#روزی_یک_صفحه_قران📖
#روایت_عشق ❤️
#ماه_رمضان🌸
#صفحهیازدهم1⃣1⃣
هدیه به
#شهیداحمدحیدری🌷
التماسدعاۍفرج 🍃
@Revayateeshg
روایت عشق🖤
🌷#شهیدمحمدحسیننوربخش
🕊#زندگینامهشهدا
🌷#خاطراتشهدا
🕊#روایت_عشق
🌷 حسین، ۱۶ سال بیشتر نداشت. پایه ثابت مسجد بود و درس طلبگی را هم پیش آقای دستغیب شروع کرده بود.
روزی آقای دستغیب من را خواستند و گفتند: اگر حسین خواست به جبهه برود، مانعش شوید اگر رفت دیگر برنمی گردد!
رفتم پیش مسئول بسیج که آقای مجید عباسی بود، از ایشان خواستم تا مانع اعزام حسین شود. ایشان هم کد مخصوصی که داشتند را روی پرونده حسین زدند تا نتواند به جبهه اعزام شود. بعد خودم به منطقه برگشتم.
حسین که جریان را فهمیده بود، اول مادرم را راضی کرده بود که به جبهه برود، بعد مادر را پیش آقا برده و ایشان را راضی کرده بود، آخر هم مادر را به بسیج برده بود تا برای اعزام ایشان رضایت بدهد.
به هر ترتیب به جبهه اعزام شد، برای اینکه من او را نبینم و برنگردانم به لشکر المهدی و گردان غواصی رفت. از زمان اعزام تا دوره غواصی و شهادتش در کربلای 4، بیش از 40 تا 50 روز نشد. همان جور که استادش گفته بود، پیکرش مفقود شد و برنگشت.
بلاخره بعد از ده سال، جنازه حسین با گریه و دعا های مادر برگشت و در گلزار شهدای شیراز دفن شد.
مادر مریض شده بود. مشکلی در مغزش ایجاد شده بود که به روی چشمش فشار آورده و چشمش را به سمتی کشانده بود که دیگر درست نمی دید و باید چشمش را می بست. کمسیون پزشکی تنها درمان را جراحی مغز تشخیص دادند، آن هم نه درمان صد در صد. هزینه زیادی هم داشت که به هر ترتیب پول را جور کردم. قبل از عمل از آقای دستغیب خواستم تا برایم استخاره ای کنند. گفتند: هر چه آمد عمل می کنی؟
گفتم: آره.
جواب استخاره صبر آمد.
رفتم سر مزار حسین. گفت: داداش، همون قدر که مادر من هست، مادر تو هم هست. قرار نیست همه کار ها را من انجام بدهم، تو هم کاری برای مادر انجام بده.
صبح روز بعد رفتم بیمارستان. پزشک ایشان گفت: مادرت را ببر.
گفتم: پس عمل چی؟
گفت: عمل نمی خواهد!
با تعجب مادر را مرخص کردم و به خانه بردم. اما هنوز فشار پشت چشمش باقی بود و چشمش به یک سمت کشیده شده بود. دوباره رفتم پیش حسین و گفتم: قرار نشد مرخصش کنی، قرار شد خوبش کنی!
کم کم فشار از پشت چشم مادر برداشته شد و چشمش به حالت عادی برگشت.
به حدی که ضعف بینایی مادر هم بهبود یافت و دیگر نیاز به استفاده از عینک نداشت....
هدیه به شهید محمد حسین نوربخش صلوات،،شهدای فارس
تولد: ۴۹/۵/۹- شیراز
شهادت: ۶۵/۱۰/۴- کربلای ۴
@Revayateeshg
─•♡•──♥️──•♡•─
نامش "علی" بود
در ۲۱ رمضان آمد
و در ۲۱ رمضان رفت ....
شهید ۲۱ساله
ولادت ۲۱رمضان ۱۳۴۶
شهادت ۲۱رمضان ۱۳۶۷ شلمچه
❤️#شهید_سیدعلی_دوامی
🧡#روایت_عشق
💛#شهیدانه
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
@Revayateeshg
هدایت شده از فتاوای رهبر انقلاب
🔸 استمرار نیت
✅ در روزۀ واجب معین؛ مانند روزه ماه رمضان و نذر معین، واجب است نیت از طلوع فجر تا مغرب، استمرار داشته باشد. بنابراین اگر بین روز از نیت روزه برگردد و قصد ادامه روزه نداشته باشد، روزهاش باطل میشود و قصد دوباره برای ادامه روزه فایدهای ندارد، البته تا اذان مغرب باید از مبطلات روزه خودداری کند.
🔺 رساله نماز و روزه، مسأله ۸۱۴
🔺️ رسانه KHAMENEI.IR بهمناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان، احکام روزهداری مطابق با فتوای حضرت آیتالله خامنهای را به مرور منتشر میکند.
🆔 @khamenei_ahkam
اگه سر سفره افطار به کسی که کنارمان نشسته بگوئیم :
روزه ات قبول باشه ، اون چی جواب میده؟؟؟ 🤔
حتما میگه: ازشمام قبول باشه و ممنونم و کلی بهمون محبت میکنه .😌🍃
حالا اگه سر افطار سرمون رو بالا بگیریم و به #امامزمان (عج) عرض کنیم : آقاجون روزه تون قبول ، مطمئن باشید آقا هر جوابی بدهند ، دعاشون در حقمون مستجابه .😍❤️
#روایت_عشق
#ماهرمضان
@Revayateeshg
روایت عشق🖤
اگه سر سفره افطار به کسی که کنارمان نشسته بگوئیم : روزه ات قبول باشه ، اون چی جواب میده؟؟؟ 🤔 حتما
اقاجان!😍❤️
قبول باشه نماز و روزتون...:))
التماس دعا آقا...!
مارو یادتون نره یه وقت!🙏🏻
#امامزمان
#روایت_عشق
#ماهمبارکرمضان
@Revayateeshg
⭐️دعای افطار⭐️
{بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ}
اللّٰهُمَّ لَكَ صُمْنا، وَعَلَىٰ رِزْقِكَ أَفْطَرْنا، فَتَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ.
قبولباشهروایتعشقیهایعزیز💚😍
#ماه_مبارک_رمضان
#روایت_عشق
@Revayateeshg