سر اعزامش به منطقه رفته بود و با مسئول اعزام دانشگاه جروبحث ڪرده بود ڪه چرا ڪار ما را انجام نمیدهید و پارتے بازے میڪنید.
به او گفته بود ڪه من ڪتبا مینوسیم و امضا میڪنم و اثر انگشت میزنم ڪه یک ریال حق ماموریت دریافت نڪنم.
این نشان دهنده ے اشتیاق او براے دفاع از حرم اهل بیت ع بود.
یک ماه بعد اعزام شد و ....
#شهید_ابراهیم_عشریه🌹
#خاطراتشهدا 📚
#روایت_عشق 🌼
@Revayateeshg
آن شب مسئول شب بودم.
نیمه شب آقا مجید با واکس رفت طبقه بالا
پوتین ها را مخفیانه واکس بزند.
از او پرسیدم چرا این کار رو میکنید؟خود بچه
ها فردا این کار رو انجام میدن.
جواب داد از عشریه یاد گرفتم
نیمه شب بیدار میشد و سرویس های بهداشتی رو تمیز میکرد.....
#شهید_ابراهیم_عشریه
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg
اخلاق خوب، نماز اول وقت، احترام به پدر و مادر و محبت به خانواده از خصوصیات او بود.
کلاس اخلاق هم میرفت و وقتی میآمد خانه اگر نماز شبش قضا میشد یا نمازش را خیلی با صفای دل نمیخواند، میگفت:
خانم اگر من کاری کردم یا فلان جا عصبانی شدم من را ببخشید.
یا به بچهها میگفت که اگر من این اشتباه را کردم و سرتان داد زدم من را ببخشید. میگفت:
"طلب بخشش و گذشت کردن باعث میشود خدا به ما نگاه ویژهای بیندازد تا مطمئنا بهتر بتوانیم خدا را بشناسیم. "🌸
#شهید_ابراهیم_عشریه
#اخلاق_شهدایی
#روایت_عشق
@Revayateeshg