eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
8.8هزار ویدیو
304 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین @harfaton1 کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
سلام و مدح🌺 به نیت سلامتی و تعجیل ظهور #امام_زمان (عج)💛 ۱۰۰ گل🌷 صلوات 📿 میفرستیم و ثواب آن را هدیه
سلام و قدس🌹 به نیت سلامتی و تعجیل ظهور (عج)💛 ۱۰۰ گل🌷 صلوات 📿 میفرستیم و ثواب آن را هدیه میدیم به روح پاک و مطهر شهیدان😇 شهیدان روز سی و ششم شهیدان راهپیمایی ورزشگاه همدان 😊🌹 @Refighe_Shahidam313
🌹شهدای روز قدس🌹 🌹راهپیمایان روز قدس✊🏻به تدریج به میدان آرامگاه بوعلی همدان نزدیک می‌شدند که ناگهان صدای انفجار مهیب🔥 فریادها را خاموش کرد. لحظه‌ای بعد انعکاس صداهای دیگری شهر را در خود مچاله کرد. جمعیت راهپیمایان چشم خود را به قسمت شمال غربی شهر دوخته بودند... ناگاه نفیری شوم مصلای نماز جمعه را در هم می‌ریزد.😔 فریادهای تکبیر خاموش می‌شود و صدای یا زهرا🌷 (س) و یا حسین🌷 (ع) بلند می‌شود. راکتهای شلیک شده از سوی هواپیماهای عراقی به ضلع شمالی استادیوم، مصلای نماز جمعه را به آتش می‌کشد. به راستی مگر نماز جمعه را هم می‌شود، بمباران کرد؟ دود و آتش که فرو نشست استادیوم ورزشی آزادی، کربلایی شده بود. پیکر پاره پاره و غرقه به خون زنان و مردان و حتی خردسالانی که آمده بودند، تا مشق نماز و مبارزه بیاموزند بر روی چمن‌ها که حالا دیگر رنگش به سرخی می‌زد، در خلسه‌ای ابدی خوابیده بود.🥀 🌹ارتش بعثی عراق در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان و ، در ۲۵ تیر ۱۳۶۱ و دو روز پس از عملیات رمضان، به تلافی شکست‌هایش در مرز‌های زمینی، ابتدا چند محله در شهر و سپس محل برگزاری نماز جمعه همدان در استادیوم ورزشی شهدای قدس را بمباران کرد. در این حادثه خونین ۱۰۵ نفر شهید و بیش از ۶۵۰ نفر نیز مجروح شدند که بیشتر آنها زنان و کودکان و نوزادان بی گناه بودند...🥀 @Refighe_Shahidam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔵 یک داستان ترسناکِ مسخره تو ذهنت تصور کن با خانوادت نشستی تو خونه‌ات، داری شام میخوری یا تلوزیون میبینی یا با کوچولوهات بازی میکنی یدفعه یه صدای خیلی بلند میشنوی، سریع خودتو میرسونی به محل صدا، میبنی چند نفر با لگد درب خونتو شکستن و وارد خونه شدن، اولش یکم میترسی در کنار این ترس یه حس غیرت و عصبانیت هم داری که یعنی چی؟ اینا کی هستن، با چه اجازه‌ای وارد خونه‌ی من شدن، اصلا غلط می‌کنید به زور وارد خونه من شدید یکم میری جلو می‌بینی چند نفر با اسلحه و لباس نظامی وایسادن میگن سریعتر خونه رو ترک کنید، شک میکنی خوابی یا بیدار، آخه یعنی چی؟ اعتراض میکنی، داد میزنی، طرف میگه حرف نباشه سریع خونه رو تخلیه کنید، تو همین لحظات همسرت که بچه کوچیک بغلشه میاد جلو اونم اعتراض میکنه، برید از خونه ما بیرون خلاصه بحث و درگیری بالا میگیره و شما تن به خواسته اونا نمیدی و دعوا شدیدتر میشه، افراد مسلح در عین ناباوری همسر و کودک خردسالتو با چند شلیک گلوله میکشن 🔻حالا همون لحظه که به راحتی زن و بچت جلوت کشته شدن سرتو از پنجره میکنی بیرون که داد بزنی آی مردم کمک کنید، میبینی تو همه خونه های محل همین اتفاق افتاده.... یه سری افراد مسلح و یک عده بچه های کشته شده در بغل پدر و مادر هاشون تو خیابون ها هستن و مجبور شدن خونه هاشونو خالی کنن چی؟ ولش کنم؟ حالت بد شد؟ یا هیچ احساسی پیدا نکردی؟ چون داستان مصنوعی و مسخره ای بود؟ آره بنظر منم خیلی مسخره بود ولی... ولی روزی روزگاری اسرائیل همینطوری مسخره و مصنوعی مردم یه ملت رو از خونه هاشون بیرون کرد و هزاران هزار کودک و نوزاد بی گناه رو مثل آب خوردن به کشتن داد و هزاران کودک رو یتیم کرد دقت کن مردم یک کشور رو نه مردم یه کوچه یا محله 🔻زمان امیرالمؤمنین علیه السلام به یکی از شهرهای اسلامی حمله شد و زر و زیورآلات زن ها، به غارت برده شد. خبر به گوش حضرت رسید، حضرت فرمود مردها چیکار کردن؟ گفتن هیچ کاری، حضرت انقدر ناراحت شدن که فرمود: اگر مسلمانی از این شنیدن اتفاق بمیرد نباید تعجب کرد. درهمین خطبه یا جای دیگه هست، امیرالمؤمنین با عتاب می‌فرماید: مگر چندین بار به شما نگفتم که تو خونه‌هاتون ننشینید و برید خارج از مرزها و در همونجایی که دشمن هستش بجنگید وگرنه ضربه می‌خورید و ذلیل خواهید شد؟ اونجا به دشمن حمله کنید قبل از اینکه تو محل زندگی شما به شما حمله کنن (خطبه ۲۷ نهج البلاغه) بله اگر مسلمونی "نباید" نسبت به ظلم به هر مسلمونی تو هر جای دنیا بی تفاوت باشی، البته نباید کلمه درستی نیست اصلا "نمیتونی" بی تفاوت و ساکت باشی اگه بی تفاوت باشی یه روزی همین بلا سر خودت میاد، چون ظالم رو با سکوتت تایید کردی. اونم به ظلمش ادامه میده ادامه میده تا نوبت خود تو برسه حالا هر طوری که میتونی باید اعتراضتو بهش نشون بدی که دنیا ببینه، خود ظالم ببینه تا بهش فشار و هجمه وارد بشه تا ادامه کارش با مشکل روبرو بشه 🔻مثلا با راهپیمایی رفتنت که کل رسانه‌های دنیا اونو نشون میده. بعد میبینی این حرکت رو مردم چندتا کشور دیگه هم تاثیرشو گذاشت اوناهم اعتراض رو شروع کردن به اعتراض، البته امسال شاید بعضی شهرها بخاطر کرونا نتونن برن 🔻 کار تو فضای مجازی و آگاه‌سازی دیگران، حالا یا با تولید محتوا، یا انتشار مطالب در این زمینه 🔻یه روش‌ دیگه برای اعتراض، به رسمیت نشناختن اون کشوره، مثلا تو مسابقات ورزشی حاضر نشی باهاش مسابقه بدی، تحقیرش کنی. اینم همه دنیا میبینه 🔻یه وقتی هم باید با مال و اموالت به مظلوم کمک کنی تا سر پا بمونه و زیر لگد ظالم له نشه، خدا به ما مال و اموال داده خودشم تو قرآنش میگه، بعضیا هم با مالشون(که خود من بهشون دادم) در راه خدا جهاد میکنن خلاصه هر کاری میتونی باید بکنی خدا مسلمون سیب زمینی نمیخواد
30.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️رجزخوانی جدید و حماسی مهدی رسولی برای صهیونیست‌ها👌 مهدی رسولی مداح اهل بیت(ع) در هیأت ثارالله زنجان در آستانه فرارسیدن روز قدس رجز جدیدی در خصوص جنایت‌های رژیم صهیونیستی خواند ـــــــــــــــــــــــ
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
هادےدلھٰا 🕊 . خواستم پیش طُ برگردم و عاشق باشم ...♥️✨ برادرآسمانـٖےام☁️🌱 #قهرمان_من #شهید_ابراه
هادےدلھٰا 🕊 . وقتـے درونت پاڪ باشد ، خُدا چھره‌ات را گیرا مـےکند✨ این گیرایـے از زیبایۍ و جوانـے نیست این گیرایـے از نورِ ایمانـے است ڪھ در ظاهر نمایان میشود! برادرآسمانـٖےام☁️🌱 جهت تعجیل در فرج آقا و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰❄️➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
☘ سلام بر ابراهیم 💥 قسمت‌ پانزدهم : ایام انقلاب ✔️راوی : امير ربيعي 🔸ابراهيم از دوران کودکي عشق
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت شانزدهم : ۱۷ شهریور ✔️ راوی : امیر منجر 🔸صبح روز هفدهم بود. رفتم دنبال . با موتور به همان جلسه رفتيم. اطراف ميدان ژاله ( شهدا ).جلسه تمام شد. سر و صداي زيادي از بيرون مي آمد. 🔸نيمه هاي شب حكومت نظامي اعلام شده بود. بسياري از مردم هيچ خبري نداشتند. سربازان و مأموران زيادي در اطراف ميدان مستقر بودند. جمعيت زيادي هم به سمت ميدان در حركت بود. مأمورها با بلندگو اعلام ميكردند كه: متفرق شويد. ابراهيم سريع از جلسه خارج شد. بلافاصله برگشت و گفت: امير، بيا ببين چه خبره؟! 🔸آمدم بيرون. تا چشم کار ميکرد از همه طرف جمعيت به سمت ميدان مي آمد. شعارها از درود بر خميني به سمت شاه رفته بود. فرياد بر شاه طنين انداز شده بود. جمعيت به سمت ميدان هجوم مي آورد. بعضيها ميگفتند: ساواکيها از چهار طرف ميدان را کرده اند و... 🔸لحظاتي بعد اتفاقي افتاد که کمتر کسي باور ميکرد! از همه طرف صداي تيراندازي مي آمد. حتي از هليکوپتري که در آسمان بود و دورتر از ميدان تيراندازي مي آمد. حتي از هليکوپتري که در آسمان بود و دورتر از ميدان قرار داشت. سريع رفتم و موتور را آوردم. از يک کوچه راه خروجي پيدا کردم. مأموري در آنجا نبود. ابراهيم سريع يکي از مجروحها را آورد. با هم رفتيم سمت سوم شعبان و سريع برگشتيم. تا نزديک ظهر حدود هشت بار رفتيم بيمارستان. مجروحها را ميرسانديم و برميگشتيم. تقريباً تمام بدن ابراهيم غرق خون شده بود. 🔸يکي از مجروحين نزديك پمپ بنزين افتاده بود. مأمورها از دور نگاه ميکردند. هيچکس جرأت برداشتن را نداشت. ابراهيم ميخواست به سمت مجروح حرکت کند. جلويش را گرفتم. گفتم: آنها مجروح رو تله کرده اند. اگه حركت كني با تير ميزنند. ابراهيم نگاهي به من کرد و گفت: اگه برادر خودت بود، همين رو ميگفتي!؟ 🔸نميدانستم چه بگويم. فقط گفتم: خيلي مواظب باش. صداي تيراندازي کمتر شده بود. مأمورها کمي عقبتر رفته بودند. ابراهيم خيلي سريع به حالت سينه خيز رفت داخل خيابان، خوابيد کنار مجروح، بعد هم دست مجروح را گرفت و آن را انداخت روي کمرش. بعد هم به حالت سينه خيز برگشت. ابراهيم شجاعت عجيبي از خودش نشان داد.بعد هم آن مجروح را به همراه يک نفر ديگر سوار موتور من کرد و حرکت کردم. در راه برگشت، مأمورها کوچه را بستند. حکومت نظامي شديدتر شد. من هم ابراهيم را گم کردم! هر طوري بود برگشتم به خانه. 🔸عصر رفتم منزل ابراهيم. مادرش نگران بود. هيچكس خبري از او نداشت. خيلي ناراحت بوديم. آخر شب خبر دادند ابراهيم برگشته. خيلي خوشحال شدم. با آن بدن قوي توانسته بود از دست مأمورها فرار کند. روز بعد رفتيم بهشت زهرا در مراسم تشييع و تدفين کمک کرديم. بعد از هفدهم شهريور هر شب خانه يکي از بچه ها جلسه داشتيم. براي هماهنگي در برنامه ها. مدتي محل تشکيل جلسه پشت بام خانه ابراهيم بود. مدتي منزل مهدي و... 🔸در اين جلسات از همه چيز خصوصاً مسائل اعتقادي و مسائل روز بحث ميشد. تا اينکه خبر آمد حضرت امام به باز ميگردند. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم جهت تعجیل در فرج آقا و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰❄️➰✌️❁═┅┄
🕊•ا﷽ا• دعاے ماه مبارڪ رمضان 🌙🌱