eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
7.4هزار ویدیو
296 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌹 رفیق‌شهیدمْ‌یه‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ حرفتو👇بزن https://harfeto.timefriend.net/17284088555460 جوابتو👇ببین https://eitaa.com/harfhamon کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر ✌️💛✌️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 "خداحافظ" 💔 خداحافظ جمعه‌های بی‌خواب 💔 خداحافظ ماشین رو نگه دارین مگه نمی بینید مردم ايستادند 💔 خداحافظ سفرهای پی‌در‌پی استانی 💔 خداحافظ پروژه‌های استانی 💔 خداحافظ... 🌹امروز جمعه‌ست یهو هوای شهید بزرگوار را کردیم ♦️شهید بزرگوار سرزمین عشق هیچ‌گاه زحمات مخلصانه شما رو فراموش نخواهد کرد حتی اگر عده‌ای مغرضانه با شما دشمنی کنند و با سانسورها و دروغ‌ها بخواهند مانع به‌یاد داشتن شما باشند اما ......هیچ‌وقت وطنم چیزی را از یاد نخواهد برد و زحمات شما در تاریخ همیشه به‌یادگار خواهد ماند 🦋🕊شادی روح بلندش صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگترین جنایت‌کار قرن رو ٧٩بار ایستاده تشویق کردند‼️‼️ 💔 هر تشویق....... ✊ننگ عالم و آدم بر شما انسان‌نماهای بی‌وجدان .... مرگگگگ بر اسراییل
❤️‍🩹 اللهم عجل لولیک الفرج 🥺
💫 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم بعدد ما احاط به علمک💫 🌷شهیدغلامرضا زوبونی🌷 💚ولادت:١٣۵٩/۵/۵ 💔شهادت:١٣٨۶/١/٢٣ 🌹 از همان زمان کودکی طالب علم و یادگیری بود. ✨دوست داشت همیشه پای منبر بزرگان بنشیند. ✌️خیلی ساده زندگی می کرد به هیچ وجه اهل تجملات و مادیات نبود. ⭕️اصلا به مال دنیا و حرفهای دنیا اهمیت نمی داد. 🌿ازسن 11-12سالگی وارد بسج شد و واقعا به آن عشق می ورزید. بیشتر وقت خود را در مسجد می گذراند. 🍃بعد از اتمام دبیرستان در دانشگاه آزاد واحد تهران شمال در رشته حسابداری قبول شد. 🦋 اول به خدمت سربازی رفت و بعد در دانشگاه مشغول به تحصیل شد. 🏢در دانشگاه مسئول مالی بسیج دانشجویی بودند و در آنجا فعالیت می کردند. اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ𝟑𝟏𝟑💚⃞🌿️ جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 •❁꧁-•°🥀🍂🥀°•-꧂❁•
🎤 از بیان خواهر شهید: 💜شیرین ترین خاطره ی من از برادرم این است که زمانی که از مکه باز گشتند چنان با اشتیاق و ذوق فراوان از آنجا برایمان تعریف می کرد که هیچ گاه لبخندهایش را فراموش نمی کنم و با ذوق فراوان شعری را که خودش سروده بود را برایمان می خواندو از کارهای عرب ها تعریف می کرد و می خندید. 📝یار مدینه ای من با من و همراه منی 🕋تو سفر مکه من ..................... 📝حک شده اسم من و تو 📖تو دفتر امام زمان(عج) 📌در دفتر مجله کوچه ما تقریبا 2 سال فعالیت کردند. 💠 تنها چیزی که می توانم بگویم این است که ما صبح زود رفتن غلامرضا را می دیدیم و شب آمدنش را. 🔆 آنقدری که در مسجد و دانشگاه بود در خانه نبود. و سرانجام ⭕️ سال آخر دانشگاه به دست دو سارق مسلح از خدا بی خبر در تاریخ 86/1/21 به ضرب گلوله به شهادت رسیدند و در تاریخ 86/1/23 به خاک سپرده شدند. روح پاکشان شادتر🤲🏻🤲🏻🥺🥺😔 اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ𝟑𝟏𝟑💚⃞🌿️ جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 •❁꧁-•°🥀🍂🥀°•-꧂❁•
بسم الله الرحمن الرحیم هر روز با قرآن به نیت یک شهید 📖 صفحه۹۵ شرکت در ختم قرآن برای فرج اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 •❁꧁-•°🌸°•-꧂❁•
Page095.mp3
892K
ترتیل صفحه 95سوره مبارکه نسا سوره نساء جزء5 سوره4 .قاری: پرهیزکار هر روز قرآن به نیت یک شهید ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 •❁꧁-•°🌸°•-꧂❁•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته ..... ✨💛 میگویند: سری راکه دردنمیکند! دستمال نمیبندند! ولی سر من دردمیکند برای سربندی که نام مقدس تو روی آن حک شده باشد. یا حسین زهرا 🕊🌹 اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ𝟑𝟏𝟑💚⃞🌿️ جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 •❁꧁-•°🌸°•-꧂❁•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🔹مـقصد آسـمان اسـت ؛ ‌ از حـوالیِ زمـین بـاید جـدا شـد. 💫☘️ ☘️🌷 قهرمان من برادر شهیدم رفیق آسمانی من سرباز آقا امام زمان اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 •❁꧁-•°🌸°•-꧂❁•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅((مهدویت قسمت هجدهم)) ✨قلق بسیار کاربردی و مهم برای بهره بردن بیشتر از نماز✨ 👌هر چه تقوا را بیشتر رعایت کنیم، گُلی است که به سر خودمان زدیم. تقوا را رعایت کنیم، ارزش‏ها را رعایت کنیم تا وقتی وارد نماز شدیم، توی نماز استفاده‏اش را ببریم. 👌نماز یک آغاز نباشد برای مان، ✌️🌹نماز یک موسم بهره برداری باشد، از نماز قبلی تا این نماز؛ ✅ شما تقوا را رعایت کرده باشید، ✅ ادب را رعایت کرده باشید، ✅ محبت به دوستان را بخصوص به خانواده را بیشتر کنید؛ 💯 اینها زحماتی است که می‏کشید، ✅👈🏻 حالا موقع نماز که می‏رسد به نماز می‏ایستید می‏بینید! زمینه در شما آماده است. 🟦 👆👈🏻در این صورت دل مال بیرون نماز نیست❗️ مال توی نماز است، 👌 🕊 دل شما جلو جلو دارد توی نماز می‏رود و شما را به سمت نماز می‏کشاند، ✨شما نماز را دوست دارید؛ ❌ پس این نباشد که مشغول غفلت، مشغول دنیا؛ موقع نماز بگوییم خب حالا بایستیم به نماز؛ ⁉️ حالا چکار باید کنیم؟ ⁉️ مقدمه کجاست؟ این را ان‏شاءالله عنایت داشته باشیم. نماز اول وقت یعنی دل به امام زمان سپردن همه چشم و گوش امام علیه السلام بودن مثل نماز اصحاب عاشورا در شب عاشورا😭😭 اینگونه میشود که نمازت قیمت پیدا میکند و خاصیت دار میشود ✌️میتوانی با نمازت کار انجام دهی برای خانواده ات دوستانت بیماران و جمیع حوائج مسلمین🤲🏻😊🌸 این یعنی دغدغه ی حریم امام علیه السلام را در خود پروراندن این یعنی سربازی امام زمان جان🤲🏻😊 التماااااااس دعاااااا🤲🏻 اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ𝟑𝟏𝟑💚⃞🌿️ جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 •❁꧁-•°🥀🍂🥀°•-꧂❁•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.. 🦋 استان گیلان در آسمان شهرستان لاهیجان خیلی خیلی زیبا 💚✌️☝️ علیه‌السلام
📕⚫️📕⚫️📕 🌿﷽🌿 ⚫️📕⚫️📕 📕⚫️ ⚫️ با کاروان عشق ویژه ماه محرم و صفر ☆ با کــاروان عــشـق☆ ● برنامه هفدهم 📝اين جا كربلاست و آفتاب گرم است و سوزان! به ابن زياد خبر داده اند كه امام حسين(ع) در صحراى كربلا منزل كرده است. همچنين شنيده است كه حُرّ، شايسته فرماندهى سپاه بزرگ كوفه نيست، چرا كه او با امام حسين(ع) مدارا كرده است. او با خبر شده كه حُرّ، دستور داده همه سپاه او پشت سر امام حسين()نماز بخوانند و خودش هم در صف اوّل به نماز ايستاده است. اين فرمانده هرگز نمى تواند براى جنگ با امام حسين(ع)گزينه مناسبى باشد. از طرف ديگر، ابن زياد خيال مى كند اگر امام حسين(ع) از يارى كردن مردم كوفه نااميد شود، با يزيد بيعت مى كند. پس نامه اى براى امام مى نويسد و به كربلا مى فرستد. نگاه كن! اسب سوارى از دور مى آيد. او فرستاده ابن زياد است و با شتاب نزد حُرّ مى رود و مى گويد: "اى حُرّ! اين نامه ابن زياد است كه براى حسين نوشته است". 📌حُرّ نامه را مى گيرد و نزد امام مى آيد و به ايشان تحويل مى دهد. امام نامه را مى خواند: "از امير كوفه به حسين: به من خبر رسيده است كه در سرزمين كربلا فرود آمده اى. بدان كه يزيد دستور داده است كه اگر با او بيعت نكنى هر چه سريع تر تو را به خدايت ملحق سازم". امام بعد از خواندن نامه مى فرمايد: "آنها كه خشم خدا را براى خود خريدند، هرگز سعادتمند نخواهند شد".1 پيك ابن زياد به امام مى گويد: "من مأموريّت دارم تا جواب شما را براى ابن زياد ببرم". امام مى فرمايد: "من جوابى ندارم جز اينكه ابن زياد بداند عذاب بزرگى در انتظار او خواهد بود". 🔗فرستاده ابن زياد سوار بر اسب، به سوى كوفه مى تازد. به راستى، چه سرنوشتى در انتظار است؟ وقتى ابن زياد اين پيام را بشنود چه خواهد كرد؟ 📒فرستاده ابن زياد به سرعت خود را به قصر مى رساند و به ابن زياد گزارش مى دهد كه امام حسين(ع) اهل سازش و بيعت با يزيد نيست. ابن زياد بسيار عصبانى مى شود و به اين نتيجه مى رسد كه اكنون تنها راه باقى مانده، جنگيدن است. او به فكر آن است كه فرمانده جديدى براى سپاه خود پيدا كند. به راستى، چه كسى انتخاب خواهد شد تا اين مأموريّت مهم را، به دلخواه آنها انجام دهد؟ همه فرماندهان كوفه نزد ابن زياد نشسته اند. او به آنها نگاه مى كند و فكر مى كند. هيچ كس جرأت ندارد چيزى بگويد. او سرانجام مى گويد: "حسين به كربلا آمده است. كداميك از شما حاضر است به جنگ با او برود؟". ❌همه، سرهايشان را پايين مى اندازند. جنگ با حسين؟ هيچ كس جواب نمى دهد. ابن زياد بار ديگر مى گويد: "هر كس از شما به جنگ با حسين برود من حكومت هر شهرى را كه بخواهد به او مى دهم". باز هم جوابى نمى شنود. جنگيدن با تنها يادگار پيامبر، تصميم ساده اى نيست. قلب عمرسعد مى لرزد. نكند ابن زياد او را به اين كار مأمور كند. 💢 ناگهان ابن زياد عمرسعد را مورد خطاب قرار مى دهد: ــ اى عمرسعد! تو بايد براى جنگ با حسين بروى! ــ قربانت شوم، خودت دستور دادى تا من به رى بروم. ــ آرى! امّا در حال حاضر جنگ با حسين براى ما مهم تر از رى است. وقتى كه كار حسين را تمام كردى مى توانى به رى بروى. ــ اى امير! كاش مرا از جنگ با حسين معاف مى كردى. ــ بسيار خوب، مى توانى به كربلا نروى. من شخص ديگرى را براى جنگ با حسين مى فرستم. ولى تو هم ديگر به فكر حكومت رى نباش! ‼️در درون عمرسعد آشوبى برپا مى شود. او خود را براى حكومت رى آماده كرده بود، امّا حالا همه چيز رو به نابودى است. او كدام راه را بايد انتخاب كند: جنگ با حسين و به دست آوردن حكومت رى، يا سرپيچى از نبرد با حسين و از دست دادن حكومت. البته خوب است بدانى كه منظور از حكومت رى، حكومت بر تمامى مناطق مركزى سرزمين ايران است. منطقه مركزى ايران، زير نظر حكومت كوفه است و امير كوفه براى اين منطقه، امير مشخّص مى كند و دل كندن از كشورى همچون ايران نيز، كار آسانى نيست! به همين جهت، عمرسعد به ابن زياد مى گويد: "يك روز به من فرصت بده تا فكر كنم". ابن زياد لبخند مى زند و با درخواست عمرسعد موافقت مى كند. 🔰عمرسعد با دلى پر از غوغا به خانه اش مى رود. از يك طرف مى داند كه جنگ با امام حسين(ع) چيزى جز آتش جهنّم براى او نخواهد داشت، امّا از طرف ديگر، عشق به رياست دنيا او را وسوسه مى كند. به راستى، عمرسعد كدام يك از اين دو را انتخاب خواهد كرد؟ آيا در اين لحظه حسّاس تاريخ، عشق به رياست پيروز خواهد شد يا وجدان؟ ⚫️ 📕⚫️ ⚫️📕⚫️📕 📕⚫️📕⚫️📕
📕⚫️📕⚫️📕 ⚫️📕⚫️📕 📕⚫️ ⚫️ 🍂او در حياط خانه اش قدم مى زند و با خود مى گويد: "خدايا، چه كنم؟ كدام راه را انتخاب كنم؟ اى حسين، آخر اين چه وقت آمدن به كوفه بود؟ چند روز ديگر صبر مى كردى تا من از كوفه مى رفتم، آن وقت مى آمدى، امّا چه كنم كه راه رياست و حكومت بر ايران از كربلا مى گذرد. اگر ايران را بخواهم بايد به كربلا بروم و با حسين بجنگم. اگر بهشت را بخواهم بايد از آرزوى حكومت ايران چشم بپوشم". 🔰نگاه كن! همه دوستان عمرسعد براى مشورت دعوت شده اند. آيا آن جوان را مى شناسى كه زودتر از همه به خانه عمرسعد آمده است؟ اسم او حَمزه است. او پسرِ خواهرِ عمرسعد است. عمرسعد جريان را براى دوستان خود تعريف مى كند و از آنها مى خواهد تا او را راهنمايى كنند. اوّلين كسى كه سخن مى گويد پسر خواهر اوست كه مى گويد: "تو را به خدا قسم مى دهم مبادا به جنگ با حسين بروى. با اين كار گناه بزرگى را مرتكب مى شوى. مبادا فريفته حكومت چند روزه دنيا بشوى. بترس از اينكه در روز قيامت به ديدار خدا بروى در حالى كه گناه كشتن حسين به گردن تو باشد". ‼️عمرسعد اين سخن را مى پسندد و مى گويد: "اى پسر خواهرم! من كه سخن ابن زياد را قبول نكردم. اينكه گفتم به من يك روز مهلت بده براى اين بود كه از اين كار شانه خالى كنم". دوست قديمى اش ابن يَسار نيز، مى گويد: "اى عمرسعد! خدا به تو خير دهد. كار درستى كردى كه سخن ابن زياد را قبول نكردى". همه كسانى كه در خانه عمرسعد هستند او را از جنگ با امام حسين(ع) بر حذر مى دارند. كم كم مهمانان خانه او را ترك مى كنند و از اينكه عمرسعد سخن آنها را قبول كرده است، خوشحال هستند. ✳️شب فرا مى رسد. همه مردم شهر در خواب اند; امّا خواب به چشم عمرسعد نمى رود و در حياط خانه راه مى رود و با خود سخن مى گويد: "خدايا، با عشق حكومت رى چه كنم؟" و گاه خود را در جايگاه اميرى مى بيند كه دور تا دور او، سكّه هاى سرخ طلا برق مى زند. او در خيال خود مى بيند كه مردم ايران او را امير خطاب مى كنند و در مقابلش كمر خم مى كنند، امّا اگر به كربلا نرود بايد تا آخر عمر در خانه بنشيند. به راستى، من چگونه مخارج زندگى خود را تأمين كنم؟ آيا خدا راضى است كه زن و بچه من گرسنه باشند؟ آيا من نبايد به فكر آينده زن و بچّه خود باشم. آرى! شيطان صحنه فقر را اين گونه برايش مجسّم مى كند كه اگر تو به كربلا نروى بايد براى نان شبِ زن و بچه ات، منتظر صدقه مردم باشى. عمرسعد يك لحظه هم آرام و قرار ندارد. مدام از اين طرف حياط به آن طرف مى رود. بيا قدرى نزديك تر برويم و ببينيم با خود چه مى گويد: أتركُ مُلْكَ الريّ والريّ رغبةٌ أمْ ارجعُ مذموماً بقَتلِ الحسينِ ⚜او هم سرذوق آمده و براى خود شعر مى گويد. او مى گويد: "نمى دانم آيا حكومت رى را رها كنم يا به جنگ با حسين بروم؟ مى دانم كه در جنگ با حسين آتش جهنّم در انتظار من است، امّا چه كنم كه حكومت رى تمام عشق من است". عمرسعد تو مى توانى بعداً توبه كنى. مگر نمى دانى كه خدا توبه كنندگان را دوست دارد، آرى! اين سخنان شيطان است. ⚜گوش كن! اكنون عمرسعد با خود چنين مى گويد: "اگر جهنّم راست باشد، من دو سال ديگر توبه مى كنم و خداوند مهربان و بخشنده است و اگر هم جهنّم دروغ باشد من به آرزوى بزرگ خود رسيده ام". عمرسعد سرانجام به اين نتيجه مى رسد كه به كربلا برود، امّا با حسين جنگ نكند. او به خود مى گويد كه اگر تو به كربلا بروى بهتر از اين است كه افراد جنايت كار بروند. تو به كربلا مى روى ولى با حسين درگير نمى شوى. تو با او سخن مى گويى و در نهايت، او را با ابن زياد آشتى مى دهى. تو تلاش مى كنى تا جان حسين را نجات دهى. همراه سپاه مى روى ولى هرگز دستور حمله را نمى دهى. به اين ترتيب هم ناجى جان حسين مى شوى و هم به حكومت رى مى رسى! 💠آرى! وقتى حسين ببيند كه ديگر در كوفه يار و ياورى ندارد، حتماً سازش مى كند. او به خاطر زن و بچه اش هم كه شده، صلح مى كند. مگر او برادر حسن نيست؟ چطور او با معاويه صلح كرد، پس حسين هم با يزيد صلح خواهد كرد و خود و خانواده اش را به كشتن نخواهد داد. هوا كم كم روشن مى شود و عمرسعد كه با پيدا كردن اين راه حلّ، اندكى آرام شده است به خواب مى رود. ● ادامه دارد... ⚫️ 📕⚫️ ⚫️📕⚫️📕 📕⚫️📕⚫️📕
محرم در جبهه 🥀🖤🏴❤️‍🩹 وقتی بچه ها حسین حسین می گفتند صداشون با برخورد به صخره ها و در تاریکی شب توی ارتفاعات می پیچید. انگار روی تمام قله ها سینه زنی برپا شده. از روی تمامی قله ها از قعر دره های بازی دراز، صدای حسین جان به گوش می رسید به طوری که فرماندهان تذکر دادند زود جلسه رو تمام کنید، چون نگران بودند این سروصدا به دشمن برسه و ارتفاعات رو زیر آتیش بگیرند. اداره سینه زنی از دست من نوحه خون خارج شده بود و هیچ جور نمی شد بچه ها رو آروم کرد. تازه از وسط حلقه عزاداری نوحه شور عوض شد و دیدم بچه ها میخونند: شور شهادت به سرم آمده کرببلا در نظرم آمده و یک صدا فریاد می زنند: حسین جان زیارت...حسین جان شهادت اون شب اونقدر بچه ها بر سر و سینه زدند تا از حال رفتند. آن شب حال عجیبی بود. حتی بعد از اتمام عزاداری بعضی ها هنوز گریه می کردند. فردای اون روز یعنی روز اول محرم وقتی اومدیم حسینیه گردان تخریب لشگر۱۰ در سرآبگرم برای نماز ظهرو عصر دیدیم شهید حاج کاظم رستگار به عنوان امام جماعت جلو ایستاده و نماز رو به امامت ایشون خواندیم و بعد از نماز ایشون چند دقیقه صحبت کردند و در آخر صحبتشون فرمودند که شنیدم دیشب برای عزاداری رفتید بازی دراز؟ عزاداری تون قبول باشه، اما اگرخدای نکرده اتفاقی می افتاد چی؟ من به فرمانده هاتون تذکر میدم که دیگه از این کارها نکنند. راوی:جعفرطهماسبی پایان این بخش ✌️🤲🥀
یھ‌وقتـایۍ‌دل‌ڪندن‌از یھ‌سـرےچیـزاۍِ"خـوب" باعـث‌میشه.... چیـزاۍِ"بهترے" بدسـت‌بیاریم...😊 بـراے‌ِرسیـدن به مھـدےِ‌زهـرا"عج"🥲 از‌چـۍ‌دل‌ڪندیم؟!💔🖐🏻 مثل شهید حججی که دل برید از زن و خانواده دل مهدی فاطمه زهرا رو بدست آورد و در آغوش امام حسین جان سپرد..... 🥺🥀 اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک اللهم عجل لولیک الفرج اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ𝟑𝟏𝟑💚⃞🌿️ جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 •❁꧁-•°🌸°•-꧂❁•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه شهید آیت الله رئیسی به همه ما،خوب گوش بدید. ما نباید ناامید باشیم‌، امام حسین رو داریم، عاشورا رو داریم... 🥀✨ شهید سیدابراهیم رئیسی صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین ✋🖤
بعضی جاودانه اند۳۴.mp3
8.21M
🥀هو الشهید🥀 📔🌹      ❇️ زندگی نامه ی شهید مدافع حرم مجتبی کرمی  🌹 🖌 خاطره نگار : زینب شعبانی 🌹 قسمت :  🌹
۰۰:۰۰