١٨ _ گاف علمی امام کاظم در مورد منشاء بیماری جذام !!!
امام کاظم که بنا به ادعای شیعیان به خزانهی علوم الهی وصل است میگوید خلال کردن دندان با ساقه گل و شاخه درخت انار موجب تحریک جذام میشود!
در حالی که جذام یک بیماری باکتریایی است که کوچکترین ارتباطی با خلال کردن دندان با ساقه گل و شاخه درخت انار ندارد!
—————————————————
▪️[الکافي- ج۶- ص۳۷۷] ← عن أبي الحسن عليه السلام قال: لا تخللوا بعود الريحان ولا بقضيب الرمان فإنهما يهيجان عرق الجذام
◾️#ترجمه: امام كاظم فرمود: با ساقۀ گل و شاخه درخت انار خلال نكنيد؛ زيرا كه آن دو رگ جذام را تحريك مىكنند.
◼️#حکم_حدیث: حسن أو موثق [مرآة العقول- ج۲۲- ص۲۲۴ ) ❗️
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4838
١٩ _ امام رضا : پدرم امام کاظم، شهید نشده است.
⚠️ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي جَرِيرٍ الْقُمِّيِّ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ.. وَ سَأَلْتُهُ عَنْ أَبِيهِ أَ حَيٌّ هُوَ أَوْ مَيِّتٌ؟ فَقَالَ قَدْ وَاللَّهِ مَاتَ.
✍🏻 ابوجریر قمي میگوید : از امام رضا درباره پدرش امام کاظم پرسیدم که آیا ایشان زنده است یا میّت [مُرده]؟
امام فرمود : بخدا او مُرده است.
📚 اصول کافی ٣٨٠/١
خداوند میفرماید : ﴿وَلَا تَقُولُوا۟ لِمَن یُقۡتَلُ فِي سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَ ٰتُۢۚ بَلۡ أَحۡیَاۤءࣱ وَلَـٰكِن لَّا تَشۡعُرُونَ﴾
📖 هرگز به کسیکه در راه خدا کشته میشود، نگویید «اموات : مُردگان»!
بلکه آنان زنده هستند، اما شما متوجه نمیشوید. [بقره/١٥٤]
امام رضا، پدرش را «میّت:مُرده» میخوانَد.
اگر بگوییم که امام، این آیهی قرآنی را بلد بوده است، دلالت بر این دارد که پدرش را شهید و مقتول نمیدانست.
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4727
٢٠ _ رابطهی حسنه میان امام موسی کاظم {رحمهالله} و امیرالمؤمنین هارون الرشید {رحمهالله}
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
🕌 امام کاظم، امیرالمؤمنین هارون را «جانشین پیغمبر» میدانست و مردم را تشویق مینمود که مطیع فرامین امیرالمؤمنین هارونالرشید باشند. و نافرمانی ایشان را موجب عذاب دردناک الهی میشمارد.
🔷🔹 امام کاظم، هارون را فردی بسیار مهربان و دلسوز برای مؤمنان میدانست، و به درگاه پروردگار دعا میکرد که هارون را پایدار و زنده بدارد و سایهاش را مستدام گردانَد.
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4559
٢١ _ شیخ کلینی : امام کاظم از همسرِ پدرش، صاحب فرزند بود ‼️ [والعياذ بالله]
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4493
٢٢ _ آیا میتوان افراد عادی را بیش از امامان معصوم، دوست داشت؟
👈🏻 بله. امام صادق، سایر فرزندانش را بیش از امام کاظم دوست میداشت !!!
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4432
٢٣ _ آگاهی امام کاظم ع از علم جفر !!!
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4419
٢٤ _ امام کاظم ع و گناهکار دانستن ائمه ع !!!!
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4073
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
پاسخ به شبهه وهابی در مورد نماز خواندن در لباس نجس !!!!
🤔#پرسش :
❓ اگر کسی لباسش نجس شد و نتوانست تطهیر کند، باید چگونه نماز بخواند؟
🔺 امام کاظم : باید با همان لباس، نماز بخواند. و نباید لخت شود.
🔺 امام صادق : نباید با همان لباس، نماز بخواند. و باید لخت شود.
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
1⃣ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ عُرْيَانٍ وَحَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَأَصَابَ ثَوْباً نِصْفُهُ دَمٌ أَوْ كُلُّهُ أَ يُصَلِّي فِيهِ أَوْ يُصَلِّي عُرْيَاناً؟ فَقَالَ : «إِنْ وَجَدَ مَاءً غَسَلَهُ وَإِنْ لَمْ يَجِدْ مَاءً صَلَّى فِيهِ وَلَمْ يُصَلِّ عُرْيَاناً».
📚 تهذيب الأحکام 224/2
✅ صحيح [ملاذ الأخیار ٢٢٧/٤]
2⃣ جَمَاعَةٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ يَكُونُ فِي فَلاَةٍ مِنَ الْأَرْضِ لَيْسَ عَلَيْهِ إِلَّا ثَوْبٌ وَاحِدٌ وَأَجْنَبَ فِيهِ وَلَيْسَ عِنْدَهُ مَاءٌ كَيْفَ يَصْنَعُ؟ قَالَ : يَتَيَمَّمُ وَيُصَلِّي عُرْيَاناً قَاعِداً يُومِئُ إِيمَاءً.
📚 کافی 396/3
✅ موثّق [مرآة العقول ٣٠٦/١٥]
قلتُ : بل صحيحٌ. فإن سماعة إمامي وليس بواقفي.
3⃣ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ يَكُونُ فِي فَلاَةٍ مِنَ الْأَرْضِ فَأَجْنَبَ وَلَيْسَ عَلَيْهِ إِلاَّ ثَوْبٌ فَأَجْنَبَ فِيهِ وَلَيْسَ يَجِدُ الْمَاءَ! قَالَ «يَتَيَمَّمُ وَيُصَلِّي عُرْيَاناً قَائِماً يُومِئُ إِيمَاءً».
📚 تهذيب الأحکام 405/1
✅ موثّق [ملاذ الأخیار ١٦٣/٣]
قلتُ : بل صحيحٌ. فإن سماعة إمامي وليس بواقفي ❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌ما تقریبا تمام پست هایی که وهابی منتشر کرده و مدعی بوده است که در روایات شیعه تناقض است را پاسخ گفته ایم و نشان داده ایم که تمام مواردی که وهابی مدعی تناقض در آنها است , توهمات وهابی متوهم بوده و الا در واقع تناقضی در کار نبوده است که مورد فوق نیز از همین قرار است .
❕اگر لباس انسان نجس باشد و امکان تطهیر یا تعویض لباس هم نیست , نباید با لباس نجس نماز خواند , بلکه باید به صورت عریان و به گونه ای که مثلا عورت را با دست پوشانده و به صورت نشسته با ایماء و اشاره , نماز را بخواند تا عورتش در برابر دیگران ظاهر نشود , اما اگر در آوردن لباس نجس معذوریت دارد , مثلا هوا خیلی سرد است و امکان در آوردن لباس نجس نیست , با همان لباس نجس باید نماز خواند و نماز صحیح است .
❕بنابراین روایاتی که می گوید باید با همان لباس نجس نماز بخواند و عریان نشود , ناظر است به زمانی که امکان در آوردن لباس نجس نیست و مثلا به خاطر سرمای هوا اضطرار است , چنان که روایتی , خود امام صادق علیه السلام تصریح می کند که نماز خواندن در لباس نجس تنها در صورت اضطرار است .
👌محمد حلبی می گوید :
" از امام صادق ع سوال کردم در مورد مردی که لباسش آلوده به منی یا بول می شود و لباس دیگری هم ندارد که لباس نجس را تعویض کند ?
❕امام ع پاسخ داد :
" در صورتی که اضطرار به پوشیدن لباس نجس دارد , در همان لباس نجس نماز بخواند " "عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُجْنِبُ فِي الثَّوْبِ أَوْ يُصِيبُهُ بَوْلٌ وَ لَيْسَ مَعَهُ ثَوْبٌ غَيْرُهُ قَالَ يُصَلِّي فِيهِ إِذَا اضْطُرَّ إِلَيْهِ. "
📚تهذیب الاحکام ج ٢ ص ٢٢٤ _ الاستبصار ج ١ ص ١٦٩
👌بر همین اساس , امام خمینی فتوا می دهد :
" چنانچه طورى است كه اگر لباس را آب بكشد يا عوض كند، نماز به هم مىخورد و به واسطه سرما و مانند آن نمىتواند لباس را بيرون آورد، بايد با همان حال نماز را تمام كند و نمازش صحيح است. "
📚توضيح المسائل امام خمينى ص: 129
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
پاسخ به شبهه وهابی پیرامون تضاد در روایات حدث بودن " ودی "
🤔#پرسش :
❓ اگر کسی باوجود استبراء از بول؛ باز هم رطوبتی از آلتش خارج شد؛ چه کند؟ باید دوباره وضو بگیرد؟
🔺 امام صادق : خير. نباید مجدّداً وضو بگیرد.
🔺 امام جواد : بله. واجب است مجدّداً وضو بگیرد.
1⃣ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَأَبِي دَاوُدَ جَمِيعاً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلاَءِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} عَنْ رَجُلٍ بَالَ ثُمَّ تَوَضَّأَ وَقَامَ إِلَى الصَّلاَةِ فَوَجَدَ بَلَلاً. قَالَ : لاَ يَتَوَضَّأُ إِنَّمَا ذَلِكَ مِنَ الْحَبَائِلِ.
📚 کافی 19/3
✅ صحيح [مرآة العقول ٦٢/١٣]
2⃣ مَا رَوَاهُ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ : كَتَبَ إِلَيْهِ رَجُلٌ هَلْ يَجِبُ الْوُضُوءُ مِمَّا خَرَجَ مِنَ الذَّكَرِ بَعْدَ الاِسْتِبْرَاءِ؟ فَكَتَبَ «نَعَمْ».
📚 تهذيب الأحکام 28/1
✅ صحيح [ملاذ الأخیار ١٣٤/١] ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌مطابق آنچه در روایات شیعه و فتاوای فقهای شیعه آمده است :
"رطوبتهايى كه از انسان خارج مىشود غير از بول و منى بر چند قسم است:
🔸اوّل : آبى كه گاه بعد از بول بيرون مىآيد و كمى سفيد و چسبنده است و به آن «وَدْى» مىگويند.
🔸دوم : آبى كه هنگام ملاعبه و بازى كردن با همسر بيرون مىآيد و به آن «مَذْى» مىگويند.
🔸سوم : آبى كه گاه بعد از منى بيرون مىآيد و به آن «وَذْى» گويند.
👌همه اين آبها در صورتى كه مجرا آلوده به بول و منى نباشد، پاك است، و وضو و غسل را هم باطل نمىكند. "
📚رسالة توضيح المسائل مکارم شیرازی، ص: 28
👌بر این اساس در روایت اولی که وهابی به آن استناد کرد , از امام علیه السلام در مورد حکم " ودی " سوال شد , یعنی آبی که پس از بول خارج می شود که آیا این آب وضو را باطل می کند یا خیر که امام علیه السلام پاسخ داد : وضو را باطل نمی کند و نیازی به اعاده وضو نیست .
❕در روایت دوم امام علیه السلام بر خلاف روایت اول می گوید که در صورت خروج " ودی " وضو گرفتن واجب است , یعنی " ودی " موجب بطلان وضو می گردد .
👌میان این دو روایت تنافی است و راه حل رفع تنافی آن است که بگوییم روایت دوم از روی تقیه و موافق با عقیده اهل سنت صادر شده است , زیرا اهل سنت معتقدند آبی که پس از بول خارج می شود یعنی " ودی " , موجب بطلان وضو می گردد " فأما الذي ينقض الوضوء، و لا يوجب الغسل، فهو البول، و المذي، و الودي "
📚الفقه على المذاهب الأربعة ، ج1، ص: 157
❕شیخ طوسی نیز تصریح می کند که تمام فقهای اهلسنت معتقدند که " ودی " موجب بطلان وضو می گردد و لباس را هم نجس می کند :
" المذي و الودي «و الوذي» لا ينقضان الوضوء، و لا يغسل منهما الثوب و خالف جميع الفقهاء في ذلك، و أوجبوا منهما الوضوء، و غسل الثوب "
📚الخلاف ج ١ ص ١١٨
👌در پاورقی کتاب " الخلاف " , مطلب مذکور از کتابهای اهلسنت آدرس داده شده است :
📚المدونة الكبرى 1: 12، و الام 1: 39، و المبسوط 1: 67، و شرح معاني الآثار 1: 45- 48، و موطإ مالك 1: 41، و المحلى 1: 232، و مجمع الزوائد 1: 284، و عمدة القاري 3: 217، و فتح الباري 1: 380، و سنن الترمذي 1: 197 و نيل الأوطار 1: 274.
👌اهلبیت علیهم السلام به ما فرموده اند که اگر دو روایت متضاد با هم از ما نقل شد , روایتی را که بر خلاف اهلسنت است را بگیرید و به آن عمل کنید , زیرا روایت موافق با آنان از روی تقیه و فشار صادر شده است و حجت نیست :
❕راوی از امام صادق علیه السلام سوال کرد که ؛
« دو خبر از شما می بینیم که یکی از آنها موافق اهل سنت و دیگری مخالف عقیده اهل سنت است ، کدام خبر را اخذ کنیم ؟ امام علیه السلام فرمود آن خبری را که👈 با اهل سنت مخالف است ،👉 آن را اخذ کنید چرا که رشد و هدایت در آن است » « وَجَدْنَا أَحَدَ الْخَبَرَيْنِ مُوَافِقاً لِلْعَامَّةِ وَ الْآخَرَ مُخَالِفاً لَهُمْ بِأَيِّ الْخَبَرَيْنِ يُؤْخَذُ قَالَ مَا خَالَفَ الْعَامَّةَ فَفِيهِ الرَّشَاد »
📚 الکافی : ج 1 ص 68
❕بنابراین روایتی که می گوید پس از خروج " ودی " باید وضو گرفت , تقیه ای بوده و موافق با اهلسنت صادر شده است , در ذیل پیرامون چرایی روایات تقیه ای توضیح داده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4061
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
هدایت شده از پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
⚫️فرا رسیدن سالروز وفات حضرت ابوطالب علیه السلام را تسلیت می گوییم .
✔️چند پرسش و پاسخ پیرامون ایشان ؛
1⃣مقام ایشان در روایات شیعه و اینکه ایشان از اوصیاء حضرت عیسی علیهما السلام بوده اند ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1058
2⃣ادله ای که برای ایمان ابوطالب از کتب اهل سنت ارائه دادید قانع کننده نیست ❗️برای دوستان #سنی ام ارائه دادم اما قبول نکردند ❕
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1059
3⃣همانطور که می دانید ابوطالب اسم اصلی خودش نیست بلکه کینه است. در واقع اسم اصلی ابوطالب عبد مناف است.
عبد مناف یعنی بنده ی مناف و مناف یکی از بزرگ ترین بت های مشرکین بوده.
حالا سوال اینجاست اگر ابوطالب ایمان اورده بود چرا نام خودش را عوض نکرد؟ حتی چرا مخفیانه نام خودش را عوض نکرد؟ چنانکه می دانید این اسم درست نیست و جایز نیست! چرا اسمش را حتی مخفیانه عوض نکرد ‼️
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1069
4⃣آيا ابوطالب، پدر امام على و عموى محمد، به اسلام ايمان آورد ؟ در یکی از معتبرترین کتابهای تفسیری شیعه در این خصوص آمده ... امامباقر گفت: اسلام جز به عزت ما نمىافزايد، از اين رو ما از غيرمسلمانان ارث مىبريم و آنان از ما ارث نمىبرند، ميراث ابوطالب در دست ماست(چون او کافر بود و ما مسلمانیم).
ما معتقد به ارث بردن مسلمان از كافر فقط ميان فرزند و پدر هستيم نه ميان زن و شوهر ❗️
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2026
5⃣اسلامگرایان که به اعتراف خودشان نُه دهم دینشان تقیه است در توجیه این مسئله میگویند ابوطالب تظاهر به کفر میکرد تا بتواند از محمد حمایت و محافظت کند!
سوال اینجاست: چگونه حمزه عموی پیامبر، علیرغم اینکه اظهار اسلام میکرد باز هم میتوانست از محمد حمایت کند؟!
از طرفی میدانیم خود ابولهب (عموی دیگر محمد) نیز علیرغم اینکه از سران کفر در مکه بود، باز هم حامی محمد بوده و حتی یکبار جان محمد را از مرگ حتمی نجات داده بود .
بنابراین این مالهکشی شیعیان وجهی ندارد ❗️
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3648
#سایت_ما
ipasookh.ir
متلاشی شدن نظم جهان در صورت چند خدایی !!!!
🤔#پرسش :
❓با نگاهی عمیق به مفهوم آیات قرآن میشود حدس زد آیا این کلام فوق بشری است یا خیر! در آیه ی ۹۱ سوره مومنون الله خودش را یگانه میداند، و علت آن را چنین عنوان میکند !!!!
مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ ﴿۹۱﴾
خدا فرزندى اختيار نكرده و با او معبودى [ديگر] نيست و اگر جز اين بودقطعا هر خدايى آنچه را آفريده [بود] باخود مى برد و حتما بعضى از آنان بر بعضى ديگر تفوق مى جستند منزه است خدا از آنچه وصف مى كنند (۹۱)
واقعا انسان از دلایل و قرائن قرآن شگفت زده میشود! دقت کنید اگر ما دوتا خدا داشتیم هرکس مال خودش و مخلوق های خودش رو برمیداشت و میبرد ،!!! خب حال کجا میبرُد؟ لابد به نیستی؟ یا شاید بین خدایان جنگ رخ میداد در عرش کبریایی!!!!! قرآن تا این حد من باب مفهوم کلامی لرزان و ضعیف است !!!!
💠#پاسخ💠
👌این که آیه شریفه می فرماید : اگر دو خدا در عالم هستی بودند , هر خدا مخلوقات خود را با خود می برد , یعنی هر خدا اداره و تدبیر مخلوقات خود را به سلطه خود می گرفت و عهده دار شوونش می گردید , یعنی مقصود از " بردن " در جمله " لذهب " , " بردن اداره و تدبیر شوونات مخلوقات " است , لذا می بینیم که مفسرین در شرح آیه مذکور می نویسند :
" آیه به بيان دليل بر نفى شرك پرداخته چنين مىگويد: " اگر خداوند شريكى مىداشت و آلهه متعدد در جهان هستى حكومت مىكرد هر يك از اين خدايان مخلوقات خاص خود را در پنجه تدبير و اداره خويش قرار مىداد" (و طبعا هر بخشى از عالم با نظام خاصى اداره مىشد و اين با وحدت نظامى كه بر آن حاكم مىبينيم سازگار نيست) (إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ).
❕" بعلاوه هر يك از اين خدايان براى گسترش قلمرو حكومت خود سعى داشتند بر ديگرى تفوق جويند" و اين خود سبب ديگرى براى از هم گسيختگى نظام جهان مىشد (وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ).
👌و در پايان آيه به عنوان يك نتيجهگيرى كلى مىفرمايد:" منزه است خدا از توصيفى كه آنها مىكنند" (سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ).
❕عصاره اين سخن اين است كه ما به خوبى مشاهده مىكنيم كه نظام واحدى بر پهنه هستى حكومت مىكند، قوانين حاكم بر اين جهان در زمين و آسمان همه يكسان است، نواميسى كه بر يك ذره فوق العاده كوچك اتم حكمفرما است بر منظومه شمسى و منظومههاى عظيم ديگر نيز حاكم است، و به گفته دانشمندان اگر يك اتم را بزرگ كنيم شكل منظومه شمسى را به خود مىگيرد، و اگر به عكس منظومه شمسى را كوچك كنيم به صورت يك اتم در مىآيد.
👌مطالعاتى كه صاحبنظران در علوم مختلف با وسائل جديد درباره جهانهاى دور دست كردهاند نيز همه حاكى از وحدت نظام كلى جهان است، اين از يك سو.
❗️از سوى ديگر لازمه" تعدد" هميشه نوعى" تباين" است، چرا كه اگر دو چيز از هر نظر واحد باشند يك چيز مىشوند و دوگانگى معنى نخواهد داشت.
👌بنا بر اين اگر براى اين جهان خدايان متعدد فرض كنيم، اين چندگانگى بر مخلوقات جهان و نظام حاكم بر آنها اثر مىگذارد، و نتيجه آن عدم وحدت نظام آفرينش خواهد بود.
❕و از اين گذشته هر موجودى خواهان تكامل خويش است، مگر آن وجودى كه از هر نظر كامل بوده باشد كه تكامل در او مفهوم ندارد، و در مورد بحث ما كه براى خدايان قلمروهاى جداگانه فرض كرديم و طبعا هيچكدام داراى كمال مطلق نيستند طبيعى است كه هر كدام در صدد تكامل خويش است، و مىخواهد عالم هستى را در بست در قلمرو خود قرار دهد، و لازمه آن برترىطلبى هر يك بر ديگرى است، و نتيجه آن از هم پاشيدن نظام هستى است. "
📚تفسیر نمونه ج ١٤ ص ٣٠١
❕لذا در تفسیر قمی پیرامون آیه مذکور می خوانیم :
" سپس خدا ادّعاى دوگانهپرستان را كه به دو خدا معتقدند، رد كرد و فرمود: «خدا، فرزندى نگرفته و هيچ خدايى با او نبوده است؛ چرا كه اگر بود، هر خدايى آفريدههاى خود را مىبُرد و آن گاه، يكى بر ديگرى برترى مىجست». يعنى اگر آن چنان كه ادّعا مىكنيد، دو خدا بودند، با هم درگير مىشدند. اين، مىآفريد و آن، نمىآفريد، اين، اراده مىكرد و آن، اراده نمىكرد و هر يك به دنبال چيره شدن بر ديگرى بود و چون يكى اراده آفريدن انسان مىكرد، ديگرى اراده آفرينش حيوان مىكرد و اين نمىشود كه موجودى در يك حال، هم انسان و هم حيوان باشد، و چون اين باطل است، ثابت مىشود كه تدبير و كار، از آنِ يكى است و تدبير و استوارى و تكيه هر يك به ديگرى، وحدت صانع را نيز اثبات مىكند "
📚تفسير القمّي: ج 2 ص 93، بحار الأنوار: ج 3 ص 219 ح 6.
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
استدلال به عدم طلاق فاطمه بنت اسد از ابوطالب علیهما السلام !!!!
🤔#پرسش :
❓یکی از دلایل ایمان حضرت عدم طلاق همسرش ( فاطمه بنت اسد) است
که در روایات هم اشاره شده است
اما رحلت حضرت ابو طالب ٣ سال قبل هجرت بود
ونزول این حکم كه باید مومن از مشرک جدا شود آیه 10 سورهی ممتحنه در صلح حدیبیه که ششم هجری بوده نازل شده پس این نیتواند دلیل باشد چون این آ یه در زمان حضرت ابوطالب نازل نشده ❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌روایتی که در موضوع ایمان حضرت ابوطالب علیه السلام مورد اشکال قرار گرفته است , نقلی از امام سجاد علیه السلام است که از ایشان در مورد ایمان ابوطالب ع سوال کردند که امام ع پاسخ دادند که ابوطالب ع مومن بوده اند , خطاب به امام ع گفتند که گروهی گمان می کنند که ابوطالب ع کافر بوده است , امام سجاد علیه السلام در این هنگام فرمود :
" راستى در شگفتم كه چرا برخى مىپندارند كه ابو طالب كافر بوده است! آيا نمىدانند كه با اين عقيده بر پيامبر و ابو طالب طعنه مىزنند؟ مگر نه اين است كه در چندين آيه از آيات قرآن از اين موضوع منع شده است كه زن بعد از اسلام آوردن در قيد زوجيت كافر خود نماند و اين مسلم است كه فاطمه بنت اسد از پيشگامان در اسلام است و تا پايان عمر ابو طالب همسرش بود "
" عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ أَبِي طَالِبٍ أَ كَانَ مُؤْمِناً فَقَالَ نَعَمْ فَقِيلَ لَهُ إِنَّ هَاهُنَا قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّهُ كَافِرٌ فَقَالَ وَا عَجَبَاهْ أَ يَطْعَنُونَ عَلَى أَبِي طَالِبٍ أَوْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ نَهَاهُ اللَّهُ أَنْ يُقِرَّ مُؤْمِنَةً مَعَ كَافِرٍ فِي غَيْرِ آيَةٍ مِنَ الْقُرْآنِ وَ لَا يَشُكُّ أَحَدٌ أَنَّ بِنْتَ أَسَدٍ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ السَّابِقَاتِ وَ أَنَّهَا لَمْ تَزَلْ تَحْتَ أَبِي طَالِبٍ حَتَّى مَاتَ أَبُو طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ "
📚کتاب ایمان ابی طالب ( الحجه علی الذاهب الی کفر ابی طالب ) ص ١٢٤ _ بحار الانوار ج ٣٥ ص ١١٥
❕در تفسیر نمونه نیز به این روایت در اثبات ایمان ابوطالب ع استدلال شده است و می نویسد :
" در احاديثى كه از طرق اهل بيت رسيده است نيز مدارك فراوانى بر ايمان و اخلاص ابو طالب ديده مىشود كه نقل آنها در اينجا بطول مىانجامد 👈اين احاديث آميخته با استدلالات منطقى و عقلى است مانند روايتى كه از امام چهارم ع نقل گرديده است "👉
📚تفسیر نمونه ج ٥ ص ١٩٧
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
❕در این روایت , امام سجاد علیه السلام استدلال می کند که موضوع ممنوعیت زوجیت با کافر در چند جای قرآن آمده است , یعنی این موضوع اختصاص به آیه سوره ممتحنه ندارد , تا کسی بخواهد اشکالی مذکور در پرسش را مطرح کند .
👌از مواردی که در قرآن موضوع ممنوعیت زوجیت با کافر آمده است , می توان به موارد ذیل اشاره کرد .
❕خداوند می فرماید :
" و با زنان مشرك و بتپرست، تا ايمان نياوردهاند، ازدواج نكنيد! (اگر چه جز به ازدواج با كنيزان، دسترسى نداشته باشيد، زيرا) كنيز با ايمان، از زن آزاد بتپرست، بهتر است، هر چند (زيبايى، يا ثروت، يا موقعيت او) شما را به شگفتى آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بتپرست، تا ايمان نياوردهاند، در نياوريد! (اگر چه ناچار شويد آنها را به همسرى غلامان با ايمان در آوريد، زيرا) يك غلام با ايمان، از يك مرد آزاد بتپرست، بهتر است، هر چند (مال و موقعيت و زيبايى او،) شما را به شگفتى آورد. آنها دعوت به سوى آتش مىكنند، و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مىنمايد، و آيات خويش را براى مردم روشن مىسازد، شايد متذكر شوند " " وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُون " ( بقره ٢٢١ )
❕و می فرماید :
" و آنها كه توانايى ازدواج با زنان (آزاد) پاكدامن با ايمان ندارند مىتوانند با زنان پاكدامن از بردگانى 👈 با ايمان كه در اختيار داريد ازدواج كنند 👉 "
" وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ " ( نساء ٢٥ )
❕و می فرماید :
" مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نمىكند، و زن زناكار را جز مرد زناكار يا مشرك به ازدواج خود در نمىآورد، و اين كار بر مؤمنان تحريم شده است. "
" الزَّانِي لا يَنْكِحُ إِلاَّ زانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَ الزَّانِيَةُ لا يَنْكِحُها إِلاَّ زانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَ حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ " ( نور ٢ )
❕و می فرماید :
" زنان خبيث و ناپاك از آن مردان خبيث و ناپاكند! و مردان ناپاك نيز تعلق به زنان ناپاك دارند، اين ان از نسبتهاى ناروايى كه به آنها داده مىشود مبرا هستند، و براى آنها آمرزش (الهى) و روزى پر ارزش است. "
" الْخَبِيثاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ أُولئِكَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيم " ( نور ٢٦ )
👌البته توجه به این نکته لازم است که دلائل ایمان حضرت ابوطالب علیه السلام اختصاص به این دلیل و روایت مذکور ندارد , تا اگر کسی استدلال دلیل مذکور را به هر علتی موجه نداند و یا روایت را ضعیف بشمارد , ایمان ابوطالب ع زیر سوال برود , دلائل فراوانی در مورد ایمان ابوطالب علیه السلام در منابع شیعه و سنی در دسترس است که ما در ویژه نامه ای که در این رابطه منتشر کردیم , مفصلا این دلائل را بررسی کرده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4852
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
مشروعیت رای مردم و خلافت شیخین در نهج البلاغه !!!!
🤔#پرسش :
❓آیا شيـعـہ حق دارد در خـلافـت شیخین طعنۍ بزنـند⁉️ میگویم: پاسخ خیر است!
💢علۍ -رضی الله عنه- فرموده است:
« وَلَعَمْرِي، لَئِنْ كَانَتِ الاِْمَامَةُ لاَ تَنْعَقِدُ حَتَّى يَحْضُرَهَا عَامَّةُ النَّاسِ، فمَا إِلَى ذلك سَبِيلٌ، وَلكِنْ أَهْلُهَا يَحْكُمُونَ عَلَى مَنْ غَابَ عَنْهَا، ثُمَّ لَيْسَ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَرْجِعَ، وَلاَ لِلغَائِبِ أَنْ يَخْتَارَ !»
نهج البلاغة، خطبه 172
⭕️پس طبق ڪلام علۍ -رضی الله عنه- شیعیان امروزۍ اصلاً حق ندارند در خصوص خلافت شیخین نظر دهند، زیرا غائب بودهاند و طبق ڪلام سیدنا علۍ -رضۍ الله عنه- ابداً غائب حق ندارد در ڪار حاضرین آن زمان دخالت ڪند!
اهلها یحڪمون علۍ من غاب عنها!
اۍ شیعیان اثنۍ عشرۍ! شما در این قضیه حاڪم نیستید، حاڪم صحابه بودهاند!
شما طبق ڪلام أمیر المؤمنین علۍ -رضۍ الله عنه- محڪوم هستید و حق ندارید در ڪار حاضرین دخالت ڪنید، حال آن ڪه خود غائب بودهاید! ❗️❗️
💠#پاسخ💠
❕استناد وهابی به فرازی از خطبه ١٧٣ نهج البلاغه است که امیر مومنان علیه السلام در یک استدلال جدلی فرمود :
" اى مردم، سزاوارترين كس براى خلافت، تواناترين افراد بر اين امر و داناترينشان به فرمان خداست. (هنگامى كه چنين فردى برگزيده شد) هر گاه آشوبگرى به آشوب و فتنه انگيزى برخيزد از او خواسته مىشود كه به سوى حق باز گردد و اگر امتناع ورزد با او نبرد مىشود (تا حق را بپذيرد). به جانم سوگند! اگر قرار باشد امامت و خلافت جز با حضور همه مردم منعقد نشود، هرگز راهى به سوى آن نتوان يافت؛ بلكه آنها كه صلاحيت رأى و نظر دارند در اين باره حكم مىكنند و حكم آنها نسبت به ساير مردم نافذ است؛ سپس نه حاضران، حق رجوع دارند و نه غايبان حق انتخاب ديگر " " أيّها النّاس، إنّ أحقّ النّاس بهذا الأمر أقواهم عليه، و أعلمهم بامر اللّه فيه. فإن شغب شاغب استعتب، فإن أبى قوتل. و لعمري، لئن كانت الإمامة لا تنعقد حتّى يحضرها عامّة النّاس، فما إلى ذلك سبيل، و لكن أهلها يحكمون على من غاب عنها، ثمّ ليس للشّاهد أن يرجع، و لا للغائب أن يختار "
📚نهج البلاغه خطبه ١٧٣
❕در شرح این خطبه می خوانیم :
👌"در حقيقت، امام عليه السّلام به دو ركن اساسى كه يكى جنبه علمى دارد و ديگر جنبه عملى اشاره كرده است؛ از نظر علمى بايد از همه آگاهتر باشد و از نظر عملى در امر مديريت از همه قوىتر. بسيارند كسانى كه عالمند، ولى مدير نيستند و يا مديرند و عالم نيستند و تا اين دو دست به دست هم ندهد، اداره صحيح جامعه امكان پذير نيست.
❕روشن است كه امام عليه السّلام با بيان اين مطلب مىخواهد شايستگى خود را نسبت به همه براى تصدّى امر خلافت اثبات كند؛ زيرا همگان مىدانستند او از همه به اصول و فروع اسلام آگاهتر و از همه در امر مديريت و مبارزه با دشمن قوىتر و پايدارتر است.
❓سؤال: چرا امام عليه السّلام به موضوع نص (نص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بر خلافت او) استناد نمىجويد؟ آيا اين دليل بر آن نيست كه خلافت بر اساس نص صورت نگرفته و مربوط به انتخاب شايستهترين افراد از سوى مردم است؟
❕پاسخ اين سؤال روشن است. اگر امام عليه السّلام بر نص تكيه مىكرد، بسيارى از آنها در مقام انكار بر مىآمدند؛ لذا بهتر اين بود كه بر مسلّمات خود آنها تكيه كند و با منطق خودشان آنها را ملزم سازد (اين همان چيزى است كه در اصطلاح منطق به آن «جدل» گفته مىشود) و قرآن نيز «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» ( نحل ١٢٥ ) گفته است.
❕آن گاه امام عليه السّلام به پاسخ بهانه ديگرى از بهانه جويان مىپردازد و آن اين كه: گروهى از مخالفان، مانند معاويه و عمرو بن عاص و طلحه و زبير يا مانند آنها كه گفتند: امامت و خلافت در صورتى براى كسى مسلّم مىشود كه عموم مردم آن را بپذيرند. بنابر اين بيعت اهل مدينه و اطراف آن با على عليه السّلام به تنهايى كافى نيست.
👌امام عليه السّلام در پاسخ مىفرمايد: «به جانم سوگند! اگر قرار باشد امامت و خلافت جز با حضور همه مردم منعقد نشود، هرگز راهى به سوى آن نتوان يافت؛ (چرا كه حضور عموم مسلمين بر تمام بلاد غير ممكن است) بلكه آنها كه صلاحيت رأى و نظر دارند در اين باره حكم مىكنند و حكم آنها نسبت به ساير مردم نافذ است»
❕امام عليه السّلام براى اثبات حقانيت خود تكيه بر مسلّمات مخالفان كرده؛ چرا كه آنها قبول اهل حلّ و عقد (پذيرش از سوى علماى امّت) را براى ثبوت امامت و خلافت كافى مىدانستند؛ بنابر اين با منطق خودشان (منطق جدال احسن) به آنها پاسخ مىگويد؛ چون اگر تكيه بر نص مىكرد، زبان آنها به انكار گشوده مىشد.
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
👌ديگر اين كه خلافت خلفاى پيشين از طريق پذيرش مردم نبود؛ اهل سقيفه كه ابو بكر را به خلافت برگزيدند افراد معدود و محدودى بودند و خلافت عمر، تنها با نصّ ابو بكر بود و خلافت عثمان، تنها به وسيله سه يا چهار رأى از شوراى شش نفرى عمر صورت پذيرفت.
❕اضافه بر همه اينها براى به دست آوردن نظر امام عليه السّلام در مسأله خلافت، نبايد تنها بر يك يا دو خطبه تكيه كرد؛ بلكه بايد همه كلمات آن حضرت را در اين موضوع در كنار هم بچينيم و تصميمگيرى كنيم و مىدانيم امام عليه السّلام بارها در نهج البلاغه در موارد متعددى در مسأله خلافت تكيه بر نص فرموده است. "
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج6، ص: 504
❕توضیحات تکمیلی :
🔸١ _ چنان که در شرح خطبه گذشت , امام علیه السلام فرازهای مذکور در مورد اعتبار رای بزرگان و اهل حل و عقد را بر اساس قاعده الزام و استدلالی جدلی و تکیه بر مسلمات طرف مقابل ایراد کردند تا از این طریق خلافت خود را در برابر امثال معاویه آن هم با استدلال به معتقدات و مسلمات معاویه ثابت کند و معاویه را مجاب به اطاعت از خود کند .
👌به بیان دیگر : امام علی علیه السلام ، در مقابل كسانى كه ايمان به امامت منصوصش از طرف پيامبر گرامی نداشتند و بهانه جويى مى كردند به مساله بيعت كه نزد آنها مسلم بود استدلال مى كرد، تا ياراى سر باز زدن از اطاعت امام علیه السلام را نداشته باشند، و به معاويه و امثال او گوشزد مى كرد همانگونه كه مشروعيت براى خلافت خلفاى سه گانه قائل است بايد براى خلافت امام قائل باشد و در برابر آن تسليم گردد بلكه خلافت او مشروع تر است، چون بيعت وى گسترده تر و از روى رضايت و رغبت عمومى انجام شد.
❕بنابر اين استدلال به بيعت و اختیار مردم ، هيچ منافاتى با مساله نصب امام از طريق خدا و پيامبر و تاكيدى بودن بيعت ندارد.
❕لذا مثلا در همين نهج البلاغه در يك مورد امام به حديث ثقلين كه از نصوص امامت است اشاره مى فرمايد ( نهج البلاغه خطبه 87)و در جايى ديگر به مساله وصيت و وراثت ( نهج البلاغه خطبه 2) و مواضع متعدد دیگری که امام علیه السلام به امامت الهی خود تصریح می کند که در ذیل مفصلا این موارد را آورده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4745
❕بنابراین امام علیه السلام در خطبه ای که وهابی به آن استناد کرد ، در مقام بيان يك قاعده كلى كلامى نيست؛ بلكه در مقام احتجاج با افراد عنودى است كه معتقد به مشروعيت خلافت خلفاء از طريق بيعت و اختیار داشتند يعنى از باب استدلال به خصم از راه عقايد و افكار و اعمال خود اوست، كه از آن به عنوان «وجادلهم بالتی هي أحسن» تعبير مى شود.
❕در واقع استدلال امام به اصطلاح جدلی است که در علم منطق مفصل پیرامون آن توضیح داده می شود که مسلمات طرف مقابل را می گیرند و با آن بر ضد وی استدلال می کنند .
📚شرح منطق مظفر، علی محمدی خراسانی , جلد: ۲، صفحه: ۳۲۹
👌این همان چیزی است که در علم منطق از آن به فن جدل تعبیر می شود و آن اینکه مسلمات خصم را بگیرند و با آن بر ضد او استدلال کنند هر چند مسلمات خصم از سوی گوینده پذیرفته نشده باشد. مثل اینکه ما با تورات و انجیل کنونی در برابر یهود و نصاری استدلال می کنیم و می گوییم مطابق فلان فصل و فلان آیه شما چنین می گویید و بنابراین طبق عقیده خودتان محکوم هستید .
👌علی علیه السلام هم کسانی چون معاویه را که اعتقاد به بیعت و اختیار داشتند ، طبق عقاید خودشان مجاب و ملزم می کرد تا تن به اطاعتش بدهند .
🔸٢ _ وهابی در صدد است که با استناد به فرازهای مذکور نهج البلاغه , مشروعیت خلافت ابوبکر و عمر را ثابت کند , به این بیان که صحابه ای که در صدر اسلام حاضر بودند با ابوبکر و عمر بیعت کردند , و غائبین که شیعیان امروزی اند , دیگر حق مخالفت ندارند !!!!
👌متاسفانه وهابی کاری جز دروغگویی ندارد , زیرا طبق نصوص خود اهلسنت , بزرگان صحابه مخالف خلافت ابوبکر بودند و با او بیعت نکردند , در ذیل توضیح داده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4135
❕و طبق روایات اهلسنت , امیر مومنان علیه السلام نیز مشروعیتی برای خلافت ابوبکر و عمر قائل نبود , چنان که در ذیل توضیح داده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4443
❕و حضرت زهرا سلام الله علیها نیز تن به خلافت ابوبکر نداد و با حالت خشم و غضب بر ابوبکر از دنیا رفت , در ذیل توضیح داده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3445
▫️ادامه 👇
▫️ادامه 👇
🔸٣ _ از سوی دیگر , خلافت عمر نیز با رضایت و بیعت اصحاب نبوده است , بلکه عمر منصوب ابوبکر بود که وقتی ابوبکر , عمر را به خلافت نصب کرد , بزرگان مهاجرین و انصار به این عملکرد عمر اعتراض کردند و ابوبکر را از عذاب الهی , بابت این انتخاب ترساندند .
❕ابن قتیبه عالم بزرگ اهلسنت نقل می کند :
"مهاجران و انصار پس از اين كه شنيدند عمر را به جانشينى خود برگزيده است، به نزد ابو بكر آمدند و گفتند: عمر را بر ما خليفه قرار دادهاى. تو او را مىشناسى و مىدانى كه چه آفات و بلايى در زمان حضور تو بر سر ما آورده است. تو به زودى خدا را ديدار خواهى كرد، در آن جا چه جواب خواهى داد؟ "
" فدخل عليه المهاجرون و الأنصار حين بلغهم أنه استخلف عمر، فقالوا: نراك استخلفت علينا عمر، و قد عرفته، و علمت بوائقه فينا و أنت بين أظهرنا، فكيف إذا وليت عنا و أنت لاق الله عز و جل فسائلك، فما أنت قائل "
📚الامامه و السیاسه ج ١ ص ٣٧
❕یا باز علمای اهلسنت نقل می کنند :
"طلحة بن عبيد اللّه بر ابو بكر وارد شد و گفت: به من خبر رسيده كه تو اى خليفه پيامبر خدا! عمر را بر مردمْ خليفه كردهاى، با آن كه ديدهاى مردم از او چه مىكشند، [آن هم] در حالى كه تو هنوز هستى. پس او در زمانى كه با مردمْ تنها شود، چگونه خواهد بود؟! تو فردا پروردگارت را ديدار مىكنى و [او] درباره مردمِ تحت سرپرستىات مىپرسد. " " ودَخَلَ طَلحَةُ بنُ عُبَيدِ اللّهِ عَلى أبي بَكرٍ فَقالَ: إنَّهُ بَلَغَني أنَّكَ يا خَليفَةَ رَسولِ اللّهِ استَخلَفتَ عَلَى النّاسِ عُمَرَ، وقَد رَأَيتَ ما يَلقى النّاسُ مِنهُ و أنتَ مَعَهُ، فَكَيفَ بِهِ إذا خَلا بِهِم! و أنتَ غَدا لاقٍ رَبَّكَ؛ فَيَسأَلُكَ عَن رَعِيَّتِكَ. "
📚شرح نهج البلاغة: ج 1 ص 164، الطبقات الكبرى: ج 3 ص 199، تاريخ المدينة: ج 2 ص 667، تاريخ الطبري: ج 3 ص 428 و ص 433
❕یا باز نقل می کنند که اصحاب بر ابوبکر اعتراض کردند که چگونه می توند فرد بد اخلاق و تند خویی چون عمر را جانشین خود کند ? و می گفتند که جواب خداوند را چگونه خواهی داد !!!! " لما حضرت أبا بكر الوفاة بعث إلى عمر يستخلفه فقال الناس : أيستخلف علينا فظاً غليظاً . لو قد ملكنا كان أفظ وأغلظ ! فماذا تقول لربك إذا لقيته وقد استخلفت علينا عمر ؟ "
📚تاريخ المدينة : ج 2 ص 671 _ سنن البيهقي : ج 8 ص 149 ( به نقل از الف سوال و اشکال )
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
نزول قرآن بر هفت حرف !!!!
🤔#پرسش :
❓قضیه سبعة أحرف چی هستش؟ اصلا چه کسی قضیه سبعة أحرف رو و با چه هدفی مطرح کرد؟ ❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌در روایاتی از اهلسنت به نقل از پیامبر گرامی اسلام آمده است که قرآن بر هفت حرف نازل شده است .
❕در صحيحين از ابن شهاب نقل شده گويد:
"عبيد اللّه بن عبد اللّه از عبد اللّه بن عباس روايت كرده كه پيامبر ص گفته است:
«جبرئيل قرآن را به حرف واحد بر من قرائت كرد و من همواره از او مىخواستم تا آن را بيشتر از يك حرف قرائت كند، تا بالأخره به هفت حرف منتهى گرديد»
📚اين حديث را بخارى نيز در ج 6، ص 277 و مسلم در ج 2، ص 202 نقل كرده است. ( به نقل از علوم قرآن معرفت )
👌معمولا این روایات را تطبیق می دهند بر قرائات متعددی که از قرآن است و می گویند که می توان بر هر یک از قرائات هفت گانه موجود عمل کرد چرا که قرآن بر هفت حرف نازل شده است .
❕اهلبیت علیهم السلام این سخن را قبول نداشتند و تصریح می کردند که قرآن بر یک حرف و از نزد خداوند یگانه صادر شده است , نه بر هفت حرف .
👌فضیل بن یسار می گوید :
" به امام صادق ع گفتم که مردم می گویند قرآن بر هفت حرف نازل شده است , امام علیه السلام فرمود :
" دروغ می گویند این دشمنان خداوند , قرآن بر یک حرف واحد و از نزد خدا واحد نازل شده است " " عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ فَقَالَ كَذَبُوا أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ لَكِنَّهُ نَزَلَ عَلَى حَرْفٍ وَاحِدٍ مِنْ عِنْدِ الْوَاحِدِ "
📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 630
👌در نقل دیگری امام باقر علیه السلام فرمود :
" قرآن واحد است ( بر یک حرف نازل شده است ) و از نزد خداوند واحد است , اختلافات از ناحیه روات ( و قاریان است که قرائات گوناگونی برای قرآن وضع کردند )" " عن أبي جعفر (عليه السلام)، قال: «إن القرآن واحد، نزل من عند واحد، و لكن الاختلاف يجيء من قبل الرواة». "
📚الکافی ج ٢ ص ٦٣٠ _ البرهان فی تفسیر القرآن ج ١ ص ٤٧
👌بنابراین اهلبیت علیهم السلام قرائات گوناگون در قرآن را قبول نداشتند و مردم را بر یک قرائت که از پیامبر صادر شده و نزد مردم مشهور بوده است , دعوت می کردند که همان قرائت حفص از عاصم است , در ذیل توضیح داده ایم :
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9751
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/13112
👌با این وجود در روایاتی آمده است که اهلبیت علیهم السلام فرموده اند که قرآن بر هفت حرف نازل شده است :
📚وسائل الشیعه ج ٦ ص ١٦٢ باب ٧٤
❕این روایات از روی تقیه و موافق با اعتقاد اهلسنت صادر شده است و حجیت ندارد , در ذیل پیرامون روایات تقیه ای توضیح داده ایم :
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/13856
▫️ادامه 👇
💠ادامه 👇
👌البته می توان گفت مقصود از روایاتی که می گوید قرآن بر هفت حرف نازل شده است , دو معنای قابل قبول است :
🔸١ _ قرآن بطون گسترده ای دارد , چنان که امام باقر علیه السلام فرمود ؛
« برای قرآن باطنی وجود دارد و برای آن باطن نیز ، بطن دیگری وجود دارد و قرآن ظاهری دارد و برای آن ظاهر هم ظاهر دیگری است » « إِنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ بَطْنٌ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ لِلظَّهْرِ ظَهْر »
📚بحار الانوار ج89 ص94
👌مقصود از روایاتی که می گوید قرآن بر هفت حرف نازل شده است , هفت قرائت مختلف نیست , زیرا در روایات فوق تصریح شد که قرآن بر یک قرائت نازل شده است , بنابراین مقصود از هفت حرف , هفت بطن است , یعنی هر آیه ای از قرآن هفت بطن دارد , چنان که فیض کاشانی می گوید :
"«ممكن است گفته شود آيات قرآن هفتگونه است و هر آيهاى داراى هفت بطن است "
📚تفسير صافى- مقدمه هشتم- ج 1، ص 40
❕طبری عالم سنی مسلک از عبد اللّه بن مسعود نقل می کند که پیامبر فرمود :
«قرآن بر هفت حرف نازل شده و براى هر حرفى از آنها ظاهرى است و باطنى و براى هر حرفى حدى و براى هر حدى، پيشگاهى است»
📚تفسير طبرى، ج 1، ص 9. ( به نقل از علوم قرآن معرفت )
❕در نقل دیگری از علمای اهلسنت هم هفت حرف به بطون قرآن تطبیق داده شده است و بیان شده که علم بطون در نزد امیر مومنان علیه السلام است :
" عبدالله بن مسعود أنه قال: «القرآن نزل على سبعة أحرف، ما منها حرف إلا و له ظهر و بطن، و إن علي بن أبي طالب عنده منه علم الظاهر و الباطن».
📚حيلة الأولياء 1: 65، النور المشتعل: 21/ 1، فرائد السمطين 1: 355/ 281، ترجمة الإمام عليّ (عليه السّلام) من تاريخ ابن عساكر 3: 32/ 1057، ينابيع المودّة 70 و 373.
🔸٢ _ مقصود از هفت حرف , هفت نوع مطلب در قرآن است , چنان که از امیر مومنان علیه السلام نقل است که فرمود :
" «انزل القرآن على سبعة اقسام، كلّ منها شاف كاف و هي: أمر و زجر و ترغيب و ترهيب و جدل و مثل و قصص ...» " " در اين حديث به انواع مطالب قرآنى اشاره شده است كه عبارتند از: امر و نهى و تشويق و تهديد و استدلال و مثال و داستانها. "
📚بحار الانوار ج ٩٠ ص ٤
👌خلاصه سخن :
❕قرآن بر یک قرائت نازل شده است نه هفت قرائت و روایات اهلبیت علیهم السلام شاهد این سخن است , روایاتی که می گوید قرآن بر هفت حرف نازل شده است , تقیه ای بوده و حجیت ندارد , گذشته از آنکه می توان به قرینه سایر روایت گفت که مقصود از هفت حرف , هفت بطن یا هفت نوع مطلب در قرآن است , اما هفت نوع قرائت صحیح نیست .
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir