هدایت شده از مهـــارتهای نویسنــدگی
#دست_نوشته
#تمرین
بهترین تجربه ام..
توی نماز خانه بودیم. آقای رضایی از نیروی انتطامی سخنرانی داشت. همان لحظه خبر رسید که کلاس انشا داریم. راستش من یکی که سوختهی رفاقت بودم نتوانستم تحمل کنم. رفیقم را قال گذاشتم و الفرار. البته عشق و علاقه ام به خانم توانایی هم بی تاثیر نبود.
در را باز کردم و دیدم همه مشغول نوشتن اند. خانم توانایی گفت: یالا بدو بیا یکی انتخاب کن و بنویس. سریع موضوعات را از بغل دستی گرفتم و یکی را انتخاب کردم و شروع به نوشتن کردم. راستش اولین بار بود دست به قلم میشدم. انتخاب کردم:
کافه انبار جمله های عاشقانه است
وقتی تمام شد اولین نفر من دست بلند کردم. و تنها کسی که از اولین جلسهی انشا بیست گرفت منی بودم که اولین بار بود مینوشتم.
و معجزه ی قلم را از آن روز فهمیدم. استارت زدم و تا الان هم با قلم رفیقم.
📝 فاطیما