مفسران اهلسنت در شرح اين دو آيه، همگى اصل تقيه را اصلى مشروع دانسته اند .
📚تفسير طبرى: ج 3 ص 153؛ تفسير رازى: ج 8 ص 113؛ تفسير نسفى، در حاشيه تفسير خازن: ج 1 ص 271؛ روح المعانى: ج 3 ص 121؛
❕در روایات اهلسنت هم تصریح شده است که چنان نیست تقیه در امور جزیی و بی ارزش باشد .
👌بخاری از عایشه روایت می کند که پیامبر گرامی به او فرمود :
" آیا نمی دانی که قوم تو وقتی کعبه را ساختند آن را از پایه هایی که ابراهیم قرار داده بود کوچک تر گرفته اند ? گفتم چرا شما آن را به حالت اول باز نمی گردانید ? فرمود اگر قوم تو تازه مسلمان بودند , چنین می کردم "
" أَ لَمْ تَرَيْ أَنَّ قَوْمَكِ لَمَّا بَنَوْا الْكَعْبَةَ اقْتَصَرُوا عَنْ قَوَاعِدِ إِبْرَاهِيمَ؟ فَقُلْتُ:
يَا رَسُولَ اللَّهِ. أَ لَا تَرُدُّهَا عَلَى قَوَاعِدِ إِبْرَاهِيمَ، قَالَ: لَوْ لَا حِدْثَانُ قَوْمِكِ بِالْكُفْرِ لَفَعَلْت "
📚صحیح بخاری ج ٢ ص ٥٧٣
👌می بینیم پیامبر اسلام در امر مهم و حیاتی تقیه می کند که اگر این تقیه نبود ترس آن بود که تازه مسلمانان آن روز کافر شوند ❗️پس چنین نیست که تقیه در امور جزیی و ساده و پیش پا افتاده باشد .
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
❕ابوهریره نیز در اموری تقیه می کرد که ترس آن را داشت که اگر تقیه را کنار بگذارد , حلقومش بریده شود و کشته شود❗️
👌بخاری نقل می کند که می گفت :
" از پیامبر دو ظرف پر از حدیث حفظ نموده ام که هر آنچه تاکنون روایت کرده ام یکی از آن دو بوده است که اگر بنا بود ظرف دیگر را بگشایم حلقومم بریده می شد "
" حَفِظْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ وِعَاءَيْنِ، فَأَمَّا أَحَدُهُمَا فَبَثَثْتُهُ وَ أَمَّا الْآخَرُ فَلَوْ بَثَثْتُهُ قُطِعَ هَذَا الْبُلْعُوم "
📚صحیح بخاری ج ١ ص ٥٦
👌در روایات ما نیز تصریح شده است که تقیه در تمام امور است , چه امور مهم و اساسی و چه امور جزیی و کم اهمیت تر , چنان که امام باقر علیه السلام فرمود :
"التَّقِيَّةُ فِي كُلِّ شَيْءٍ يُضْطَرُّ إِلَيْهِ ابْنُ آدَمَ فَقَدْ أَحَلَّهُ اللَّهُ لَهُ. " " تقیه در هر چیزی است که فرزند آدم مضطر به انجام آن شده باشد که خداوند ارتکاب آن را برایش حلال شمرده است "
📚الکافی ج ٢ ص ٢٢٠
👌و فرمود :
" تقیه در هر امری است که ضرورت در آن ایجاد شده است " "التَّقِيَّةُ فِي كُلِّ ضَرُورَةٍ "
📚المحاسن ج ١ ص ٢٥٩
👌در روایت مورد استناد وهابی نیز دو تن از زیدیه که عقیده به امامت امام صادق علیه السلام نداشتند در صدد بودند که از امام ع بهانه ای به دست آورند تا ایشان را مورد فشار و اذیت و آزار قرار دهند که امام ع از باب تقیه در برابر آنان وارد شد و پس از آنکه آنان از مجلس خارج شدند , امام ع تصریح کردند که در نفی امامت از خود تقیه کردند . کامل روایت به این صورت است که راوی می گوید :
" خدمت حضرت ابا عبد اللَّه عليه السّلام بودم كه دو نفر از زيدي ها وارد شدند آن دو گفتند آيا در ميان شما امام واجب الاطاعه وجود دارد امام عليه السّلام فرمود: نه آن دو گفتند بعضى از اشخاص مورد اعتماد بما گفتهاند كه شما مدعى اين مقام هستى آنها را نام بردند اينها شخصيتى پرهيزكار و مورد اعتمادند.
