eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
24.2هزار عکس
10.2هزار ویدیو
326 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین @harfaton1 کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
11.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 <پنجمین شهید محراب شهید آیت الله اشرفی اصفهانی> 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
آقامحمدهادے 💓 که نزدیک مےشد، هادے اتاق‌ها را به زائران و مهمانان مےداد و خودش یک گوشه مےخوابید، گاهے پتوي خودش را هم به آن‌ها مےبخشید.✨ او عادت کرده بود که بدون بالش و لوازم گرمایشے بخوابد.🍃 یکبار مریض شده بود، خودش در سرما در راهروے خانه خوابید اما اتاق را که گرم بود در اختیار زائران راهپیمایے اربعین قرار داد
قسمت سیزدهم 📌 شماره عمود ۱۳۰۰ 🏙 شهر از دور پیدا بود. تعداد زائرهای پیاده هر لحظه بیشتر می‌شد. یه جورایی دیگه رفتن دست خودت نبود. سیل جمعیت، زائران رو با خودش می‌برد. به یه دو راهی رسیدیم که در موردش زیاد شنیده بودم. اول باید می‌رفتیم زیارت آقا قمر بنی هاشم یا زیارت مولا ابا عبدالله؟! 🔺 توی تردید و دودلی و مبهوت زیبایی بین الحرمین بودم که خشایار گفت: «راستی داداش اول باید بریم زیارت...» خندیدم. دلخور شد. سریع گفتم معذرت می‌خوام، خنده‌ام واسه این بود که منم دقیقا همین مشکل رو دارم. 🔆 هر دو خیره شدیم به چهره آسمونی سید همسفرمون. انگار مثل همیشه، همه‌ی سوال‌ و جواب‌ها رو می‌دونست. رسیده بودیم درست جلوی درب حرم علمدار. ادب به امام رو خشت خشت این بارگاه فریاد می‌زد. آقا سید گفت: «برای رسیدن به امامت، راهی به جز عباس شدن نداری.» 🔸 چشم‌هام توی بین الحرمین، دو دو می‌زد. دائم دنبال گمشده‌ای بودم یا نشونه‌ای که از اون گم شده باشه. آخه حالا که تو شب اربعین، مولا و امامم دعوتم کرده بود اینجا... 🔹 چه توقع بی‌جایی! من کجا و آقا حضرت حجة ابن الحسن کجا؟ چون من گدای بی‌نشان، مشکل بود یاری چنان / سلطان، کجا عیش نهان با رند بازاری کند؟ تو همین حال و هوا بودم که با صدای همیشه مهربون آقا سید به خودم اومدم. دیگه وقتشه. سحر اربعینه...
قسمت آخر 📌 عمود شماره ۱۴۵۲ 🔆 خدای من! اینجا یه تیکه از بهشته. نه، اصلا خود بهشته! مگه بهشت چیزی غیر از با امام بودنه؟ از درب اصلی حرم وارد شدیم. خشایار اصلا تو حال خودش نبود. منقلب شده بود و من فقط صدای ناله‌هاشو می‌شنیدم. 🌅 صدای الله اکبر اذون صبح که بلند شد، درست روبه‌روی شش گوشه‌ی ملکوتی بودیم. برگشتم و نگاه‌ ملتمسانه‌ای به صورت آقا سید انداختم. خودم هم نمی‌دونستم چی می‌خوام. فقط می‌دونم دلم می‌خواست پاهام یاریم می‌کردن و می‌تونستم به رسم ادب، پای برهنه، برسم خدمت حضرت ارباب. حرم هم عجیب شلوغ بود. ❤️ یا حسین فاطمه! چه عطری فضا رو پر کرده بود، عطر سیب؟! گریه امونم نمی‌داد. آقا سید گفت: «بلند شو.» بی‌اختیار از روی ویلچر بلند شدم و قدم برداشتم. هیچ اثری از درد تو پاهام نبود. خشایار داد زد: «حالت خوبه؟ می‌تونی راه بری؟» اشک‌هام رو پاک کردم و رو به ضریح گفتم هیچ وقت تو زندگیم این قدر خوب نبودم. ▫️ صورتم رو به سمت آقا سید برگردوندم. چند مرتبه صداش زدم: «آقا سید! آقا سید!» اما نبود. حتی از ویلچر هم‌ اثری نبود. به خشایار گفتم: «ببین می‌تونی آقا سید رو پیدا کنی؟» انگار سید ما، مثل یه قطره تو همین عطر سیب گم شده بود. 🔻 حالا من اینجام و‌ مسافر اربعین. زیر قبه‌ی اباعبدالله الحسین(ع) و تنها چیزی که مدام به یادم میاد، حرف آقا سیده که می‌گفت: «مراقب باش، اگر رفتی کربلا دیگه از کربلا برنگردی.»
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#همسفر_با_خورشید قسمت آخر 📌 عمود شماره ۱۴۵۲ 🔆 خدای من! اینجا یه تیکه از بهشته. نه، اصلا خود بهش
سلام علیکم این سری هم تموم شد... واقعی نبود اما چه بسا زیاد همچین اتفاق هایی در مسیر رویایی نجف تا کربلا و حتی زندگی روز مره مون افتاده و ما بی‌خبریم! شاید منو تو اماممون رو دیدیم ولی نشناختیم😔😔 منو ببخش آقا اگه جایی دیدمتو نشناختم
💛💛:💛💛 و چه صفر عاشقی ای‌ست این صفر عاشقی... در یاد او و به عشق او .... اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏻🌹 @Refighe_Shahidam313
🌟این همه با این و آن حرف زدی کمی هم با امام زمانت حرف بزن راحت حرف بزن، امام زمان (عج)♥️ منتظر حرف های ما هم هست... :) ✨استاد فاطمی نیا✨ @Refighe_Shahidam313
نسیم بهشتی 🌴 اگر می‌خواهید نذری کنید فقط گناه نکنید❌ مثلا: نذر کنید یک روز گناه نمی‌کنم 👈 هدیه به آقاصاحب‌الزمان «عج» از طرف خودم... مجیدسلمانیان❤️ شهدا التماس دعا