حاجی؛
کاشمـاهممثلشما
وسطِگرفتاریهـامونبهجایناامیدۍ،
یہلبخندمیزدیم،
وبـااطمینانمیگفتیم؛ یقینا ڪله خیر...!
#حاج_قاسم
#روایت_عشق
#روزتون_شهدایی
•┈┈•❀🌷❀•┈┈•
@Revayateeshg
🌸معلم شهیدی که میگفت بدون حجاب سر مزارم نیایید!!!
🔹معلم #شهیدامیرحسینعظیمی
مانند بسیاری از شهدا، روی مسئله #حجاب حساسیت زیادی داشت. اول از همه به خواهرانش و بعد بقیه زنان و دختران وصیت کرده بود که بدون حجاب بر سر مزار من نیایید.
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌱
@Revayateeshg
من به این نتیجه رسیده ام
که شهادت دست خودمان است.
انتخاب شهادت را
خداوند به عهده
خودمان گذاشته است.
این ما هستیم که میتوانیم
شرایط آن را فراهم کنیم.
ما هستیم که تعیین کننده
این مسئله هستیم.💕
#شهیدحسنباقری
#روایت_عشق
#کلام_شهدا
@Revayateeshg
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدای مظلوم لبنانی💔🥺
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌱
@Revayateeshg
چہ کسے مے گوید
ستاره فقط در آسمان پیدا مے شود؟!
از دامان مادران کشور من ستاره مے روید؛
ستارگانے کہ از خاک بہ افلاک مے رسند..
و با این ستاره ها،مے توان راه را پیدا کرد.🌸
#مادران_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg
روایت عشق❤️
#چهارشنبه_های_امام_رضایی #روایت_عشق @Revayateeshg
ای کاش حرم بودم
و مهمان تو بودم
مهمان تو
و سفرهی احسان تو بودم💕🥺
#امامرضاعلیهالسلام
#روایت_عشق
#مارابطلبآقا
@Revayateeshg
واقعا بیریا کار میکرد.
دنبال این نبود که همه بفهمند چه کارهایی میکند؛
با این که در کانون تربیتی خیلی به من کمک میکرد.
خیلیها حتی نمیدانستند آرمان در کانون تربیتی بوده!
بیسر و صدا کارش را میکرد...❤️
راوی:
دوست شهید
#شهیدآرمانعلیوردی
#لحظه_طلایی
#روایت_عشق
@Revayateeshg
انقدرسینـہمیزد
بھشگفتمڪمخودتواذیتڪن..!
مےگفـت:
اینسینہنمےسوزه..
موقعشھادتهمہجاشترڪشبود
جزسینہاش...💔
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg
#شهیدمحسنوزوایی
#روایت_عشق
#کلام_شهدا
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
@Revayateeshg
202030_2026973628.mp3
2.75M
#قرارصبحگاهی ☀️🌈
#روایت_عشق ❤️🌷
#امام_زمان 🦋
#دعایفرج 🤲🏻🍃
🌼بسم الله الرحمن الرحيم🌼
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ،
وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ،
اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً
كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ
اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ،
وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ،بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ.
⊰@Revayateeshg⊱
#زیارتنامهشهدا🌷
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم.
@Revayateeshg
دنـیا کـم دارد لبـخنـدتان را....
این نگـاهـتان بـماند به یـادگار....
#حاج_قاسم
#روایت_عشق
#روزتون_شهدایی
•┈┈•❀🌷❀•┈┈•
@Revayateeshg
خیلی روی حلال و حروم حساس بودند. اولین شغلشان کار در مغازه شیرفروشی بود، وقتی از شغلش آمد بیرون دلیلش را که پرسیدم، گفت: من باید شیر را بکشم بدم به مردم و چون من میدونم صاحب مغازه آب میکند داخل شیر، وزن شیر خالص، کمتر میشود و آب قاطی شیر میشود، ولی باید پول شیر را بدهند من نمیتوانم به مردم دروغ بگویم. یک روز دیدم که وسایل بنایی خریده با خوشحالی اومدند خونه و گفتند: دیگر ناراحت نباش، پولهایم دیگر حلال است و شُبهه ندارد. تا وقتی که سپاه تشکیل شد، دیگر ایشان روزها سپاه بودند و شبها بنایی میکردند. از سپاه حقوقی دریافت نمیکردند و رفتن به سپاه را بر خود وظیفه میدانستند.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
@Revayateeshg
کارتان را برای خدا نکـنید،
برای خــدا کار کنید!
تفاوتش همــین اندازه است که
ممکن است حســین(ع) در #کربلا
باشد و من درحال کسب عـلم
برای رضای خــدا...!
#سیدمرتضی_آوینی
#روایت_عشق
#شهیدانه
@Revayateeshg
پشت میکروفن 🎤😁
شب جمعه همه گردانها توی حسینیه بزرگ شهرک دارخوین جمع بودند و مشغول خواندن دعای کمیل بودند.
مداح با سوز و حال خاصی دعا می خواند و بچه ها حال خوشی داشتند در آن همهمه و گریه تقريباً وسط دعا بود که مداح بلند فریاد کشید: آی گنهکار کجای این مجلس نشسته ای…!؟
که یکدفعه تو اون تاریکی از وسط حسینیه یکی از رزمندهای شیطون فریاد کشید:
“ پشت میکروفوووون ”
حسینیه رفت رو هوا و تا آخر دعای کمیل با خنده تمام شد😂😂😂
#طنز_جبهه
#روایت_عشق
@Revayateeshg
گفتم که کجاست کعبهیِ اهل ولا
درگاه حسین را نشانم دادند♥️
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
#روایت_عشق
#شبجمعه
@Revayateeshg
#شبجمعهبایادشهدا🌙✨
#شبجمعه 🌺
#روایت_عشق 🍃
هرگاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید...
آنها شما را نزد اباعبدالله یاد میکنند 💔
به یاد همه شهدا از صدر اسلام تابه امروز
#صلوات
اللهم صل علی محمد و
آل محمد و عجل فرجهم 🦋❤️
@Revayateeshg
روایت عشق❤️
گفتم که کجاست کعبهیِ اهل ولا درگاه حسین را نشانم دادند♥️ #صلیاللهعلیکیااباعبدالله #روایت_عشق
دلم گرفته بود نامت را زمزمہ کردم و سبک شدم ...
راست گفت شاعر کھ ؛
یا حسین نام تو بردم ،نه غمی ماند و نه هَمّی
بابیاَنتواُمّی!♥️
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
#روایت_عشق
#شبجمعه
@Revayateeshg