eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.4هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
226 ویدیو
53 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
❕معاند شبهه تکراری را مطرح کرده است که امام صادق علیه السلام از خودشان نفی علم غیب کرده اند , این یعنی امامان علیهم السلام علم غیب ندارند , در سالهای گذشته پاسخش را داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2809
رحمت فرستادن امام حسین ع بر معاویه !!! 🤔 ❓آخوندهای شیعه با وقاحت تمام، بخشی از روایت تاریخی را که به «خدابیامرزی فرستادن حسین برای معاویه» اشاره دارد سانسور کرده‌اند تا تناقضات مذهب جعلی و پر دروغشان را پنهان کنند! ▪️متن اصلی: فأقرأه الْوَلِيد الكتاب، ونعى لَهُ مُعَاوِيَة، ودعاه إِلَى البيعة، فَقَالَ حُسَيْن: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ! و رحم اللَّه مُعَاوِيَة ترجمه: حسین (پس از شنیدن خبر مرگ معاویه) گفت: انا لله و انا الیه راجعون! خداوند معاویه را رحمت کند! منبع: تاريخ الطبري؛ ج۵، ص۳۳۹. ▪️متن تحریف شده آخوندها: فأقرأه الوليد الكتاب ونعى له معاوية ودعاه إلى البيعة. فقال الحسين [عليه السّلام] : «إنّا لله وإنّا إليه راجعون...» (→ به جای عبارت «و رحم اللَّه مُعَاوِيَة» سه نقطه گذاشته‌است) منبع: وقعة الطّف أبو مخنف الازدي؛ ج۱، ص۹۶ ❗️❗️ 💠💠 👌آنچه که در منابع اصیل شیعه آمده است , صراحت در آن دارد که امام حسین ع پس از شنیدن خبر فوت معاویه , کلمه استرجاع ( انا لله و انا الیه راجعون ) را بر زبان جاری کرد که حکایت از آن دارد که همگان برای حساب و کتاب و مواخذه به سوی خداوند بازگشت می کنند و معاویه نیز مسئول اعمال خود خواهد بود . ❕شیخ مفید و دیگران نقل می کنند : " حسين عليه السلام نزد وليد رفت و مروان بن حكم را آن جا ديد. وليد، خبر مرگ معاويه را به حسين عليه السلام داد👈 و ايشان استرجاع گفت.👉 سپس نامه يزيد را قرائت كرد و دستور يزيد را براى بيعت گرفتن از ايشان، ابلاغ نمود. آن گاه حسين عليه السلام فرمود: «گمان نمى‏كنم كه تو از بيعت پنهانى من، قانع شوى؛ بلكه مايلى آشكارا بيعت كنم تا مردم بدانند». وليد گفت: بله.آن گاه حسين عليه السلام فرمود: «پس تا فردا در اين باره بينديش». وليد گفت: با نام خدا باز گرد تا به همراه جمعيت مردم، نزد ما بيايى. مروان گفت: به خدا سوگند، اگر اينك حسين از تو جدا شود و بيعت نكند، ديگر چنين فرصتى به دست نخواهى آورد، مگر آن كه كشته‏ها بين شما زياد شوند. اينك وى را حبس كن تا از نزد تو خارج نگردد، مگر اين كه بيعت كند يا گردنش را بزنى. حسين عليه السلام در اين هنگام برخاست و فرمود: «تو اى پسر زن كبودْچشم مى‏خواهى مرا بكشى، يا او [مى‏خواهد چنين كند]؟ به خدا، دروغ مى‏گويى و گناه مى‏كنى». پس بيرون آمد، در حالى كه دوستانش او را همراهى مى‏كردند تا به منزل رسيد. " " صارَ الحُسَينُ عليه السلام إلَى الوَليدِ فَوَجَدَ عِندَهُ مَروانَ بنَ الحَكَمِ، فَنَعَى الوَليدُ إلَيهِ مُعاوِيَةَ فَاستَرجَعَ الحُسَينُ عليه السلام ... " 📚الإرشاد: ج 2 ص 33، روضة الواعظين: ص 189، إعلام الورى: ج 1 ص 434، بحار الأنوار: ج 44 ص 324 ❕برخی از بزرگان اهلسنت نیز چون ابن اعثم کوفی و خوارزمی نیز نقل می کنند که امام حسین ع پس از شنیدن خبر فوت معاویه , تنها کلمه استرجاع را بر زبان جاری کرد و بر معاویه رحمت نفرستاد : " و قد ذاق الموت، و هذا الكتاب أمير المؤمنين يزيد. فقال الحسين: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ " 📚الفتوح ج ٥ ص ١٣ _ مقتل الحسین خوارزمی ج ١ ص ٢٦٧ ❕اساسا چگونه ممکن است که امام حسین ع بر معاویه رحمت بفرستد , در حالی که طبق منابع خود اهلسنت , ایشان شدیدترین برخوردها و مذمت ها را نسبت به معاویه داشتند ❗️❗️ 👌بلاذری نقل می کند : " امام حسين نيز نامه تندى به معاويه نوشت و در آن، كارهاى خلاف او را در الحاق زياد بن سُميّه [به ابو سفيان‏] و كشتن حُجر بن عَدى، بر شمرد و به او فرمود: «تو از آغاز خلافتت، دچار نيرنگ زدن به نيكان شده‏اى. پس هر نيرنگى دارى، بياور» و در پايان نامه آمده بود: « «و سلام بر كسى كه دنباله‏رو هدايت باشد!»». " " فَكَتَبَ إلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام كِتابا غَليظا يَعُدُّ عَلَيهِ فيهِ ما فَعَلَ في أمرِ زيادٍ، وفي قَتلِ حُجرٍ، ويَقولُ لَهُ: إنَّكَ قَد فُتِنتَ بِكَيدِ الصّالِحينَ مُذ خَلَفتَ! فَكِدني ما بَدا لَكَ! وكانَ آخِرُ نَصِّ الكِتابِ: «وَالسَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏» " 📚أنساب الأشراف: ج 3 ص 366. ❕در نقل کاملتر دیگر آمده است که امام حسین ع خطاب به معاویه نوشت : " آيا تو حُجر بن عدى و يارانش را [به ستم‏] نكشتى؛ آنان كه نمازگزار و عابد بودند و ستم را زشت و بدعت‏ها را دهشتناك مى‏شمردند و از سرزنش هيچ سرزنشگرى در راه خدا نمى‏ترسيدند؟ اين قتل را پس از امان دادن به آنها، با همه وثيقه‏ها و سوگندهاى غليظ، انجام دادى. آيا تو قاتل عمرو بن حَمِق، صحابى پيامبر، نيستى كه عبادت، فرسوده‏اش كرده بود و رنگش را زرد و بدنش را لاغر نموده بود؟ آيا تو زياد بن سميّه را كه بر بستر عُبَيد (برده ثقيف) زاده شده بود، پسر پدرت نخواندى، در حالى كه پيامبر فرموده بود:" فرزند، متعلّق به بستر [زوجيت‏] است و براى زناكار، سنگ است"؟ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕تو سنّت پيامبر خدا را وا نهادى و به عمد، با فرمان او مخالفت كردى و از سرِ تكذيب، هوس خود را دنبال كردى، بى آن كه ره‏نمودى از جانب خدا داشته باشى. سپس زياد را بر كوفه و بصره مسلّط كردى تا دستان مسلمانان را قطع كند و چشمان‏ آنان را با ميله داغ، بر كَنَد و به شاخه‏هاى نخل بياويزد. گويى تو از امّت نيستى و امّت هم از تو نيستند، كه پيامبر فرمود:" هر كس بيگانه‏اى را جزء خاندان قومى حساب كند كه خويشاوند آنان نيست، ملعون است". آيا تو همان نيستى كه [زياد] ابن سميّه به تو نوشت: حَضْرَميان، بر دين على هستند. و تو به او نوشتى: هر كس را كه بر دين على و انديشه اوست، بكُش. و او هم به فرمان تو، آنان را كُشت و مُثلِه كرد؟ دين على عليه السلام، دين محمّد است كه بر سرِ آن با پدرت مى‏جنگيد؛ كسى كه تو با بستن خود به [آيين‏] او، بر اين جايگاه نشسته‏اى و اگر آن نبود، برترين شرف تو، زحمت ترتيب دادن دو سفر [زمستانى و تابستانى قريش‏] در طلب شراب بود. گفته‏اى: به خودت و دينت و به امّت بينديش و اجتماع و الفت امّت را نشكن و مردم را به فتنه باز نگردان. من فتنه‏اى بزرگ‏تر از فرمان‏روايىِ تو بر اين امّت، نمى‏شناسم و براى خود و دينم، رأى‏اى برتر از جهاد با تو نمى‏دانم. اگر جهاد كنم، مايه نزديكىِ من به پروردگارم است و اگر آن را وا گذارم، گناهى است كه از فراوانىِ كوتاهى‏ام در آن، از خدا مغفرت مى‏طلبم و از خدا مى‏خواهم كه به درست‏ترين كار، موفّقم بدارد.