یه شهید انتخاب کنید،برید دنبالش،باهاش ارتباط برقرار کنید؛شبیهش بشید،حاجت بگیرین و شهید بشید!
#شهیدمصطفیصدرزاده
#شهیدمصطفیصدرزاده🌷
میگفت یه شهید انتخاب کنید برید دنبالش ، بشناسیدش ، باهاش ارتباط برقرار کنید ، شبیهش بشید ، حاجت بگیرید ...
#شهداگاهینگاهی 💔
#اللهمعجللولیکالفرج
@Revayateeshg
#خاطراتشهدا 📃
#شهیدسجادعفتی 🌷
سجاد اشاره به قبر خالی كنار مزار #شهیدمصطفیصدرزاده كرد و گفت: اين قبر آن قدر خالی مي ماند تا من برگردم و بنرهاي مصطفي پايين نمي آيد تا بنرهاي من بالا برود.
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ🌹
@Revayateeshg
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹گرفتن رزق شهادت از خدا تو ماه رجب.....
#شهیدمصطفیصدرزاده 🌷
#جانمونی_رفیق ‼️
#روایت_عشق 🦋
#ماه_رجب
@Revayateeshg
#شهیدمصطفےصدرزاده:
سخنان مقام معظم رهبرے را گوش کنید؛ قلبـــــ شما را بیدار مےڪند و راه درستـــــ را نشانتان مے دهد.
قسمتی از وصیتـــــ نامه #شهیدصدرزاده
#صبحتون_شهدایی 🌸
#روایت_عشق 🦋
🌹🍃🌹🍃
@Revayateeshg
🌼سجادهی #نمازشب، امشب را بانام
#شهیدمصطفیصدرزاده🌷🕊
پهن میکنیم و ثواب نماز امشب را به محضر ایشان تقدیم میکنیم.... 🌱⭐️
🌸شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🦋
🌺خدایا در دفـتر حـضور و غـیاب ، ضیافت امشب....
حـضورمان را بـپذیر و جایگاهمان را در کلاس بـندگی ات در ردیـف بـهترین هـا قـرار ده آمین 🤲🏻🌹
#روایت_عشق🖤
#ارسالیازاعضا 🙏🏻✨
#التماسدعایفرج 🌱🌹
⊰@Revayateeshg⊱
#شهیدمصطفیصدرزاده❤️
#روایت_عشق 🌸
#شبتونشهدایی ✨
همیشھ تاڪید داشټ يھ شهید انتخاب ڪنید...:)🍃
برید دنباݪش بشناسیدش 👌🏻✨
باهاش ارتباط برقرار کنید 💕
شبیهش بشيد 🌿
حاجټ بگیرید شهید میشید 😍
رفیق شهید خود شهید صدرزاده ،
#شهیدابراهیمهادی بودن....
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
@Revayateeshg
🌼سجادهی #نمازشب، امشب را با نام
#شهيدمصطفیصدرزاده 🌷🕊
پهن میکنیم و ثواب نماز امشب را به محضر ایشان تقدیم میکنیم.... 🌱⭐️
🌸شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🦋
🌺خدایا در دفـتر حـضور و غـیاب ، ضیافت امشب....
حـضورمان را بـپذیر و جایگاهمان را در کلاس بـندگی ات در ردیـف بـهترین هـا قـرار ده آمین 🤲🏻🌹
#روایت_عشق🖤
#التماسدعایفرج 🌱🌹
⊰@Revayateeshg⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدمصطفیصدرزاده
#استوریشهدایی
#روایت_عشق
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
@Revayateeshg
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدمصطفیصدرزاده 💗
#استوریشهدایی🦋
#روایت_عشق🌨
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
@Revayateeshg
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت ایشالا تاسوعا پیش عباسم
و دقیقا ظهر تاسوعای سال۹۴،
در سوریه به شهادت رسید. 💔
در حالی که وقتی تیر ۲۳میلی متری
(چند برابر گلوله هایی که تا کنون دیدیم) بهش خورد؛
در حال شهادت؛ عاشقی و آرمانش را بلند فریاد میزد:
نحن شیعة علی ابن ابیطالب✊
آری گاهی باید عشق را فریاد زد...❤️
آقا مصطفی شنیدمبه همسرت گفتی:
دعا کنید شهید شم تا بتونم دست آدمای بیشتری رو بگیرم
تا بتونم به همه کمک کنم
امروز دست مارو بگیر
یادتون کردیم
کنار اباعبدالله یادمون کن😔
به آقا بگو چقدر دلتنگ کربلاییم
تا بود جهاد و فعالیت فرهنگی میکرد
رزق شهادتش رو از خود علمدار گرفت
و تاسوعا پابوس اربابش عباس بود.
دوستان...
همه ی این بچه ها رفتن تا عاشورایی تکرار نشه
یادشون کنیم توی روضه ها...
#شهیدمصطفیصدرزاده
امتحان خدا جلو رو مونه ؛
اونی بعدا سرش بالاست و سینهاش جلو ،
که اینجا نمره منفی نگیره..
حواسمون باشه شرمنده آقا نشیم..!
#شهیدمصطفیصدرزاده
#روایت_عشق
#کلام_شهدا
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
@Revayateeshg
هیچوقتیادمنمیرودعلاقهاش
رابهساداتواینموضوعراکه
چقدردلشمیخواستسیدباشد!
یکبارذوقزدهبرایمانتعریفکرد
کهخوابحضرتزهرا(س)رادیده✨
درخوابحضرتزهرا(س)عمامهی
مشکیرویسرشگذاشتتندوگفته
بودند:
اینقدرغصهنخورتوهمسیدی!💕
#شهیدمصطفیصدرزاده🕊
#روایت_عشق 🌱
#شهیدانه♥️
@Revayateeshg
یه شهید انتخاب کنین،
برید دنبالش،
بشناسیدش،
باهاش ارتباط برقرار کنید،
شبیهش بشید،
حاجت بگیرین،
شهید میشید.... 🙂🌷
#روایت_عشق
#شهیدمصطفیصدرزاده
@Revayateeshg
توی حلب شبها با موتور، حسن غذا و وسایل مورد نیاز به گروهش میرساند. ما هر وقت میخواستیم شبها به نیروها سر بزنیم، با چراغِ خاموش میرفتیم.
یک شب که با حسن میرفتیم تا غذا به بچهها برسونیم، چراغ موتورش روشن میشد. چندبار گفتم چراغ موتورت رو خاموش کن، امکان داره قناصها بزنند!!!!
خندید! من عصبی شدم، با مشت به پشتش زدم و گفتم ما را میزنند.
دوباره خندید! گفت «مگر خاطرات شهید کاوه را نخواندهای؟ که شب روی خاکریز راه میرفت و تیرهای رسام از بین پاهاش رد میشد. نیروهاش میگفتند فرمانده بیا پایین تیر میخوری». در جواب میگفت «آن تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده است».
حسن میخندید و میگفت نگران نباش! آن تیری که قسمت من باشد، هنوز وقتش نشده و به چشم دیدم که چندبار چه اتفاقهایی برایش افتاد و بعد هم چه خوب به شهادت رسید!❤️
راوے:
#شهیدمصطفیصدرزاده
#خاطراتشهدا
#روایت_عشق
#شهیدحسنقاسمیدانا
@Revayateeshg
خاطرم هست که
یک روز وقتی به خانه برگشت
به من گفت که خیلی نگرانم
چرا که یک نفر از من کمک خواست
و من نتوانستم به او کمک کنم.
تو رو خدا برای من دعا کن
که شهید بشوم
تا دستم برای کمک به دیگران باز باشد.
من هم با خنده به او گفتم
که هر کس که میمیرد،
میگویند دستش از دنیا کوتاه شده است
در حالی که انگار
برای شما دستتان برای کمک باز میشود.
در جواب این موضوع گفت
که شهدا «عند ربهم یرزقون» هستند
و وقتی شهید میشوند
دستشان برای کمک باز میشود.
#شهیدمصطفیصدرزاده
#روایت_عشق
#شهیدانه
•┈┈•❀🌷❀•┈┈•
@Revayateeshg
با پول توجیبیش اراذل محل رومیبرد
استخر!
میگفتن مصطفی چرا اینکارو میکنی؟
میگفت:
دوساعت کمتر دیگران رو اذیت کنن!
حدودا ۲۵ سالش بود💔
#شهیدمصطفیصدرزاده
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg
اصلا آدمے نبود بخواد به کسی فقط تذکر لفظی بده...
یادمه یه روز با فاطمه توی بازار رفته بودیم برای خرید ، فاطمه بهانه عروسک باربی گرفت من عصبانی شده بودم میگفتم نه!
تا من رفتم دوتا مغازه اونطرفتر دیدم براش خریده نمیدونستم چه کنم!
چون یکے از قوانین خونه ما این بود "جلوی فاطمه نباید به برخورد و رفتار هم اعتراض میکردیم"
خلاصه با ایما و اشاره گفتم چرا خریدی؟
وقتی سوار ماشین شدیم به فاطمه گفت :"بابایی میره سوریه برای چی؟"
فاطمه گفت :"تا با آدم بدا بجنگی"
گفت: " چرا؟"
گفت: "چون نیان منو اذیت کنن"
بعد شروع کرد که : "میدونی بابایی؟ آدم بدا این عروسک ها رو درست میکنن که دخترای گلی مثل فاطمه عزیزبابا رو بد کنن..."
فاطمه گفت : "چطور؟"
"مثلا بهش یاد بدن بلوزای اینطوری که تنگه و آستین نداره بپوشن موهاشونو اینطوری کنن و روسری نداشته باشن و کفشاشونُ پاهاشونُ اینطور کنن.
چون خوب میدونن اگه فاطمه ی بابا دختر با حجابی نباشه..."
بعد به من گفتن: "حالا مامانِ فاطمه بیا با هم سه تایی برای عروسکا چادر بدوزیم✨😁"
راوی:
همسرشهید
#شهیدمصطفیصدرزاده
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg