#رمان_واقعے
#بہسوےاو ✨
🌹#قسمت_بیست_وچهار
وسطای #مسابقه امتیازها طوری بود که من برنده مسابقه بودم اومدم با پا بکوبم به کتف حریف که اون با نامردی با مشت کوبید به چشمم فقط فهمیدم چشمم جایی را نمیبینه...
😔وقتی به هوش اومدم دیدم یه سرم به دستمه و چشمم بسته شده.
زینب پیشم بود دکتر وارد اتاق شد.
⚠️دکتر: چه کردی با خودت خانم معروفی مگه نگفتم ضربه مساوی نابینایی
-دکتر بهش گفتم به چشمم ضربه نزن اما نامردی کرد
+دختر خوب گرد و خاک برات سمه
-اما من باید برم #جنوب
+تو چقدر لجبازی دختر برو بیا کور شدی دست من نیستا
🍃اسممو نوشتم ۱۵ روز دیگه میریم #راهیان_نور کور بشم به درک من باید برم جنوب...
#دامه_دارد...
✅تمام اسامی مستعارهست بجز #حنانه و #شهیدهمت وتمام روایات #واقعی می باشد
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_حسین #یادشهداباصلوات+وعجل_فرجهم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#رمان_واقعی #رمان #به_سوی_او
https://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4