eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
7.9هزار ویدیو
300 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین https://eitaa.com/harfhamon کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - انتظار منو آواره کرده - علی فانی.mp3
1.82M
🌷یا صاحب الزمان(عج)🌷 🍃انتظار منو آواره کرده 🍃حجر یار تو دلم خونه کرده 💔 #جمعه_های_دلتنگی ‍‌😔😔😔 آقا بیا 😭💔😭 #جمعه #دلتنگی #غمگین http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
🌹🌹بِسمِ اللّهِ الرَحمنِ الرَحیم🌹🌹 🌺 بسم رب الشهداء والصدیقین 🌺 🌹 🌹 ✋نیت کنید و حاجتهاتون رو طلب کنید مهمان 🔵 حاجت ها رو از شهدا طلب کنید ، مرام و معرفتشون زیاده حتما دستگیرمون میشن هر کسی با هر شهیدی خو گرفت روز محشر آبرو از او گرفت برای آشنایی بیشتر شهدا در نشر مطالب کوشا باشیم زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست ‍ ‍ ‍ 🌺زیارت نامه شهدا 🌺 بسم الله الرّحمن الرّحیم اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلِيآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَصْفِيآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ، بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى طِبْتُمْ، وَطابَتِ الْأَرْضُ[ اَنْتُم] الَّتى فيها دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظيماً، فَيا لَيْتَنى كُنْتُ مَعَكُمْ، فَاَفُوزَ مَعکم 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿 http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
نــام : حسین نـام خـانوادگـی : معز غلامی نـام پـدر : علی اکبر تـاریخ تـولـد : ۱۳۷۳/۱/۶ مـحل تـولـد : امیدیه خوزستان محل شهادت: حماه سوریه سـن : ۲۳ سـال دیـن و مـذهب : اسلام شیعه وضـعیت تاهل : مجرد شـغل : مربی حلقه صالحین و مداح مـلّیـت : ایرانی
#تولد #هدیه خداوند بعد از ۹ سال پس از #خواهر دومش #هنگام #اذان_ظهر و #شهادت به #رسالت #پیامبر_اکرم_(ص) به عنوان سومین و آخرین فرزند #خانواده در ششم فروردین ۱۳۷۳  در #پایگاه_پنجم_شکاری (#امیدیه) چشم به #جهان گشود. (پدر وی #افسر_ارشد #بازنشسته #نیروی_هوایی #ارتش_جمهوری_اسلامی_ایران و با #درجه #سرهنگ_تمامی  با ۳۲ سال خدمت صادقانه است) مادرش به دلیل بیم از دوندگی های شناسنامه ای و با واسطه یکی از اقوام، به دلیل #اصالت_همدانی داشتن، شناسنامه وی را از #همدان گرفت و به همین دلیل تاریخ تولد سجلی وی ۱۵ فروردین و صادره از همدان #ثبت شده است. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#زندگینامه حسین معزغلامی (با شهرت های #معز و #غلامی ) از ۱۵ ماهگی با #انتقالی پدر به #پایگاه_قصر_فیروزه_تهران به #تهران آمد و در سال های انتهایی خدمت ایشان، در محله #بلوار_فردوس #اقامت گزید. ازهمان کودکی جذب نیروهای مسجدی و ائمه جماعات مساجد محل شده و در سال های ابتدایی حدود ۲ سال بطور آزاد درس #حوزوی در محضر اساتیدی که از محضر #آیت_الله_مجتهدی تلمذ می کردند، میخواند. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#فتنه_۸۸ و دیدن گریه های #سید_مظلوم #امام_خامنه ای، حسین را که تنها ۱۵ سال داشت جذب #بسیج کرد و در درگیری با #عناصر فتنه در همان سال از ناحیه کتف آسیب دید که هرگز قابل درمان نبود. وی پس از آن مسئول #حلقه_صالحین_بسیج شد و به اذعان اهالی محله، تاثیر شگفت انگیزی روی جوانان داشت. از جذب جوانان منحرف تا جلوگیری از اقدام به خودکشی دوستان و ... با رسیدن به سن #دانشگاه و علیرغم برخورداری از رتبه خوب کنکور، وی که در #دانشگاه_امام_حسین(ع)نیز شرکت کرده بود، در سن ۱۸ سالگی به این دانشگاه رفته و با طی مراحل علمی به بهترین نحو و با بالاترین نمرات، به انتخاب خود وارد #سپاه_قدس شد. در همان سال های #دانشجویی به عنوان آموزش دهنده ارشد به #عراق و سوریه اعزام شد و پس از اتمام تحصیلات، با عنوان #مشتسار نظامی ۳ مرتبه به سوریه و یکبار به عراق اعزام شده و به خیل #مدافعان_حدود_وطن با نام پر افتخار #مدافعان_حرم پیوست. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رها کردن #رفاه و#مادیات دنیوی با #لبخند یکی از همسایگان وی می گفت: به او گفتم تو از تمکن مالی خوبی برخوردار هستی و همه امکانات مادی برایت فراهم است و در رفاه زندگی می کنی، چطور می توانی این دنیا با آن همه زیبایی و تفریح را رها کنی و خانواده با محبتت را بگذاری و بروی، در جواب من فقط لبخند زد و پاسخی نداد! سرانجام در سومین اعزام به سوریه و در درگیری حما، حسین که تنها دو روز به تولدش مانده بود به آسمان ها پر کشید و به آرزوی دیرینه اش رسید. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
خاطره ای از  دست نوشته های شهید درباره و  روز آزاد سازی ارتفاعات مشرف به خان طومان علی که تو مخابرات کار میکرد تحمل نکرده بود و به قول خودش با و تجهیزاتش فرار کرده بود اومده بود تو روستای حمره روز پر تلاطمی بود ما جلو بودیم به دستور مسلم برگشتم یه تعداد نیرو ببرم تزریق کنم روی تپه ای که روبروی قراصی بود. اون تپه مشرف به خان طومان بود و ما به سختی تونستیم تصرفش کنیم و بمونیم. وقتی برگشتم (به همراه یه ماشین دیگه و یکی دیگه از دوستان) دیدم علی وایساده  سر دوراهی.  تا مارو دید گفت کجا میری داداش؟ گفتم میریم سمت خان طومان گفت میشه منم ببرید؟ گفتم بچه ی کجایی؟گفت من ام.گذاشتنم مهابرات. فهمیدم عملیاته و بچه ها دارن اون جلو عرق میریزن و خون میدن نتونستم بمونم اونجا و فرار کردم اومدم. بهش گفتم مسئولتون اذیتت نکنه. گفت مهم نیست حالا شما منو ببرید یه کمکی بهتون کنم گفتیم پس بشین تو ماشین عقب هم نزدیک ده تا سوری نشستن و رفتیم تو راه تیراندازی زیادی بود رسیدیم نیروها رو از تپه کشوندیم بالا و به علی گفتم نیروها رو از فلان جا بچین تک تک پشت یه موضع مناسب آماده باشن.واقعا با دل و جرأت بود و ترسی نداشت از گوله تیراندازی خیلی زیاد بود. به نحوی که نمیشد تکون بخوریم. تو اون شرایط با فریاد گفتم داداش اسمت چیه؟ گفت علی.گفتم بچه هم داری؟ گفت إره اسمش امیره. گفتم پس ابوامیر صدات میکنیم.خیلی هم خوشحال شد شد و وقت زیر و و دشمن یه نماز با و و نشسته ی مشتی خوندیم هممون تا عصر درگیری ادامه داشت و یکی از بچه هامون بصورت معجزه آسا تیر خورد از پشت سر و از زیر گونه ش اومد بیرون و الانم سالمه.ولی خداروشکر تلفات دیگه ای ندادیم شب که شد هوا خیلی سرد بود. روی اون تپه غیر از یک اتاقک خرابه چیزی نبود برای استراحت. مه همه جارو گرفته بود یه ماشین داشتیم تویوتای تک کابین که جای دونفر بود. سید و من و علی ایرانی بودیم و چهل تا سوری حدودا سید قبلا مجروح شده بود و سرما براش زجراور بود گفتیم نشست تو ماشین به علی گفتم تو هم برو هر دوساعت جابجا میکنیم . هرکاری کردم قبول نکرد. یه بخاری بنزینی جیبی داشت و کیسه خوابم ازم گرفت و رفت زیر ماشین خوابید تا صبح. دیگه دوسه روز دیگه موندیم اونجا و مقاومت کردیم تا خان طومان بطور کامل آزاد شد و وارد خان طومان شدیم. اونجا هم خط تحویلمون دادن و نیرو گذاشتیم و هر شب سرکشی میکردیم با علی چند شب علی رفت توی اتاق دوربین از اونجا آتیش رو هدایت میکرد بعد چند شب اومد گفت إقا من از یجا موندن تنفر دارم نمیرم دیگه تو اتاق دوربین و دوست دارم برم تو خط کار کنم با صحبت حلش کرد خلاصه و دوباره با هم میرفتیم تو خط یه بار بهش گفتم تو هم داغون دنبال شهادتیا گفت نه. من برا شهادت نیومدم.اومدم خدمت کنم تا جایی که میتونم یه بار به خونه زنگ زد گفتم به امیر سلام برسون ابوامیر گفت خیلی دلم براش تنگ شده تازه زبون باز کرده دوسه بار مشت و مالم داد تمام خستگی از تنم رفت بیرون.بچه ی ایثارگر و فدا کاری بود. دم از خستگی نمیزد یه بار بهم گفت فلانی چرا انقد لباسات کثیفه. گفتم کثیف بهتره و اصلا وقت نکردم لباس بشورم به زور لباسامو دراورد انداخت تو لباسشویی دستی و برام شستشون خیلی شرمنده ش شدم اون روز تا یه مدت هم باهم بودیم تا اینکه بچه های اطلاعات شناسایی میگشتن دنبال نیروی جوون ما دوتا رو درخواست دادن که بریم برای کار گشتی شناسایی خوشحال بودیم جفتمون که مسئول لشگر اومد و با رفتن جفتمون مخالفت کرد بار دوم که درخواستمون اومد علی رو موافقت کرد ولی منو نذاشت برم و اون روز جدایی خیلی بد بود. یه شب اومد پیشمون دیدم لباساش تا کمر گلی شده فهمیدم شب قبل رفته بود شناسایی پوتینشم داغون شده بود بهم گفت هروقت رفتی شهر یه پوتین خوب برام بخر پولشو میدم بعد دوروز رفتیم برای نیروها وسیله بگیریم و رفتم مغازه نظامی فروش ئ پوتیناش همه چینی بود و نگرفتم خلاصه مجبور شد از پشتیبانی پوتین بگیره و بپوشه(ناگفته نماند که از قیافه پوتینای پشتیبانی بدش میومد. هم علی و هم من. جفتمونم از تهران پوتین خودمونو برده بودیم) http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
بسم رب الشهدا و الصدیقین با یاری و به اهل بیت (ع) این را می نویسم, انشالله که بعد از مرگم باز و خوانده شود. سلام بر آنهایی که رفتند و مثل ارباب بی کفن جان دادند. من خاک پای هستم. شهدایی که برای دفاع از رفتند و جان عزیز خود را بر طبق اخلاص نهادند. خدا کند به مدد شهدا و دعای دوستانم مرگ من نیز شهادت قرار گیرد که بهترین مرگ هاست. بعد از مرگم به پدرم توصیه می کنم که مانند اربابم حسین (ع) صبر کند و بیتابی نکند و خوشحال باشد که در راه خدا جان دادم و همینطور مادرم به مدد اسوی و استقامت در حضرت زینب (س) صبور باشد چون با گریه هایش مرا شرمنده می کند. هر وقت بر سر قبرم آمدید سعی کنید یک روضه از (ع) و (س) بخوانید و مرا به فیض بالای گریه برسانید. هر وقت قصد داشتید خیری به بنده حقیر برسانید آنرا به هیئت های مذهبی به عنوان کمک بدهید. از خواهران و خانواده ای آنها طلب می کنم اگر نتوانستم نقش برادری خوب را ایفا کنم. در کفنم یک یا حسین (ع) و قرار بدهید. تا میتوانید برای ظهور حضرت حجت (عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست. هم به خانواده ام و هم دوستانم بگویم که در بدترین شرایط و .... پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید. و را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود. این شعر بر روی سنگ قبرم حکاکی شود انشالله مرد غسال به جسم و سر من خورده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه شام سر خود با لبه سنگ لحد میشکنم و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین (ع) http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
شهید حسین معز غلامی کنار مزار #شهید_حاج_محمد_حسین_معزّ_غلامی #گلزار_شهدای_همدان http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
تحلیل وصیت نامه روشنگرانه شهید حجت الاسلام پناهیان در تحلیل وصیت نامه وی به دو نکته شاخص وصیت این جوان ۲۳ ساله اشاره کردند: اول اینکه حسین تاکید داشته در شهادتش هیچ نهاد و ارگانی را مقصر ندانیم و این یعنی او صرفا برای ایران و مردمش و جمهوریت و اسلامیت ایران به دستور ولایت رفته است. دوم اینکه می نویسد در شرایط بد اجتماعی و اقتصادی نیز رهبر عزیزمان را تنها نگذارید که این نشاندهنده دلواپسی شهید برای ولایت، مردم و انقلابش است. عنوان سال با سفارش شهید که از مدت ها پیش نوشته شده، شباهت عجیبی دارد... http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
تـاریخ شـهادت : ۱۳۹۶/۱/۴ کـشور شـهادت : سوریه مـحل شـهادت : حماه نـحوه شـهادت : توسط تروریست های تکفیری مـحل مـزار : بهشت زهرا(س) وضـعیت پـیکر : مـشـخـص http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#نحوه_شهادت حسین در #استان_حماه #سوریه ۳ تیر به چشم چپ، گونه راست و همان کتفی خورده شد که در فتنه مصدوم شده و وی را به شهادت رساند. به دلیل موقعیت بد حضور وی در سنگلاخ، دندان ها و استخوان پایش نیز هنگام سقوط به زمین شکسته و پیکر وی چند  ساعتی تا برگشت به نیروهای خودی بر زمین مانده بود. هدیه خداوند در هشتم فروردین ماه به خاک سپرده شد و در جوار دوستان شیرمردش در قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران آرام گرفت. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا قـطعـه : ۵۰ ردیـف : ۱۱۶ شـماره : ۱۸ http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدویو موزیک فیلم و عکسهای حسین معز غلامی به هوای تو من به صدای تو من به دنیای تو من وابسته شدم... که به جان تو من شکسته شدم... سفر نرو دلم گرفته غم گرفته روزگارم... رفیق روز بی قراری بی قرارم بی قرارم... سرم به شانه ی تو و سفر بهانه تو و ببین که دل نمیکنم نرو که عاشقت منم... #حجت_اشرف_زاده #کلیپ #عکس #ودیو_موزیک #موزیک #کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_هدیه_نثار_شهدا_آزاد http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی فقط در #لفظ می‌گوییم که دوست داریم به #شهیدان برسیم؛ اما بعضی‌ها از ته قلبشان می‌خواهند و #شهیدانه و #با_تقوا زندگی می‌کنند و #خدا بهترین مرگ‌ها را نصیبشان می‌کند… مانند #شهید_عزیز #حسین_مغز_غلامی اگر می‌خواهیم به شهدا برسیم، باید شهیدانه زندگی کنیم... پ‌ن: #مداحی #شهید_حسین_معز_غلامی در #یادواره_شهید #هادی_ذوالفقاری #یادشان_گرامی http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
27.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آخرین #مداحی شهید حسین معز غلامی در #ایام_فاطمیه #کلیپ #فتوکلیپ #موزیک http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
🤚سلام° و عرض ادب خدمت همراهان ان شاءالله که رضایت ❤️ـخدا و 🤝ـدستگیری 🌷ـشهدا شامل حال همه ما باشه در دنیا و آخرت 🌹🌹🌹 امروز با معرفی در خدمت بزرگواران بودم شادی روح شهدا بخصوص فاتحه+صلوات+وعجل فرجهم ان شاءالله ک این دنیا و آخرت شفیع همه مون باشن با ارسال پیامهای معرفی شهدا در ثوابش شریکش باشید که زنده نگه داشتن یاد کمتر از نیست اجرتون با 🌷ـشهدا با تشکر جهت و پذیرای شما بزرگواران هستم 👇👇👇 @zahra_mab_62 http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
😔😔😭😭💔💔😭😭😔😔 دست منو بگیر حالم جهنمه
ای شه منتظر از منتظران چهره مپوش که دگر جان به لب از محنت هجران آمد... همه گویند که مفتاح فرج صبر بود صبر نَتْوان که دگر عمر به پایان آمد... باز هم گذشت و نیامدی آقاجان http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4