هدایت شده از المرسلات
📝#مکاسب| مبنای شیخ اعظم در حجیت سندی روایات / طریق سماع و وجاده در نقل احادیث / شهرت قدماء در نگاه شیخ اعظم و محقق خوئی
📌مبتنی بر تدریس مکاسب استاد علی فرحانی
◽️مبنای شیخ تراکم ظنون است لذا برای توثیق به صدور روایت نیازمند به قرائنی است که نتیجه آن اطمینان به صدور روایت باشد.
◽یکی از این قرائنی که موجب توثیق صدور روایت میشود، شهرت قدمائی است.
◽ملاکی که از قدیم در فقه بوده است این است که اقدمین، حدیث عن #وجادة نقل نمی کرده اند. وجاده از ماده وَجَد یعنی پیدا کردن حدیث در کتاب ولو سندش هم مکتوب باشد.
◽️شاهد تاریخی این مطلب این است که شیخ القمیین، احمد بن محمد بن خالد برقی (صاحب محاسن) را به خاطر اینکه وجاده نقل میکرد از قم اخراج کرد.
◽️لذا در آن دوره طریق نقل حدیث طریق سُماع بوده است یعنی روایت را از استاد درس می گرفتند که اعراب و اعجام روایت را معلوم کند(1) و قرائن اطراف روایت در زمان معصوم را معلوم کند(2) لذا هر اصلی را چندین سال در نزد استاد تعلیم می دیده اند
◽️نتیجه اش این است که هر کسی که ثقه(1) و مسلط بر فقه و حدیث(2) باشد روایتی را که از طریق سماع نقل میکند حجت است فارغ از اینکه روات خود این راوی ثقه باشند یا نباشند چون ممکن است راوی ثقه نباشد اما فی المورد قرینه بر صدق روایت وجود داشته باشد که متعلم از طریق سماع، صدق روایت را احراز کرده است.
◽️مضاف بر اینکه ناقل روایت هم که چندین سال طبق همان طریقه سماع در خدمت استاد بوده است اگر استاد او را اهل نقل حدیث نداند به او اجازه ورود در این مسیر و نقل حدیث را نمیدهد پس نسبت به او هم می توان اطمینان حاصل کرد.
◽️با این نگاه اگر شیخ صدوق بفرماید که کل «من لا یحضره الفقیه» را از طریق سماع دریافت کردم و اقرار کند که «هو حجة بینی و بین ربی» تمام روایات این کتاب از قوت خاصی برخوردار میشوند. جالب اینکه شیخ صدوق با اینکه روایات معانی الاخبار را هم از طریق سماع نقل میکند اما چنین شهادتی نسبت به روایات آن کتاب نمیدهد کما اینکه برخی بزرگان و از جمله #حضرت_امام رضوان الله علیه قائل اند که تقریبا کل روایات من لایحضره الفقیه حجت اند.
◽️مضاف به اینکه اگر فقهاء عند الفتوا هم به این روایات فتوا داده اند این تراکم ظنون قوی تر میشود کما اینکه ممکن است این روایت در طبقات مختلف فقهاء (نه یک طبقه خاص) مفتی بها شده است و نیز اگر فقهاء روایتی را در کتاب فقهی (نه کتاب حدیثی) خود نقل کنند میتواند دال بر قوت آن روایت باشد.
◽️در این فضا اگر فقیهی همچون ابن ادریس با اینکه خبر واحد (یعنی خبر ظنی) را حجت نمی داند اما به برخی اخبار آحاد عمل کند نشان از این است که چون ابن ادریس به اصول اربعمائه «از طریق سماع» دسترسی داشته است این خبر واحد خاص برای او محفوف به قرائن قطعیه بوده است همین مطلب برای احراز حجیت سندی آن خبر کفایت میکند.
◽️از این رو است که شیخ اعظم در مسائل فقهی، به عبارات فقهاء عنایت خاصی داشته و بعد از فحص در عبارات و کتب آنها است، به آن روایتی که کثیر الدوران در عبارات آنها است اطمینان میکنند.
◽️اما همانطور که از عبارات فقهی محقق خوئی (مصباح الفقاهه. جلد ۳۶ مجموعه آثار) هویدا است چون چنین نگاهی به فقه ندارند یعنی با تراکم کار نمی کنند بلکه یک نگاه قالبی و صفر و یکی به روایات دارند به محض اینکه راوی در کتب رجالی جرح شده یا توثیق نشده باشد روایت را ضعیف تلقی میکنند.
◽️ایشان با همین نگاه، شهرت را هم حجت ندانسته و فهم مجتهد را کاملا در فقه حر می دانند.
◽️به عبارت دیگر سوال جدی که نسبت به نگاه قالبی به فقه وجود دارد این است که ما در فقه توثیق یا جرح روات را از ائمه رجال (نجاشی و شیخ طوسی و مرحوم کشی) میگیریم و مبتنی بر آن است که سند روایتی را ضعیف یا قوی تلقی میکنیم
◽️این در حالی است که ائمه رجال از زمان معصومین فاصله قابل توجهی دارند لذا لزوما اخباری که در مورد وثاقت یا عدم وثاقت روات میدهند، خبر #عن_حس نیستند. این یعنی در مقام احراز وثاقت یا عدم وثاقت یک راوی خاص به فهم ائمه رجال اتکاء میکنیم.
◽️حال نکته در این است که چه طور ما فهم آنها را در شرح حال یک راوی جزئی قبول میکنیم اما فهم آنها نسبت به حجیت یا عدم حجیت روایت را آن هم در مقام فتوا که از اهمیت و حساسیت بسیار بالاتری برخوردار است، قبول نمیکنیم؟؟!
◽️لذا است که از محقق بروجردی منقول است که حدود 400 مساله در فقه شیعه وجود دارد که هیچ دلیلی جز شهرت ندارند.
◽️به همین خاطر مرحوم شیخ اعظم در رسائل، ذیل مبحث «اجماع منقول» نشان میدهند که مبتنی بر مبنای مستحکم #تراکم_ظنون عنصر شهرت و اجماع #قدماء فقه، اهمیت بسیار زیاد و تقش تعیین کننده ای پیدا میکند.
◽البته مبتنی بر نظام تراکم ظنون، آنچه در علم اصول حجت میشود در فقه صرفا در حد جزء الدلیل است نه تمام الدلیل لذا در فقه، فتوای فقیه نتیجه تراکم و تجمیعی از حجج و قرائن است.
◽به همین خاطر شهرت هم در نگاه شیخ جزء الدلیل است به نحوی که اگر احراز کند که شهرت و اجماع منقول ناشی از دلیلی بوده که به قدماء رسیده و به ما نرسیده است از آن به عنوان یک قرینه مهم و قوی استفاده میکند اما اگر احراز کند که این شهرت و اجماع منقول ناشی از صرف اجتهاد قدماء بوده و دلیل دیگری نداشته، آن را کنار میگذارد.
◽از این رو است که شیخ اعظم گاها روایت صحیح السند و قوی الدلاله را به خاطر شهرت فقهاء کنار گذاشته و از طرفی گاها شهرت محققه را کنار گذاشته و به روایت أخذ میکنند کما اینکه در باب معاطات به همین شکل عمل کردند. لهذا این رویکرد نه تنها تناقض نیست بلکه مبتنی بر یک سیستم و نظام دقیق است.
✍احسان چینی پرداز (@Ehsan1244)
#فقه #مکاسب
#المرسلات #استاد_علی_فرحانی
@almorsalaat