روانشناسی قلب 54.mp3
9.58M
#فایل_صوتی_روانشناسی_قلب 54
#استاد_شجاعی
🎧آنچه خواهید شنید؛
❣️ يه قلب سالم و آروم؛
باآتیش های دیگران،نمی سوزه!
وراحت میتونه،از اشتباهات دیگران، نور جذب کنه.
🔻چجوری ميشه، اينقدر قوی شد؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر
قصه ی اموزنده
موش خرده زیرکی در خانه شد
خانه از دیدار او دیوانه شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی دیگران را میبینی ولی همسر و بچهات را نمیبینی!
#همسرداری
🔴 #حجت_الاسلام_عباسی_ولدی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
#قسمت ۲۹
🌹 گفت : حرفت را قبول دارم
🌹 ولی بازم قانع نشدم .
🇮🇷 گفتم : به نظر شما ،
🇮🇷 چقدر آیه و روایت ،
🇮🇷 در شأن امام علی و اهل بیت داریم ؟!!
🌹 گفت : خیلی
🇮🇷 گفتم : چقدر آیه و روایت
🇮🇷 در شأن خلفای راشدین داریم ؟
🌹 گفت : هیچ
🇮🇷 گفتم : پس چرا می خوای
🇮🇷 پیرو کسانی باشی که مشروعیت ندارند ؟
🇮🇷 بهر حال یا امامت هست یا نیست
🇮🇷 اگر نیست ، ما که ضرر نکردیم
🇮🇷 و خدا هم به خاطر این اعتقاد ،
🇮🇷 ما را عذاب نمی کند
🇮🇷 چون با این اعتقاد ، به کسی ضرر نزدیم
🇮🇷 اما اگر امامت هست ، شما ضرر می کنید
🇮🇷 شما بازخواست می شوید .
🇮🇷 شما به خاطر عمل نکردن به آیات و روایات
🇮🇷 عذاب می شوید .
🚥 او نیز گریه کرد و گفت :
🌹 بسه دیگه ، حالا قانع شدم .
🌹 ممنون که روشنم کردی
🚥 یکی دیگه آمد و پرسید :
🌹 شما چرا در اذان ،
🌹 اشهد انّ علیا ولی الله می گوئید ؟
🚥 گفتم :
🇮🇷 اولا بفرمایید که شما قبول دارید
🇮🇷 کم یا زیاد کردن اذان ، اشکال دارد ؟
🇮🇷 یا قبول ندارید ؟!
🌹 گفت : معلومه که قبول دارم
🇮🇷 گفتم : خوب چرا شما ،
🇮🇷 « حی علی خیر العمل » را ،
🇮🇷 از اذان حذف کردید ؟
🇮🇷 چرا شما ،
🇮🇷 جمله « الصلاة خیرُ من النوم » را ،
🇮🇷 به اذان اضافه کردید ؟
🇮🇷 پیرمرد به فکر فرو رفت و جوابی نداد .
🇮🇷 گفتم : و اما جواب شما ،
🇮🇷 هیچ کدام از علما و فقهای شیعه ،
🇮🇷 شهادت بر امام علی را ،
🇮🇷 جزو اذان و اقامه نمی دانند
🇮🇷 بلکه به نیت استحباب ،
🇮🇷 در کنار شهادت بر رسالت پیامبر ،
🇮🇷 آورده می شود .
🇮🇷 پیرمرده خوشحال شد و گفت :
🌹 ممنون که آگاهم کردی
🚥 در همین لحظه ،
🚥 محافظم رحیم آمد و گفت :
🌹 آقای شیعه ، من دنبال آن آقا رفتم ،
🌹 حدس بزنید کجا رفت ؟
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
#قسمت ۳۰
🇮🇷 گفتم : کجا رفت مگه ؟
🌹 گفت : سفارت آلمان ...
🌹 در موردش هم پرس و جو کردم
🌹 یارو آلمانی و یهودی بود .
🌹 همینجوری لباس عربی پوشیده بود
🚥 من دستم را ،
🚥 به محاسن تازه روئیده خودم کشیدم
🚥 و به فکر فرو رفتم .
🚥 بعد از کمی مکث گفتم :
🇮🇷 آقا رحیم جان ! بی زحمت با محمد برو
🇮🇷 و در مورد حادثه برائت از مشرکین ،
🇮🇷 تحقیق کنید .
🇮🇷 شاید آن حادثه هم ،
🇮🇷 به همین یارو آلمانیه ، ربط داشته باشد
🇮🇷 ولی آقا علی ( محافظ دیگه ) را نبرید
🇮🇷 می خواهم کنارم بماند .
🚥 چند روز گذشت .
🚥 ولی خبری از رحیم و محمد نشد
🚥 موسم حج هم تمام شد
🚥 حجاج آماده برگشتن به ایران شدند
🚥 و من همچنان منتظر رحیم و محمد بودم
🚥 به سفارت ایران هم اطلاع دادم
🚥 ولی بی فایده بود .
🚥 چند روز بعد ، دو نفر پیش من آمدند
🚥 و به من خبر دادند که رحیم پیدا شده
🚥 با آنها ، حرکت کردم .
🚥 مرا به یک زباله دانی بردند
🚥 خیلی وحشتناک بود
🚥 وای خدای من !
🚥 جسد بی سر رحیم ، در زباله دانی بود .
🚥 حالت تهوع پیدا کردم
🚥 گریه و زاری کردم
🚥 خودم را می زدم و ملامت می کردم
🚥 نگران محمد شدم
🚥 به سفارت ایران خبر دادم
🚥 با اولین پرواز ،
🚥 جنازه رحیم را ، به ایران بردند
🚥 هر روز برای من ، به سختی می گذشت
🚥 منتظر خبر بدی از محمد بودم
🚥 خدا خدا می کردم
🚥 که اتفاقی برایش نیفتاده باشد
🚥 چند روز بعد ،
🚥 یک آقایی با لباس عربی ، پیش من آمد
🚥 می گفت که از محمد خبر دارد
🚥 دوباره ترس ، وجودم را گرفت .
🚥 تنها دنبالش رفتم
🚥 یادم رفت به علی بگویم که من رفتم
🚥 همه راه به این فکر می کردم
🚥 که حتما اتفاق بدی برایش افتاده
🚥 که نتوانست خودش بیاید
🚥 هر لحظه منتظر بودم
🚥 که باز هم جسد محمد را نشانم بدهد
🚥 به یک کوچه بن بست رسیدیم
🚥 ناگهان چاقویش را درآورد
🚥 من شوکه شدم و گفتم :
🇮🇷 چکار می خواهی بکنی ؟!
🚥 او هم به عربی گفت :
🔥 می خواهم تو را بکشم .
🚥 ناگهان به طرفم حمله ور شد
🚥 من هم از ترس ، عقب عقب می رفتم
🚥 تا اینکه به زمین افتادم ...
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
🌹به بازی کـودکان اهمیت دهیم، زیرا زندگی آنها در بازی، شکل واقعی به خود می گیرد
🌹در بازی کودکان دخالت نکنیم اما راهنما و کمک کننده خوبی باشیم.
🌹بـــرای متوقف کردن بازی کودک از امـــر و نهی استفاده نکنیم.
🌹با توجه به روحیه ی کنجکاو کودک، طوری او را راهنمایی کنیم که به تفکر مثبت و اندیشه خلاق و سازنده دست یابد.
🌹 مراقب باشیم که محیط بازی کودک موجب آسیب جسمی، فکری و یا روانی او نشود.
🌹در انتخاب نوع بازی کودک ، به سن ، جنس و توانایی های فرزندمان توجه کنیم.
🌹نوع و مدت زمان بازی کودک مان را طوری کنترل کنیم که از فشارهای هیجانی و روحی بیش از حد دور باشد( به ویژه بازی های رایانه ای).
#تربیت_فرزند
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇🌹
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موشن_گرافیک #ببینید
🤝شما رفیقش نشی... کسی دیگه رفیقش میشه...
💌 برای پدر و مادرها ارسال کنید.
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
⚫️ هرگز همسرتان را به اعضای خانوادهاش تشبیه نکنید
🔹تو هم مثل بابات، مامانت، خواهرتو ... هستی؛ این حرف نشان از خشم شما نسبت به خانواده همسرتان دارد و آغازگر دعوایی بی نتیجه و پرتنش خواهد بود.
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
هدایت شده از کشکول مه لقا اشعری
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرف شنوی کودکان
اگر با نظرم موافقید در یک گروه ارسال کنید
@M_Ashari
کانال از دیروز راه اندازی شده
🍃ناامیدان این داستان راازدست ندهید
بانوی مومنی در یکی از خاطرات خود میگوید:
با جوانی بسیار متدین ازدواج کردم. با پدر و مادر همسرم زندگی میکردیم. همسرم نسبت به پدر و مادرش بسیار مهربان و خوش اخلاق بود. خداوند پس از یک سال دختری به ما عطا کرد که اسم او را اسماء نهادیم.
مسؤولیت همسرم به غرب عربستان انتقال یافت و یک هفته در اداره کار میکرد و یک هفته استراحت.
در حالی که دخترم پا در چهار سالگی نهاده بود همسرم هنگام بازگشت به خانه در ریاض در یک سانحه رانندگی به کما رفت و پس از مدتی پزشکان مغز و اعصاب ابراز کردند که 95% از مغزش از کار افتاده است.
برخی از نزدیکان پس از 5 سال از گذشت این حادثه سخت به من پیشنهاد کردند که میتوانید از شوهرت جدا شوی، اما این پیشنهاد را نپذیرفتم و مرتب به شوهرم در بیمارستان سر میزدم و جویای احوال او میشدم.
به تربیت و پرورش دخترم بسیار اهتمام میورزیدم، بنابراین او را در دارالتحفظ ثبت نام کردم و در سن 10 سالگی تمام قرآن را حفظ کرد.
دخترم 19 سالش شده بود و 15 سال پس از سانحه ای که برای شوهرم پیش آمده بود، زمانی که به اتفاق به ملاقات پدرش رفتیم، اصرار میورزید که شب نزد پدرش بماند و پس از اصرار زیاد او و مخالفت من، سرانجام به پیشنهاد او تن دادم.
دخترم برای من نقل کرد که در کنار پدرم سورهی بقره را از حفظ خواندم، سپس خواب من را فراگرفت و خود را در خواب بسیار خوشحال و مسرور دیدم. سپس برخاستم و تا توانستم نماز شب خواندم و پس از مدتی به خواب فرو رفتم. کسی در خواب به من میگفت: «چطور میخوابی در حالی که خدا بیدار است؟ برخیز! اکنون وقت قبول شدن دعاست، پس دعاکن، خداوند دعاهایت را میپذیرد.» با عجله رفتم وضو گرفتم، با چشمانی پر از اشک به صورت پدرم مینگریستم و اینچنین با خدا به راز و نیاز پرداختم:
«یا حی یا قیوم، یا جبار، یا عظیم، یا رحمان یا رحیم... این پدر من و بندهای از بندگان توست که چنین گرفتار شده است و ما نیز در مقابل این مصیبت آرام گرفته و به قضا و قدر تو راضی شدهایم. خداوندا! پدرم اکنون در سایهی رحمت و خواست توست. خداوندا! همانگونه که ایوب را شفا دادی، همانگونه که موسی را به آغوش مادرش برگرداندی، همانگونه که یونس را در شکم نهنگ و ابراهیم را در کورهی آتش نجات دادی پدرم را نیز شفا ده. خداوندا! پزشکان ابراز داشتهاند که هیچ امیدی به بازگشت او وجود ندارد، اما امیدواریم که تو او را به میان ما باز گردانی.»
قبل از اینکه سپیدهی صبح بدمد خواب بر چشمانم چیره شد و باز در خواب فرو رفتم، همینکه چشمانم گرم شدند، شنیدم که صدای ضعیفی من را صدا میزد و میگفت: تو کی هستی؟ اینجا چکار میکنی؟ این صدا من را بیدار کرد و به طرف راست و چپ نگاه کردم. آنچه که من را در بهت و حیرت فرو برد این بود که صدای پدرم بود! با عجله و شور و شوق و گریه و زاری او را در آغوش گرفتم.
او من را پس زد و گفت: دختر تو محرم من نیستی، مگر نمیدانی در آغوش گرفتن نامحرم حرام است؟
گفتم: من اسماء، دخترت هستم و با عجله و شکر و شور و شوق پزشک و پرستاران را باخبر کردم. همه آمدند و چون پدرم را با هوش دیدند شگفتزده شدند و همه میگفتند: سبحان الله. این کار خداوند است که مرده را زنده میگرداند.
پدر اسماء پس از 15 سال کما به هوش آمد، در بارهی آن رویداد تنها این را به یاد میآورد که قبل از سانحه خواستم توقف کنم و نماز چاشتگاه را به جا آورم و نمیدانم نماز چاشتگاه را خواندم یا نه.
بدینصورت همسرم پس از 15 سال کما و از دست دادن 95% از مغزش به آغوش خانوادهی ما بازگشت و خداوند پسری به ما عطا کرد و زندگی به روال عادی خود بازگشت.
🍃 پس هرگز از رحم خدا ناامید نشوید، هرکاری نزد خدا آسان است.
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انگیزشانه
تا کجا پای مهم ترین واجب می ایستی؟
خودتو قوی کردی؟ 😎💪🏼
🧡 #معروفانه ای شو👇
@maroofane5
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee