🔸ادامه 👇
❕نمونه زیبای خدعه و فریب به دشمن را ما در نبرد احزاب شاهدیم ، جریان مذکور ، مطابق نقل کتاب « فروغ ابدیت ص 630 » ، چنین است ؛
« نعيم بن مسعود تازه مسلمان، در به هم زدن اتحاد ( یهود و مشرکین ) ، فوق العاده مؤثر بود. او مؤثرين نقشه را در متفرق ساختن سپاه شرك ريخت و عمل او از فعاليّتهاى جاسوسان زبردست عصر ما دستكمى ندارد، بلكه بالاتر و اهميت آن بيشتر است. وى خدمت پيامبر آمد و گفت: من يك فرد تازه مسلمانى هستم و با تمام اين قبايل دوستى ديرينه دارم، آنان از اسلام من آگاهى ندارند، اگر دستورى داريد بفرماييد اجرا كنم. پيامبر فرمود: كارى كن كه اين جمعيت پراكنده شود؛ يعنى اگر در اين راه براى حفظ يك سلسله مصالح عالى چارهجويى كنيد، مانعى ندارد، ( چرا که جنگ خدعه و فریب است ) .
❕«نعيم» مقدارى انديشيد، آنگاه سراغ قبيلۀ بنى قريظه رفت، كه در حقيقت ستون پنجم دشمن بوده و مسلمانان را از پشت سر تهديد مىكردند. وى وارد دژ «بنى قريظه» شد و مراتب دوستى و صميميت خود را به رخ آنها كشيد و قيافۀ همدردى و خيرخواهى گرفت و از هر درى سخن گفت؛ به طورى كه اعتماد «بنى قريظه» را به خود جلب كرد. سپس افزود: موقعيت شما با احزاب متفق (قريش و غطفان) تفاوت دارد ، زيرا مدينه مركز زندگى فرزندان و زنان شما است و تمام ثروت شما در اينجا قرار گرفته و به هيچ روى براى شما امكان ندارد از اين نقطه به جاى ديگر منتقل شويد، ولى احزاب متفق كه به جنگ محمد آمدهاند، مركز زندگى و تجارت آنها بيرون از مدينه و دور دست است.
❕اگر آنان فرصتى به دست آورده و در جنگ پيروز شوند، به هدف خود رسيدهاند و اگر در اين راه با شكست مواجه شدند بىدرنگ از اين نقطه كوچ كرده، راه خود را پيش گرفته و به مراكز خود، كه از تيررس محمد دور است، برمىگردند.
👌 پيشنهاد مىكنم در اين مورد فكر كنيد، اگر احزاب در اين جنگ پيروز نشدند و به مراكز خود بازگشتند، در اين صورت شما در چنگال قدرت مسلمانان قرار خواهيد گرفت. من تصور مىكنم، صلاح در اين است كه اكنون كه به احزاب پيوستهايد در اين تصميم باقى بمانيد، ولى براى اينكه احزاب در ميان جنگ، شما را تنها نگذارند و به محل خود برنگردند، چند نفر از اشراف و سران آنها را به عنوان گروگان بگيريد، تا در روز سختى آنان شما را رها نكرده و كار را به پايان برسانند، زيرا آنان ناچارند براى نجات شخصيتهاى خود، تا آخرين نفس با محمد نبرد كنند. نظر «نعيم» به اتفاق آرا تصويب شد و او مطمئن شد كه سخن وى در دل آنها كاملا مؤثر افتاد. سپس از دژ آنها بيرون آمد و به اردوگاه احزاب رفت. وى با سران قريش سوابق دوستى داشت، با آنان نيز تماس گرفت و چنين گفت: «بنى قريظه» از شكستن پيمان خود با محمد، سخت پشيمانند و اكنون به طريقى مىخواهند آن را جبران كنند.
❕آنان تصميم گرفتهاند چند نفر از اشراف شما را گروگان بگيرند و تحويل محمد دهند و از اين راه صداقت خود را تثبيت كنند و محمد آنها را بلافاصله بكشد. اين مطلب را قبلا با محمد در ميان گذاشته و به او قول دادهاند كه بعد از اين او را پشتيبانى كرده و با شما تا آخرين نفس مبارزه كنند و محمد نيز با اين قرارداد موافقت كرده است. بنابراين، اگر يهود از شما گروگان بخواهند، مبادا موافقت كنيد؛ بدانيد كه عاقبت آن خطرناك است. گواه روشن بر اين كار آنكه شما فردا از آنها بخواهيد وارد جنگ شوند و از پشت سر به محمد حمله كنند، خواهيد ديد كه هرگز قبول نخواهند كرد و مطالبى پيش خواهند كشيد. سپس از آنجا به اردوگاه «غطفان» رفت و در آنجا با شيوه مخصوصى سخن را آغاز كرد. وى گفت: شما قبيله غطفان ريشه و اصل من هستيد. گمان نمىكنم مرا در گفتارم متهم كنيد؛ من با شما سخنى خواهم گفت، ولى تمنا دارم كه آن را با كسى بازگو نكنيد، همه او را به صداقت و دوستى پذيرفتند. سپس او مطلبى را كه به قريش گفته بود، به طور مشروح بازگفت و آنان را از عواقب كار بنى قريظه برحذر داشت و گفت: مبادا به خواهش آنها پاسخ مثبت بگوييد. وى مأموريت خود را به نحو احسن انجام داد، سپس مخفيانه به اردوگاه مسلمانان آمد. اين شايعه را كه يهوديان بنى قريظه مىخواهند از نيروهاى عرب گروگان بگيرند و آنها را تحويل مسلمانان بدهند، در ميان ارتش اسلام پخش كرد. البته منظور از پخش شايعه اين بود كه مطلب از كرانههاى خندق تجاوز كرده و به گوش لشكر عرب برسد.
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕ابو سفيان، شب شنبه تصميم گرفت كه كار را يك سره سازد. از اينرو، سران قريش و غطفان، نمايندگانى به دژ «بنى قريظه» اعزام كرده و به آنها گفتند: اينجا منطقه زندگى ما نيست، چارپايان ما دستخوش هلاك شدهاند، شما فردا از پشت سر حمله كنيد، تا كار را يكسره سازيم. فرمانده «بنى قريظه» در پاسخ نمايندگان احزاب گفت: فردا روز شنبه است و ما ملت يهود در چنين روزى دست به هيچ كارى نمىزنيم، زيرا گروهى از گذشتگان ما در چنين روزى دست به كار زدند و گرفتار عذاب الهى شدند. علاوه بر اين ما در صورتى اقدام به جنگ مىكنيم كه عدهاى از بزرگان احزاب، به عنوان گروگان در دژ ما باشند، تا شما براى نجات آنها تا آخرين نفس جنگ كنيد و ما را در ميان كار تنها نگذاريد. نمايندگان قريش بازگشتند و مطالب را به سمع سران احزاب رسانيدند. همگى گفتند: دلسوزى «نعيم» درست بوده و «بنى قريظه» مىخواهند با ما از در حيله وارد شوند. بار ديگر نمايندگان قريش با سران بنى قريظه تماس گرفتند و گفتند: اين مطلب كه ما اشراف خود را گروگان بدهيم عملى نيست؛ حتى ما حاضر نيستيم يك نفر را در اختيار شما بگذاريم. اگر شما مايليد، فردا حمله كنيد و ما شما را يارى مىكنيم. سخنان نمايندگان، آن هم با اين لحن كه ما حتى يك نفر هم گروگان در اختيار شما نمىگذاريم، ترديدى در صدق گفتار نعيم براى بنى قريظه نگذاشت و همگى گفتند: حق همان است كه نعيم مىگفت. قريش مآلانديش است، اگر خود را در اين جنگ موفق و پيروز نديد، راه خود را پيش خواهد گرفت و ما را در چنگال مسلمانان رها خواهد كرد. »
📚سيرۀ ابن هشام، ج 2، ص 229-231 و تاريخ طبرى، ج 2، ص 242-243.
👌می بینیم که نعیم بن مسعود به زیبایی ، مطابق با راهنمایی پیامبر ص ، از عملیات فریب و خدعه استفاده می کند و اتحاد دشمن خونخوار را در هم می شکند .
❕با توجه به آن که نبرد در اسلام دفاعی است ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3421
👌جواز خدعه و فریب ، تنها در برابر دشمن جانی و مهاجمی ، مصداق پیدا می کند که قصد نابود سازی افراد مسلمین و به تاراج بردن اموال آنان را دارند ، در چنین حالتی می توان با خدعه و فریب ، او را به عقب راند و از کشتار و تاراج وسیع او جلوگیری نمود ، چنین خدعه و نیرنگی ، مورد تایید و تاکید عقلای عالم می باشد .
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
#پاسخی_به_معاندین_که_مدعی_تناقض_گویی_ما_شده_اند
🤔#پرسش
❔آخوند شیاد حوزه علمیه به شیکترین شکل ممکن نشان داده که کل مناقشاتش در مورد صحت و ضعف روایات، هیاهویی بر سر هیچ است و در عمل، خودش هرجا که نفعش اقتضا کند روایتی را ضعیف یا تقیه معرفی میکند و بالعکس!
به عنوان مثال در بحث محدودیت نگاه مالک به کنیز شوهردارش، چون نفعش اقتضا میکند به روایتی از قرب الاسناد استناد میکند که بر طبق آن، از زیر ناف تا زانوی کنیز، جزو عورت کنیز محسوب شده و مالک کنیز حق ندارد به آن نظر کند
اما در جای دیگر میگوید: در اسلام حد عورت کنیز از زیر ناف تا زانو نیست و ملحدینی که حد عورت کنیز در اسلام را از زیر ناف تا زانو معرفی میکنند بیسوادی بیش نیستند . چرا که روایت مذکور ضعیف بوده و اساساً امام تقیه کرده
به راستی که دروغگو کم حافظه است ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌معاندین جیره خوار با تقطیع پاسخهای ما و تناقض تراشی ، در صدد خوش رقصی در برابر اربابان آمریکایی و اسرائیلی خود هستند تا اندک جیره بیشتری از دست آنان ارتزاق کنند ، که نمونه این تقطیع و تدلیس ، در مطلب فوق نمایان است .
❕در مباحث گذشته ، دو بحث مورد توجه ما قرار گرفته است ؛
1⃣ما در گذشته یاد آور شدیم که مقصود از « عورت » که پوشاندن آن حتی در برابر محارم ، لازم است ، شامل « قبل و دبر در زن و قبل و دبر و بیضتان در مرد » می شود ، آن هم به حسب روایات متعددی که در این زمینه از اهلبیت ع داریم ؛
📚وسائل الشیعه ج 2 ص 34 باب 4
❕و مرحوم صاحب عروه و فقهایی که بر عروه تعلیقه زده اند ، همین قول را پسندیده اند ؛ « العوره فی الرجل القبل و البیضتان و الدبر ، و فی المراه القبل و الدبر »
📚العروه مع التعلیقات ، ج 1 ص 138
❕نقلی هم که عورت را ما بین ناف و زانو می داند ، از روی تقیه و موافق با عقاید اهلسنت ، صادر شده است و راوی روایت هم ، فردی سنی مسلک است ؛
📚الحدائق الناضره ، ج 7 ص 7
2⃣اگر ارباب ، کنیز خود را به عقد دیگری در آورد ، دیگر حق ندارد که به بدن کنیز نگاه کند و با او معامله همسری کند و با نگاه به او یا لمس او ، از او لذت ببرد .
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕راوی می گوید ؛
« به امام صادق ع گفتم ؛
« اگر انسان كنيز خود را با غلام خود تزويج كند، آيا كنيز او مى تواند مانند سابق به خدمات ارباب قيام كند و اندام عريان ارباب را ( بشويد ) ؟ و يا ارباب مى تواند مانند سابق بدن عريان كنيز را ببيند؟ امام صادق ع اظهار كراهت كرد »
« سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُزَوِّجُ مَمْلُوكَتَهُ عَبْدَهُ أَ تُقَوَّمُ عَلَيْهِ كَمَا كَانَتْ تُقَوَّمُ فَتَرَاهُ مُنْكَشِفاً أَوْ يَرَاهَا عَلَى تِلْكَ الْحَالِ فَكَرِهَ ذَلِك »
📚الکافی ج 5 ص 480
❕در روایت دیگر فرمود ؛
« ارباب حق لمس کنیز را دیگر ندارد » « لا ینبغی له ان یمسها »
📚التهذیب ، ج 7 ص 457
❕همینطور در روایات دیگر ، تصریح شده است که تمام بدن زن نامحرم ، چه زن آزاد و چه کنیز ، پوشاندن آن لازم است ، که طبیعتا غیر محرمشان ، حق نگاه به اندام و بدن آنها را ندارند ، در ذیل توضیح داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1830
❕این دو مقدمه و دو مطلب مسلم در فقه شیعه است ، حال به بررسی ادعای معاند می پردازیم . در روایتی از امام باقر ع آمده است ؛
« زمانی که مرد ، کنیزش را به ازدواج دیگری در می آورد ، به عورت او نباید نگاه کند ، و عورت ما بین ناف تا زانو است »
« إِذَا زَوَّجَ الرَّجُلُ أَمَتَهُ فَلَا يَنْظُرَنَّ إِلَى عَوْرَتِهَا وَ الْعَوْرَةُ مَا بَيْنَ السُّرَّةِ وَ الرُّكْبَةِ »
📚قرب الاسناد ص 49 _ وسائل الشیعه ، ج 21 ص 148
❕در این روایت دو حکم بیان شده است ؛
1⃣مالک دیگر حق نگاه کردن به کنیز شوهر دار خود را ندارد ، چرا که کنیز به او نامحرم است .
2⃣حد عورت ، ما بین ناف تا زانو است .
❕فراز اول روایت ، مورد قبول ما و موافق روایات ما است ، زیرا ارباب حق نگاه به بدن کنیز شوهر دار خود را ندارد ، چه عورت باشد ، چه ناف و زانو و سایر نقاط بدنش ، لذا ما در گذشته به این روایت در موضوع « ممنوعیت نگاه ارباب به کنیز ازدواج کرده » ، استناد کرده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2365
2⃣بخش دوم روایت در موضوع حد عورت است ، که این بخش موافق روایات ما نیست ، و ما گفتیم که مطابق تقیه و موافق روایات اهلسنت صادر شده است ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3699
❕بنابراین استدلال ما به این روایت ، در یک موضوع نبوده است ، تا تناقض گویی در کلام ما رخ داده باشد ، بلکه در دو موضوع بوده است ، آنجایی که بحث ممنوعیت و نامحرم بودن ارباب به کنیز ازدواج کرده و نظر و نگاه به بدنش را مطرح می کند ، مورد قبول ما و موافق روایات ما است ، لذا به فراز ممنوعیت استدلال کرده ایم ، و آنجایی که بحث حد عورت را بیان می کند ، خلاف روایات ما است و گفته ایم این فراز از روی تقیه صادر شده است .
معاندین بیسواد نمی دانند که برای تحققق تناقض در کلام ، وحدت موضوع شرط است ، چنان که منطقیین می گویند ؛
« در تناقض، هشت وحدت شرط دان ، وحدت «موضوع» و «محمول» و «مكان» ، وحدت «شرط» و «اضافه»، «جزء و كلّ» «قوه» و «فعل» است در آخر «زمان» »
📚فلسفه اسلامی و اصول دیالک تیک ، سبحانی ، ص 110
👌و در بحث ما و روایت مورد نظر ، وحدت موضوع نبوده است ، دو موضوع مد نظر بوده و مورد بحث واقع شده است ، اما معاندین با تدلیس و تقطیع ، وانمود می کنند که یک موضوع بوده و تضاد و تناقض در کلام ما رخ داده است و با آب و تاب و فحاشی این مساله را در کانالهای خود مطرح می کنند ، غافل از آنکه راه به جایی نمی برند .
❕معاند مدلس ، مدعی شده است که در گذشته نیز ما دچار دروغگویی و عوام فریبی شده ایم و مچ ما را گرفته است ، در حالی که همان موقع که اشکال مورد نظر را مطرح کرد ، پاسخش را دادیم ، اما چه کنیم که نانش در مفت خوری و دروغ گویی و خوش رقصی در برابر اربابان است و چاره ای جز این تقطیع و وارونه جلوه دادن مطالب ندارد ، در ذیل بخوانید ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3620
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
🧐پرسش
❗️استیون هاوکینگ: این سوال که «آیا خدا جهان را خلق کرده» سوالی بی معنیست؛ چرا که اساساً زمانی قبل از بیگ بنگ وجود نداشته که خدا بخواهد جهانی را خلق کند! درست مانند کسی که میپرسد «لبه زمین کجاست؟!»؛ حال آنکه اساساً زمین گرد است و لبه ندارد!
💠پاسخ را در ذیل بخوانید 💠
https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3720
#پاسخی_به_هاوکینگ_در_مورد_خلقت_جهان_توسط_خداوند
🤔#پرسش
❔استیون هاوکینگ: این سوال که «آیا خدا جهان را خلق کرده» سوالی بی معنیست؛ چرا که اساساً زمانی قبل از بیگ بنگ وجود نداشته که خدا بخواهد جهانی را خلق کند! درست مانند کسی که میپرسد «لبه زمین کجاست؟!»؛ حال آنکه اساساً زمین گرد است و لبه ندارد!
برخی از مسلمین علاقه مند به فلسفه سعی کردهاند با این توجیه که «خدا فرای از زمان و مکان است» بگویند مسئله عدم وجود زمان قبل از بیگ بنگ، خدشهای به آفریننده بودن خدا وارد نمیکند!». در پاسخ میگوییم: متاسفانه بیسوادی محمد در قرآن کارتان را خراب کرده، چرا که او دقیقا به تقلید از کتب یهود و مسیحیت، در توصیف نحوه خلقت جهان گفته که الله جهان را در ۶ روز خلق کرده! (یعنی برای قبل بیگ بنگ قائل به زمان شده!):
▪️آیه ۳۸ سوره ق: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ» ← «ما آسمانها و زمين و آنچه را در ميان آنهاست در شش روز آفريديم » ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌چه ارتباطی بین عدم وجود زمان و شب و روز قبل از بیگ بنگ و خالقیت خداوند وجود دارد تا بتوان عدم وجود زمان را دلیلی بر عدم خالقیت خداوند دانست ؟
❕زمان و مکان و عالم هستی وجود نداشت و توسط خداوندی که ما فوق زمان و مکان است ، از نیستی به هستی آمد و آفریده شد ، این سخن چه اشکالی دارد ❗️
👌پرودگار ما خالق زمان و مکان و شب و روز و پدید آورنده آن است و محدود به زمان و مکان نیست تا کسی بخواهد این مساله را دلیلی بر نفی خالقیت او بگیرد .
❕امام صادق عليه السلام فرمود ؛
« خداوند والا و بلند مرتبه، با زمان و مكان و با حركت و جابه جايى و سكون، وصف نمى شود؛ بلكه او آفريدگار زمان و مكان و حركت و سكون است. خدا از آنچه مى گويند، برترىِ سترگى دارد. »
« إِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى لا يُوصَفُ بِزَمانٍ ولا مَكانٍ ولا حَرَكَةٍ ولَا انتِقالٍ ولا سُكونٍ، بَل هُوَ خالِقُ الزَّمانِ وَالمَكانِ وَالحَرَكَةِ وَالسُّكونِ، تَعالَى اللّهُ عَمّا يَقولونَ عُلُوّا كَبيرا »
📚امالی صدوق ، ص 279 _ توحید صدوق ص 184
❕و در نقل دیگر فرمودند ؛
«إِنَّ اللّٰهَ لاٰ يُوصَف ُبِمَكانٍ وَ لاٰ يَجْري عَلَيْهِ زَمٰانٌ » «خداوند هرگز مكانى ندارد و زمان بر او حاکم نیست »
📚توحید صدوق ص 175
❕امام على عليه السلام در پاسخ به اين سخن كه خداوندگار ما پيش از آن كه آسمانى و زمينى بيافريند، كجا بود؟ فرمود ؛
«كجا ، پرسش از مكان است، حال آن كه خدا بود و مكانى نبود. »
« لَمّا قيلَ لَهُ: أَينَ كانَ رَبُّنا قَبلَ أَن يَخلُقَ سَماءً و أَرضا؟: «أَينَ» سُؤالٌ عَن مَكانٍ، وكانَ اللّهُ ولا مَكان »
📚الكافي: ج 1 ص 90 ح 5، التوحيد: ص 175
❕امام كاظم عليه السلام فرمود ؛
« خداوند والا و بلند پايه، همواره بى زمان و بى مكان بوده است و او اكنون همان سان است كه بود؛ جايى از او تهى نيست و مكانى او را [از مكانى ديگر] باز نمى دارد و در مكانى فرو نمى آيد. »
« إِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى كانَ لَم يَزَل بِلا زَمانٍ ولا مَكانٍ، وهُوَ الآنَ كَما كانَ لا يَخلو مِنهُ مَكانٌ، ولا يَشغَلُ بِهِ مَكانٌ، ولا يَحُلُّ في مَكان »
📚التوحيد: ص 178 ح 12 _ بحار الأنوار ، ج 3 ص 327 ح 27.
❕بر همین اساس ، در کتاب « اعتقاد ما » می خوانیم ؛
« ما معتقديم ، او وجودى است بى نهايت از هر نظر ، از نظر علم و قدرت، حيات ابديّت و ازليّت و به همين دليل در زمان و مكان نمى گنجد، چرا كه زمان و مكان هر چه باشد محدود است، ولى در عين حال همه جا و در هر زمان حضور دارد چرا كه فوق زمان و مكان است.
👌«وَ هُوَ الَّذى فِى السماءِ اله وَ فِى الارْضِ اله وَ هُوَ الْحَكيمُ الْعَليم؛ او كسى است كه در آسمان معبود است و در زمين معبود، و او حكيم و عليم است». ( زخرف 84 ) «وَهُوَ مَعَكُمْ ايْنَما كُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلونَ بَصير؛ او با شماست هر جا كه باشيد و خداوند نسبت به آنچه انجام مى دهيد بيناست». ( حدید 4 )
👌آرى او به ما از ما نزديكتر است، او در درون جان ماست و او در همه جاست، و در عين حال مكانى ندارد: «وَ نَحْنُ اقْرَبُ الَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ؛ و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم»! ( ق 16 )
❕«هُوَ الاوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَىءٍ عَليم » « اوست آغاز و پايان، و پيدا و پنهان و او به هر چيز داناست». ( حدید 3 )
📚اعتقاد ما ، مکارم شیرازی ، ص 15
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕در رابطه با خلقت آسمانها و زمین هم ، خداوند در آیاتی تصریح می کند که این خلقت در شش روز و شش دوره بوده است و می فرماید ؛
« إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْش »
« پروردگار شما خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد، سپس به تدبير جهان هستى پرداخت » ( اعراف 54 )
❕بحث از آفرينش جهان در شش روز، در هفت مورد از آيات قرآن مجيد آمده است ، ولى در سه مورد، علاوه بر آسمانها و زمين، « ما بينهما » (آنچه در ميان زمين و آسمان قرار دارد) نيز به آن اضافه شده است كه در حقيقت توضيحى است براى جمله قبل، زيرا همه اينها در معنى آسمانها و زمين جمع است .
( آيه 3 يونس و 7 هود و 59 فرقان و 4 سجده و 38 ق و 4 حديد. )
❔در اينجا فورا اين سؤال به ذهن مى آيد كه قبل از آفرينش زمين و آسمان شب و روزى وجود نداشت، كه اينها در آن آفريده شود، شب و روز از گردش زمين به دور خود و در برابر نور آفتاب به وجود مى آيد ❗️
👌ولى با توجه به مفهوم وسيع كلمه « يوم » (روز) و معادل آن در زبانهاى ديگر، پاسخ اين سؤال روشن است، زيرا بسيار مى شود كه « يوم » به معنى « يك دوران » به كار مى رود، خواه اين دوران يك سال باشد يا صد سال يا يك ميليون سال و يا ميلياردها سال، شواهدى كه اين حقيقت را ثابت مى كند و نشان مى دهد يكى از معانى « يوم » همان « دوران » است فراوان مى باشد ؛
1⃣ در قرآن صدها بار كلمه يوم و ايام به كار رفته است، و در بسيارى از موارد به معنى شبانه روزى معمول نيست، مثلا تعبير از عالم رستاخيز به « يَوْمَ الْقِيامَةِ » نشان مى دهد كه مجموعه رستاخيز كه دورانى است بسيار طولانى به عنوان « روز قيامت » شمرده شده است، از پاره اى از آيات قرآن استفاده مى شود كه روز رستاخيز و محاسبه اعمال مردم پنجاه هزار سال طول مى كشد (سوره معارج آيه 4) .
2⃣ در متن كتب لغت نيز مى خوانيم كه « يوم » گاهى به مقدار زمان ميان طلوع و غروب آفتاب گفته مى شود و گاهى به مدتى از زمان، هر مقدار بوده باشد .
« راغب در مفردات مى گويد: اليوم يعبر به عن وقت طلوع الشمس الى غروبها و قد يعبر به عن مدة من الزمان اى مدة كانت »
📚مفردات الفاظ القرآن ، ماده یوم ، ص 894
3⃣ در روايات و سخنان پيشوايان دينى نيز كلمه « يوم » به معنى دوران بسيار آمده است، چنان كه امير مؤمنان على ع در نهج البلاغه مى فرمايد ؛
« الدهر يومان يوم لك و يوم عليك » « دنيا براى تو دو روز است، روزى به سود تو است و روزى به زيان تو »
📚نهج البلاغه ، نامه 72
4⃣در ذيل همين آيه از تفسير على بن ابراهيم نيز مى خوانيم كه امام ع فرمود ؛
« فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ يعنى فى ستة اوقات » « شش روز يعنى شش وقت و دوران »
📚تفسیر قمی ج 1 ص 236 _ تفسیر البرهان ، ج 2 ص 559
5⃣در گفتگوهاى روزمره و اشعار شعرا در زبانهاى مختلف كلمه يوم و معادل آن نيز به معنى دوران زياد ديده مى شود، مثلا مىگوئيم كره زمين يك روز گداخته و سوزان بود و روز ديگر سرد شد و آثار حيات در آن آشكار گرديد، در حالى كه دوران گداختگى زمين به ميلياردها سال بالغ مى شود.
👌يا اينكه مى گوئيم يك روز بنى اميه خلافت اسلام را غصب كردند، و روز ديگر بنى عباس، در حالى كه دوران خلافت هر يك به دهها يا صدها سال بالغ مى گردد.
❕از مجموع بحث فوق چنين « نتيجه » مى گيريم كه خداوند مجموعه زمين و آسمان را در شش دوران متوالى آفريده است، هر چند اين دورانها گاهى به ميليونها يا ميلياردها سال بالغ شده است و علم امروز هيچگونه مطلبى را كه مخالف اين موضوع باشد بيان نكرده است .
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕در اينجا سؤال ديگرى نيز مطرح مى شود كه خداوند با وجود قدرت بى انتهايى كه دارد مى توانست همه آسمانها و زمين را در يك لحظه بيافريند، چرا آنها را در اين دورانهاى طولانى قرار داد؟
👌پاسخ اين سؤال را از يك نكته مى توان دريافت و آن اينكه آفرينش اگر در يك لحظه مى بود، كمتر مى توانست از عظمت و قدرت و علم آفريدگار حكايت كند، اما هنگامى كه در مراحل مختلف، و چهره هاى گوناگون، طبق برنامه هاى منظم و حساب شده، انجام گيرد، دليل روشنترى براى شناسايى آفريدگار خواهد بود، فى المثل اگر نطفه آدمى در يك لحظه تبديل به نوزاد كامل مى شد، آن قدر نمى توانست عظمت خلقت را بازگو كند، اما هنگامى كه در طى 9 ماه، هر روز در مرحله اى، و هر ماه به شكلى، ظهور و بروز كند مى تواند به تعداد مراحلى كه پيموده است نشانه هاى تازه اى از عظمت آفريدگار بدست دهد.
📚تفسیر نمونه ج 6 ص 203
❕بر همین اساس امام رضا ع فرمود ؛
« آسمانها و زمين را در شش روز آفريد، هرچند مى توانست آنها را در چشم بر هم زدنى بيافريند؛ امّا آنها را در شش روز آفريد تا آنچه را از آنها مى آفريند، تدريجاً به فرشتگان بنماياند، و فرشتگان از طريق پيدايش آنچه پديد مى آيد، تدريجاً به قدرت خداوندِ بلندنام پى ببرند».
« كانَ قادِراً عَلى أن يَخلُقَها في طَرفَةِ عَينٍ، ولكِنَّهُ عز و جل خَلَقَها في سِتَّةِ أيّامٍ؛ لِيُظهِرَ لِلمَلائِكَةِ ما يَخلُقُهُ مِنها شَيئاً بَعدَ شَيءٍ، وتَستَدِلَّ بِحُدوثِ ما يُحدَثُ عَلى اللَّهِ تَعالى ذِكرُهُ مَرَّةً بَعدَ مَرَّةٍ »
📚التوحيد: ص 320 ح 2، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج 1 ص 134 ح 33، الاحتجاج: ج 2 ص 393 ح 302،
❕و علی ع فرمود ؛
«خداوند ، قوانين اديان و آيات احكام را در اوقاتى مختلف فرو فرستاد، همچنان كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد. اگر مى خواست كه آنها را در كمتر از چشم به هم زدنى بيافريند، هر آينه مى آفريد؛ امّا او درنگ كردن و مدارا نمودن [خويش] را نمونه اى براى امينان خود و تأكيد حجّتش بر بندگان قرار داد. »
« إنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكرُهُ أنزَلَ عَزائِمَ الشَّرائِعِ وآياتِ الفَرائِضِ في أوقاتٍ مُختَلِفَةٍ، كَما خَلَقَ السَّماواتِ وَالأَرضَ في سِتَّةِ أيّامٍ، ولَو شاءَ أن يَخلُقَها في أقَلَّ مِن لَمحِ البَصَرِ لَخَلَقَ، ولكِنَّهُ جَعَلَ الأَناةَ وَالمُداراةَ مِثالًا لِامَنائِهِ، وإيجاباً لِلحُجَّةِ عَلى خَلقِه »
📚الاحتجاج ، ج 1 ص 254
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#مقبره_علی_علیه_السلام_در_مزار_شریف_افغانستان
🤔#پرسش
❔آیا میدانید مزار شریف کجاست ؟ بله در افغانستان است سؤال دوم چرا اسم مزار شریف را بر این شهر گذاشتهاند؟ چون علی ابن ابیطالب در آنجا دفن شده است. لذا به مزار ایشان مزار شریف میگویند و اسم این شهر را به همین نام قرار دادند ❗️❗️
💠#پاسخ💠
❕در ذیل مفصل توضیح داده ایم که جسد مطهر امیر مومنان علیه السلام ، در نجف ، در جایگاه کنونی که به عنوان مرقد علی ع ، شناخته می شود ، به خاک سپرده شده است و همانجا مرقد ایشان می باشد ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3173
❕بر همین اساس ، علامه مجلسی می نویسد ؛
« بدان كه در برخى زمانها بين مخالفان در جاى قبر شريف آن حضرت اختلاف بود. عدّه اى معتقد بوده اند كه آن حضرت در صحن مسجد كوفه مدفون است و عدهاى گفته اند در دارالحكومه دفن شده است. نيز گفته اند كه امام حسن عليه السلام او را به مدينه برده و در بقيع دفن كرده است. برخى از جاهلان شيعه هم او را در آرامگاهى در كَرْخ زيارت مى كردند.
👌اجماع شيعه بر آن است كه آن حضرت در غَرى ( نجف ) در جايگاهى كه ميان عام و خاص معروف است، دفن شده و اين نزد شيعه از متواتره است و نسل در نسل از ائمّه دين عليهم السلام آن را روايت كرده اند. سبب اين اختلاف هم پنهان داشتن قبر آن حضرت از بيم خوارج و منافقان بوده است و جاى قبر را جز شيعيان خاصْ كسى نمى شناخت، تا آن كه در زمان سَفّاح، امام صادق عليه السلام وارد حيره شد و قبر آن حضرت را براى پيروان او آشكار ساخت. از آن روز تاكنون همه شيعيانْ او را در همين مكان زيارت مى كنند. عبد الكريم بن احمد بن طاووس، كتابى در تعيين جايگاه قبر آن حضرت نوشته و گفته هاى مخالفان را رد كرده است. نام كتاب را فرحة الغرىّ ناميده و در آن اخبار متواترى را آورده است كه ما در ابو اب مختلف كتاب خود آن را پراكنديم. »
« ... قد اجتمعت الشيعة على أنه ع مدفون بالغري في الموضع المعروف عند الخاص و العام و هو عندهم من المتواترات رووه خلفا عن سلف إلى أئمة الدين صلوات الله عليهم أجمعين ...»
📚بحار الانوار ج 42 ص 337
❕در مزار شريف مقبرهاى است كه به نام امام على عليه السّلام ساخته شده، و مردم عوام (شيعه و سنى) از راههاى دور و نزديك به زيارت آن مىروند و آن را به نام سخى (امام على) زيارت مىكنند. مىگويند در گذشته فردى به نام «سيد على» در اين مكان مدفون بوده و مردم ازسر اعتقاد به زيارت وى مىرفتهاند، تا اينكه بارگاه و مقبرهاى به نام امام على بر روى آن قبر ساختند.
📚شیعیان افغانستان ص 380
❕واقعيت اين است كه مزار شريف ، مرقد يكى از سادات، يعنى يكى از نوادگان امام حسن مجتبى عليه السّلام بوده كه به نه واسطه به آن حضرت پيوند داشته و مدتى در خطۀ بلخ حاكم بوده است « ابى الحسن على بن ابى طالب بن عبيد الله بن على بن حسن بن حسين بن جعفر بن عبيد اللّه بن حسين اصغر بن على بن الحسن السبط عليه السّلام »
📚انساب آل ابى طالب، به نقل از: ريحانة الادب، ج 8، ص 127؛ آرامگاههاى خاندان پاك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، ص 77.
❕که به خاطر اشتراکی در لقب و اسم و کنیه و اسم پدر به امیر مومنان علی ع ، داشته است ، برای مردم اشتباه شده است که مرقد او ، مرقد علی ع است ؛
« الاشتراك في اللقب و الاسم و الكنية و اسم الأب أوجب اشتباه عوام الناس في نسبتهم له إلى أمير المؤمنين ع »
📚الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج 2، ص: 376
❕بر همین اساس ، در کتاب اعیان الشیعه چنین آمده است ؛
«علامه بزرگوار ابو الحسن على ابن ابى طالب از علماى برجسته اماميه است و تأليفاتى نيز دارد. در لوح مزار او اين عبارت آمده است: ان هذا قبر امير المؤمنين ابى الحسن على بن ابى طالب بن عبيد اللّه بن على بن الحسن بن الحسين بن جعفر بن عبيد اللّه بن الحسين الاصغر بن على بن الحسن السبط ابن امير المؤمنين على بن ابى طالب (ع).
❕لقب امير المؤمنين را شايد بدان جهت آورده اند كه سادات و علويان در بلخ داراى تشكيلات دفترى بودند و ابو الحسن على بن ابى طالب حسينى بلخى سمت نقابت سادات و علويان را به عهده داشت، لذا به او نسبت امير المؤمنين داده اند، و عوام الناس مزار اين عالم بزرگوار را با مزار امير المؤمنين على بن ابى طالب (ع) اشتباه كرده اند».
📚اعيان الشيعة، ج 3، ص 40.
❕صاحب كتاب اختران تابناك نیز چنین مى نويسد ؛
«روضه مبارك بلخ يكى از اولاد و احفاد امام چهارم حضرت زين العابدين على بن الحسين (ع) را در خود جاى داده است. او از فرمانروايان نواحى بلخ بود و در ضمن نقابت سادات را نيز به عهده داشت، صوفيان قديم و عوام امّت گمان كرده اند كه آن بارگاه حضرت على بن ابى طالب (ع) است.»
📚اختران تابناك، ج 2، ص 520
🔸ادامه 👇
❕در کتاب « تاریخ علمای بلخ » هم به این نکته تصریح شده و می نویسد ؛
«يكى از خدماتى كه در دوران تيموريان صورت گرفت، بناى مزار ابو الحسن على بن ابى طالب بن عبيد اللّه بن على بن حسن بن حسين بن جعفر بن عبيد اللّه بن حسين الاصغر بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب (ع) است. »
📚تاريخ علماى بلخ، ج1، ص: 39
❕جای تعجب است که برخی معتقدند که امام صادق ع به ابومسلم خراسانی امر کرد که جسد مطهر علی ع را نجف خارج کند و به بلخ در مزار شریف منتقل کند و ابو مسلم هم چنین کرد ، چنان که این نکته را مرحوم آقا بزرگ تهرانی از آنان نقل می کند ؛
« حمل الصندوق الى بلخ في المزار الشريف و أن النقل كان بأمر ابى مسلم الخراساني »
📚الذریعه الی تصانیف الشیعه ج 26 ص 140
❕در حالی که چنین جریانی در هیچ یک از کتابهای مستند و تاریخی شیعه و سنی و روایات معصومین علیهم السلام گزارش نشده است و به تعبیر مرحوم آقا بزرگ تهرانی از اباطیل و اساطیر ، محسوب می شود ؛
📚همان مدرک
👌و امام صادق ع ، ابو مسلم خراسانی جانی را دشمن خود می دانسته است ، چگونه معقول است که این ماموریت را به او واگذار کرده باشد ❗️
❕« راوی می گوید نزد امام صادق (ع) بودم، پيك ابو مسلم خراسانى آمد، امام ع فرمود : نامه ات جواب ندارد ، برو بيرون »
« كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَتَاهُ كِتَابُ أَبِي مُسْلِمٍ فَقَالَ لَيْسَ لِكِتَابِكَ جَوَابٌ اخْرُجْ عَنَّا »
📚الکافی ج 8 ص 274
❕در نقل دیگر آمده است که امام ع ، نامه ابومسلم را آتش کرد و گفت این پاسخ نامه اوست ؛ «فَبَدَأَ بِجَعْفَرٍ فَلَمَّا قَرَأَ الْكِتَابَ أَحْرَقَهُ وَ قَالَ هَذَا الْجَوَاب »
📚مناقب آل ابی طالب ج 4 ص 229
❕و در نقل دیگر آمده است که امام ع خطاب به ابومسلم فرمود ؛
« نه تو از مردان منی و نه زمانه ، زمانه من است » « ما انت من رجالی و لا الزمان ، زمانی »
📚الملل و النحل ، شهرستاني: ج 1 ص 142
❕امام صادق ع صراحتا تصریح می کند که هیچ ارتباطی با ابومسلم ندارد ، چرا که ابو مسلم از جانیان و خونریزیان سفاک زمان خود بوده است تا جایی که مورخان مىنويسند ؛
« تعداد كسانى كه ابومسلم در دوران حكومت خود به قتل رساند، بالغ بر ششصد هزار نفر بود »
📚 البداية والنهاية، ج 10، ص 72 _ وفيات الأعيان، تحقيق: دكتر احسان عباس، ج 3، ص 148 _ الكامل فى التاريخ، ج 5، ص 476 _ تاريخ الأمم والملوك، ج 9، ص 167.
👌 ابو مسلم خود به اين جنايات اقرار مىكرد ، هنگامى كه از ناحيۀ منصور بيمناك شد، طى نامهاى به وى نوشت ؛
«برادرت (سفاح) به من دستور داد كه شمشير بكشم، به مجرد سوء ظنّ دستگير كنم، به بهانۀ كوچكترين اتهامى به قتل برسانم، هيچگونه عذرى را نپذيرم. من نيز به دستور وى بسيارى از حرمتها را كه خدا حفظ آنها را لازم شمرده بود هتك كردم، بسيارى از خونها را كه خدا حرمتشان را واجب كرده بود بر زمين ريختم، حكومت را از اهل آن ستاندم و درجاى ديگر نهادم...».
📚الإمام الصادق والمذاهب الأربعة، ص 533 _ تاريخ بغداد، ج 10، ص 208.
❕لذا امام رضا ع تصریح کرد که ابو مسلم خراسانی ، از دشمنان بارز اهلبیت ع بوده است ، چنان که راوی می گوید ؛
« نشسته بودم نزد حضرت امام رضا عليه السّلام با جماعتى از اصحاب آن حضرت كه محمد بن ابى عمير آمد و سلام كرد و نشست و بعد از آن گفت: يا بن رسول اللّه، خداى تعالى مرا فداى تو گرداند چه مى فرمائيد درباره ابو مسلم مروزى كه خروج كرد در زمان دولت و سلطنت مروان بن محمد بن مروان ... آن حضرت فرمود ؛
« نام او در آن نامه اى است كه نام دشمنان ما در آن نامه است از بنى اميه و غير ايشان. »
❕ محمد بن ابى عمير گفت قومى از مخالفان شما مى گويند كه او شيعه شما بود؟ آن حضرت فرمود ؛
« دروغ گفتند و فجور ورزيدند كه لعنت خداى بر ايشان باد! به درستى كه ابو مسلم سخت عناد بود بر ما و بر شيعه ما؛ پس هر كس دوست دارد او را، به تحقيق كه ما را دشمن داشته و هر كس قبول كند او را، به تحقيق كه ما را رد كرده است و هر كسى كه مدح گويد او را، به تحقيق كه ما را رد كرده است و هر كسى كه مدح گويد او را، به تحقيق كه ما را مذمت كرده باشد؛ اى پسر ابى عمير! هر آن كس كه خواهد از شيعه ما باشد مى بايد كه تبرّی و بيزارى نمايد از ابو مسلم و هر آن كس كه از او تبرّی نكند از شيعه ما نيست و بيزاريم ما از آن كس در دنيا و آخرت. » « ... کان شدید العناد علینا و علی شیعتنا فمن احبّه فقد ابغضنا و من قبل منه فقد ردّ علينا و من مدحه فقد ذمّنا يا ابن ابى عمير، من اراد ان يكون من شيعتنا فليبرأ منه و من لم يبرأ منه فليس منّا و نحن منه براء فى الدنيا و الآخرة»
📚حدیقه الشیعه ، مقدس اردبیلی ، ج 2 ص 739 _ مستدرکات رجال الحدیث ، ج 8 ص 452
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
کلیپی از یک جوان مسیحی منتشر می شود که مدعی است در قرآن پنح غلط علمی وجود دارد که یکی از آنها این است که قرآن می گوید آبزیان برای شما حلال شده است ، در حالی که در میان آبزیان صد نوع موجودات یافت شده است که خوردن آنها ، جان انسان را می گیرد و انسان می میرد ، با این وجود چگونه قرآن می گوید هر چه در دریا است برای ما حلال است ❗️❗️
👌پاسخ را در ذیل بخوانید ؛
https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3726