خاطره ای از #شهیدعلی_اصغرترابی
امام خمینی ره در دهه ۵۰ شمسی در پاسخ به سوال مامور ساواک که از او پرسیده بود :
با چه نیرویی می خواهی انقلاب کنی ؟
فرموده بود :
" یاران من در گهواره هستند "
آن روزها این پاسخ امام برای افراد نا امید یا ظاهر بین خنده دار و برای آنها که به وعده ی الهی در قران که فرموده است:
وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ
ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم ،
امیدوار کننده .
و #شهیدعلی_اصغرترابی یکی از هزاران #شهیدی است که برای تحقق این وعده الهی پای در رکاب نهاد و ندیده عاشق راه و قیام حسینی امام خمینی ره شد .
🌹 #خواهرشهید نقل می کند :
علی اصغر علیرغم سن کم و با دستکاری تاریخ تولد در شناسنامه عشق به حضور در جبهه را به مسئولان بسیج اعلام کرد .
وقتی مسئولین سپاه متوجه میشن زنگ میزنن به برادر شهید ، مرحوم حاج ابوالقاسم .
و ایشان درجواب میگوید :
نمیشه جلوی کسی که با چنین ذوق و عشقی آماده ی چنین کاری است رو بگیریم .
مرحوم حاج ابوالقاسم آمد و به پدر و مادرش ماجرا را توضیح داد . و ایشان گفتن چه کار کنیم وقتی خودش داوطلب است ، بخدا سپردیمش .
با بدرقه معلمش که از زیرقرآن ردش کرد عازم جبهه شد .
و زمانی که برای آخرین بار آمد مرخصی ، با تعجب دیدیم علی اصغر رشید شده و بلند قامت .
آخرین شب قبل برگشت به جبهه مهمان ما بود . من درک نمی کردم اما مادرم هی میگفت علی اصغر دیگه برنمی گرده ، دلم خبر کرده .
و همینجور شد و #شهادتش با ایام فاطمیه آن سال یکی شد۰
🇮🇷﷽ دورهمی رزمندگان گرمن https://eitaa.com/Razmandegan_garman
دورهمی رزمندگان گرمن
خاطره ای از #شهیدعلی_اصغرترابی امام خمینی ره در دهه ۵۰ شمسی در پاسخ به سوال مامور ساواک که از او
خاطرات علی اصغر قریب
مادرم نقل میکند :
زمانی که خبر #شهادت علی اصغر را میدهند ؛ فقط به آخرین مهمانی که برادرش در کنارش بوده است فکر میکرده ؛ به شام آخرین شب قبل از برگشتن به جبهه که گویا آخرین مهمانی خواهر از برادرش بوده است.
در پیچ و خم افکارش با خودش تکرار میکرده دیدی مادر راست گفت....
زیرا مادرش میگفت :
اینبار علی اصغر دیگر برنمیگردد .
بالاخره شب ۱۳۶۵/۱۲/۲۵ من چشم به این دنیا گشودم...
آنشب برای خانواده من گویا شبی عجیب بوده است...
انگار دوهفته قبل مراسم چهلمین روز از #شهادتش(علی اصغر) بوده و چندین نفر از فامیل در منزل پدر بزرگم نشسته بودند .
پدرم از شاهرود به گرمن میرسد و یک راست به منزل پدرخانمش میرود و خبر را اینگونه بیان میکند بچه سالم و پسر هست.....
به گفته دایی احمد دیگر انگار بابا بچه اش #شهید نشده و پسر از دست نداده است !!!!
از فرط خوشحالی و با چشمانی اشک آلود و صدایی بغض آلود از ته دل فریاد میزند علی اصغر....علی اصغر.....خدا علی اصغرم رو به من برگرداند...و نام من؛ هم نام دایی شهیدم شد.
همواره پدر بزرگ به دایی ها و مادرم میگفت اگر خداوند به شما هر فرزند پسر عطا کرد از من بابت نامش سوال نکنید چون نام آنها معلوم هست فقط #علی_اصغر....
🇮🇷﷽ دورهمی رزمندگان گرمن https://eitaa.com/Razmandegan_garman
🌷پاسدار #شهیدسیدمجتبی_امیری
🇮🇷 سال تولد ۱۳۳۷
فرزند : سیدحسین
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۱/۱۰
محل شهادت : جاده آبادان ،اهواز
نام عملیات : فتح المبین
✳️ قسمتی از زندگینامه #شهید
آنکس که تورا شناخت جان را چه کند
فرزند وعیال وخانمان را چه کند
دیوانه کنی هردو جهانش بخشی
دیوانه تو هردو جهان را چه کند
سید مجتبی در خانواده ای مذهبی بدنیا آمد پدر ومادر این #شهید متولد روستای گرمن شاهرود بودند روستایی که در برگزاری مراسمات دینی و مذهبی در شاهرود زبانزد است ، دوران کودکی خود را در محلات جنوبی تهران در ساده زیستی و حضور در مساجد و هیات های مذهبی گذراند با شروع راهپیمایی های انقلاب ۵۷ او که در حال گذراندن خدمت سربازی بود بنا به فرمان امام خمینی ره که شاه از سربازان برای کشتار مردم استفاده میکرد از پادگان فرار کرد بعد از انقلاب با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این نهاد رفت جهت تعلیم آموزش های نظامی #شهید سید مجتبی امیری در پادگان امام حسین علیهالسلام تهران که درحال حاضر دانشگاه امام حسین علیهالسلام است فرماندهی گردان آموزشی را بعهده گرفت با شروع تحرکات ضد انقلاب در کردستان بنا به فرمان امام ره به کردستان رفت در درگیری با ضد انقلاب مجروح وسپس او را به بیمارستان الله اکبر مریوان انتقال دادند چند ماهی را با عصا میگذراند تا اینکه به اصرار خانواده همسر که در آن زمان نامزد بود تن به عروسی آنهم با شرط داد ، او گفته بود چون همرزمان من در جبهه درحال جنگ هستند از هرگونه کف زدن خودداری شود فقط با صلوات و من هرگز لباس دامادی برتن نخواهم کرد و با همان #لباس_سپاه و عصا بر زیر بغل بر سر سفره عقد حاضر شد بدون دست زدن و فقط با صلوات زندگی مشترک را آغاز کرد ، چند روزی از عروسی گذشت که به بهانه سر زدن به بچه های گردان بهانه رفتن به منطقه جنوب را گرفت چون هنوز اثرات مجروحیت در اون وجود داشت خانواده رضایت دادن و برای او شرط گذاشتن که یکی از افراد خانواده نیز باید با تو بیاید لذا شوهر خواهر #شهید به همراه سید مجتبی راهی جبهه شدند در خاطرات شوهر خواهر ایشان از زمان قبل شهادت نقل شده که وقتی در جاده آبادان اهواز بودیم سید مجتبی صدای #اذان را شنید و در اوج گلوله باران جاده توسط دشمن بعثی کنار زد و رو به من کرد گفت بیا پائین #نماز بخوانیم بعد حرکت کنیم چون معلوم نمیشود که تا چند صد متر جلوتر زنده باشیم یا نه بعد از نماز حرکت کردیم چند دقیقه ای نگذشته بود که صدای مهیبی را شنیدم و هیچی دیگر متوجه نشدم من به بیرون از خودرو سپاه پرت شدم و فقط میدیدم ماشین در آتش میسوزد آری #دهم فروردین ۱۳۶۱ سید مجتبی امیری به درجه رفیع #شهادت نائل گشت.
او در وصیت نامه خود خطاب به پدر ومادر درخواست کرده بود هر روز غروب بعد از #شهادتش بمدت یک هفته قبل از اذان تلاوت قرآن را در حیاط منزل پخش کنند .
#شهید سید مجتبی امیری رفت وبعد از رفتن او #شهید سید مرتضی امیری برادر او نیز در تاریخ ۱۳۶۲/۱۲/۱۰ به برادر شهیدش پیوست .
پدر این #دوشهید نیز خود رزمنده جبهه های حق علیه باطل بود که در بهمن سال ۱۳۷۷ بعد از سالها درد ناشی از فراق فرزندان شهیدش که از ناحیه قلب رنج میبرد چشم از جهان فرو بست .
او یکی از خادمین تکیه غربای (میرزاهادی) گرمن بود. و مادر شهدان نیز آسمانی شد.
روحشان شاد
یاد وخاطره تمامی #شهدای ایران اسلامی گرامی باد
🇮🇷﷽ دورهمی #رزمندگان گرمن
https://eitaa.com/Razmandegan_garman