eitaa logo
شیعه پاسخ
6.4هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
229 ویدیو
57 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸ادامه 👇 ❕بر این اساس ، فاطمه س ، از مطالبه فدک ، دو هدف مهم را دنبال می کرد ؛ 1⃣اعلام حق امير مؤمنان على عليه السلام بر امامت و خلافت پس از رسول خدا و اين كه قريش به آن حضرت خيانت كردند و انصار او را وانهادند. 2⃣ اعلام ناشايستگى ابوبكر براى خلافت و امامت پس از رسول خدا به سبب نداشتن شرطهاى لازم آن و محقّق نشدن اجماع بر او. 📚فدک در فراز و نشیب ، ص 139 ❕دستگاه خلافت هم متوجه این نکته شده بودند ، و روشن بود که اگر آنها حاضر مى‏ شدند فدك را به عنوان ميراث پيامبر و يا بخشش و هديه آن حضرت به فاطمه زهرا در اختيار آن حضرت قرار دهند راهى باز مى ‏شد كه مسأله خلافت را نيز از آنها مطالبه كند. ❕اين نكته را دانشمند معروف اهل سنّت «ابن ابى‏ الحديد معتزلى» در شرح «نهج البلاغه» به طرز ظريفى منعكس كرده است. 👌او مى‏ گويد ؛ « من از (استادم) «على بن فارقى» مدرّس مدرسه بغداد سؤال كردم: آيا فاطمه (عليها السلام) در ادعاى مالكيت فدك صادق بود؟ گفت: آرى. گفتم: پس چرا خليفه اوّل فدك را به او نداد، در حالى كه فاطمه نزد او راستگو بود؟ او تبسمى كرد و كلام لطيف و زيبا و طنزگونه‏ اى گفت، در حالى كه هرگز عادت به شوخى نداشت، گفت ؛ « اگر ابى‏ بكر آن روز فدك را به مجرد ادعاى فاطمه به او مى‏ داد، فردا به سراغش مى ‏آمد و ادعاى خلافت براى همسرش مى‏ كرد! و وى را از مقامش كنار مى ‏زد، و او هيچ‏گونه عذر و دفاعى از خود نداشت، زيرا با دادن فدك پذيرفته بود كه فاطمه هر چه را ادعا كند راست مى‏ گويد، و نيازى به‏ بيّنه و گواه ندارد». ❕سپس ابن ابى الحديد مى ‏افزايد: اين يك واقعيت است، هر چند استادم آن را به عنوان مزاح مطرح كرد . 📚شرح نهج البلاغه ، ج 4 ص 78 ❕به همین نکته در روایتی امام کاظم ع نیز اشاره کرده اند . 👌بر اثر فشار افكار عمومى، هارون الرشيد به فكر باز پس دادن آن به اولاد فاطمه عليها السلام افتاد؛ هنگامى كه به امام موسى بن جعفر عليه السلام عرض كرد ؛ «حدود فدك را تعيين كن تا آن را به تو بازگردانم» امام از گفتن پاسخ ابا كرد، هارون پيوسته اصرار مى ‏ورزيد، امام عليه السلام فرمود ؛ «من آن را جز با حدود واقعى ‏اش نخواهم گرفت! هارون گفت ، حدود واقعى آن كدام است؟ امام عليه السلام فرمود:" اگر من حدود آن را بازگويم، مسلماً تو موافقت نخواهى كرد!" هارون گفت": به حق جدت سوگند، كه حدودش را بيان كن" (خواهم داد). ❕امام عليه السلام فرمود ؛ اما حد اول آن سرزمين عدن است! هنگامى كه هارون اين سخن را شنيد، چهره ‏اش دگرگون شد؛ و گفت ، عجب، عجب! امام عليه السلام فرمود": و حد دوم آن سمرقند است"! آثار ناراحتى درصورت هارون بيشتر نمايان گشت. امام عليه السلام فرمود": و حد سوم، آفريقا است"! در اينجا صورت هارون از شدت ناراحتى تيره شد، و گفت": عجب ..."! امام عليه السلام فرمود": و حد چهارم آن سواحل درياى خزر و ارمنستان است"! ... ❕هارون گفت:" پس چيزى براى ما باقى نمى‏ ماند، برخيز جاى من بنشين، و بر مردم حكومت كن ( اشاره به اينكه آنچه گفتى تمام مرزهاى كشور اسلام است ) » 👌امام عليه السلام فرمود ؛ « من به تو گفتم اگر حدود آن را تعيين كنم هرگز آن را بازپس نخواهى داد » اينجا بود كه هارون تصميم گرفت، موسى بن جعفر عليه السلام را به قتل برساند. 📚مناقب آل ابی طالب ، ج 4 ص 321 _ بحار الانوار ج 29 ص 200 ❕اين حديث پر معنى، دليل روشنى بر پيوستگى مسأله «فدك» با مسأله «خلافت» است؛ و نشان مى ‏دهد آنچه در اين زمينه مطرح بوده؛ غصب مقام خلافت رسول اللَّه بوده كه روستاى فدك جزئى از آن محسوب مى‏ شده؛ و اگر هارون مى‏ خواست فدك را تحويل بدهد، بايد دست از خلافت بكشد ، زیرا فلسفه بخشیده شدن فدک به فاطمه برای خلافت و امامت اهلبیت ع بوده است ، و اگر قرار بر برگرداندن فدک است ، باید خلافت ظاهری نیز به اهلبیت ع بازگشت کند و همين هارون را متوجه ساخت كه امام موسى بن جعفر عليه السلام هر زمان قدرت پيدا كند، او را از تخت خلافت فرو مى ‏كشد؛ لذا تصميم بر قتل آن حضرت گرفت. @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔امام صادق عليه السلام فرمودند ، 👈 دانشمندان وارثان انبيا هستند و اين از آن روست كه پيامبران نه درهمى به ارث مى نهند نه دينارى [هیچ ارث دنیوی و مادی بجای نمی نهند] بلكه احاديثى از احاديث خود را به ارث مى نهند ، 👈 پس هر كه قدرى از آن را بیاموزد به بهره اى فراوان دست يافته است الکافی ؛ ج 1 ؛ ص 89 بااین حدیث کتب معتبر شیعه که کلام معصوم در نزد شیعیان هست و حجت شرعی 👈 ثابت شد پیامبر ارثی مادی نگذاشتند و موضوع فدک رفت به باد فنا ❗️❗️ 💠💠 👌ما در سالهای گذشته ، به این شبهه وهابیت پاسخ مفصلی دادیم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5946 ❕هم اینک در پاسخ می افزاییم ؛ 1⃣شیخ كلينى در كافى شریف از امام صادق ع نقل كرده است كه فرمود ؛ « وإنّ العلماء ورثة الأنبياء، إنّ الأنبياء لم يورّثوا ديناراً ولا درهماً ولكن ورّثوا العلم، فمن أخذ منه أخذ بحظّ وافر » « همانا علما از پيامبران ارث مى‏ برند؛ به راستى كه پيامبران دينار و درهم به ارث نگذاشته ‏اند، بلكه علم به ارث گذاشته‏ اند. پس كسى كه از آن برگيرد سهم بسيار برده است » 📚الکافی ج 1 ص 32 ❕وهابیت گمان كرده كه معناى اين حديث مضمون همان حديثى است‏ که ابوبکر در قضیه غصب فدک ، به پيامبر نسبت داد ؛ «إنّا معاشر الأنبياء لا نورث». 📚صحیح مسلم ج 3 ص 1380 ❕در حالی که این يك خطاى بزرگ است؛ چرا كه در روايت كلينى رحمه اللَّه آمده است ؛ «لم يورّثوا»؛ «به ارث نگذاشتند»، در حالى كه در روايتى كه آنان نقل كرده ‏اند آمده است: «لا نورث»؛ «ارث نمى ‏گذاريم». ❔چقدر بين اين دو عبارت تفاوت وجود دارد؟ ❕اين روايت با توجّه به ظاهر عبارت «لم يورّثوا»؛ «به ارث نگذاشتند» ، خود دليلى است بر اين كه فدك هديه و بخششى از رسول خدا به پاره تنش فاطمه زهرا عليها السلام بوده است، و اين دليلى است بر اين كه فدك در زمان حيات پيامبر از ملكيّت ايشان خارج شده بود ، یعنی پیامبر فدک را به فاطمه بخشید و دیگر مالی نداشت که به ارث بگذارد . به اين ترتيب، اين روايت با رواياتى كه اهل تسنّن در ذيل آيه شريفه: «وَآتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ» نقل كرده ‏اند که پیامبر فدک را به فاطمه بخشید ، يكديگر را تصديق مى‏ كنند ، در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/4492 👌بنابراین استناد اهلسنت به این حدیث کافی شریف در موضوع فدک ، دقیقا بر علیه خودشان است . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 2⃣ آن گونه كه در روايات و كلمات علماى هر دو طايفه آمده است، پيامبر گرامی ، چيزهايى مثل شمشير، عمامه و ... را از خود بر جاى گذاشته و ديگران آن‏ها را از او به ارث برده ‏اند و اين موضوع نيز از جمله دلايل بطلان سخنى است كه ابوبکر به آن حضرت‏ نسبت داد . ❕احمد بن حنبل نقل مى ‏كند كه ابن عبّاس مى ‏گويد ؛ «هنگامى كه رسول خدا از دنيا رفت و ابوبكر جانشين وى شد، عبّاس و على عليه السلام درباره آن چه رسول خدا از خود به جا گذاشته بود اختلاف پيدا كردند و ... » 📚مسند احمد ج 1 ص 13 ❕چنان كه ملاحظه مى‏ كنيد در اين نقل تصريح شده است كه آن حضرت چيزهايى از خود به جا گذاشته بود . 👌همینطور در روایات ما آمده است که اهلبیت پیامبر و امامان معصوم ع ، وارثان آثاری بودند که از پیامبر بر جای مانده بود ، مانند انگشتر و سلاح و شمشیر و زره و پرچم ؛ 📚بحار الانوار ج 26 ص 201 باب 16 « ما عندهم من سلاح رسول الله ، و آثاره ... ❕به اين ترتيب معناى روايت شيخ كلينى رحمه اللَّه- به ويژه به قرينه عبارت نخست كه فرمود ؛ «إنّ العلماء ورثة الأنبياء»؛ «همانا علما وارثان پيامبرانند» و عبارت پايانى آن كه فرمود: «فمن أخذ منه أخذ بحظٍّ وافرٍ»؛ «پس هر كس كه از آن برگيرد سهم فراوانى برده است»- چنين مى ‏شود ؛ ❕پيامبران نيامده ‏اند كه مال جمع كنند و دينار و درهم ذخيره نمايند و آن‏ها را پس از خود براى وارثان خويش بگذارند، بلكه آنان با دانش و حكمت به سوى امّت‏هايشان آمده‏ اند، و همواره همّتشان تزكيه جان‏ها و تعليم دانش بوده است «پس كسى كه از آن برگيرد سهم فراوانى برده است». 👌البتّه اين منافاتى ندارد با اين كه پيامبران چيزهايى را كه همچون ديگر مردمان در زندگى دنيايى خويش حتّى در واپسين لحظات آن بدان‏ها نياز داشته‏ اند، مانند شمشير، مركب و موارد ديگر بر جا گذاشته باشند و پس از آن‏ها وارثان شرعيشان آن‏ها را به ارث برده باشند. ❕یعنی افتخار انبیاء و سرمایه آنها علم و دانش بوده است و مهمترین چیزی که از خود به یاد گار گذاشتند برنامه هدایت بوده و آنان به دنبال گذاشتن مال و اموال از خود نبوده اند و اموالی که از آنها باقی می ماند در برابر میراث علمی آنها چیز قابل توجهی نیست و به حساب نمی آید لذا امام هم آن اموال ناچیز انبیاء را کالعدم فرض کرده و فرموده است که مهمترین چیزی که آنان به ارث می گذارند علم و دانش است نه درهم و دینار و حدیث دلالتی بر ارث نبردن مادی از انبیاء ندارد. 3⃣در اینجا پاسخ سومی هم است که علامه مجلسی به آن اشاره می کند و آن اینکه مخاطب سخن امام صادق ع در آن حدیث علما هستند ، لذا جمله را با این سخن آغاز کردند که « علما وارثان پیامبرانند ». ❕ممکن بود که برای مخاطب سوال شود که علما در چه چیزی وارث پیامبرند ❔ 👌امام ع برای پاسخ به این سوال یاد آور شدند که« انبیاء برای علما ، درهم و دیناری به ارث نگذاشتند » تا علما وارث درهم و دینار انبیاء باشند ، تنها چیزی که پیامبران برای علما به ارث گذاشته اند و علما وارث آن هستند «احادیث گهربار و سخنان حکیمانه و راهگشا انبیاء است و نه چیز دیگر » ❕بنابراین مخاطب این روایت علما و طریقه ارث بردن آنان از پیامبران هستند و این حدیث ، ارتباطی به ارث بردن مادی فرزندان انبیاء از آنها ندارد . 📚مراه العقول ج 1 ص 105 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌اسلام ستیز مدعی است که پیامبر اسلام فرموده اند که در بهشت درخت پستان وجود دارد ، در ذیل پاسخش را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1404 ❕او در ادامه برای تصحیح سندی این نقل ، به پاسخی از ما اشاره کرده است که گفته ایم روایات موجود در کتب معتبر ما ، معتبر و موثوق الصدور است ، پس روایت مورد استناد او نیز معتبر است و قابل رد نیست ، در ذیل پاسخش را گفته ایم ، اما متاسفانه او با تقطیع پاسخ ما ، در صدد فریب مخاطب است ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2346
👌پاسخ شبهه پراکنی عقیل هاشمی ، کارشناس شبکه کلمه در مورد بخشش فدک به فاطمه س را در ذیل بخوانید 👇
شیعه پاسخ
👌پاسخ شبهه پراکنی عقیل هاشمی ، کارشناس شبکه کلمه در مورد بخشش فدک به فاطمه س را در ذیل بخوانید 👇
؟ 🤔 ❔آیا رسول خدا ظلم کرده و فدک را به زینب و ام کلثوم نداده و فقط به فاطمه زهرا داده است ❗️طبق قواعد مسلم فقهی باید در بخشش مساوات رعایت شود و اگر پیامبر این مساوات را رعایت نکرده باشد ظالم است ❗️❗️ 💠💠 1⃣ام کلثوم در سال نهم هجری مرد ؛ 📚 الاستیعاب ج 4 ص 1952 . ❕رقیه نیز در همان سالی مرد که جنگ بدر واقع شد ، یعنی سال دوم هجری ؛ 📚 الاصابه ج 8 ص 139 👌زینب نیز در سال هفتم یا هشتم هجری از دنیا رفت ؛ 📚 مناقب ابن شهر آشوب ، ج 1 ص 209 _ تاریخ طبری ج 2 ص 144 ❕علمای شیعه و اهل سنت نقل می کنند که وقتی آیه شریفه « حق نزدیکان را بپرداز » ( اسراء 26)  نازل شد ، پیامبر گرامی فدک را به دختر خود فاطمه بخشید ، در ذیل مفصل اسناد را ارائه داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2318 ❔حال وهابی اشکال کرده است که چرا پیامبر مساوات را رعایت نکرد و تنها به فاطمه سلام الله علیها ، فدک را بخشید و سایر دختران خود را بی بهره گذاشت ❗️ 👌از او می خواهیم یک سند ارائه کند که در زمان حیات سایر دختران ، فدک به فاطمه بخشیده شده باشد ❗️ هیچ سندی در این رابطه نیست . ❕پیامبر وقتی آیه نازل شد که حق نزدیکانت را بپرداز ، فدک را به فاطمه داد ، و این آیه می تواند پس از وفات آخرین دختر پیامبر نازل شده باشد که پیامبر جز فاطمه س ، قربی و دختر دیگری نداشت و برای اطاعت امر خداوند ، فدک را به تنها دختر باقی مانده خود یعنی فاطمه بخشید . 2⃣به فرض هم که بگوییم که فدک در زمان حیات سایر دختران ، به فاطمه س ، بخشیده شده باشد ، چه کسی گفته است که مساوات در بخشش بین فرزندان واجب است ❗️ 👌در روایات ما تصریح شده است که فرق قائل شدن بین فرزندان در بخشش واجب نیست و اشکالی ندارد . ❕محمد بن قیس می گوید ؛ « از امام باقر ع پرسیدم در مورد مردی که برخی از فرزندانش را بر برخی دیگر ( در عطایا و بخشش ) برتری می دهد !؟ امام ع پاسخ داد ؛ « بله ( اشکالی ندارد )» 📚الکافی ج 7 ص 10 _ التهذیب ج 9 ص 200 ❕مدائنی می گوید که از امام صادق ع سوال کردم در مورد هدیه ای که مرد به یک فرزندش می دهد و به دیگر فرزندان نمی دهد ؟ امام ع فرمود ؛ « اگر در حال صحت این هدیه را داده باشد ، جایز است » 📚التهذیب ج 9 ص 201 _ وسائل الشیعه ج 19 ص 245 ❕و فرمود ؛ « اشکالی نیست که مرد برخی از فرزندان خود را بر برخی دیگر در هبه و بخشش برتری دهد ، تا زمانی که صحیح الحال باشد ، می تواند هر طور که بخواهد در مالش تصرف کند ... چنان که امیر المومنین چنین می کرد نسبت به امام حسن و امام حسین نسبت به امام سجاد چنین می کرد ، و پدرم چنین می کرد و من نیز چنین می کنم ( و در عطایا برخی از فرزندان را مقدم می دارم )» 📚مستدرک الوسائل ج 14 ص 73 3⃣علمای اهلسنت هم ، مساوات در عطایا بین فرزندان را شرط الزامی نمی دانند . احمد بن حنبل ، اسحاق ، محمد بن الحسن ، شریح ، قائل بودند که می توان فرزندان پسر را بر دختران در هدایا ، مقدم داشت ؛ 📚المحلی ج 9 ص 143 _ عمده القاری ، ج 13 ص 146 _ نیل الاوطار ، ج 6 ص 112 4⃣علمای اهل سنت روایت می کنند که ابوبکر ، بیست اصله درخت خرما را قبل از مرگش به عایشه بخشید و به دیگر فرزندان چیزی نداد ؛ « ان ابابکر الصدیق کان نحلها جاد عشرین وسقا » 📚الموطا ، ج 2 ص 752 _ الریاض النضره ج 1 ص 189 ❕فقهای اهلسنت می گویند که چون عایشه همسر پیامبر و ام المومنین بوده است و فضل داشته است ، ابوبکر مالش را اختصاص به او کرده است و تفضیل و برتری دادن بین فرزندان اگر با دلیل موجهی باشد ، اشکالی ندارد ؛ 📚مغنی ابن قدامه ج 6 ص 264 ❕ما هم می گوییم که مطابق روایات خود اهلسنت ، فاطمه صدیقه س ، برترین زنان دنیا و اهل بهشت بوده است ، چنان که بخاری روایت می کند که پیامبر گرامی ص به فاطمه س عرضه داشت ؛ « آیا راضی نمی شوی که تو سرور زنان بهشت و سرور زنان مومنین هستی» 📚صحیح بخاری ج 6 ص 63 و ج 10 ص 76 👌و فرمود ؛ « تو سیده زنان جهانیان هستی» 📚خصائص نسائی ص34 ❕پیامبر نیز به خاطر فضل و مقام فاطمه س ، ایشان را بر سایر دختران ترجیح داد و فدک را به ایشان بخشید . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔ بر اساس یک روایت صحیح در کتاب «دلایل الامامه» منسوب به طبری شیعی، جریان آتش زدن درب، ضرب و جرح حضرت زهرا و سقط محسن آمده‌است. بیشتر علمای متأخر شیعه چون آیت‌آلله تبریزی و سید کمال حیدری و... به این روایت تکیه دارند. اما مشکل جدی در این است که نویسنده کتاب مشخص نیست. زمانی این کتاب به محمد بن جریر طبری، صاحب تفسیر طبری و تاریخ طبری از علمای بزرگ اهل سنت شهرت یافته. بعد دیده‌اند که محتوا با اندیشه طبری نمی‌خواند، کتاب را به محمد بن جریر شیعی صاحب المسترشد از علمای قرن چهارم و از معاصرین شیخ صدوق نسبت داده‌اند. بعد که دیده‌اند سند روایات او به قرن چهارم نمی‌خورد، گفته‌اند یک محمد بن جریر طبری در قرن پنجم و از معاصرین شیخ طوسی هم بوده‌است، لذا لقب طبری صغیر را به او داده‌اند. جالب این است که نویسنده را هیچ عالم شیعی از معاصرین و غیره نمی‌شناسند. کتاب هم دارای تحریفات، دست‌کاری و جعل زیاد است و جعل‌های آن به حدی است که روایات معتبر آن یک در برابر ده یا بیشتر است. لذاست که کتاب از نظر برخی رجالیون معاصر مانند علامه ریاحی رد شده‌است و از نظر علمای تاریخ هم اعتبار ندارد. این که سند روایت صحیح است، دلیل نمی‌شود زیرا نویسنده کتاب ناشناخته است ❗️❗️ 💠💠 👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « سبب وفات فاطمه آن بود که قنفذ غلام عمر با دستور عمر زهرا را با غلاف شمشیر مضروب ساخت و به دنبال آن محسن را سقط کرد و بیماری شدید پیدا کرد ( وسر انجام به شهادت رسید ) » 📚دلائل الامامه ص134 👌متاسفانه نویسنده متن مورد اشکال ، برای زیر سوال بردن روایت فوق ، نهایت جهل خود را به رخ ما کشیده و در مورد مولف کتاب « دلائل الامامه » و وجود « روایات جعلی » در کتاب مذکور ، مطالب ناصوابی و باطلی گفته است که همه نشان از جهل و ناآگاهی نویسنده ، در این موضوع را دارد . ❕مولف کتاب شریف دلائل الامامه ؛ « محمد بن جریر بن رستم ، طبری آملی » است که ابن حجر از علمای اهلسنت تصریح می کند از علمای شیعه است و آن طبری صاحب تاریخ معروف که از علمای اهل سنت است ، نمی باشد ؛ « رافضی له توالیف » 📚لسان المیزان ، ج 5 ص 103 ❕مولف مذکور از علمای بزرگ امامیه است و به « طبری شیعی » ، معروف است و آن « طبری » ، صاحب تاریخ معروف که از علمای اهل سنت است ، نمی باشد ، نجاشی ، رجالی معروف در مورد او می نویسد ؛ « او از اصحاب ما بوده و جلیل و بزرگ و کثیر العلم و زیبا کلام ، و ثقه در حدیث است ، صاحب کتاب مسترشد در امامت است » 📚رجال نجاشی ، ص 376 ❕شیخ طوسی در رجال خود تصریح می کند که این طبری از علمای شیعه است و طبری صاحب تاریخ معروف که از اهل سنت است ، نمی باشد ؛ 📚رجال طوسی ص 449 👌و در کتاب فهرست خود در مورد او می گوید ؛ « محمد بن جریر بن رستم طبری ، کبیر و بزرگ ( انسانی ) است و که کنیه او ابوجعفر و فرد فاضل و متدینی است ، او صاحب تاریخ ( معروف ) نیست ، زیرا صاحب تاریخ ، سنی مذهب است » 📚الفهرست ، ص 446 ❕ابن شهر آشوب نیز در مورد او می گوید ؛ « او متدین و فاضل بود و صاحب تاریخ معروف نیست ، از کتابهای او ، المسترشد فی اثبات الامامه و دلائل الامامه است » 📚معالم العلماء ، ص 107 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕علامه مجلسی نیز از او با عظمت یاد می کند و تصریح می کند که کتاب « دلائل الامامه » از او می باشد ، و کلام نجاشی در مدح و تمجید او را نقل می کند ، و کلام شیخ طوسی را نیز می آورد که او صاحب کتاب « المسترشد » نیز می باشد ؛ 📚بحار الانوار ج 1 ص 39 👌از علمای معاصر نیز ، شیخ عباس قمی در مورد او می نویسد ؛ « او از بزرگان علمای ما در قرن چهارم است ، از بزرگان و ثقات علمای ما ، صاحب کتاب دلایل الامامه و الایضاح و المسترشد است » 📚الکنی و الالقاب ج 1 ص 243 ❕دیگران از علمای شیعه نیز او را ستوده اند و تصریح کرده اند که او صاحب دو کتاب المسترشد و دلائل الامامه است ؛ 📚اعیان الشیعه ، ج 9 ص 199 _ ریاض العلماء ، ج 5 ص 430 _ مراه الکتب ج 5 ص 236 _ تکمله امل الآمل ، ج 4 ص 495 _ نقد الرجال ج 4 ص 157 _ زبده الاقوال ص 314 _ الرجال ، حر عاملی ، ص 213 و .... ❕با توجه به آنکه شیخ طوسی در معرفی طبری شیعی از عنوان « کبیر » استفاده کرد ، مرحوم صاحب الذریعه دچار توهم شده است که ما دو طبری شیعی داریم ، یکی طبری کبیر که شیخ طوسی از او یاد می کند و صاحب کتاب المسترشد است و دیگری طبری صغیر که صاحب کتاب دلایل الامامه است ؛ 📚الذریعه الی تصانیف الشیعه ، ج 8 ص 241 ❕این سخن و برداشت او اشتباه محض است و بر خلاف تصریحات علمای فوق الذکری است که نام بردیم ، لذا صاحب کتاب قاموس الرجال به او پاسخ می دهد که مقصود شیخ طوسی از این که به او لقب « کبیر » را داده است ، برای آن است که او را از « طبری » سنی جدا کند ، و از او با عنوان « کبیر » یاد می کند تا یاد آور شود که این طبری از علمای بزرگ شیعه است ، نه آنکه در مقابل او طبری شیعی دیگری باشد ، به نام طبری صغیر » 📚قاموس الرجال ج 9 ص 156 ❕در کتاب فهرس التراث هم ، متذکر می شوند که صاحب الذریعه اشتباه کرده است و همان طبری شیعی صاحب دو کتاب « المسترشد » و « دلایل الامامه » است ، چرا که می بینیم ابن شهر آشوب که آملی الاصل است و علمای آن منطقه را بهتر از همه می شناسد ، تصریح به همین نکته کرده است ( که ما کلام ابن شهر آشوب را نقل کردیم ) ، همینطور سید بن طاووس هم در کتابهای خود ، به این مساله تصریح کرده است که با توجه این نکات اشتباه صاحب الذریعه روشن می شود . 📚فهرس الثراث ، ج 1 ص 359 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
شیعه پاسخ
1⃣0⃣1⃣یکی از شبهاتی که وهابیت خیلی روی آن مانور می دهند ، آن است که اگر فدک حق فاطمه و علی بود ، چرا
3⃣1⃣1⃣اگر کسی بگوید که قضیه فدک و این که حضرت زهرا طالب فدک بود ، همه از دروغ های شیعه است و واقعیت ندارد ، شما چه جوابی به او می دهید ❗️❗️ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3381 4⃣1⃣1⃣شبهه می کنند که مگر حضرت فاطمه فدک را برای چه کاری میخواست؟ آخر فدک این بود که حضرت زهرا می خواست فدک را بگیرد و به نیازمندان بدهد ، این همه جنجال بر سر فدک پس چرا است ، فدک در اختیار حکومت هم که باشد ، صرف فقرا می شد ❗️❗️ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3384 5⃣1⃣1⃣امام صادق عليه السلام فرمودند ، 👈 دانشمندان وارثان انبيا هستند و اين از آن روست كه پيامبران نه درهمى به ارث مى نهند نه دينارى [هیچ ارث دنیوی و مادی بجای نمی نهند] بلكه احاديثى از احاديث خود را به ارث مى نهند ، 👈 پس هر كه قدرى از آن را بیاموزد به بهره اى فراوان دست يافته است الکافی ؛ ج 1 ؛ ص 89 بااین حدیث کتب معتبر شیعه که کلام معصوم در نزد شیعیان هست و حجت شرعی 👈 ثابت شد پیامبر ارثی مادی نگذاشتند و موضوع فدک رفت به باد فنا ❗️❗️ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3386 6⃣1⃣1⃣آیا رسول خدا ظلم کرده و فدک را به زینب و ام کلثوم نداده و فقط به فاطمه زهرا داده است ❗️طبق قواعد مسلم فقهی باید در بخشش مساوات رعایت شود و اگر پیامبر این مساوات را رعایت نکرده باشد ظالم است ❗️❗️ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3390 7⃣1⃣1⃣بر اساس یک روایت صحیح در کتاب «دلایل الامامه» منسوب به طبری شیعی، جریان آتش زدن درب، ضرب و جرح حضرت زهرا و سقط محسن آمده‌است. بیشتر علمای متأخر شیعه چون آیت‌آلله تبریزی و سید کمال حیدری و... به این روایت تکیه دارند. اما مشکل جدی در این است که نویسنده کتاب مشخص نیست. زمانی این کتاب به محمد بن جریر طبری، صاحب تفسیر طبری و تاریخ طبری از علمای بزرگ اهل سنت شهرت یافته. بعد دیده‌اند که محتوا با اندیشه طبری نمی‌خواند، کتاب را به محمد بن جریر شیعی صاحب المسترشد از علمای قرن چهارم و از معاصرین شیخ صدوق نسبت داده‌اند..... 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3391
شیعه پاسخ
⚫️به مناسبت فرا رسیدن ایام شهادت فاطمه صدیقه سلام الله علیها تقدیم میشود ؛ ✔️پاسخ به بیش از 5⃣1⃣1⃣ش
❕دوستان گرامی اگر در قضیه شهادت فاطمه صدیقه سلام الله علیها ، سوال و پرسشی دارند ، که در مجموعه فوق نمی باشد ، مطرح فرمایند ، در این ایام در اسرع وقت پاسخ گفته می شود . 👌چنان که قبلا هم یاد آور شدیم ، مجموعه فوق در طول پنج سال با تحقیقات میدانی در فضای حقیقی و مجازی گردآمده و مورد پاسخگویی ما قرار گرفته است ، و حاوی بروز ترین و تازه ترین شبهات در این مساله است ، و یک مجموعه کامل با بیش از صد و پانزده پرسش و شبهه پیرامون فاطمه صدیقه سلام الله علیها و شهادت ایشان است ، به نظر می رسد کمتر پرسش و شبهه ای در این قضیه باشد که مورد بحث و رصد و پاسخگویی ما قرار نگرفته باشد . 👌با این وجود ما کماکان در صدد شبهه یابی بیشتر در این موضوع هستیم ، لذا از شما عزیزان می خواهیم که اگر پرسش و شبهه ای در این رابطه دارید که در مجموعه فوق الذکر نیست ، حتما در این ایام با ما مطرح کنید تا به حول و قوه الهی پاسخ گوییم ، باشد که این اندک ، موجبات رضایت آن بانوی ستمدیده را فراهم آورد .
🤔 ❔ راجع به سلیم به طور مفصل سخن گفته شد که کتاب فعلی، جعلی است و اعتبار ندارد و تنها راوی آن، ابان بن ابی‌عیاش هم توثیق نشده‌است ، بنابراین اعتماد به این کتاب در قضیه شهادت حضرت زهرا صحیح نیست ❗️❗️ 💠💠 👌سلیم بن قیس روایات متعددی در شهادت فاطمه صدیقه سلام الله علیها نقل می کند که همین امر موجب شده است که برخی در صدد برآیند تا این کتاب را از اعتبار ببندازند . ❕سليم بن قيس از عبد اللّه بن عباس كه جابر بن عبد اللّه هم در كنارش بود نقل می کند که گفت ؛ « پيغمبر پس از يك خطبه طولانى به على گفت: ، به زودى قريش بر ضدّ شما دست به دست هم مى‏ دهند و به منظور ظلم و ستم، و شكست تو با هم متّحد مى ‏شوند. اگر يارانى پيدا كردى، با آنان جهاد كن و الّا دست نگه دار و خونت را حفظ كن. اما شهادت در پى تو است. خداوند قاتل تو را لعنت كند». ❕سپس پيغمبر رو به دخترش كرد و گفت ؛ «تو نخستين كس از اهل بيت من هستى كه به من ملحق مى‏ شوى، و تو سرور زنان اهل بهشتى. به زودى پس از من مورد ظلم و خشم قرار مى‏ گيرى تا آنجا كه تو را مى‏ زنند و يكى از دنده ‏هاى پهلويت را مى ‏شكنند. خداوند قاتل تو را لعنت كند ...». 📚كتاب سليم، ج 2، ص 907. ❕سليم از ابن عباس نقل می کند ؛ « در ذو قار بر على عليه السّلام وارد شدم. صحيفه ‏اى برايم بيرون آورد و گفت: پسر عباس! اين صحيفه ‏اى است كه رسول خدا بر من املا فرمود و من، به خط خودم نوشتم. گفتم: يا امير المؤمنين! آن را برايم بخوان. على عليه السّلام آن را برايم خواند. همه حوادث پس از رسول خدا تا شهادت حسين و اينكه چگونه كشته مى ‏شود، چه كسى او را مى‏ كشد و چه كسانى با او به شهادت‏ مى‏ رسند، همه و همه در آن آمده بود. على عليه السّلام سخت گريست و مرا به گريه انداخت. از جمله مطالبى كه على عليه السّلام خواند، اين بود: چگونه با او رفتار مى‏ شود، و چگونه فاطمه به شهادت مى‏ رسد، و چگونه حسن شهيد مى‏ شود، و چگونه امّت با او مكر مى‏ ورزد .. » 📚كتاب سليم، ج 2، ص 915 ❕سليم بن قيس می گوید ؛ « عمر بن خطاب نصف اموال همه عمّال خود را از آنان گرفت‏ مگر قنفذ عدوى- او نيز يكى از كارمندان او بود- كه چيزى از او نگرفت و آنچه از او گرفته بود بيست هزار درهم مى ‏شد، به او بازگرداند، و نه از او عشر گرفت و نه نصب عشر. 👌 سليم گفت با على عليه السّلام ملاقات كردم و از اين كار عمر از او پرسيدم. فرمود: آيا مى‏ دانى چرا از قنفذ دست برداشت و چيزى از وى غرامت نگرفت؟ گفتم. نه. فرمود: زيرا او بود كه وقتى فاطمه آمد تا بين من و آنان قرار گيرد، با تازيانه ‏اش او را زد، چنان كه وقتى فاطمه علاز دنيا رفت، جاى تازيانه همچون بازوبند روى بازويش مانده بود. » 📚كتاب سليم، ج 2، ص 674 ❕سليم بن قيس می گوید ؛ «فاطمه را چنان فشار داد كه يكى از دنده‏ هاى پهلويش شكست و فرزندش را سقط كرد» 📚کتاب سلیم ج 2 ص 558 ❕سليم بن قيس هلالى عامرى كوفى ، از اصحاب خاصّ امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين و امام زين العابدين عليهم السّلام است و محضر امام باقر عليه السّلام را هم درك كرده است . 👌او از اقدم علماى شيعه و بزرگان اصحاب ائمه عليهم السّلام و مورد وثوق آنان بوده و نزد ايشان از محبوبيّت خاصّى برخوردار بوده است. 📚خلاصه الاقوال ص83 ❕به عقیده اکثر علمای شیعه ، كتاب سليم بعنوان اوّلين كتاب در موضوع حديث و تاريخ است كه پس از شهادت پيامبر گرامی تأليف شده، و با گذشت چهارده قرن محفوظ مانده و بدست ما رسيده است. 👌امام سجاد علیه السلام در مورد کتاب سلیم بن قیس فرمود ؛ « آنچه سلیم در کتابش آورده است ، راست گفته است و احادیث آن مورد شناخت و تایید ما است » 📚وسائل الشیعه ج27 ص101 ❕امام صادق عليه السّلام فرمود ؛ «هر كس از شيعيان و محبّين ما كتاب سليم بن قيس هلالى نزد او نباشد چيزى از امر ولايت ما نزد او نيست، و از مسائل مربوط به ما چيزى نمى‏داند. آن كتاب الفباى شيعه و سرّى از اسرار آل محمّد عليهم السّلام است » 📚مستدرک الوسائل ج 17 ص 298 _ سفینه البحار ج 4 ص 260 ❕ابن نديم از علماى قرن چهارم مى‏ گويد ؛ «اوّلين كتابى كه براى شيعه ظاهر شده همين كتاب سليم بن قيس مشهور است» 📚فهرست ابن ندیم ، ص 275 ❕شيخ نجاشى از علماى قرن پنجم مى ‏گويد ؛ «اكنون نام كسانى از سلف صالحمان را كه در تأليف تقدّم داشته‏ اند ذكر مى‏ کنيم»، و سپس در شمار طبقه اوّل سليم و كتابش را نام مى ‏برد » 📚رجال نجاشی ص 6 ❕شيخ نعمانى از علماى قرن پنجم مى ‏گويد ؛ «بين همه علما و محدّثين شيعه اختلافى نيست كه كتاب سليم بن قيس هلالى اصلى از بزرگترين كتابهاى اصول و قديمى ‏ترين آنهاست ... اين كتاب از اصولى است كه از كتابهاى مرجع شيعه است و به آن اعتماد مى‏ كنند» 📚الغیبه نعمانی ص61 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕در ذیل بیشتر در مورد اعتبار کتاب سلیم بن قیس نزد بزرگان شیعه بحث کرده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3317 ❕در سال 75 هجرى، حجّاج بن يوسف ثقفى از طرف عبد الملك بن مروان حاكم عراق شد و وارد كوفه گرديد. از اوّلين كسانى كه حجاج سراغشان را گرفت سليم بن قيس بود، چرا كه سابقه او با امير المؤمنين عليه السّلام روشن بود. بهمين جهت با ورود حجاج، سليم بن قيس به همراه كتابش از عراق فرار كرد و به سمت ايران آمد تا در سرزمين فارس در نزديكى شيراز به شهر بزرگى بنام «نوبندجان» رسيد. سليم در آنجا با ابان بن ابی عیاش آشنا شد و کتاب خود را به او سپرد . 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 1 ص 83 👌ابان از اصحاب امام زين العابدين و امام باقر و امام صادق عليهم السّلام بوده و در زمان آن حضرت از دنيا رفته است. اين مطلب از رواياتى كه ابان نقل كرده پيداست، و در رجال برقى و رجال شيخ طوسى نيز صريحا ذكر شده است . 📚رجال برقی ص 9 _ رجال طوسی ص 83 _ 106 _ 156 👌به خاطر شرايط سخت تقيّه كه در زمان حجّاج حاكم بود، ابان مذهب حقيقى خود يعنى تشيّع را در اوايل زندگى مخفى مى‏ كرد تا از اين رهگذر بتواند كتاب سليم و صدها حديثى را كه از اهل بيت عليهم السّلام به او رسيده بود حفظ كند، و از عهده اين مهم بخوبى بر آمد. ❕ولى پس از مرگ حجّاج و در حكومت عمر بن عبد العزيز كه آزادى نسبى در اجتماع راه پيدا كرد، با كنار رفتن شرايط شديد تقيّه، ابان بيشتر شناخته شد و اعتقادات واقعى او هم كم كم آشكار شد. بسيارى از علماى اهلسنت كه احاديث بسيارى از ابان نقل كرده بودند و او را به عنوان يكى از استوانه ‏هاى علمى جامعه بحساب مى‏ آوردند با اطلاع از تشيّع ابان چنان بر آشفتند و زبان به طعن او گشودند كه ذكر بعضى سخنان ايشان شرم آور و دور از ادب است. 👌البته اين عكس العملها ريشه ‏اى جز بغض امير المؤمنين عليه السّلام و حبّ ابو بكر و عمر نداشت، و ابان هم جرمى جز محبّت اهل بيت عليهم السّلام و بغض دشمنانشان نداشت. ❕اين سخنان ناروا كه از سوى امثال شعبه و سفيان ثورى و احمد بن حنبل و وكيع بن جراح و يحيى بن معين و امثالشان منتشر شد، همچنان در كتابهاى رجالى و تاريخى باقى ماند و موجب اشتباه عدّه ‏اى شد بطورى كه همان تصوير نادرست را براى معرفى ابان در نظر گرفته‏ اند . 📚ميزان الاعتدال ، ج 1 ص 10 و 11 و 12 و 14 و 15. التاريخ الكبير (بخارى): ج 1 ص 454 شماره 1455 و ... ❕لذا مرحوم خوانساری می گوید ؛ « شيخ طوسى فقط در اصحاب امام باقر عليه السّلام ابان را تضعيف كرده و در دو مورد ديگر كلمه «ضعيف» را نياورده است. علت اين مسأله معلوم نيست، و شايد سخنان مخالفين منشأ گفته شيخ طوسى باشد، در حالى كه تضعيف مخالفين بايد مدح حساب شود » 📚کشف الاستار ج 2 ص 30 ❕شيخ استرآبادى مى ‏گويد ؛ « اصل تضعيف ابان از طرف مخالفين بوده و بخاطر تشيّع اوست. » 📚منهج المقال ص 15 👌این سخن مورد تاکید شیخ حر عاملی نیز واقع شده است ؛ 📚رجال حر عاملی ص 35 👌و صاحب مستدرکات رجال الحدیث نیز تصریح می کند که ابان ثقه است و منشا تضعیفات ابان ، سخنان اهلسنت است ؛ 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 1 ص 83 ❕ شيخ موسى زنجانى می گويد ؛ «بنظر من روايات ابان مورد قبول است همان طور كه عدّه‏ اى از متأخرين علماى شيعه متوجّه اين نكته شده ‏اند. نظر آنان هم به روايات متقدّمين مانند شيخ صفّار و شيخ صدوق و ابن وليد و ديگران است كه به آنچه در باره ابان گفته شده اعتنا نكرده‏ اند و روايات او را نقل كرده ‏اند. اضافه بر آنكه روايات ابان از نظر محتوا و مطلب نشان مى‏ دهد كه او شيعه بوده و از اعتقاد بالايى برخوردار بوده است. » 📚الجامع فی الرجال ج 1 ص 11 ❕نتيجه سخن در باره ابان‏ ؛ 👌آنچه در اعتبار كتاب سليم از ائمه عليهم السّلام و از علما نقل شد و اينكه در طول چهارده قرن علما به نقل كتاب سليم و احاديث آن توجه خاصى داشته ‏اند، همه اينها به تأييد ابان بر مى‏ گردد، زيرا با توجه به اينكه تنها ناقل كتاب سليم ابان بن ابى عياش بوده و هر گونه تأييد كتاب سليم و احاديث آن در درجه اوّل به معناى تأييد ابان است كه كتاب بدست او رسيده و توسط او نقل شده است. ❕پيداست كه اين عده كثير از علما، در صدد تأييد كتابى نبوده ‏اند كه به سند ضعيفى روايت شده باشد، چنان كه علّامه خوانسارى مى ‏گويد ؛ «وقتى اين همه اسناد كتاب سليم، همگى به ابان منتهى مى‏ شود اين خود كاشف از وثاقت ابان است». 📚کشف الاستار ج 2 ص 123 👌سخنان علماى اهلسنت در باره ابان، نيز بهترين دليل بر تشيّع و وثاقت او نزد شيعه است كه مخالفين را چنان بر آشفته است. @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir