آه که اگر فقط این دوری اجباری از تو نبود،
اگر فقط تو را در کنار خود داشتم، میتوانستم
بگویم که آرام ترین، شادترین و امیدوارترین
روزهای عمرم را می گذرانم...
* نامههای احمد شاملو به آیدا
رَشتاك!🇵🇸
-
خیال!
آره دوباره بخونش!
خیال همیشه قشنگه. وقتی که بینِ روزمرگیِ
خستگیناپذیر زندگیت گیر کردی و نمیدونی
رهایی کدوم سمتیه؛ چارهای جز این نداری
که به خیال رو بیاری.
آره خیال قشنگه چون، زندگی بدون اون هیچ
رنگ و طعمی نداره. حتی اگه اون مارمالاد
توتفرنگیِ روی کیک رو هم فراموش نکنی،
اگه آدم مطلوبت و با خیال از فرسنگها
فاصله نکشونی و نیاری کنار خودت، هیچ
طعم و مزهی دلچسبی نمیتونه برات داشته
باشه.
اگه انزِجار دلتنگی آزارت میده و قفس
پرندهی ناآرومِ دلت روز به روز کوچکتر
میشه، تا فقط یک لحظه بتونی چشمات و
توی یه آغوشِ خیلی دورِ امن ببندی و برای
چند ثانیه هم که شده آسوده نفس بکشی؛
خیال، پانسمانِ تمام جراحتهای عمیقه.
آره اگه خیال نبود،
دستها از یخزدگی میمردن!
#فاطیماه
از کدام آغوش به تو میشود رسید؟
مرگ؟
زندگی؟
خواب؟
حرفی بزن!
دارم تمام میشوم...
- علیرضا اطلاقی