👌امام عليه السّلام خشمگين شد و فرمود: من آنها را به چنين چيزى دستور ندادهام همين كه خشم را در چهره امام ديدند از آنجا خارج شدند امام عليه السّلام فرمود اين دو را ميشناسى گفتم آرى آنها از بازاريان خودمان هستند و زيدى مذهبند آنها ادعا دارند كه شمشير پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نزد عبد اللَّه بن حسن است.
❕فرمود: دروغ ميگويند خدا آن دو را لعنت كند به خدا قسم آن را عبد اللَّه بن حسن با دو چشم خود نديده و نه با يك چشم و نه پدرش ديده مگر اينكه در نزد على بن الحسين عليه السّلام ديده باشد اگر راست ميگويند چه علامتى در دسته آن شمشير است و چه اثرى روى تيغ آن است.
❕شمشير پيامبر و پرچم ايشان در نزد من است و زره و خود آن جناب نزد من است اگر اين دور است ميگويند چه علامتى در زره پيامبر است در نزد من است پرچم پيامبر بنام مغلبه و الواح موسى و عصاى او است در نزد من و انگشتر سليمان بن داود است.
👌و در نزد من طشتى كه با آن موسى قربانى ميكرد هست و آن اسمى كه پيامبر هر وقت در ميان مسلمانان و مشركين قرار ميداد تير از مشركين بمسلمانان نميرسيد نزد من است و در نزد من است مانند آن صندوقى كه ملائكه آوردند و مسأله سلاح در ميان خانواده ما مانند صندوقى است كه در بنى اسرائيل بود كه در ميان هر خانه آن صندوق بود نبوّت در آن خانواده قرار داشت و همين طور در دست هر كدام از ما سلاح پيامبر باشد امامت در اختيار اوست. "
" كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلَانِ مِنَ الزَّيْدِيَّةِ فَقَالا لَهُ أَ فِيكُمْ إِمَامٌ مُفْتَرَضٌ طَاعَتُهُ قَالَ فَقَالَ لَا قَالَ فَقَالا لَهُ قَدْ أَخْبَرَنَا عَنْكَ الثِّقَاتُ أَنَّكَ تَقُولُ بِهِ وَ سَمَّوْا قَوْماً وَ قَالُوا هُمْ أَصْحَابُ وَرَعٍ وَ تَشْمِيرٍ وَ هُمْ مِمَّنْ لَا يَكْذِبُ فَغَضِبَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قَالَ مَا أَمَرْتُهُمْ بِهَذَا فَلَمَّا رَأَيَا الْغَضَبَ فِي وَجْهِهِ خَرَجَا فَقَالَ لِي أَ تَعْرِفُ هَذَيْنِ قُلْتُ نَعَمْ هُمَا مِنْ أَهْلِ سُوقِنَا وَ هُمَا مِنَ الزَّيْدِيَّةِ وَ هُمَا يَزْعُمَانِ أَنَّ سَيْفَ رَسُولِ اللَّهِ ص عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ فَقَالَ كَذَبَا لَعَنَهُمَا اللَّهُ وَ اللَّهِ مَا رَآهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بِعَيْنَيْهِ وَ لَا بِوَاحِدَةٍ مِنْ عَيْنَيْهِ وَ لَا رَآهُ أَبُوهُ اللَّهُمَّ إِلَّا أَنْ يَكُونَ رَآهُ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع مثَلُ السِّلَاحِ فِينَا كَمَثَلِ التَّابُوتِ.... فِي أَيِّ بَيْتٍ وُجِدَ التَّابُوتُ عَلَى أَبْوَابِهِمْ أُوتُوا النُّبُوَّةَ وَ مَنْ صَارَ إِلَيْهِ السِّلَاحُ مِنَّا أُوتِيَ الْإِمَامَة "
📚الارشاد ج ٢ ص ١٨٧ _ الکافی ج ١ ص ٢٣٢
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
پاسخی به معاندین پیرامون تقیه کردن امامان شیعه در بیان فتاوی
🤔#پرسش
❓امام باقر : بقاى شيعه در تناقض گوئى است
براى اثبات اينكه مذهب شيعه يك مذهب من درآوردى و هردمبيلى است، كافى است به روايات و احاديث و احكام اين مذهب نگاه انداخت.
ازينرو يك حديث كه صحت آن نيز تاييد شده است را از معتبرترين كتاب حديث شيعه يعنى كتاب كافى خدمت شما ارائه ميكنم.
▪️ترجمه:
زراره مىگويد: از امام باقر سؤالى كردم و پاسخى شنيدم، يک تن ديگر آمد و همان سؤال مرا تكرار كرد و پاسخى غير از پاسخ من دريافت كرد و رفت، يك نفر ديگر آمد و باز همان سؤال مرا مطرح كرد و جواب ديگرى شنيد و رفت.
من گفتم: اى پسر رسول خدا اين دو تن از پيروان شمايند، از عراق آمدهاند، تا تكليف خود را بشناسند از چه رو بايد دو پاسخ متفاوت دريافت كنند؟
امام گفت: اى زراره، اين شيوه براى ما و شما بهتر است، چون بقاى ما و بقاى مكتب ما را تضمين مىكند. اگر متفق و يك رأى باشيد، مردم از ارتباط ما و شما آگاه مىشوند. آن وقت جان ما و شما به خطر مىافتد و دير يا زود منقرض مىشويم.
#منبع:
الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد: ١ صفحه: ٦٥
مگر ميشود با تناقض گويى و گيج كردن مردم، آنها را به راه راست هدايت كرد؟ ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌تاريخ شيعه نشان از اين حقيقت تلخ دارد كه شيعيان پيوسته از طرف حكومتهاى ستمكار در جهان اسلام كه طرفدار مذاهب غير شيعى بودهاند تحت فشار بوده و مورد انواع شكنجهها و ظلم و ستمها قرار گرفتهاند. اين وضعيت در دوران ائمه طاهرين كه حكومتهاى اموى و عباسى بر اريكه قدرت سياسى قرار داشتند بسيار شديد و هولناك بود. بديهى است در چنين شرايطى حفظ تشيع كه تبلور اسلام راستين است جز با بهكارگيرى تقّيه امكانپذير نبود.
❕با توجه به اين شرايط مىتوان به واقعنگرى، دورانديشى و روش و منش حكيمانه ائمه اهلبيت عليهم السلام پى برد. آنان با به كارگيرى چنين شيوه خير خواهانه و مصلحت انديشانه توانستند حقايق دين را براى مردم بيان كنند، و با تحريفهاى معنوى كه افرادى به عمد يا سهو در آيين اسلام انجام مىدادند، به گونهاى شايسته و استوار مبارزه و مذهب تشيع را حفظ كنند. در حقيقت اگر بناست در اين باره كسى ملامت و نكوهش شود، اين حكومتهاى جابر اموى و عباسى، و ديگر حكومتهاى ستمكار در دنياى اسلامند كه بايد سرزنش شوند؛ حكومت هايى كه بدترين ظلمها و ستمها را در حقّ شيعه اعمال مىكردند. همچنين بايد آن دسته از علماى اهل سنت ملامت شوند كه بر مباح بودن جان و مال و آبروى شيعيان فتوا داده، و حكومتها را بر اعمال شكنجه و قتل و غارت شيعيان ترغيب مىكردند.
📚شیعه شناسی , رضوانی , ج ٢ ص ٦٥٣
❕از آنجا كه حكومتهاى ستمگر بنىاميه و بنىعباس در طول تاريخ، با شيعيان سرستيز داشته و كمر به كشتار آنان بسته بودند، آنان به فرمان قرآن تقيّه نموده و عقايد راستين خويش را كتمان كردند و بدين سان، جان خود و ديگر برادران مسلمان خويش را در آن شرايط دشوار، نجات دادند.
📚به منظور آگاهى بر كشتار بىرحمانه شيعيان، توسط پادشاهان بنىاميّه و بنىعباس، به كتابهاى: «مقاتل الطالبيّين» نگارش ابوالفرج اصفهانى و «شهداء الفضيله»، نگارش علامه امينى و «الشيعه و الحاكمون»، نگارش محمد جواد مغنيه ، مراجعه فرماييد.
❕كارنامه زندگى خلفاى اموى و عباسى سرشار از ظلم و ستم است. در آن روزگار، نه تنها شيعيان به علت اظهار عقيده مطرود و منزوى شدند، بلكه محدثان اهل سنت نيز در دوران مأمون در مسئله «خلق قرآن» غالباً راه تقيه را در پيش گرفته و جز يك نفر همگى پس از صدور بخشنامه مأمون درباره خلق قرآن، بر خلاف عقيده قلبى خويش موافقت نشان دادند، كه داستان آن در تاريخ آمده است.
📚تاريخ طبرى: ج 7 ص 195- 206.
❕به قدری عرصه بر شیعیان تنگ بود که علمای اهلسنت نقل می کنند :
" اگر به کسی زندیق و یا کافر می گفتند برای او دوست داشتنی تر بود تا این که به او شیعه علی بگویند " " أن الرجل ليقال له زنديق أو كافر أحب إليه من أن يقال شيعة علي "
📚شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج11، ص: 44
👌اگر امامان اهل بيت (عليهم السلام) با تأكيد فراوان روى مسأله تقيّه تأكيد نكرده بودند، تا آنجا كه فرمودند: «تِسْعَةُ أعْشَارِ الدِّينِ التَّقِيَّةُ "؛ نه دهم دين تقيه است " ( المحاسن ج ١ ص ٢٥٩ ) , «لا ايمان لمن لا تقيه له " ايمان ندارد كسى كه اهل تقيه نيست». ( قرب الاسناد ص ٣٥ ) و «التقيه من دينى و دين آبائى؛ تقيه از دين من و دين پدران من است». ( الکافی ج ٢ ص ٢١٩ )
❕ شايد عدد كشتگان شيعه در عصر بنى اميّه و بنى عبّاس به صدها هزار يا ميليونها نفر مىرسيد، يعنى دهها برابر كشتارهاى بيرحمانه و وحشيانهاى كه داشتند انجام مىدادند. آيا كمترين ترديدى در مشروعيّت تقيّه در چنين شرايطى مىتوان داشت؟ ❗️
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
👌در روایت مورد استناد معاند نیز امام ع در برابر یک سوال به سه تن , سه پاسخ مختلف می دهد تا دشمنان متوجه ارتباط آنان با ائمه و تشیع آنان نشوند تا به این وسیله جانشان حفظ شود :
" اين عمل براى ما خير و موجب بقاء ما مىباشد، اگر شما بر يك امر متّفق باشيد دشمنانتان قصد شما را نموده و بقاء شما و ما را مختل مىكنند. "
📚علل الشرایع ج ٢ ص ٣٩٥
👌نمونه این که امامان علیهم السلام به شیعیان از روی تقیه فتوای موافق با عقیده دشمنان می دادند تا جانشان حفظ شود , می توان به داستان علی بن یقطین اشاره کرد که دشمنان درصدد بودند که او را به جرم تشیع بکشند , اما وقتی دیدند که او مطابق با فتوای امام کاظم ع بر اساس فقه آنان عبادتش را انجام می دهد , از کشتن او صرف نظر کردند .
❗️او در دربار عباسيان بوده و به امر امام كاظم علیه السلام ، به رتق و فتق امور كشور و كمكهاى پنهانى به شيعيان مشغول بوده است. اين كمكها، از چشم جاسوسان و سخن چينان حسود، پوشيده نماند و آنان را كه از موقعيت و كاردانى و محبوبيت ابن يقطين ناخرسند بودند، به سعايت از او نزد هارون الرشيد كشاند. در همين زمان، او درباره چگونگى وضو و اختلاف در آن، از امام كاظم سؤال مى كند و امام براى حفظ جان و موقعيت او، مطابق با فتواى اهلسنّت نظر مى دهد و بدين صورت، جان او را نجات مى دهد .
❕على بن يقطين نامه به موسى بن جعفر عليه السّلام نوشت كه اگر صلاح بدانيد بخط شريف خود تكليف مرا در كيفيت وضوء ساختن مرقوم فرمائيد تا ان شاء اللَّه تعالى بر طبق آن رفتار كنم؟
❕حضرت در پاسخ نامه اش مرقوم فرمود: آنچه در باره اختلاف در وضو نوشته بودى فهميدم، و آنچه من به تو دستور دهم در اين باره اين است كه (ابتداء) سه بار آب در دهان بگردانى و سه بار آب در بينى كشى، و سه بار روى خود را بشوئى و آب را بلابلاى موهاى صورت برسانى، و دستان خود را از سر انگشتان تا مرفق بشوئى، و همه سر را مسح كنى و رو و توى گوشهايت دست بكشى و پاهاى خود را تا بلندى مفصل سه بار بشوئى، و به جز آنچه نوشتم به كيفيت ديگرى وضو را انجام ندهى، و از اين دستور تخلف نكنى!
👌 چون نامه به على بن يقطين رسيد، از آنچه آن حضرت مرقوم فرموده بود و همه شيعه در باب وضو بر خلاف آن گويند در شگفت شد ولى با خود گفت: مولا و آقاى من داناتر است به آنچه دستور داده و من نيز فرمانبردار اويم، و هم چنان كه حضرت دستور فرموده بود وضوء ميساخت و با همه شيعه بخاطر امتثال دستور آن بزرگوار در اين باره مخالفت ميكرد، تا اينكه پيش هارون از على بن يقطين سعايت و بدگوئى كردند، و به او گفتند: او مردى است به مذهب رافضيان و با تو مخالف است، هارون به برخى از نزديكان خود گفت: در باره على بن يقطين نزد من زياد حرف ميزنند، و او را متهم بمخالفت با ما و ميل بسوى مذهب رافضيان كرده اند، و من در انجام خدمتش نسبت بخود تقصير و كوتاهى نديده ام و بارها او را آزمايش كرده و نشانه از اين تهمتها كه به او زنند در او نديده ام، و ميخواهم به وسيله سر از كار او درآوردم بطورى كه خود او هم نفهمد كه مجبور شود از من پرهيز كرده تقيه نمايد .
❕به او گفتند: اى امير المؤمنين رافضيان در مسأله وضو با سنيان اختلاف دارند و اينان سبك وضو ميگيرند و پاها را نمى شويند، پس چنانچه نفهمد از كيفيت وضو گرفتنش او را آزمايش كن، هارون گفت: آرى اين راهى است كه از اين راه مذهب او آشكار شود، سپس چندى او را بحال خود واگذاشت، آنگاه او را بكارى در خانه خود واداشت تا اينكه هنگام نماز شد، و على بن يقطين معمولا در اطاقى خلوت براى وضو و نماز ميرفت، پس هارون وقت نماز پشت ديوارى ايستاد بطورى كه على بن يقطين را ميديد ولى على بن يقطين او را نميديد، پس آب براى وضو خواست، و سه بار آب در دهان گردانده و سه بار در بينى كشيد، و سه بار روى خود را شسته و لابلاى موهاى صورت را آب رسانده، و از سر انگشتان تا مرفق را سه بار شست و همه سرش را مسح كرد و گوشها را دست كشيد و پاهاى خود را سه بار شست و هارون در تمام اين احوال او را نگاه ميكرد، و چون ديد كه على بن يقطين چنين كرد خود دارى نتوانست و آمد خود را بعلى بن يقطين نشان داده و آواز داد: اى على بن يقطين دروغ گويد هر كس كه بپندارد تو رافضى هستى، و از آن پس وضع او در پيش هارون نيكو شد .
❕ پس از اين جريان بدون سابقه (نامه نگارى از طرف على بن يقطين) نامه از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام به او رسيد كه اى على بن يقطين از اين ساعت به بعد چنانچه خداوند دستور فرموده وضوء بگير، روى خود را براى وجوب يك بار بشوى و بار ديگر براى شاداب شدن بشوى و دستهاى خود را دو بار همچنان از مرفق بشوى، و پيش سر را با روى دو پابا زيادى آب وضو مسح كن، زيرا آنچه بر تو ترسيده ميشد از بين رفت، و السلام.»
📚ارشاد مفید ، ج 2 ص 227
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
پاسخی به جوابیه وهابی پیرامون تقیه در اصول و محکمات اسلام
🤔#پرسش
❓تحريف سخنان ما توسط كانال شيعه
اين آخوند به عمد يا ناخواسته و ناشیانه سخنان ما را تحريف ، و شروع كرده به پاسخ دادن به چیزی که ما مطرح نکردیم .
این آخوند اقدام به اثبات مشروعیت تقیه کرده و مثال حضرت عمار را زده که ایشان برای حفظ جانش تقیه کرده
در حالیکه ما مشروعیت تقیه را قبول داریم و انسان میتواند در هنگام خطر بگوید من کافرم .
اما بحثی که ما مطرح کردیم بحث امکان کتمان اصول و محکمات دین است
آیا کسی میتواند بگوید در دین اسلام، نماز فرض نشده ؟
آیا کسی میتواند بگوید در اسلام حج فرض نشده ؟
قطعاً خیر .
فرض کنید شخصی توسط کفار أسیر میشود
این شخص میتواند با تقیه بگوید من نماز و حج و دین اسلام را قبول ندارم و انجام نمیدهم . امکانش وجود دارد زیرا این مسئله قلبی است و قابل کتمان .
اما نمیتواند با تقیه بگوید نماز و حج در اسلام فرض نشده زیرا این مسئله جزو بدیهیات متون قرآن و سنت است و اگر چنین چیزی بگوید به او میخندند
لذا مسئله فرض بودن نماز و حج در اسلام قابل کتمان نیست
شما اگر شیعه باشید در مقابل اهل سنت میتوانید تقیه کنید و بگویید اعتقادى به امامت نداريد و اعتقاد خود را كتمان كنيد
اما نميتوانيد بگویید امامت در مذهب شیعه نیست چون امامت جزو بدیهیات کتب شیعه است واگر چنین چیزی بگویید به شما میخندن
پس تا اینجا ثابت شد تقیه وکتمان در اعتقاد قلبی امری ممکن است و اشکالی ندارد
اما سؤال اينجاست كه امام جعفر صادق در پاسخ به سوال زیدیه فرمودن: در اهل بيت امامى واجب الاطاعة وجود ندارد
دقت کنید :
امام جعفر نفرموده من اعتقادی به امامت ندارم بلکه فرمودن در ما اهل بیت، امامی وجود ندارد
این یعنی امامت ائمه در قرآن و سنت پیامبر مطرح نشده لذا قابل کتمان بوده
امامت مسئله ای پنهان از مسلمانان بوده و قابل کتمان
آيا امام جعفر صادق ميتوانست بگوید در اسلام نماز فرض نشده ؟ قطعا خیر چون نماز به صورت متواتر فرض شده
اگر پیامبر نام دوازده امام از اهل بیت را تبلیغ کرده بود آیا این مسئله قابل کتمان بود ؟
قطعا خیر . همانند وجوب نماز و حج که به هیچ عنوان قابل کتمان نیست وامری مشهور است ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌ما در نمایه ذیل پاسخی به وهابی دادیم که مدعی شده بود امام صادق علیه السلام در امر امامت تقیه کرده است :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4059
👌حال وهابی در پاسخ ما نکاتی مطرح کرده است که بررسی می کنیم :
1⃣وهابی گفته است که ما اصل تقیه را پذیرفته و به آن اعتقاد داریم . باز همین قدر جای شکرش باقی است که با روشنگری های صورت گرفته او چاره ای جز این نداشته که تقیه را بپذیرد و در این مساله با امام خود ابن تیمیه مخالفت کند چرا که ابن تیمیه تقیه را مصداق کفر و نفاق می داند و شیعه را به سبب اعتقاد به تقیه کافر و منافق می داند و می نویسد :
" رافضه ( شیعیان ) شبیه سامری هایند که بدترین قوم یهودند . یکی از کارهای شیعیان تقیه و اظهار خلاف آنچه در باطن است . ... اساس و آغاز رافضه از زندقه و الحاد است , دروغگویی عمدی میان آنها فراوان دیده می شود چنان که خودشان به این موضوع اعتراف کرده و گفته اند تقیه دین ماست . تقیه آن است که شخصی با زبان چیزی بگوید که در قلب خود خلاف آن را اعتقاد دارند . و این همان دروغگویی و نفاق است "
" أما الرافضة فأصل بدعتهم عن زندقة وإلحاد وتعمد الكذب كثير فيهم وهم يقرون بذلك حيث يقولون ديننا التقية وهو أن يقول أحدهم بلسانه خلاف ما في قلبه وهذا هو الكذب والنفاق "
📚منهاج السنه ج ١ ص ٣٧
2⃣ وهابی می گوید اصول و محکمات دین قابل تقیه نیست و مثلا کسی نمی تواند تقیه کند که بگوید نماز و روزه در اسلام واجب نشده است ❗️
👌او توجه ندارد که ملاک تقیه خوف و ضرر است و هرگاه خوف و ضرر باشد , جای تقیه است چه در اصل وجودی اصول و چه در اعتقاد به آن اصول .
❕مثلا انسان ممکن است در جمعی گرفتار شود که معتقدند امر به معروف و نهی از منکر در اسلام نیست و آیات و روایاتی که از این فریضه سخن به میان آورده همه جعلی و تحریف شده اند و انسان نیز اگر در جمع آنان از ضروری و فرض بودن امر به معروف و نهی از منکر سخن گوید مورد آسیب و ضرر آنان واقع می شود , در این صورت تکلیف چیست ❓
👌با توجه به آنکه ملاک تقیه خوف و ضرر است و این ملاک در مثال مذکور مصداق پیدا می کند , انسان می تواند منکر ضروری بودن دو فریضه مذکور شود و تقیه کند تا از گزند آنان در امان باشد .
💠ادامه 👇