eitaa logo
روایت عشق🖤
972 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
159 فایل
﷽ 🔸تبادلツ👇🏻 تبادل باهر تعداد عضوی انجام میشه مهم محتواست😊 ❤️ @Azii0_0zii شما مهمان شهدا هستید😍😊 🌺کپی به شرط صلوات برای ظهور اقا و دعا برای شهادت خادمین کانال😊🌹 🌺لفت به شرط صلوات برای سلامتی آقا eitaa.com @Revayateeshg
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸فرمانده گردان حضرت سیدالشهداء ع لشگر ۴۱ ثاراللّه 🌿شهادت= بهمن ۶۵_شلمچه 🌸عملیات کربلای ۵_قطع سر و دست 🌿مزار= طغرالجرد استان کرمان پدرش می‌گفت: آخرین باری که آمده بود مرخصی خیلی حال عجیبی داشت نیمه شب با صدای ناله‌اش از خواب پریدم رفتم پشت در اتاقش سر گذاشته بود به سجده و بلند بلند گریه می‌کرد می گفت: خدایا اگر شهادت را نصیبم کردی می‌خواهم مثل مولایم امام حسین{ع} سر نداشته باشم مثل حضرت عباس{ع} بی دست شهید شوم دعایش مستجاب شد و یک جا سر و دستش را داد. @Revayateeshg
روایت عشق🖤
🌸فرمانده گردان حضرت سیدالشهداء ع لشگر ۴۱ ثاراللّه 🌿شهادت= بهمن ۶۵_شلمچه 🌸عملیات کربلای ۵_قطع سر و دس
💌بخشی از وصیتنامه شهید: « خدایا دیگر نمی‌خواهم به شهرم برگردم دوستانم شهید شدند چگونه به صورت پدر و مادر آنها که شهید شدند نگاه کنم من فرمانده آنها بودم خدایا توفیق شهادت، نصیب من هم بفرما دنیای پر از ظلم و خیانت کنونی توان سکوت را از ما گرفته است و دیگر وجدان ما جوانان شیعه مشاهده‌ی این همه نامردمی ها و خیانت‌ها را اجازه نمی‌دهد هرگز پایتان را از رهنمودهای امام بیرون نگذارید همه‌ی ما رفتنی هستیم پس چه بهتر که در راه خدا برویم من می‌روم تا ندای هل من ناصر ینصرنی رهبرم را در سرخی خون و گرمی شهادت بپذیرم » 🌼 🌸 🌺 @Revayateeshg
‏آن‌قَـدࢪشَھیدبودڪہ شَھادَت‌عاشِقَش‌شٌـد..! نڪتہ‌دَقیقـاًاینجـاسٺ؛ ڪہ‌بـٰایَدشَھـیدبـود؛ تـٰاشَـہیدشٌـد...! ڪٌجاۍِ‌ڪاࢪیم..؟! ┈┄┅═✾🌸✾═┅┄┈ @Revayateeshg
دنیا‌؛مثل‌شیشہ‌اۍ مۍماندك‌یڪدفعہ‌مۍبینےازدستت‌ افتاد‌وشڪسٺ @Revayateeshg ╰─┅─🍃🌼🍃─┅─╯
صدای تو گوش فلک را پر کرده است ما ملت امام حسینیم....🕊 ما ملت شهادتیم....🌷 •┈┈•❀🌷❀•┈┈• @Revayateeshg
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
202030_2026973628.mp3
2.75M
☀️🌈 ❤️🌷 🦋 🤲🏻🍃 🌼بسم الله الرحمن الرحيم🌼 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ،بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ. @Revayateeshg
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم. @Revayateeshg
به نام خداوند مردان جنگ.... لقمه نان خشکی برداشتند و جانشان را گذاشتند! بی‌ادعای بی‌ادعا این تمام سهـمشان بود از سفره ی انقلاب رزقشان اما شهـادت بود -----•••🌷🕊🌷•••----- @Revayateeshg
رضا بی­‌نهایت صبور بود، وقتی بحث‌مان می‌شد، من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غُر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم تو مقصری، تو باعثِ این اتفاق شدی! او اصلا حرفی نمی‌زد، وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم، می­‌رفت سمت در، چون می‌دانست طاقت دوری‌اش را ندارم، آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه‌ای از من دور باشد، او هم نقطه‌ضعف‌ام را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم، روی پله‌ی جلوی در می‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی، بگو من بیام داخل، اصلا دادزدن بلد نبود. راوی همسرشهید 🌸 •┈┈•❀🌷❀•┈┈• @Revayateeshg
خداحافظ رفقا ! ما که رفتیم بهشت دنیا هم مفت چنگ اهلش ... شادی روح شهدا ٱللَّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَىٰ‌مُحَمَّدٍ‌وَآلِ مُحَمَّدٍ‌وَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم🌺 @Revayateeshg
‌ ‌قرار بود عملیات والفجر مقدماتی آغاز شود. آخرین جلسه هماهنگی بین فرماندهان در دهلاویه برگزار شد و شهید همت از ابراهیم خواسته بود در آن جلسه شرکت کند و دعای توسل بخواند. ‌ بعد از چند ساعت برای فرماندهان شام آوردن (کباب). و برای بسیجیان نان و سیب زمینی. ابراهیم در همان جا شروع کرد به دعای توسل خواندن و اجازه نداد جلسه تمام شود‌. وقتی برای سوار ماشین شدند حاج حسین الله کرم بسته ایی را به ابراهیم داد و گفتن نان و کباب است. ‌ ابراهیم آن را به بیرون پرت کرد و گفت: وای بحال روزی که غذای فرمانده و بسیجی با هم متفاوت باشد آن موقع کار مشکل میشود. ‌ 👨راوی:مرتضی پارسائیان ‌ @Revayateeshg