امّا زيان نيرنگ تو با من، بيش از هر كس ديگر، به خودت مى‏رسد، مانند همين كار تو با اين چند تنى كه آنان را كُشتى و مُثله‏شان نمودى، با آن كه آنان، در حال صلح با تو بودند؛ نه با تو جنگيده و نه پيمانت را شكسته بودند، و فقط از چيزى (قيامى) ترسيدى كه اگر هم آنان را نمى‏كُشتى، پيش از آن كه آنها كارى كنند، مى‏مُردى و يا آنان پيش از رسيدن به آن، مى‏مُردند. پس اى معاويه قصاص را در پيشِ رو دارى. به حساب، يقين داشته باش و بدان كه خدا، نوشته‏اى دارد كه هيچ كار كوچك و بزرگى نيست، جز آن كه آن را بر شمرده است. خدا فراموش نمى‏كند دستگير كردن‏هايت را به خاطر گمان [و بدبينى‏]، و كُشتن اوليا را از روى شُبهه و تهمت، و بيعت گرفتنت را از مردم براى پسرت، آن جوانِ نابخردِ شرابخوار و سگباز! 👈جز اين نمى‏دانم كه خود را تباه كردى و دينت را هلاك نمودى و امانتت را خوردى‏ و مردمت را فريفتى و جايگاهى از آتش براى خود بر گرفتى. پس دور باد قوم ستمكار از رحمت خداوند!». 👉 " ... وقُلتَ: انظُر لِنَفسِكَ ودينِكَ وَالامَّةِ، وَاتَّقِ شَقَّ عَصَا الالفَةِ، و أن تَرُدَّ النّاسَ إلَى الفِتنَةِ! فَلا أعلَمُ فِتنَةً عَلَى الامَّةِ أعظَمَ مِن وِلايَتِكَ عَلَيها ... " 📚 أنساب الأشراف: ج 5 ص 128، الإمامة والسياسة: ج 1 ص 201 و 202 ❕یا در نقل دیگر آمده است : " معاويه به حسين بن على گفت: اى ابو عبد اللّه! دانستى كه ما، شيعيان پدرت را كشتيم، بر آنها حنوط ماليديم، كفنشان نموده، سپس بر آنان نماز خوانديم و دفنشان كرديم؟! ❕حسين عليه السلام فرمود: «به خداى كعبه سوگند، بر ضدّ خودت، حجّت آوردى؛ امّا ما به خدا سوگند اگر پيروان تو را بكشيم، نه آنان را كفن مى‏كنيم و نه حنوط بر آنها مى‏ماليم و نه بر آنان نماز مى‏خوانيم و نه آنان را به خاك مى‏سپاريم» " قالَ مُعاوِيَةُ لِلحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام: يا أبا عَبدِ اللّهِ! عَلِمتَ أنّا قَتَلنا شيعَةَ أبيكَ، فَحَنَّطناهُم وكَفَّنّاهُم وصَلَّينا عَلَيهِم ودَفَنّاهُم؟ فَقالَ الحُسَينُ: حَجَجتُكَ ورَبِّ الكَعبَةِ، لكِنّا وَاللّهِ إن قَتَلنا شيعَتَكَ ما كَفَنّاهُم ولا حَنَّطناهُم ولا صَلَّينا عَليهِم ولا دَفَنّاهُم‏ " 📚تاريخ اليعقوبي: ج 2 ص 231 👌بنابراین امام حسین ع از دشمنان و مخالفین سر سخت معاویه بوده است که وعده گاه او را آتش دوزخ می دانسته و هیچ گاه برای او طلب رحمت نمی کرده است , اما برخی از مورخین اهلسنت چون طبری , برای سر پوش گذاشتن بر این حقایق تاریخی , جمله دروغین رحمت فرستادن امام حسین ع بر معاویه را جعل کرده و به ابو مخنف نسبت داده اند که او چنین گفته است , در حالی که ما طبق منابع اهلسنت و شیعه بطلان این قول را روشن ساختیم . ❕کتاب وقعه الطف هم که معاند مدعی تحریف در آن شده بود , بازسازى شده اخبار ابو مخنف ازدى در باره واقعه كربلا و برگرفته از كتاب تاريخ طبرى است كه محقق معاصر , يوسفى غروى آن را جمع آورى و تحقيق كرده است‏ : 📚توضیح نرم افزار جامع الاحادیث پیرامون کتاب مذکور ❕و چون جمله رحمت فرستادن امام حسین ع بر معاویه از جعلیات طبری بوده که به ابومخنف نسبت داده است , آقای یوسف غروی در نقلهای خود از تاریخ طبری , این فراز جعلی را در کتاب خود نیاورده است . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
توضیحی پیرامون امام بودن فرزند بزرگتر !!!! 🤔 ❓در اصول كافى روايتى هست بدين مضمون؛ : بزنطی می‌گوید: از امام رضا پرسیدم: وقتی امام از دنیا رفت، چگونه امام بعدی را بشناسیم؟ امام رضا فرمود: امام، چند نشانه دارد. از جمله اینکه باید بزرگترین فرزندِ پدرش باشد. : اصول کافی ج ١ ص ٢٨٤ (لينك) با سند صحيح. [مرآة العقول ٢٠٤/٣] : قلت لأبي الحسن الرضا : إذا مات الإمام بم يعرف الذي بعده؟ فَقَالَ : لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ، مِنْهَا أَنْ يَكُونَ أَكْبَرَ وُلْدِ أَبِيهِ‌. ١) طبق ادعاى اين آخوند، امام رضا ... ٢) با استناد به اين روايت محمد باقر فرزند بزرگ سجاد بوده ٣) با استناد به اين روايت عبدالله افطح امام هفتم است نه موسى كاظم فرزندان جعفر صادق: ١. اسماعیل ٢. عبدالله أفطح ٣. موسی کاظم و... اسماعیل، در زمان امام صادق درگذشت، عبدالله، بزرگتر از موسی بود لذا ادعاى امام رضا، او باید امام بعدی باشد. اكثر شیعیان در آن زمان، قائل به امامتِ عبدالله شدند. و مشهور به «فطحیه» گشتند ❗️❗️ 💠💠 👌معاند برای سرپوش گذاشتن بر رسوایی که در ذیل برای او رقم زدیم : 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/14133 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/14135 ❕به روایتی استناد کرده است که فرزند بزرگتر باید امام باشد و بر این اساس مثلا امامت امام کاظم ع باطل است , زیرا ایشان فرزند بزرگتر نبودند و عبدالله افطح فرزند بزرگ بودند ❗️❗️ 👌او توجه ندارد که امام رضا ع علامات امام ع را بر می شمرد , یعنی زمانی که امام ع به امامت می رسد و متصدی این منصب الهی می گردد , ویژگی هایی دارد که یکی از آن ویژگی ها این است که بزرگترین فرزند پدرش است : "لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ مِنْهَا أَنْ يَكُونَ أَكْبَرَ وُلْدِ أَبِيهِ " 📚الکافی ج ١ ص ٢٨٤ ❕ممکن است امام ع فرزند دوم یا سوم باشد , اما زمانی که متصدی مقام امامت می گردد , فرزندان قبل از او از دنیا رفته باشند و او در زمان تصدی امامت مصداق فرزند بزرگتر پدرش قرار می گیرد . 👌از سوی دیگر , امامت زمانی در فرزند بزرگتر است که فرزند بزرگتر نقص و آفتی نداشته باشد , چنان که امام صادق ع فرمود ; " امر امامت در فرزند بزرگتر است تا زمانی که در فرزند بزرگتر آفت و نقصی نباشد " " ْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْأَمْرَ فِي الْكَبِيرِ مَا لَمْ تَكُنْ فِيهِ عَاهَةٌ. " 📚الکافی ج ١ ص ٢٨٥ ❕بنابراین امام ع باید آفت و نقصی نداشته باشد تا مبادا این امر سبب شود مردم از امام ع دور شوند و امام ع در نظر مردم بد جلوه کرده و بدین وسیله مردم به سراغ امام ع برای هدایت نیایند . 👌عبدالله افطح اگر چه از امام کاظم ع بزرگتر بود , اما " افطح " و فیل پا بود و این نقص و آفت در بدن او بود , از سوی دیگر آفت دینی نیز در او بود و فاسد المذهب بود , لذا نمی توانست امام باشد , چون دو آفت بدنی و دینی در او بود : " كعبد الله الأفطح فإنه كان بعد أبي عبد الله عليه السلام أكبر ولده لكن كان فيه عاهتان: الأولى أنه كان أفطح الرجلين أي عريضهما، و الثاني أنه كان جاهلا بل قيل فاسد المذهب. " 📚مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏3، ص: 207 ❕شیخ عباس قمی می نویسد : " و امّا عبد اللّه بن جعفر پس او بعد از اسماعيل بزرگ‏تر بود از ساير برادران خويش و او را نزد پدر چندان مكانت و منزلتى نبود، و در اعتقاد متهم بر مخالفت با پدر بوده و گفته شده كه با حشويّه خلطه و آميزش داشت و ميل به مذهب مرجئه داشت، و بعد از فوت پدر ادّعاى امامت نمود و حجّتش بر امامت، كبر سنّ بود. به اين سبب جماعتى از اصحاب حضرت صادق عليه السّلام او را متابعت كردند و چون او را امتحان كردند دست از او كشيدند و به امامت برادرش موسى عليه السّلام رجوع كردند از بسيارى براهين و دلالات باهرات كه از حضرت مشاهده كردند، بلى قليلى از مردم به همان اعتقاد ماندند و امامت عبد اللّه را اختيار كردند و ايشان را فطحيّه گويند، و اين لقب از آن يافتند كه به امامت عبد اللّه، قايل شدند چه آن كه عبد اللّه افطح الرّجل بود يعنى فيل پا ... " 📚منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام(فارسى)، ج‏2، ص: 1413 ❕بنابراین امام کاظم ع مصداق فرزند بزرگتر بدون آفت بوده است که متصدی مقام امامت شدند , زیرا اسماعیل قبل از ایشان از دنیا رفت و ایشان در زمان تصدی منصب امامت , فرزند بزرگ پدرشان بودند , آن هم فرزند بزرگی که آفتی در او نبود که با این قید نیز عبدالله افطح که آفت در او بود خارج می شود . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌پاسخ معاند را پیرامون تعبیر قرآن به این که دنیا چیزی جز بازی و بازیچه نیست , در ذیل بخوانید : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1692
❕معاند اشکال کرده است که اگر امام حسین ع علم غیب داشته است , پس چگونه در مواردی از وقائع مربوطه کربلا از دیگران سوال می کردند , در حالی که با علم غیب نیازی به سوال از دیگران نداشتند , در ذیل پیرامون این موضوع و شبهه ای نظیر همین مورد , توضیحات مفصلی داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3183
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕زنگ تفریح در کودکستان الحاد 👌ملحد مدعی شده است که ما متناقض سخن گفته ایم , در جایی گفته ایم که مقتل ابومخنف ضعیف است و در جای دیگر به همان مقتل استناد کرده ایم ❗️❗️ ❕او به قدری بیسواد است که نمی داند موضوع بحث دو امر است . 👌در جایی بحث از کتاب مقتلی است که منسوب به ابومخنف است که ما در گذشته قول به ضعیف بودن این مقتل را نقل کرده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4255 ❕برخی در این رابطه می نویسند : " كتابى ناشناخته به نام مقتل أبى مخنف منتشر شده است كه نه تنها دليلى بر صحّت انتساب آن به ابو مخنف در دست نيست .... وجود برخى مطالب موهن نسبت به شخصيت بزرگوار امام حسين عليه السلام است كه تأليف آنها از نويسنده‏اى مشهور و موثّق، همچون ابو مخنف، بسى بعيد است ( یعنی این امر نیز از اعتبار این کتاب می کاهد ) . جالب توجّه، آن كه ميان اين كتاب چاپ شده ناشناخته، با متن برخى نسخه‏هاى خطّىِ آن، تفاوتِ بيش از حدّ متعارفى به چشم مى‏خورد و زمينه اعتماد به آن را از ميان مى‏برد. " 📚دانشنامه امام حسين «عليه السلام» بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، ج‏1، ص: 96 ❕بزرگانی از علما , كتاب كنونى متداول و در دسترسِ مقتل أبى مخنف را بى‏اعتبار و غير قابل استناد دانسته‏اند. از اين ميان مى‏توان به محدّث نورى، ( لولؤ و مرجان: ص 236 ) ميرزا محمّد ارباب قمى، (أربعين حسينيّه: ص 9 ) حاج شيخ عبّاس قمى، ( نفس المهموم: ص 9، الكنى و الألقاب: ج 1 ص 155، هدية الأحباب: ص 45 ) سيّد عبد الحسين شرف الدين، ( مؤلّفو الشيعة فى صدر الإسلام: ص 41 ) سيّد حسن امين (مستدركات أعيان الشيعه: ج 6 ص 255 ) و شهيد سيّد محمّد على قاضى طباطبايى (تحقيق در باره اوّلْ اربعين حضرت سيّد الشهدا عليه السلام: ص 60 و 76 و 219 و 221 و 222 ) اشاره كرد. ❕بنابراین این وضعیت کتابی است که به عنوان مقتل ابومخنف شناخته می شود . 👌اما در دوره معاصر، افراد متعدّدى، از جمله آقايان: محمّدباقر محمودى، حسن غفارى و محمّدهادى يوسفى غروى، همّت گماشته و بخش‏هايى از اقوال ابو مخنف را كه طبرى و ديگران در آثار خود، گزارش كرده‏اند، گرد آورده و با نام‏هاى: عَبَراتُ المصطفَين، مقتل الحسين عليه السلام و وقعة الطف منتشر ساخته‏اند. 👌معاند اشکالاتی پیرامون کتاب وقعه الطف مطرح کرده بود که آقای غروی تدوین کردند که ما امروز پاسخ گفتیم , و معاند از رد پاسخ ما عاجز مانده است و روی به هرزه گویی آورده است , پاسخ را در ذیل بخوانید : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4333 ❕ بحث امروز ما ارتباطی با کتاب مقتل منسوب به ابومخنف نداشت , بلکه در مورد کتاب وقعه الطف و پاسخ استناد معاند به این کتاب بود , اما معاند از سر رسوایی و سرافکندگی در برابر پاسخهای ما و البته بیسوادی میان این دو امر ارتباط ایجاد کرده و مدعی تناقض گویی ما شده است تا به زعم خود پاسخی به ما داده باشد ❗️❗️❗️ @Rahnamye_Behesht
توضیحی پیرامون قدرت شنوایی جنین در نهج البلاغه !!! 🤔 ❓ چرا امام علی علیه السلام در خطبه 163 شگفتی افرینش انسان فرمودن جنین در رحم مادر صدایی رو نمیشنوه؟ درحالی که گفته میشه جنین بعد از مدتی قادر هست صدا های خارج مخصوصا مادر رو بشنوه! ❗️❗️ 💠💠 ❕پرسش فوق اشاره به کلام امیر مومنان علیه السلام است که می فرماید : " اى مخلوقى كه با اندام متناسب آفريده شده‏اى و در محيط محفوظى، در تاريكى‏هاى رحم و در پرده‏هاى تو در توى متعدد پرورش يافته‏اى، آفرينش تو از عصاره گل آغاز شد و در جايگاه مطمئن و محفوظى تا حدّ معين و سرآمد مشخصى قرار داده شدى، در آن هنگام كه در شكم مادر مشغول حركت بودى در حالى كه نه قدرت پاسخگويى داشتى و نه توانايى شنيدن سخنى. سپس از جايگاه خود به سرايى كه هرگز آن را مشاهده نكرده بودى و راه به دست آوردن منافعش را نمى‏شناختى فرستاده شدى (بگو:) چه كسى تو را براى به دست آوردن غذا به مكيدن پستان مادرت هدايت كرد؟ و چه كسى موارد نيازها و مقصودت را به تو معرفى نمود؟ هيهات! آن كس كه از وصف موجوداتى كه داراى شكل و اندام و اعضاى پيكرند ناتوان است از وصف خالق خويش ناتوان‏تر مى‏باشد و از شناخت او از طريق صفات مخلوقات دورتر است». " أيّها المخلوق السّويّ، و المنشأ المرعيّ، في ظلمات الأرحام، و مضاعفات الأستار. بدئت «مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ»، و وضعت «فِي قَرارٍ مَكِينٍ إِلى‏ قَدَرٍ مَعْلُومٍ» و أجل مقسوم. تمور في بطن أمّك جنينا لا تحير دعاء، و لا تسمع نداء؛ ثمّ أخرجت من مقرّك إلى دار لم تشهدها، و لم تعرف سبل منافعها. فمن هداك لاجترار الغذاء من ثدي أمّك، و عرّفك عند الحاجة مواضع طلبك و إرادتك! هيهات، إنّ من يعجز عن صفات ذي الهيئة و الأدوات فهو عن صفات خالقه أعجز، و من تناوله بحدود المخلوقين أبعد " 📚نهج البلاغه خطبه ١٦٣ ❕این که امیر مومنان ع می فرماید : «در آن هنگام كه در شكم مادر مشغول حركت بودى در حالى كه نه قدرت پاسخگويى داشتى و نه توانايى شنيدن سخنى!» "تمور في بطن أمّك جنينا لا تحير دعاء، و لا تسمع نداء " 👌به قرینه این که می گوید قدرت پاسخگویی نداشته ای , یعنی سخنی نمی شنیدی که معنا و مفهوم آن را متوجه شوی و بتوانی پاسخ گویی و نیازهای خود را بیان کنی و به تدریج این قدرت را خداوند به تو داد و نیازهای تو را بر آورده ساخت , روشن است کسی مدعی نشده است که جنین صدایی می شنود که معنا و مفهوم آن را بداند. ❕ کلام امیر مومنان ع اشاره به آیه قرآن است که می فرماید : " وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون‏ " " و خداوند شما را از شكم مادران خارج نمود در حالى كه هيچ نمى‏دانستيد، اما براى شما گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شكر نعمت او را بجا آوريد. " ( نحل ٧٨ ) 👌البته اگر از این پاسخ هم چشم پوشی کنیم , باز هم گفتنی است که مطابق آنچه ادعا شده است , حس شنوایی در جنین از هفته 18 بارداری شروع به تشکیل می‌کند و تا زمانی که کودک بین 5 تا 6 ماهگی باشد، رشد خود را ادامه می‌دهد و در 22 تا 24 هفتگی، جنین به اندازه یک انبه خواهد بود و شروع به شنیدن صداهای با فرکانس پایین (بم) از خارج از رحم می‌کند. تحقیقات نشان می‌دهد که مهم‌ترین زمان برای رشد حس شنوایی، بین 25 هفتگی بارداری و 5 تا 6 ماهگی است : 🌐https://b2n.ir/h98430 ❕بنابراین غالب زمان جنینی به صورت می گذارد که جنین صدایی را نمی شنود و تنها در ماههای پایانی دوره حمل قدرت شنوایی ایجاد می شود و سخن امیر مومنان مصداق پیدا می کند که انسان در دوره جنینی , سخنی را نمی شنید و زبان گویایی نیز نداشت تا نیازهایش را بیان کند , اما تمام نیازهایش توسط خداوند بر آورده شده بود و به تدریج نیز قدرت شنوایی در او به لطف خداوند ایجاد شده است . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌ما در پاسخ معاندین پیرامون دشمنی امام حسین ع با معاویه توضیحات مفصلی دادیم که بیش از پیش معاند را رسوا کرد : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4333 ❕حال معاند مفلوک و درمانده که کاری جز طرح مطالب تکراری ندارد , دو اشکال تکراری مطرح کرده است : 1⃣اگر امام حسین ع با معاویه دشمن بود , چگونه ایشان در سپاهی به فرماندهی معاویه و به همراه یزید شرکت کرد , پاسخش را در ذیل داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2805 2⃣اگر امام حسین ع با معاویه دشمن بود , چگونه معاویه به امام حسین ع هدیه می داد و امام حسین ع نیز هدایای او را می پذیرفت , در ذیل پاسخش را داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1316
آیا امام علی ع در انتخاب زمامدار مصر اشتباه کرد !!!! 🤔 ❓بر خلاف ادعای اسلامگرایان، علی بن ابیطالب با آن علم غیب کذایی‌اش اعتراف می‌کند که در انتخاب زمامدار مصر مرتکب خطا شده است! ↓↓↓ امام علی: من مى‌خواستم «هاشم بن عتبه» را زمامدار مصر كنم؛ اگر وى را براى آن سامان انتخاب كرده بودم ميدان را براى آنها خالى نمى‌گذارد؛ و به آنها فرصت نمى‌داد 📓منبع: نهج البلاغه؛ خطبه ۶۸ ❗️❗️ 💠💠 👌خطبه ای که معاند به آن استناد کرده است ارتباطی با نتیجه گیری صورت گرفته ندارد , مطابق خطبه مذکور امیر مومنان ع : " (هنگامى كه خبر شهادت «محمّد بن ابى‏بكر» والى امير مؤمنان على عليه السّلام در مصر به آن حضرت رسيد فرمود:) من مى‏خواستم «هاشم بن عتبه» (مرقال) را زمامدار مصر كنم و اگر او را والى آن منطقه كرده بودم، عرصه را بر آنها (لشكر معاويه) خالى نمى‏گذارد و به آنها فرصت نمى‏داد (ولى فشار گروهى از افراد مانع شد) با اين حال من «محمّد بن ابى‏بكر» را نكوهش نمى‏كنم، چه اين كه او مورد علاقه من بود و در دامان من پرورش يافت. " " و قد أردت تولية مصر هاشم بن عتبة، و لو ولّيته إيّاها لما خلّى لهم العرصة، و لا أنهزهم الفرصة، بلا ذمّ لمحمّد بن أبي بكر، و لقد كان إلىّ حبيبا، و كان لي ربيبا. " 📚نهج البلاغه خطبه ٦٨ ❕همان گونه كه در شأن ورود خطبه اشاره شد، اين سخن را على عليه السّلام زمانى فرمود، كه سپاه معاويه به «مصر» حمله كرد و نماينده امير مؤمنان على عليه السّلام، «محمّد بن ابى بكر» به شهادت رسيد و امام عليه السّلام بسيار اندوهگين شد، چرا كه يكى از نزديكترين ياران خود را از دست داده بود. 👌امام عليه السّلام در سخنى كه بوى مذمّت نسبت به بعضى از اطرافيانش از آن برمى‏خيزد، چنين فرمود: «من مى‏خواستم «هاشم بن عتبه» را زمامدار مصر كنم و اگر او را والى آن منطقه كرده بودم، عرصه را بر آنها (لشكر معاويه) خالى نمى‏گذارد و به آنها فرصت نمى‏داد» . ❕اين سخن اشاره به اين دارد كه امام عليه السّلام با تمام علاقه‏اى كه به «محمّد بن ابى‏بكر» و ايمانى كه به صفا و صداقت او داشت، ترجيح مى‏داد شخص قويترى مانند «هاشم بن عتبه» معروف به «مرقال» را كه هم از «محمّد بن ابى‏بكر» شجاعتر بود و هم آزموده‏تر و باتجربه‏تر، به جاى او به ولايت مصر برگزيند، 👈ولى گروهى از اصحابش اصرار به انتخاب «محمّد بن ابى‏بكر» داشتند، به دليل اين كه او فرزند «ابوبكر» بود و «مصريان» شناخت بيشترى روى او دارند، به علاوه در ماجراى عثمان و دادخواهى مردم «مصر» در برابر او، با «مصريان» همكارى و همگامى داشت. به همين دليل، از نفوذ بالايى در افكار مصريان برخوردار بود و پذيرش زيادى نسبت به او داشتند.👉 ❕با اين حال امام عليه السّلام مى‏دانست كه «محمّد بن ابى‏بكر» كم سنّ و سال و كم تجربه است، گر چه امتيازات فراوانى دارد، ولى مقاومت او در برابر مشكلات به اندازه «هاشم» نيست، امّا اصحاب و ياران از اين ويژگى‏ها كاملا آگاه نبودند و به حضرت فشار آوردند و اصرار كردند، همان فشارها و اصرارهايى كه شبيه آن در داستان‏ «حكمين» ظاهر شد و امام عليه السّلام را ناگزير به پذيرش پيشنهاد طرفداران اين فكر نمود و سرانجام كه آثار سوء حكميّت را ديدند، پشيمان شدند، ولى آن پشيمانى سودى نداشت. 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌امام عليه السّلام در اين سخن به طور غير مستقيم آن گروه را سرزنش مى‏كند كه اگر مى‏گذاشتند «هاشم بن عتبه» را براى حكومت «مصر» برگزيند، سرنوشت مصر طور ديگرى بود و اين منطقه مهم، به آسانى از دست نمى‏رفت. ❕ولى از آنجا كه ممكن است، بعضى از اين سخن امام عليه السّلام چنين تصوّر كنند كه حضرت، «محمّد بن ابى بكر» را نكوهش مى‏كند، امام عليه السّلام به دنبال اين سخن مى‏افزايد: «در عين حال من «محمّد بن ابى‏بكر» را نكوهش نمى‏كنم، چه اين كه او مورد علاقه من بود و (همچون فرزندان خودم) در دامان من پرورش يافته بود!» (بلا ذمّ لمحمّد بن أبي بكر، و لقد كان إلىّ حبيبا و كان لي ربيبا). ❕در واقع امام عليه السّلام مى‏فرمايد: «محمّد بن ابى‏بكر» در كار خود، كوتاهى نكرد و آنچه در توان داشت به كار گرفت، ولى توانش بيش از اين نبود! قابل توجّه اين كه در بعضى از روايات آمده، امام عليه السّلام هنگامى كه از شهادت «محمّد بن ابى بكر» باخبر شد، فرمود: «رحم اللّه محمّدا! كان غلاما حدثا، لقد كنت أردت أن اولّى المرقال هاشم بن عتبة مصر، فإنّه لو ولّاها لما خلّا لابن العاص و أعوانه العرصة، و لا قتل إلّا و سيفه في يده بلا ذمّ لمحمّد، فلقد أجهد نفسه فقضى ما عليه‏ " خدا رحمت كند محمّد (بن ابى بكر) را! جوان نورسى بود، من تصميم داشتم مرقال، «هاشم بن عتبه» را والى مصر كنم (ولى گروهى مانع شدند) به خدا سوگند! اگر والى مصر شده بود، عرصه را بر عمرو عاص و يارانش تنگ مى‏كرد و (اگر شهيد مى‏شد) كشته نمى‏شد، مگر اين كه شمشير در دست او بود، با اين حال «محمّد بن ابى‏بكر» را نكوهش نمى‏كنم، او نهايت تلاش خود را به خرج داد و آنچه بر او بود (و در تو ان داشت) ادا كرد.» 📚شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 6، ص 93. ❕ اين كه امام عليه السّلام مى‏فرمايد: او مورد علاقه من بود و در دامنم پرورش يافته بود , به خاطر اين بود كه بعد از مرگ ابوبكر، همسرش «اسماء» مادر «محمّد بن ابى‏بكر» به همسرى على عليه السّلام درآمد در حالى كه «محمّد» در سنين كودكى بود و در آغوش على عليه السّلام پرورش يافت و از همان طفوليّت با محبّت و عشق على عليه السّلام آشنا شد و مراحل ولايت را به سرعت پيمود، تا آنجا كه على عليه السّلام را پدر خود مى‏شمرد و حضرت نيز او را همچون فرزند خويش مى‏ديد و به او سخت علاقه داشت , در ذیل پیرامون ازدواج علی ع با اسماء بنت عمیس , همسر ابوبکر توضیحات مفصلی داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3330 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir