قسمت شانزدهم
#خاطرات_تلخ که با حضور خدا شیرین می شود
شبها خوابم نمي برد و نگران مردن عليرضا بودم چون هر روز داشت توی بیمارستان یکی به علت عدم رعایت بهداشت و سرایت عفونتهای دیگری می مرد
چند روز بعد بالاخره همسرم رضایت داد بیاریمش خونه .
دختر خاله م گفت فعلا بیان خونه ما
كه از نظر روحیه خونه ی خودمون نباشیم
همسرم قبول کرد بریم اونجا
البته نوه ی خاله بود اما از لحاظ روابط ، صمیمی بوديم و رفت و آمدی در حد خواهر شاید بیشتر داشتیم
شوهرش هم مرد خوبی بود بچه هاش هم پسراي خوبي بودند و أين موجب افزايش روابط شده بود
پسراش فرشها رو جمع کردند و جارو کردند و چندین بار هی تی کشیدند تا حسابی تمیز بشه و حالت بیمارستان داشته باشه
چون نگران پرز فرشها و گرد و غبار فرشها بودم
حال و یک اتاق خواب و راهرو که به آشپز خونه و توالت وصل بود اینکارو کردیم
پذيرايي جدا بود ويك اتاق كه فرش بود
به بیمارستان امضا دادیم و عليرضا آوردیم خونه ي دختر خالم و قرار شد تا آقای جعفری بیاد خونه بشورتش .
حمام رو هم خودم حسابی شستم و بعد کاملا با محلول ضدعفوني كننده ضدعفوني كردم
فرداش همسرم زنگ زد كه اقاي جعفري رو ميخوام الان بيارمش ميتوني ببري دوش رو بگيري روي پانسمانها خيس بخوره ؟
و بازش كني گفتم بله و رفتيم اب رو چند دقيقه روي پانسمانها گرفتم و صبر كرديم تا خيس بخوره و راحت جدا بشه وقتي باز كردم صحنه ي خيلي بدي بود پوست سوخته زخم خون عفونت درد پوستهاي مرده
گفت مامان بيمارستان صبر نمي كردند خيس بخوره
تعداد مريض زياده همينطور پانسمان رو با عجله مي كندند ٢٣ روز در بيمارستان بود و هر روز شكنجه شده بود خلاصه اون لحظه باز كردم لحظه ي خيلي سختي بود كم مانده بود كه خودم رو ببازم
اگر بچه ي كسي ديگه بود بعد از ديدن مي رفتم در گوشه اي وگريه مي كردم اماچاره اي نداشتم بايد شرايط رو كاملاً تحمل مي كردم عادي جلوه مي دادم
خلاصه
اومد و شست علي رضا أز اين شكنجه ها خسته شده بود و فقط روزهاي اول در بيمارستان گريه نمي كرد مخصوصاً كه گوشش عفونت كرده بود و اصلا دست گذاشتن به گوشش براش غير قابل تحمل بود و موقع شستن گريه ميكرد
اقاي جعفري طی شستن به همسرم می گفت بیمارستان علاقه زیادی به گرافت داره خوب شد که گرافت نکردید
گفت کسی رو آورده بودن بیمارستان طرف معلوم بود یکی دو روز بعد فوت می کنه اما بیمارستان سوختگیهایش رو گرافت می کرد تا سانتی صد هزار تومان بگیره می گفتیم اینکه مردنی هست گرافت میخواد چیکار؟
رئيس بیمارستان می گفت بمیره ما چیکار داریم
ما پول گرافتمون رو می گیریم
صد هزارتومان سال ۷۸ براي هر سانت مبلغ زیادی بود
یعنی مساحت ۱۰ در ۱۰ که ۱۰۰ سانتیمتر مربع می شد ده میلیون
لبه ي بالاي گوشش پر از چرک بود گوشش متورم شده بود اندازه ی گوش یک مرد بزرگ بود
وبالاي گوشش يك سانت شده بود
فرداش که اومد دیدم موقع شستن به همسرم می گه سوختگیها رو من دلم نمیاد سفت بشورم بچه است دردش مياد
اما من شنیده بودم که سوختگیها رو باید سفت و محکم با چیزی مثل کیسه حمام نو شست تا عفونت نکنه و گوشت اضافه نیاره
من که صورتم رو روزی سه بار می شستم و بیمارستان عليرضا رو روزی یکبار شُل و آرام
ديدم شستنش فايده نداره اينطور شستن باعث عفونتش شده بود
پمادي هم كه استفاده مي كرد نوشته بود براي ترميم
وگفت كه همين موجب گوشت أضافه هم ميشه روزي ١٢يا ١٥ تومان مي گرفت بياد خونه و كار خاصي هم نمي كرد
همسرم و برادرشوهرم هم با هم صحبت كرده بودند و برادرشوهرم گفته بودمن ميام ميشورم
من خوشحال شدم
چون اگر برادرشوهرم نمي اومد بايد خودم مي شستم
ديدنش سخت بود چه برسه به شستن
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 ملاک ارزش انسانها چیست؟
🔹امام جمعه بیرم فارس
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
# اگر می خواهید فرزندتان به حرف شما گوش دهد و اشتباهاتش را تکرار نکند، به جای اتهام زدن به او اطلاعات را در اختیارش قرار دهید.
کی بطری شیر رو اینجا ول کرده!!
بچه ها اگر شیر رو یخچال نذارین ترش میشه.
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
#قسمت ۱۸
🚥 بعد از پایان جلسه ،
🚥 سیل عظیمی از مردم به طرفم آمدند
🚥 و مثل تشنه هایی که دنبال آب بودند
🚥 از من خواستند که در مورد مذهب تشیع ،
🚥 بیشتر برایشان صحبت کنم .
🚥 شیعه و سنی ، دور مرا گرفته بودند .
🚥 هر کدام ، شبهات زیادی در ذهن داشتند
🚥 و پشت سر هم سوال می کردند
🚥 تا اذان صبح ،
🚥 در حیاط نشسته بودم
🚥 و به سوالات آنها پاسخ می دادم
🚥 هر چه بیشتر جواب می گرفتند
🚥 نسبت به معارف شیعه ، تشنه تر می شدند
🚥 بعد از خواندن نماز صبح ،
🚥 یک عده ای ، گریان آمدند و گفتند :
🌸 الحمدلله ما شیعه شدیم .
🚥 ناگهان یاد شیعه شدن پدر و مادرم افتادم
🚥 یاد اذیت هایی که دیدیم
🚥 یاد ظلم هایی که در حق ما شد
🚥 ناخودآگاه ، چشمانم پر از اشک شدند
🚥 یکی از آنها گفت :
🌸 آقای شیعه !
🌸 به خدا قصد ناراحتی شمارو نداشتیم
🚥 اشکهایم را پاک کردم و گفتم :
🇮🇷 می دانم عزیزم ، چیزی نیست
🇮🇷 فقط یک خواهشی از شما دارم ؟!
🌸 گفتند : هر چه که باشد ، در خدمتیم
🇮🇷 گفتم : نگذارید کسی بفهمد
🇮🇷 که شما شیعه شدید .
🚥 بعد از نماز صبح و دعای عهد ،
🚥 کمی قرآن خواندم تا اینکه آفتاب طلوع کرد
🚥 خیلی خسته شده بودم
🚥 با طلوع آفتاب خوابیدم
🚥 و قبل از ظهر ، بیدار شدم
🚥 با محافظم ،
🚥 به طرف خانه قدیمی خودمان رفتم
🚥 همه جا عوض شده بود
🚥 کوچه ای که در آن ،
🚥 شاهد سیلی خوردن مادرم بود را شناختم
🚥 کوچه ای که در آن ،
🚥 ما را زیر مشت و لگد گرفتند .
🚥 همان جایی که ،
🚥 بچهی در شکم مادرم سقط شد .
🚥 همان جایی که مادرم وسط کوچه ،
🚥 جلوی چشم ده ها نامحرم ،
🚥 غرق خون روی زمین افتاده بود .
🚥 همان جایی که ،
🚥 شکستن استخوانهای کمر پدرم را شنیدم
🚥 همان جایی که ،
🚥 به یک دختر یک ساله رحم نکردند .
🚥 بی اختیار اشک می ریختم
🚥 و به دنبال خانه خودمان می گشتم .
🚥 خانه را شناختم . رفتم آنجا و در زدم ،
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با این ترفندها به کودکت غذا بده!
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
46.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀خیلی از موضوعات،خاطرات بچگیه...
"دکتر سعید عزیزی"
#تربیت_فرزند
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹حقیقت پل صراط در قیامت
🔸استاد عالی
جالبه دقیق تر بشنویم
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀 بچه تا سن ۱۱ سال، تابع است مسئولیت پذیر است چشم زیاد میگوید باورهای دینی دارد. حجاب میپوشد، نماز اول وقت میخواند.
"دکتر سعید عزیزی"
#تربیت_فرزند
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
#قسمت ۱۹
🚥 درب خانه قدیمی خودمان را زدم
🚥 آقایی بیرون آمد .
🚥 از او خواهش کردم تا اجازه دهد
🚥 قبر مادرم را زیارت کنم .
🚥 از من پرسید :
🌷 تو آقا جواد هستی ؟!!
🌷 اینجا زندگی می کردید ؟!
🚥 گفتم : بله
🚥 خیلی نگران شدم
🚥 که نکند بخواهد بلایی سر ما بیاورد
🚥 یا به ماموران اطلاع بدهد .
🚥 اما ناگهان ،
🚥 دیدم لبخند بر لبش جاری شد
🚥 و با مهربانی ، مرا به داخل دعوت نمود .
🚥 من و محافظم ، وارد خانه شدیم .
🚥 خانه ، از بیرون ، معمولی بود .
🚥 اما از داخل ، خیلی زیبا شده بود
🚥 انگار مثل حرم امامزاده ، درست شده بود
🚥 به طرف اتاق رفتم .
🚥 برای قبر مادرم ،
🚥 ضریح زیبایی درست شده بود .
🚥 با تعجب ، به آقا نگاه کردم .
🚥 گفتم اینجا چه خبر شده ؟!
🚥 او هم با لبخند و مهربانی گفت :
🌷 بعد از اینکه شما از اینجا رفتید
🌷 دولت این خانه را آتش زد .
🌷 شیعیان ، به جمال دوست پدرت گفتند
🌷 که این خانه را ، از دولت بگیرد
🌷 حتی اگر بفروشند ، مشکلی نیست .
🌷 بنده خدا ، خیلی تلاش کرد
🌷 تا توانست اینجا را تحویل بگیرد .
🌷 خودش و خانواده اش نیز ،
🌷 در اینجا ساکن شدند .
🌷 تا چند سال ،
🌷 نگاه مردم به آن خانه ، نگاه بدی بود .
🌷 اما شیعیان ، به جمال پول می دادند
🌷 تا در آن خانه ، غذا درست کند
🌷 و بین همسایه پخش نماید
🌷 در مناسبت های مختلف ، دم در آن خانه ،
🌷 شربت و شیرینی پخش می کرد .
🌷 تا اینکه بعد از چند سال ،
🌷 همه چیز عادی شد .
🌷 شیعیان ، مخفیانه ، این خانه را درست کردند
🌷 و هر روز ، یک عده از آنان ،
🌷 برای زیارت قبر مادرت می آیند .
🌷 آنها اعتقاد دارند که مادر شما ،
🌷 نظر کرده حضرت زهراست .
🚥 از شنیدن این ماجرا ، خیلی خوشحال شدم .
🚥 کنار قبر مادرم نشستم و گریه کردم .
🚥 به یاد آن همه بلایی که دیده بودم
🚥 مثل زنان اشک می ریختم .
🚥 و خدا را شکر کردم
🚥 که مادرم دیگر تنها نیست .
🚥 همه آن روز را ، در کنار مادرم ماندم .
🚥 از شدت خستگی ، کنار قبرش خوابم برد .
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
✅چهار نون راهگشا:
1️⃣یک: نبین
۱- عیب مردم را نبین
۲- مسائل جزئی در زندگی خانوادگی را نبین
۳- کارهای خوب خودت را که برای دیگران انجام می دهی نبین
۴- گاهی باید وانمود کنی که ندیدی (اصل تغافل)
2️⃣دو: نگو
۱- هرچه شنیدی نگو
۲- به کسی که حرفت در او تاثیرندارد نگو
۳- سخنی که دلی بیازارد نگو
۴- هر سخن راستی را هرجا نگو
۵- هر خیری که در حق دیگران کردی نگو
۶- راز را نگو حتی به نزدیکترین افراد
3️⃣سه: نشنو
۱- هر سخنی ارزش شنیدن ندارد
۲- وقتی دو نفر آهسته سخن می گویند سعی کن نشنوی
۳- غیبت را نشنو
۴- گاهی وانمود کن که نشنیدی (اصل تغافل)
4️⃣چهار: نپرس
۱- آنچه را که به تو مربوط نیست نپرس
۲- آنچه که شخص از گفتنش شرم دارد نپرس
۳- آنچه باعث آزار شخص می شود نپرس
۴- آن پرسشی که در آن فایده ای نیست نپرس
۵- آنچه که موجب اختلاف و نزاع می شود نپرس
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از اینستاگرام فاصله بگیرید، همه چیز رو متلاشی میکنه…
من در خانهام اینستاگرام را حرام اعلام کردهام…
استاد عزیزی 🎙
#تربیت_فرزند
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
قسمت هفدهم
#خاطرات_تلخ که با حضور خدا شیرین می شود
خونه دختر خاله ام دوبار اقای جعفری از بیمارستان اومد شستش و دوبار
برادرشوهرم اومد شست ،ديدم خيلي اذيت ميشه و کاری هست که باید خودم انجام بدم
و سختیش رو خودم تحمل کنم
از چند جهت اذيت ميشد
هم اتلاف وقتش جهت اومدن و رفتن ،چون نزديك نبود ،هم از جهت زحمت ،هم از جهت اينكه لباسش رو در نمياورد و گرمش میشد و خیس عرق می شد
هم از جهت ديدن زخم و سوختگيها علیرضا
و مهمتر از همه تحمل گريه هاي عليرضا و شكنجه او
به همسرم گفتم از فردا خودم ميشورمش ، احتمالا در شستن گوشش هم مشكلي بوده چون قطعاً نمي گذاشت دست بزنند و اينكه بخواد درست بشوره و خوب عفونتها رو پاك كنه و علیرضا بی تابی می کرده و عموش اذيت مي شده
و من ياد زن داداش جاريم افتادم كه بنده خدا زحمت مي كشيد و وقت مي گذاشت و من به دليل شدت درد موقع شستن ازش بدم اومده بود
و تازه خجالت مي كشيدم نزارم بشوره و گرنه نمي گذاشتم
فرداش علیرضا رو برديم يك دكتري در نارمك به اسم يوسفي
گفته بود بشوريد و دستاش رو بكنيد تو كيسه و صورتش و پاش رو اصلا پانسمان نكنيد
برديم توي راه توي ماشين افتاب تأبيده بود ، يه كم پشتش سوخته بود ،يه كم نزديك آرنج كه تو كيسه نبود نور خورد و سريع گوشت اضافه اورد
و همينطور صورتش اطراف سوختگي كه به جاي سالم وصل بود گوشت اضافه اورد
اينم جز صحنه هاي بدي بود كه از خاطرم نميره ،بلاخره رفتيم
دكتر براش كشت ميكروب سوختگيهاش رو نوشت تا ببينه چه انتي بيوتيكي مناسبه ؟
اخه اين مدت مرتب انتي بيوتيك مصرف مي كرد و موهاي سرش داشت ميريخت مرتب بالشش از مو پر مي شد و موقع معاينه يك دفعه گوش عليرضا رو با قيچي يه چاك داد در جهت بالاي گوشش و عليرضا فرار كرد گريه مي كرد و داد ميزد صدام صدام ... و فرار کرد و من دنبالش دويدم و اومديم بيرون ،گوشي كه از شدت درد انگشت نمي شد بهش بزاري
موقع شستن اجازه نمی داد بهش دست بزنند بدون بيهوشي قيچي كرد ،حدود یک چند میلیمتر
خدا خيرش بده باعث شد عفونتها سوراخي براي خروج مستقيم پيدا كنند
و من هر روز موقع تعويض پانسمان اين گوش رو چند دقيقه فشار مي دادم تا كم كم عفونت بيشتري خارج بشه عفونت ها رو پاک می کردم و دوباره سه بار هی فشار میدادم و يك مقداری هم عفونتها ،خودش كم كم روي پانسمان مي اومد
و او غش و ضعف مي كرد و گريه مي كرد تو بغلم
و اين روزها سخت ترين روزهاي عمرم بود
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
⁉️چرا خانما از شنیدن دوستت دارم سیر نمیشن و آقایون فکر میکنن این جمله قطعا باید تکراری بشه و دوست داشتن رو باید عملی نشون بدن؟
💠 این به تفاوت اعصاب و سیستم عصبی خانما و آقایون برمیگرده!
💠 خانما مسیر عصبی از هر لحظهای رو تازه نگه میدارن به شکلی که با یادآوریش انگار تازه اتفاق افتاده اما مردان اون مسیر رو تقویت نمیکنن و حتی فراموش میکنن نسبت به خانما مگه در موارد مهم که مسیر عصبی ببینه زندگی مرد به خاطرش عوض شده!
💠 اما خانما حتی کوچیکترین اتفاق غیر مهم هم براش مسیر عصبی محکم میسازن برای همین وسط خندههاتون با یه خانم، اون خانم بهم میریزه چون یهو سیستم عصبی یادآوری میکنه این قبلا سر فلان شرایط منو اذیت کرد و انگار اون شرایط به همون تازگی براش تکرار میشه و آزار دهندس!
💠 تنها خط دفاعی مرد در برابر این یورش عصبی گفتن «دوست دارم» هست وگرنه هیچ قدرتی نمیتونه زن رو در اون حالت خلع سلاح کنه!
حتی اگه تماما تلاش عملیتونو نشون بدید.
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
روانشناسی قلب 42.mp3
8.94M
#فایل_صوتی_روانشناسی_قلب 42
🎧آنچه خواهید شنید؛
❣️يه موقع هايي...
قلب... آتیش می گیره!
🔻یکی از این موقع ها...
زمان بگو مگو با دیگرانه!
که آتیشش، براحتی خاموش نميشه.
#استاد_شجاعی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
#خاطرات_تلخ که با حضور خدا شیرین می شود
قسمت هجدهم
مدتی که علیرضا بیمارستان بود دوبار به من زنگ زد
يكبار گفت پروفسور رفيعي پور داره تلويزيون صحبت مي كنه همونی دوست داري صحبتهاش رو گفتم خبر بدم ببيني
اخه براي دستشويي رفتن بايد مي رفتند از اتاق بيرون تو سالن بیمارستان تلويزيون هم بود
پرفسور رفیعی پور رشته اش جامعه شناسی هست اون زمان چندین سال هفته ای یکبار تو تلویزیون برنامه داشت
صحبتهای جالب و متفاوت و بی نظیری داشت و من پیگیر صحبتهاش بودم
ایرادهای جامعه رو مطرح می کرد و راه حل می داد ایرادهایی که انحراف محسوب میشه و کسی بهش توجه نداره
يكبار هم زنگ زد گفت مامان من در هيت براي خوندن زيارت عاشورا كارتي روش زيارت عاشورا نوشته بود (كارت كوچولو اندازه ي كارت عابريانك )
برداشتم خوندم اشتباهي گذاشتم توي جيبم
حواست باشه حق الناسه
ميخواستم رفتم هيت ببرم كه .....
وقتي بيمارستان بود وقتي اينهمه عذابش رو مي ديدم راضي به عذابش نبودم وگفتم راضيم اينم بميره انقدر درد نكشه
برادرشوهرم گفت این حرف خوبی نیست
عليرضا مي گفت چرا ديدن صادق نمي ريد گفتم مي ريم
گفت اخه گناه داره
گفتم مي ريم
بيهوشه
متوجه نمي شه
یکی دوبار در این مورد صحبت کرد
ما با لباس مشکی نمی رفتیم
تا علیرضا متوجه نشه
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
#قسمت ۲۰
🚥 قبل از نماز صبح بیدار شدم .
🚥 نماز شب و قرآن خواندم .
🚥 تا اذان گفت .
🚥 نماز صبح و دعای عهد خواندم .
🚥 یادم آمد که امروز جمعه است .
🚥 ششم ذیالحجه سال ۱۴۰۷
🚥 مصادف با نهم مرداد ۱۳۶۶ شمسی
🚥 قرار بود مثل هر سال ،
🚥 در مراسم برائت از مشرکین شرکت کنم
🚥 بعد از خواندن دعای ندبه کنار قبر مادرم ،
🚥 به سمت نماز جمعه رفتم .
🚥 ناگهان صحنه های مشکوکی دیدم .
🚥 متوجه شدم که پلیس عربستان سعودی ،
🚥 به گونه ای مشکوک ،
🚥 در خیابانهای منتهی به محل راهپیمایی ،
🚥 صف آرایی کرده اند .
🚥 دلم می خواست باور کنم
🚥 که برای تامین امنیت مردم آمده بودند
🚥 ولی امنیت و سلامتی مردم ،
🚥 برای آنان ، اصلا مهم نبود .
🚥 به خاطر همین ؛
🚥 هیچ احساس خوبی نداشتم
🚥 از آن طرف ، بهداری های مکه از دیروز ،
🚥 بیماران ایرانی را پذیرش نمی کردند
🚥 همراهانم خیلی اصرار داشتند
🚥 که در این مراسم شرکت نکنم .
🚥 ولی من به خاطر امام خمینی رفتم
🚥 اگر قرار است ، بلایی سر مردم بیاید
🚥 پس من نباید تافته جدا بافته باشم .
🚥 راهپیمایی ساعت ۳۰ : ۱۶ شروع شد .
🚥 زائران ایرانی و خارجی ،
🚥 با پلاکاردهای مرگ بر آمریکا ،
🚥 مرگ بر انگلیس و مرگ بر اسرائیل ،
🚥 به سمت محل معین حرکت میکردند
🚥 و آرام شعار میدادند .
🚥 نماینده امام خمینی ، سخنرانی کرد
🚥 بعد از آن ، تقریبا ساعت ۴۰ : ۱۸ ،
🚥 پایان مراسم اعلام شد
🚥 و خدا را شکر کردم که هیچ اتفاقی نیفتاد
🚥 زائران ، به آرامی ،
🚥 برای مراجعه به محل استقرار خود ،
🚥 به سوی سه راهی شعب ابوطالب ،
🚥 در حال حرکت بودند
🚥 که ناگهان نیروهای پلیس سعودی ،
🚥 بی مقدمه و وحشیانه ،
🚥 باطوم به دست ، از جلو و عقب ،
🚥 به مردم حمله کردند .
🚥 یک عده ای مسلح نیز ،
🚥 از پشت بام ، به ما شلیک می کردند .
🚥 از ساختمانهای اطراف هم ،
🚥 سنگ و آجر و شیشه ،
🚥 به سمت ما پرتاب می شد .
🚥 کمی بعد ، با گازهای سمی و خفه کننده
🚥 و با شلیک رگبار ،
🚥 زائران را ، مورد هدف قرار دادند .
🚥 صحنه خیلی وحشتناکی بود
🚥 مرا یاد آن روزی انداخت
🚥 که وسط خیابان ، مادرم را آنقدر زدند
🚥 که بچهی درون شکمش ، سقط شد
🚥 اما اینجا خیلی بدتر بود .
🚥 اینجا ، اوج غربت و مظلومیت بود .
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راز خوشحالی
چه کسانی سلامت روان دارند؟
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چله برای ملاقات امام زمان بوده
امام زمان گفتند چله نیازی نیست
اینگونه باشید ما خودمون به دیدنتون میاییم
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️راهکار های کنترل خشم و پرخاشگری
#دکتررفیعی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 نخواهید که آخرین روز شما، اولین روز حجاب تان باشد...
جمله ای که باعث محجبه شدن یک خانم شد
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
⁉️ تفاوت صحبت كردن با دختر بچه ها و پسر بچه ها:
🔹وقتی با پسرتان صحبت میکنید، جملات واضح، منطقی و به دور از هر توضیح اضافی و حاشیه را انتخاب کنید، چون پسرها از توضيحات اضافی و مكالمات طولانی كلافه شده و شروع به #لجبازی ميكنند.
🔸اما وقتي با دخترتان صحبت ميكنيد بيشتر با كلمات #بازی كنيد و مكالمه تان را طولاني تر كنيد و از مثالهای زيادی استفاده كنيد و صحبتهايتان را با بازيهای دخترانه همراه كنيد #دختر بچهها با صحبتهای طولانی شاد و سرگرم ميشوند.
⬅️ به همين دليل است كه در طول تاريخ ثابت شده كه خانومها بيشتر از آقايان صحبت ميكنند.
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️مادر بزرگم فراموشی گرفته بود از کهولت سن
به او گفتم اسم ائمه را بیاد داری؟ گفت...
تا آخر گوش کن خیلی زیباست
____🍃🌸🍃__
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
27.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوش اخلاق باشیم
#استاد_شجاعی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لخت شدن آزادی نیست، با لخت شدن مدرن نمیشوی
لختی را عادی سازی نکنید
زن، قلب یک جامعه سالم است، زن که بیمار شود جامعه بیمار میشود
خانم سودا ترکوسو _ نویسنده و خبرنگار
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee