هدایت شده از روشنگری ۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پزشکیان خطاب به اروپا و آمریکا:
شما اهل مذاکره نیستید.
میبینید پزشکیان از الان به بعد روحانی بهش دیکته می کنه دیگه خودش نیست .
پور محمدی گفت دیگران او را مدیریت می کنند . توان مدیریتی نداره
به کانال روشنگری با کلیپهای مستند و معتبر با ارسالات محدود بپیوندید👇
@Roshangaree1
❣ دلنوشته ریحانه رئیسی دختر بزرگوار شهید رئیسی مظلوم
به نام خدای امام رضاع
دیگر روز چهلم تدفین شد و خیابان امام رضاع مواکب و راهپیمایی و بعد هم مراسم .
یک چله داشتیم که اصلا یادم نیست روزهایش را
و قسمتهای کمی روشن این چهل روز پایین پا بود و هست.
با دنیای آدمها بیگانه به دنبال روضه و قرآن و زیارت و حرم و خانواده شهدا و تجربه های شبیه خودم بودم.
پشت آن میله های نقره ای در چند ثانیه باید تمام دختر پدری ام را ادا می کردم و می رفتم پشت دیوارک چوبی .... کاش میله ها فقط به اندازه عرض یک بدن باریک خوابیده با دیوار فاصله داشت....
امروز شاید از سخت ترین روزها و شبها بود و لذت بخش ترینش رو به روی بابا نشستن و سر بر مزارش گذاشتن بود .
چه آرزوی چهل روزه ای بود که بالاخره خدا لطف کرد.
اما طاقت خیلی اتفاقات را دیگر ندارم .
تربیت سیاسی اسلامی یعنی این که از کودکی در خانه ای بزرگ شوی که مباحث سیاسی مطرح که نه با پوست و گوشتت مخلوط باشد و ناگزیر مباحثی را بدانی که بقیه ندانند و زبان ببندی و نگویی .... عرض و آبروی مومن خط قرمز عدالت اسلامی است .
کسی که تربیت و اخلاق سیاسی را نداند ممکن است قرآن و نهج البلاغه حفظ کند و بی جا استفاده کند و در سپاه معاویه و یزید شمشیر بزند .
کور شود و فرق علی و معاویه را نفهمد....
در حکمت ۵ سیاسی نهج البلاغه ادب را «حلل مجدده » معرفی نموده یعنی
لباس کهنه نشونده
ادب مرد به زدولت و سیاست اوست
مدام قرآن کریم اشاره دارد به کسانی که می دانند اما عمل نمی کنند یاانکار می کنند .
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ
آنها از حیوانات هم پست ترند .
قرآن خواندن و نهج البلاغه خواندن هنری نیست .
مهم عمل کردن است .
بابای خوبم یادم هست که اخیرا که مسکن مستمندان را برای کمیته امداد افتتاح کردین و ذوق و شوق خانواده ها را به مسئول رسانه گفتید که رسانه ای شود ...
امشب انکارش می کنند آدمهایی که سابقه خویش را فراموش کرده اند و ادب را یادشان رفته از نهج البلاغه یاد بگیرند .
همان ادامه کسانی که بعد از انتخابات ۹۶ آمدند و عذرخواهی کردند و حلالیت طلبیدند بابت بی ادبی های ده روز آخر انتخابات ۹۶ شان و آدم موجه فرستادند که بعداً زنش را در حمام کشت .
اینها همچین جماعتی هستند
با بی ادبی و دروغ گویی و حرفهای هنجارشکنانه جلب رای می کنند و وای به حال ملتی که به جای ادب و اخلاق علوی ، نقاشی های خیالی دروغ را انتخاب کنند .
ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم
و نبودی از خودت ،از خدماتت ، از امیرالمومنین تکه تکه شده در این انتخابات دفاع کنی و تو عندربهم یرزقون هستی و ما وارث دردهای تو
شهید شدی ولی دشمنان و بدگویانت هستند و می تازند و به سمت جهنم پیش رو اند .
و ما اینجا کنار امام رئوفمان چه قدر از سیاست کثیفشان دور و دلخوشیم و امام رضاع حواسش به دلتنگی های مردم روستاها و شهرهای آبادشده برای تو هست و پدرانه ما را در آغوش محبتش گرفته و سنت املا و استدراج خداوند هم برای این ادعاهای دروغ و فریبنده انشاءالله به مکر الهی ختم شود و روسیاهی به کوران پست آیه ۱۷۹ اعراف می ماند .
#انتخابات
#جلیلی
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
🇮🇷 پیام های بیشتر در كانال وقت سحر در پيام رسانهاى ایتا و سروش:
👇👇👇
🚩 @vaghtesahar
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
هدایت شده از روشنگری ۱
22.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🙏 شما را به همان خدایی که میپرستید از هر گروه و جریانی که هستید این کلیپ را با دقت تماشا کنید بعد بینی و بین الله به هر کسی که خواستید رأی دهید
به کانال روشنگری با
کلیپهای مستند و معتبر با
ارسالات محدود بپیوندید👇
@Roshangaree1
461b2cef263dfaab2c57b58a57ebe6ea55595195-144p.mp3
49.74M
🔰معیارهای ازدواج چه چیزهایی هست؟
🟣در ازدواج سن شخصیتی مهم هست نه سن شناسنامه ای
از لحاظ شخصیتی برای ازدواج چه سنی بهتره؟
🔻صفت مکمل چیست؟
🔻صفت منطبق چیست؟
❓شخصیت SQ محور و IQ محور به چه کسانی میگن؟
🔷انواع تیپ شخصیتی شخصیت ها:
بصری
سمعی
لمسی
#دکتر_سعید_عزیزی
روانشناسی
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚 #قسمت دوم 🕌 من اهل سنت رو دوست دارم 🕌 مثل برادرانم و شای
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
#قسمت سوم
🚥 بعد از صحبت با حاج آقا ،
🚥 به طرف خانه رفتیم .
🚥 بعد از آن شب ، پدرم خیلی تغییر کرد .
🚥 همیشه در حال تحقیق بود
🚥 و بعضی وقتها با مادرم جلسه می گذاشت
🚥 مادرم ، خیلی پدرم را دوست داشت
🚥 و بیشتر از یک شوهر ،
🚥 برای پدرم ، احترام و ارزش قائل بود .
🚥 همیشه مثل دوتا رفیق صمیمی بودند
🚥 با هم شادی می کنند
🚥 با هم غمگین می شوند
🚥 با هم می خندند
🚥 با هم گریه می کنند .
🚥 هر کدام که زودتر پای سفره می نشست
🚥 غذا نمی خورد تا دیگری هم بیاید
🚥 مامان ، هیچ کاری را ،
🚥 بدون اجازه بابا انجام نمی داد .
🚥 و کاری نمی کرد که پدرم اذیت بشود .
🚥 به همین خاطر ،
🚥 در هر کاری ، با پدرم مشورت می کرد
🚥 و در مشکلات ، به او کمک می نمود .
🚥 حتی در همین مسئله شیعه و سنی .
🚥 آنها با هم ، درباره اعتقادات شیعه و سنی ،
🚥 داشتند تحقیق می کردند .
🚥 یک شب که از خواب پریدم
🚥 چراغ اتاق پدرم را روشن دیدم
🚥 از لای درِ نیمه باز ،
🚥 داشتم به پدر و مادرم نگاه می کردم
🚥 و به حرفهایشان گوش می دادم
🚥 پدر به مادرم گفت :
🔮 علمای ما ، به ما دروغ گفتند
🔮 و ما کورکورانه فقط تقلید می کردیم .
🔮 اهل سنت واقعی ،
🔮 شیعه ها هستند نه ما.
🔮 کسانی که واقعا به سنت پیامبر و اهل بیت ،
🔮 عمل می کنند ، همین شیعیان هستند نه ما .
🔮 کسانی که اهل بیت پیامبر را دوست دارند
🔮 شیعیان هستند نه ما .
🔮 ما فقط اسممان اهل سنته .
🔮 ولی واقعا نیستیم
🔮 چون داریم
🔮 خلاف سنت پیامبر ، عمل می کنیم
🔮 چون تابع سنت خلفا و حنبلی و شافعی
🔮 و مالکی و ابن تیمیه ،
🔮 و یه مشت عالم بی سواد هستیم .
🚥 مادرم گفت : خُب حالا چکار کنیم ؟
🚥 پدر گفت : من می خواهم شیعه بشوم
🚥 مادر گفت : تو مطمئنی حمید جان ؟
🚥 میدانی اگر بفهمند ، چکارت میکنند ؟
🚥 پدر گفت : حالا که حقیقت را فهمیدم
🚥 دیگر برایم مهم نیست .
🚥 سرنوشت خودم را ،
🚥 به دست حضرت زهرا سپردم .
🚥 من که در همه عمرم ،
🚥 کاری برای دختر پیامبر نکردم
🚥 دوست دارم با شیعه شدنم
🚥 ذره ای از اذیت و آزارهای او را ببینم
🚥 و درد او را با تمام وجودم بچشم .
🚥 مادر گفت : پس ما چی ؟
🚥 پدر گفت : شرمنده خانمم ،
🚥 من نمیتوانم شما را مجبور کنم
🚥 که مثل من شیعه شوید
🚥 ولی به خاطر اینکه در امان باشید
🚥 من تا مدتی از این شهر خارج می شوم .
🚥 مادر گفت : نه آقا ! ما رفیق نیمه راه نیستیم
🚥 هر کجا بروی ، ما هم با شما می آئیم ،
🚥 من بهت اعتماد دارم حمید جان
🚥 به همین خاطر منم شیعه می شوم .
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
♦️میانگین IQ براساس کشورها
ایرانیان از نظر IQ بعد از کره جنوبی و چین در رتبه سوم دنیا قرار دارد
💢 پژوهش خبر با مجوز رسمی از وزارت ارشاد
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
❤️🔥✨چنانچه ﺣﺮفتان ﺣﻖ است، ﺗﺤﻤﯿﻞ نکنید، فقط بیان کنید!
✍🏻 یک زن با اعتماد به نفس، حرفش رو تو دلش نگه نمیدارد ولی بحث هم نمیکنه، فقط حرفش رو آروم و متین و قاطع بیان میکنه
پ ن: عذرخواهی بابت کمکاری در یکی دو هفته گذشته
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
10.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبرانقلاب: چرا سنّ ازدواج در کشور ما بالا رفته؟
مگر جوان هفده ساله، هجده ساله، نوزده ساله، احتیاج ندارد به اطفاء نیاز جنسی و غریزهی جنسی؟ ما باید به این فکر کنیم. ....
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
روانشناسی
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚 #قسمت سوم 🚥 بعد از صحبت با حاج آقا ، 🚥 به طرف خانه رفتیم
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
#قسمت چهارم و پنجم
🚥 پدر و مادرم تا مدتی ،
🚥 بدون اینکه کسی بفهمه شیعه شدند .
🚥 اما جاسوس هندان شهر ،
🚥 وقتی ارتباط پدر با مسجد شیعیان را دیدند
🚥 فهمیدند که خبرایی شده
🚥 فهمیدند که پدرم شیعه شده
🚥 بعد از آن ،
🚥 آزار و اذیت های اطرافیان شروع شد .
🚥 فامیل و همسایه ها ، به جان ما افتادند .
🚥 و درد و رنج ما زیاد شد .
🚥 هر روز از طرف فامیل پدر و مادرم ،
🚥 تهدید می شدیم.
🚥 هر وقت مادرم را ،
🚥 تنها در کوچه و بازار می دیدند ،
🚥 جلوی او را می گرفتند
🚥 مزاحم او می شدند
🚥 به او سیلی می زدند ،
🚥 او را دعوا می کردند ،
🚥 به او حرفهای زشت می زدند .
🚥 گاهی آنقدر دستشان قوی بود
🚥 که جای دست و سیلی ،
🚥 روی صورت چون ماه مادرم نقش می بست .
🚥 روزایی که همراهش بودم
🚥 و این صحنه های وحشیانه را می دیدم
🚥 غیرتی میشدم ، داغ می کردم
🚥 و دعواشون می کردم
🚥 ولی قدم کوتاه بود ، دستم نمی رسید
🚥 تا نگذارم سیلی بزنند
🚥 قدرتی نداشتم تا دستشان را بشکنم
🚥 زورم نمی رسید تا از مادرم دفاع کنم
🚥 فقط گریه می کردم
🚥 و از مردم کمک می خواستم
🚥 اما انگار ، هیچ مردی در شهر نبود
🚥 تا به داد ما برسد .
🚥 یکی از دوستان پدرم ، به ما هشدار داد
🚥 که یک خارجی دارد مردم را تحریک می کند
🚥 تا به جان ما بیفتند و ما را آزار دهند
🚥 ما هیچ وقت نفهمیدیم آن خارجی کی بود
🚥 پدرم را از کارش اخراج کردند
🚥 پولهایش داشت تمام می شد
🚥 آشپزخانه و یخچالمان خالی شده بود
🚥 مردم شیعه توسط دوستمون که سنی بود
🚥 برامون غذا و خوراکی و میوه فرستادند
🚥 پدر و مادرم تصمیم گرفتند
🚥 تا از آن شهر ، خارج شویم .
🚥 دوباره دوست پدرم آمد و گفت :
🌷 عبدالحمید ، جاسوسان وهابی ،
🌷 به دستور همون خارجی که گفتم
🌷 دارن مردم و فامیل شمارو تحریک می کنن
🌷 که نذارن از این شهر بیرون بری
🚥 فامیل ما ، به طرف خانه ما حرکت کردند
🚥 تا مانع فرار ما بشوند .
🚥 از کوچه پشتی بیرون رفتیم ،
🚥 مادرم باردار بود و ماه پنجمش بود
🚥 به خاطر همین نمی توانست سریعتر راه برود
🚥 ناگهان جمعیت زیادی را ، در مقابلمان دیدیم .
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
#قسمت پنجم
🚥 همه به ما حمله کردند
🚥 فامیل و غریبه ، در وسط خیابان ،
🚥 ما را می زدند
🚥 آنقدر به مادرم ،
🚥 و به بچه ای که در شکمش بود ، لگد زدند
🚥 که بچه سقط شد
🚥 و خودش وسط خیابان ، غرق در خون افتاد
🚥 آنقدر گریه کرد و جیغ و فریاد کشید
🚥 تا بیهوش شد .
🚥 خواهر یک ساله ام را ،
🚥 از دست پدرم کشیدند
🚥 و او را به یک طرف خیابان پرت کردند
🚥 وقتی دوست پدرم اعتراض کرد
🚥 یکی از جاسوسان با لباس شخصی گفت :
🔥 این نجسه و باید بمیره
🔥 همه شون نجسن ، همه شون باید بمیرن
🚥 پدر مظلوم من گریه می کرد و فریاد میزد :
🌷 نامردا ، بی غیرتا ،
🌷 با من مشکل دارین بچه مو رها کنید
🚥 اما انگار نمی شنیدند
🚥 می خواستند خواهرم را لگد بزنند
🚥 پدرم خودش را ، روی او انداخت
🚥 آنقدر به کمر پدرم لگد زدند
🚥 که شکستن استخوان هایش را شنیدم .
🚥 جمعیت زیادی از شیعیان ، به کمک ما آمدند
🚥 مردم را متفرق کردند .
🚥 و ما را به عزت و احترام ، به خانه بردند .
🚥 و برای ما ، آب و غذا و میوه آوردند .
🚥 بعد از ماجرای کوچه ،
🚥 خنده و شادی ، از خانه ما پر کشید
🚥 مادرم که همیشه خودش را ،
🚥 برای پدرم زیبا می کرد ، آرایش می کرد
🚥 و با خنده به استقبال پدر می رفت ،
🚥 بعد از آن ماجرا ، دیگر نخندید .
🚥 همیشه صورت کبودش را ،
🚥 از من و پدر می پوشانید ،
🚥 از درد بدنش ، ناله می کرد
🚥 پولهای پدرم ، تمام شده بود .
🚥 مجبور شد وسایل خانه را بفروشد .
🚥 هر روز ، یک وسیله می فروخت
🚥 تا اینکه خانه ما ، کاملا خالی شد .
🚥 و تا مدتها ، چیزی برای خوردن نداشتیم ،
🚥 و تنها با نان خشک و آب یا چای تلخ ،
🚥 سر می کردیم .
🚥 برای ما نگهبان گذاشتند
🚥 تا شیعیان به خانه ما نیایند
🚥 و ما هم از آن خانه ، فرار نکنیم .
🚥 بارها به پدرم گفتند :
🔥 اگر به شیعیان فحش بدهی
🔥 و یک شیعه را بکشی ،
🔥 از این سختی و بدبختی ، راحت میشی
🚥 اما پدرم قبول نکرد
🚥 وقتی دیدند پدر و مادرم ،
🚥 از شیعه شدنشان پشیمان نشدند
🚥 بیشتر وحشی شدند .
🚥 تا اینکه یک شب ، درِ خانه ما زده شد .
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
عدد
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
هدایت شده از روشنگری ۱
4_5789564117702416189.mp3
4.01M
حجت الاسلام محسن عباسی ولدی :چرا عزا گرفتید (انتخابات)
به کانال روشنگری با کلیپهای مستند و معتبر با ارسالات محدود بپیوندید👇
@Roshangaree1
روانشناسی قلب 27.mp3
5.7M
#فایل_صوتی_روانشناسی_قلب 27
🎧آنچه خواهید شنید؛
❣️مهم نیست چقدر عبادت کردی..!
💓مهم اينه که؛
عبادات تو...چقدر تونسته؛
روی قلب تو رو...به سمت خدا بگیره!
و پر از نورش کنه.
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee