eitaa logo
روانشناسی
6.5هزار دنبال‌کننده
442 عکس
1.7هزار ویدیو
10 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم
مشاهده در ایتا
دانلود
aviny-09 (1).mp3
4.62M
🌗 شب، گنجینه‌ رازهای نامکشوف خلقت و بطنی است که روز را در خود می‌پرورد. اکنون‌ تاریخ، بعد از آن شب طولانی و سپاه کفر، به طلوع فجری دیگر رسیده است و از این پس هر روزی که می‌گذرد، با نزدیک شدن به صبح دولت حق، جهان روشن و روشن‌تر می‌گردد.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی» 🌷 شهید آوینی کانال دفاع مقدس کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
قانون کیدلین (Kidlin’s Law): اگر بتوانید مشکلات خود را به طور کامل و واضح روی کاغذ بنویسید و جزئیات آن را مشخص کنید، در واقع نصف مشکل را حل کرده‌اید، چنین قانونی برای جهت دادن به ذهن شما در مواقعی است که نمی‌ دانید چطور مشکلات پیش آمده را حل و شرایط را مدیریت کنید، با نوشتن و شرح کامل موضوع، ذهن شما به دید درستی از مشکل می‌رسد و می‌توانید مسیر درست را بهتر تشخیص دهید.. راهکار شاید ساده یا تکراری یه نظر بیاد ولی پُر از آگاهی و کدهای نوری هست. کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چطور تحصیل را در راستای خوشبختی آینده فرزندمان قرار دهیم؟
که با حضور خدا بسیار راحت تحمل شد اينم پسر برادرشوهرم كه سوار موتور بود تصادف كرد و فوت كرد ای جوانها سوارموتور نشید هر چقدر مراعات كنیديكي ديگه ممكنه بزنه به شما ،دير برسيد بهتره تا اينكه اصلا نرسيد من هميشه براي موتوريها ولله خيرالحافظً و هو الرحم الراحمين مي خونم گاهی هم ۴ قول مادرها اجازه نديد پسراتون زياد سوار موتور بشن پدرها از اول اجازه خريد موتور به پسرها نديد از بچگي بهشون بگيد كه با خريد موتور صد در صد مخالف هستيد وقتی مهدی با موتور تصادف کرده بود هر موقع که موتوري بدون کلاه ایمنی میدیدم بوق میزدم و وقتی نگاه می کرد میگفتم کلاه سرت بزار میگفت چشم یا می گفت گرمه می گفتم به مادرت رحم کن . بنده خدا ها قبول می کردند و چشم می گفتند . خیلی هم با هیجان و از صمیم قلب میگفتم . و اونها کمی تعجب می کردند . خب وظیفه خودم می دونستم که بهشون بگم . اوایل هفته ای یکبار یک مورد رو تذکر میدادم بعد شد ماهی و بعد شد سالی یکبار. ولی هنوزم براشون نگران میشم.
کارﮔﺮﺩﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ... ﺍﺯ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩﻥ نقشی که داری ﮔﻠﻪ‌ﻣﻨﺪ نباش ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﻘﺶ، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﺎﺭﮔﺮﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺷﺎﯾﺴﺘﮕﯽ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﯿﺪوارم ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻧﻘﺸﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ، ﺧﻮﺵ ﺑﺪرخشید. کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
روانشناسی
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚 #قسمت ۲۷ 🚥 یکی از علمای سنی گفت : 🌟 پسرم ! 🌟 چطور می
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚 ۲۸ 🚥 بعد از اتمام مجلس ، 🚥 جمعیت دور تا دورم حلقه زدند 🚥 و موفقیتم را ، تبریک می گفتند . 🚥 یکی از علمای سنی ، 🚥 پیش من آمد و تشکر کرد و گفت : 🌹 پسر جان ! 🌹 ما می دانیم حق با شماست 🌹 و با حرفهای امروز شما ، 🌹 کاملا یقین پیدا کردیم 🌹 ولی چکار کنیم که نمی توانیم 🌹 راه اجدادمان را ، کنار بگذاریم . 🇮🇷 گفتم : 🇮🇷 حتی اگر بدانید که راهشان باطل بوده ؟ 🚥 او هم سرش را پایین انداخت و رفت 🚥 یکی دیگه آمد و آرام در گوشم گفت : 🌹 کارِت حرف نداشت پسر 🌹 من امروز به لطف تو توانسنتم 🌹 مذهب حق را پیدا کنم . 🚥 من نیز تبسمی کردم و گفتم : 🇮🇷 الحمدلله ، خوشحالم . 🚥 یکی دیگر از علما گفت : 🌹 همه حرفهای تو را قبول کردم 🌹 ولی هنوز یک ذره تردید دارم 🇮🇷 گفتم : قبول داری که احتیاط واجب است ؟ 🌹 گفت : بله 🇮🇷 گفتم قبول داری ، 🇮🇷 دفع ضرر احتمالی ، واجب است ؟ 🌹 گفت : بله 🇮🇷 گفتم : اگر یک بچه یا دیوانه ، 🇮🇷 به شما بگوید که پشت آن دیوار ، 🇮🇷 یکی برای شما کمین کرده 🇮🇷 و می خواهد تو را بکشد ، 🇮🇷 چقدر احتیاط می کنی ؟ 🇮🇷 چقدر سعی میکنی 🇮🇷 که به سمت آن دیوار نروی ؟ 🌹 گفت : درسته حق با شماست 🌹 حتما احتیاط می کنم . 🇮🇷 گفتم : حالا این همه عالم شیعی ، 🇮🇷 از امام علی و فرزندانش تا امروز ، 🇮🇷 در این هزار و چهارصد سال ، 🇮🇷 بارها در مورد امامت ، به ما گفتند 🇮🇷 بارها از ولایت امام علی سخن گفتند 🇮🇷 از فضایل شیعه گفتند 🇮🇷 از امام زمان و منجی عالم گفتند 🇮🇷 پس چرا احتیاط نمی کنید ؟ 🇮🇷 چرا تحقیق نمی کنید ؟ 🇮🇷 چرا تعصب کورکورانه را ، کنار نمی گذارید ؟ 🇮🇷 الآن اکثر علمای جهان ، 🇮🇷 از سنی و مسیحی و یهودی و... 🇮🇷 به حقانیت شیعه اعتراف کردند 🇮🇷 به معصومیت امامان شیعه ، اذعان دارند 💥 ادامه دارد ... ✍ نویسنده : حامد طرفی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به عنوان یه مادر این سه جمله رو هیچ وقت به فرزندتان نگو...👌 کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
14030709 این همانی‌ها.mp3
12.42M
📣 هشداااااااااااااااااااااااااااااااار‼️ 💢خطربزرگی‌درحال‌رخ‌دادن‌است 01:04 خطرویژه‌درمتن‌جبهه‌انقلاب 02:21 04:33 برسی این خطر از دو جنبه: 06:38 ۱.خطای‌محاسباتی‌بچه‌های انقلابی 07:22 ۲.نوع‌نگاه‌اشتباه‌جــامعه‌به رهبـری 10:26 میزان ایـــــــــن خـــــــطـــــــــــــر 11:19 نموداین‌خطردرقضیه‌واکسن کرونا 13:20 کم‌نظیربودن‌خطراین‌همانی 15:36 صحبتـــــای‌ مـــــهــــــم‌ آقـــــــــــا 23:36 ربط‌این‌خطردرجبهه‌مقاومت 25:21 وظیفه ما در برابر ایــن خطر
روانشناسی قلب 54.mp3
9.58M
54 🎧آنچه خواهید شنید؛ ❣️ يه قلب سالم و آروم؛ باآتیش های دیگران،نمی سوزه! وراحت میتونه،از اشتباهات دیگران، نور جذب کنه. 🔻چجوری ميشه، اينقدر قوی شد؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر قصه ی اموزنده موش خرده زیرکی در خانه شد خانه از دیدار او دیوانه شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی دیگران را می‌بینی ولی همسر و بچه‌ات را نمی‌بینی! 🔴 کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
اگر ديدى ... كسى داره سعى‌ ميكنه عصبانى يا ناراحتت كنه ؛ هيچ عكس‌العملى نشون ‌نــده بزار در این حسرت بمونه !!!!
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚 ۲۹ 🌹 گفت : حرفت را قبول دارم 🌹 ولی بازم قانع نشدم . 🇮🇷 گفتم : به نظر شما ، 🇮🇷 چقدر آیه و روایت ، 🇮🇷 در شأن امام علی و اهل بیت داریم ؟!! 🌹 گفت : خیلی 🇮🇷 گفتم : چقدر آیه و روایت 🇮🇷 در شأن خلفای راشدین داریم ؟ 🌹 گفت : هیچ 🇮🇷 گفتم : پس چرا می خوای 🇮🇷 پیرو کسانی باشی که مشروعیت ندارند ؟ 🇮🇷 بهر حال یا امامت هست یا نیست 🇮🇷 اگر نیست ، ما که ضرر نکردیم 🇮🇷 و خدا هم به خاطر این اعتقاد ، 🇮🇷 ما را عذاب نمی کند 🇮🇷 چون با این اعتقاد ، به کسی ضرر نزدیم 🇮🇷 اما اگر امامت هست ، شما ضرر می کنید 🇮🇷 شما بازخواست می شوید . 🇮🇷 شما به خاطر عمل نکردن به آیات و روایات 🇮🇷 عذاب می شوید . 🚥 او نیز گریه کرد و گفت : 🌹 بسه دیگه ، حالا قانع شدم . 🌹 ممنون که روشنم کردی 🚥 یکی دیگه آمد و پرسید : 🌹 شما چرا در اذان ، 🌹 اشهد انّ علیا ولی الله می گوئید ؟ 🚥 گفتم : 🇮🇷 اولا بفرمایید که شما قبول دارید 🇮🇷 کم یا زیاد کردن اذان ، اشکال دارد ؟ 🇮🇷 یا قبول ندارید ؟! 🌹 گفت : معلومه که قبول دارم 🇮🇷 گفتم : خوب چرا شما ، 🇮🇷 « حی علی خیر العمل » را ، 🇮🇷 از اذان حذف کردید ؟ 🇮🇷 چرا شما ، 🇮🇷 جمله « الصلاة خیرُ من النوم » را ، 🇮🇷 به اذان اضافه کردید ؟ 🇮🇷 پیرمرد به فکر فرو رفت و جوابی نداد . 🇮🇷 گفتم : و اما جواب شما ، 🇮🇷 هیچ کدام از علما و فقهای شیعه ، 🇮🇷 شهادت بر امام علی را ، 🇮🇷 جزو اذان و اقامه نمی دانند 🇮🇷 بلکه به نیت استحباب ، 🇮🇷 در کنار شهادت بر رسالت پیامبر ، 🇮🇷 آورده می شود . 🇮🇷 پیرمرده خوشحال شد و گفت : 🌹 ممنون که آگاهم کردی 🚥 در همین لحظه ، 🚥 محافظم رحیم آمد و گفت : 🌹 آقای شیعه ، من دنبال آن آقا رفتم ، 🌹 حدس بزنید کجا رفت ؟ 💥 ادامه دارد ... ✍ نویسنده : حامد طرفی
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚 ۳۰ 🇮🇷 گفتم : کجا رفت مگه ؟ 🌹 گفت : سفارت آلمان ... 🌹 در موردش هم پرس و جو کردم 🌹 یارو آلمانی و یهودی بود . 🌹 همینجوری لباس عربی پوشیده بود 🚥 من دستم را ، 🚥 به محاسن تازه روئیده خودم کشیدم 🚥 و به فکر فرو رفتم . 🚥 بعد از کمی مکث گفتم : 🇮🇷 آقا رحیم جان ! بی زحمت با محمد برو 🇮🇷 و در مورد حادثه برائت از مشرکین ، 🇮🇷 تحقیق کنید . 🇮🇷 شاید آن حادثه هم ، 🇮🇷 به همین یارو آلمانیه ، ربط داشته باشد 🇮🇷 ولی آقا علی ( محافظ دیگه ) را نبرید 🇮🇷 می خواهم کنارم بماند . 🚥 چند روز گذشت . 🚥 ولی خبری از رحیم و محمد نشد 🚥 موسم حج هم تمام شد 🚥 حجاج آماده برگشتن به ایران شدند 🚥 و من همچنان منتظر رحیم و محمد بودم 🚥 به سفارت ایران هم اطلاع دادم 🚥 ولی بی فایده بود . 🚥 چند روز بعد ، دو نفر پیش من آمدند 🚥 و به من خبر دادند که رحیم پیدا شده 🚥 با آنها ، حرکت کردم . 🚥 مرا به یک زباله دانی بردند 🚥 خیلی وحشتناک بود 🚥 وای خدای من ! 🚥 جسد بی سر رحیم ، در زباله دانی بود . 🚥 حالت تهوع پیدا کردم 🚥 گریه و زاری کردم 🚥 خودم را می زدم و ملامت می کردم 🚥 نگران محمد شدم 🚥 به سفارت ایران خبر دادم 🚥 با اولین پرواز ، 🚥 جنازه رحیم را ، به ایران بردند 🚥 هر روز برای من ، به سختی می گذشت 🚥 منتظر خبر بدی از محمد بودم 🚥 خدا خدا می کردم 🚥 که اتفاقی برایش نیفتاده باشد 🚥 چند روز بعد ، 🚥 یک آقایی با لباس عربی ، پیش من آمد 🚥 می گفت که از محمد خبر دارد 🚥 دوباره ترس ، وجودم را گرفت . 🚥 تنها دنبالش رفتم 🚥 یادم رفت به علی بگویم که من رفتم 🚥 همه راه به این فکر می کردم 🚥 که حتما اتفاق بدی برایش افتاده 🚥 که نتوانست خودش بیاید 🚥 هر لحظه منتظر بودم 🚥 که باز هم جسد محمد را نشانم بدهد 🚥 به یک کوچه بن بست رسیدیم 🚥 ناگهان چاقویش را درآورد 🚥 من شوکه شدم و گفتم : 🇮🇷 چکار می خواهی بکنی ؟! 🚥 او هم به عربی گفت : 🔥 می خواهم تو را بکشم . 🚥 ناگهان به طرفم حمله ور شد 🚥 من هم از ترس ، عقب عقب می رفتم 🚥 تا اینکه به زمین افتادم ... 💥 ادامه دارد ... ✍ نویسنده : حامد طرفی کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
🌹به بازی کـودکان اهمیت دهیم، زیرا زندگی آنها در بازی، شکل واقعی به خود می گیرد 🌹در بازی کودکان دخالت نکنیم اما راهنما و کمک کننده خوبی باشیم. 🌹بـــرای متوقف کردن بازی کودک از امـــر و نهی استفاده نکنیم. 🌹با توجه به روحیه ی کنجکاو کودک، طوری او را راهنمایی کنیم که به تفکر مثبت و اندیشه خلاق و سازنده دست یابد. 🌹 مراقب باشیم که محیط بازی کودک موجب آسیب جسمی، فکری و یا روانی او نشود. 🌹در انتخاب نوع بازی کودک ، به سن ، جنس و توانایی های فرزندمان توجه کنیم. 🌹نوع و مدت زمان بازی کودک مان را طوری کنترل کنیم که از فشارهای هیجانی و روحی بیش از حد دور باشد( به ویژه بازی های رایانه ای). کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇🌹 @Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موشن_گرافیک 🤝شما رفیقش نشی... کسی دیگه رفیقش میشه... 💌 برای پدر و مادرها ارسال کنید. کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
⚫️ هرگز همسرتان را به اعضای خانواده‌اش تشبیه نکنید 🔹تو هم مثل بابات، مامانت، خواهرتو ...‌ هستی؛ این حرف نشان از خشم شما نسبت به خانواده همسرتان دارد و آغازگر دعوایی بی نتیجه و پرتنش خواهد بود. کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
هدایت شده از مه لقا اشعری
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرف شنوی کودکان اگر با نظرم موافقید در یک گروه ارسال کنید @M_Ashari کانال از دیروز راه اندازی شده
🍃ناامیدان این داستان راازدست ندهید بانوی مومنی در یکی از خاطرات خود میگوید: با جوانی بسیار متدین ازدواج کردم. با پدر و مادر همسرم زندگی می‎کردیم. همسرم نسبت به پدر و مادرش بسیار مهربان و خوش اخلاق بود. خداوند پس از یک سال دختری به ما عطا کرد که اسم او را اسماء نهادیم. مسؤولیت همسرم به غرب عربستان انتقال یافت و یک هفته در اداره کار می‎کرد و یک هفته استراحت. در حالی که دخترم پا در چهار سالگی نهاده بود همسرم هنگام بازگشت به خانه در ریاض در یک سانحه رانندگی به کما رفت و پس از مدتی پزشکان مغز و اعصاب ابراز کردند که 95% از مغزش از کار افتاده است. برخی از نزدیکان پس از 5 سال از گذشت این حادثه سخت به من پیشنهاد کردند که می‎توانید از شوهرت جدا شوی، اما این پیشنهاد را نپذیرفتم و مرتب به شوهرم در بیمارستان سر می‎زدم و جویای احوال او می‎شدم. به تربیت و پرورش دخترم بسیار اهتمام می‎ورزیدم، بنابراین او را در دارالتحفظ ثبت نام کردم و در سن 10 سالگی تمام قرآن را حفظ کرد. دخترم 19 سالش شده بود و 15 سال پس از سانحه ای که برای شوهرم پیش آمده بود، زمانی که به اتفاق به ملاقات پدرش رفتیم، اصرار می‎ورزید که شب نزد پدرش بماند و پس از اصرار زیاد او و مخالفت من، سرانجام به پیشنهاد او تن دادم. دخترم برای من نقل کرد که در کنار پدرم سوره‎ی بقره را از حفظ خواندم، سپس خواب من را فراگرفت و خود را در خواب بسیار خوشحال و مسرور دیدم. سپس برخاستم و تا توانستم نماز شب خواندم و پس از مدتی به خواب فرو رفتم. کسی در خواب به من می‎گفت: «چطور می‎خوابی در حالی که خدا بیدار است؟ برخیز! اکنون وقت قبول شدن دعاست، پس دعاکن، خداوند دعاهایت را می‎پذیرد.» با عجله رفتم وضو گرفتم، با چشمانی پر از اشک به صورت پدرم می‎نگریستم و اینچنین با خدا به راز و نیاز پرداختم: «یا حی یا قیوم، یا جبار، یا عظیم، یا رحمان یا رحیم... این پدر من و بنده‎ای از بندگان توست که چنین گرفتار شده است و ما نیز در مقابل این مصیبت آرام گرفته و به قضا و قدر تو راضی شده‎ایم. خداوندا! پدرم اکنون در سایه‎ی رحمت و خواست توست. خداوندا! همانگونه که ایوب را شفا دادی، همانگونه که موسی را به آغوش مادرش برگرداندی، همانگونه که یونس را در شکم نهنگ و ابراهیم را در کوره‎ی آتش نجات دادی پدرم را نیز شفا ده. خداوندا! پزشکان ابراز داشته‎اند که هیچ امیدی به بازگشت او وجود ندارد، اما امیدواریم که تو او را به میان ما باز گردانی.» قبل از اینکه سپیده‎ی صبح بدمد خواب بر چشمانم چیره شد و باز در خواب فرو رفتم، همینکه چشمانم گرم شدند، شنیدم که صدای ضعیفی من را صدا می‎زد و می‎گفت: تو کی هستی؟ اینجا چکار می‎کنی؟ این صدا من را بیدار کرد و به طرف راست و چپ نگاه کردم. آنچه که من را در بهت و حیرت فرو برد این بود که صدای پدرم بود! با عجله و شور و شوق و گریه و زاری او را در آغوش گرفتم. او من را پس زد و گفت: دختر تو محرم من نیستی، مگر نمی‎دانی در آغوش گرفتن نامحرم حرام است؟ گفتم: من اسماء، دخترت هستم و با عجله و شکر و شور و شوق پزشک و پرستاران را باخبر کردم. همه آمدند و چون پدرم را با هوش دیدند شگفت‎زده شدند و همه می‎گفتند: سبحان الله. این کار خداوند است که مرده را زنده می‎گرداند. پدر اسماء پس از 15 سال کما به هوش آمد، در باره‎ی آن رویداد تنها این را به یاد می‎آورد که قبل از سانحه خواستم توقف کنم و نماز چاشتگاه را به جا آورم و نمی‎دانم نماز چاشتگاه را خواندم یا نه. بدینصورت همسرم پس از 15 سال کما و از دست دادن 95% از مغزش به آغوش خانواده‎ی ما بازگشت و خداوند پسری به ما عطا کرد و زندگی به روال عادی خود بازگشت. 🍃 پس هرگز از رحم خدا ناامید نشوید، هرکاری نزد خدا آسان است. کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا کجا پای مهم ترین واجب می ایستی؟ خودتو قوی کردی؟ 😎💪🏼 🧡 ای شو👇 @maroofane5 کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
روانشناسی
قسمت ٢۷ #خاطرات_تلخ که با حضور خدا شیرین می شود صادق مثل عليرضا نبود كه بتونه صورت سوخته اش رو را
قسمت ۲۸ که با حضور او شیرین می‌شود در مورد بيمارستان و سوختگي اصلا با عليرضا صحبت نمی کردیم چون خودش اصلا حرفی نمیزد و در واقع یعنی ناراحت میشد و دوست نداشت . خیلی به ندرت اتفاق میوفتاد به فاصله زماني چند ساله حدود ٥تا ١٠ دقيقه صحبت كرديم هر بار به شدت حالت تهوّع گرفته بود و رفته بود استفراغ كرده بود اون اقا که گفت کاری اینم تمامه حرف اون آقا رو اصلا به روي خودم نياوردم و وانمود كردم كه كارش تمومه يعني به زودي خوب ميشه و مشكلاتتون تموم ميشه نمي دونم منظورش چي بود اما ديگه واقعاً از پا در اومدم (البته از درون )مخصوصاً كه شبش خواب عزاييل رو ديده بودم وقتي رفتيم پيش اين اقا ديدم درست شكل عزاييل ديشب هست اعصابم حسابي بهم ريخت ديگه بريده بودم کم آورده بودم عفونت گوش گوشتهاي اضافه اي كه هر روز اضافه تر میشد خواب عزاييل و شباهت اين اقا به عزرائیل و اينكه بدتر از همه گفته بود كارش تمومه نمي تونستم غذا بخورم دراز به دراز وسط حال خوابيده بودم نه حرف مي زدم نه تمايل به خوردن داشتن كار هم به حداقل ممكن خوردن خيلي خيلي كم يك بار گاهي دوبار در روز يعني تو سه روز همه روهم حدود يك وعده غذا ميخوردم خيلي نگران بودم خسته بودم انگيزه و اميدم رو از دست داده بودم همه دكترها مي گفتند عفونتش خطرناكه اما راه حلي روشن و قطعي براش نداشتند نمي گفتند كه چيكار بايد بكني نماز مي خوندم دوباره ميخوابيدم غذا درست مي كردم دوباره دراز مي كشيدم در روز ٢٤ ساعت ٢٠ ساعتش رو شايدم بيشتر دراز كشيده بودم تمايلي به حرف زدن نداشتم اگر كسي حرفي مي زد جواب مي دادم فقط رسيدگيهاي به عليرضا رو انجام مي دادم اما داشتم از پا در مي اومدم اينطوري براي عليرضا هم بد بود نمي گفتم دردم چيه فقط خوابيده بودم رفتم دكتر روانپزشك دكتر ميرسپاسي در بيمارستان ميمنت گفتم تصادف كرديم يكي پسرم فوت كرده يكي سوخته الانم هر دكتر ي مي ريم مي گن عفونتش خطرناكه و سوختگيهاش مرتب داره گوشت اضافه مياره ديگه از پا در اومدم يادم نيست كه جريان اقاي نباتي كه رفته بوديم پيشش و شكل عزاييله خوابم بود و گفت كارش تمومه رو هم به دكتر گفتم يا نه دكتر گفت خيلي دوام آوردي زيادي تحمل كردي بايد زودتر مي اومدي اين مدت بايد در عين حال كه گوشت اضافه ها رو مي ديدم بايد وانمود مي كردم كه اصلا مهم نيست البته حرفش رو ميزدم و كارهايي كه بايد براي از بين رفتن گوشت اضافه ها انجام بدم انجام مي دادم تا قبل از اينكه داروها رو بخورم خيلي اذيت مي شدم قبل از تصادف عليرضا خيلي خوشگل بود و روز به روز خوشگلتر مي شد اما حالا روز به روز صورتش داشت گوشت اضافه مي آورد يك ورقهايي از هلال احمر گرفته بوديم كه حالت سيليكون داشت و لاستيكي نرم و بي رنگ بود و گوشتهاي اضافه رو از بين مي برد اونها رو هم مدتي زير ماسكها صورت و دستش مي گذاشتم و گوشتهاي اضافه كمي نازكتر مي شد اما فقط كافي بود كمي نور بخوره دوباره گوشت اضافه ها اضافه مي شد کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
امام زمان 011.mp3
5.19M
✍️ دعای فرج می خوانیم.... و خوانده ايم..... و خواهیم خواند.... 🔻اما چگونه فرج بخوانیم... که فرج حقیقی، حاصل شود؟؟ گروه اَینَ بقیه الله ؟👇 https://eitaa.com/joinchat/2744386435Ca79d787b2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یک نکته مهم برای حل دعوای زن و شوهر 🔰 استاد_فاطمی_نیا @antghbat کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
هدایت شده از روانشناسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا کجا پای مهم ترین واجب می ایستی؟ خودتو قوی کردی؟ 😎💪🏼 🧡 ای شو👇 @maroofane5 کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee