eitaa logo
🌴صوتها ونواها🌴تاسیس ۱۴۰۰
457 دنبال‌کننده
787 عکس
693 ویدیو
119 فایل
((باسلام)) صوتها بانواها درخدمت شماست باارائه شعرو مطلب برای محبین اهل بیت(ع) ((السلام علیک یااهل بیت النبوه)) https://eitaa.com/RobAbEnorozi313 «برای سلامتی امام زمان عج الله وتعجیل در فرج ظهور ایشان صلوات بفرستیم برمحمد وآل محمد»
مشاهده در ایتا
دانلود
دوبیتی جشن است ولی سیاه می بینم باز پشــــتِ ســرِ هم گنـاه می بینم باز این عصــرِ نبودنِ امـامِ عصـر است یا این که من اشتباه می بینم باز؟ ▪️ آغوش گشــوده ام غـزل هـایِ تــو را با شعر چگونه پُـر کنم جـایِ تــو را؟ هر جمعه نگاهِ خسته ام منتظر است مهدیــه ی چشــم هایِ زیبــایِ تــو را ▪️ آغوش گشــودنِ تو را جشن گرفت شهری که نبودنِ تو را جشن گرفت فهمیــد هنــوز شعــرهـا مُنـزوی اند شاعر نَسُــرودنِ تو را جشن گرفت ▪️ چون شمع تمامِ شــهر را سوسو زد یا مهدی گفت و دســت بر زانـو زد معنــایِ ظهـور را کســی درک نکرد جز رُفتگری که جشــن را جـارو زد ▪️ وقتی همه همهمـه ها شد خاموش خورشید گرفت مــاه را در آغــوش انگــار تــو بــودی که تعـارف کـردی لبخند به اشکِ کودکِ دست فروش ▪️ بـــارانــی و دلتــنگـیِ نـم نـم داری شعبانـی و در سینــه مُحــرّم داری ما لشکــرِ صاحب الزّمــان داریم و تو سیصد و سیزده نفــر کـم داری ▪️ تقصیرِ تو نیست ما بدیــم آقاجان هی زخم به قلبتان زدیــم آقاجان ما قــرنِ شکستـنِ " وفایِ عهدیم " ما نسلِ هزار و سیصدیــم آقاجان ▪️ هِجران نکشیـده مُبتلا تر شده ایم بی هیچ بهــانه بی بهــاتر شده ایم یک سالِ دگر گذشت از عمرِ ظهور از مردمِ کوفه بی وفـاتَر شده ایم ▪️ افسوس به این نبــود عادت کردیم بــر شیطنــتِ یهـــــود عادت کردیم گــفتنــد: نبــوده و نخـــواهد آمــد گفتیم به چشم... زود عادت کردیم ▪️ سخت است شریکِ آهِ مهدی بودن یا گَــرد و غُبــــارِ راهِ مهــدی بودن ســردارِ ســپاهِ سیـم و زرها نشدن شــمشـــیرزنِ ســپاهِ مهــدی بودن ▪️ لبخنـدِ تو شـعر است شِکُفتــن دارد یک دشـت گُـلِ سُرخ به دامــن دارد یک روز جهان سپید خواهد پوشید شمشـیرِ تو رنـگِ صُــلح بر تـن دارد ▪️ ای کاش نَمیریـم و شهیــدت باشیم با مُردنِ خویش هم مفیـدت باشیم ای کـاش اگــر نامــه ای آورد نسیـم چون شیخِ مفید رو سپیدت باشیم
در گلشن سرسبز دین، یک لاله ی زیبا شکفت گلخند شادی بر لب، پیغمبر و زهرا شکف خورشید ازشادی لبش، با یک جهان معنا شکفت آری گلی خوشرنگ و بو، از گلشن طاها شکفت ای آسمان شادی نما، جشنی مؤیّد آمده روز سرور و شادی، آل محمد آمده ای شیعیان ای شیعیان، جشن امامت آمده از بهر بیداری ما، نور هدایت آمده ابر سخا، عشق و صفا، بحر عنایت آمده هنگام شادی و طرب، تا بی نهایت آمده در دستِ پاکش رایت، انّی انا المهدی بود از حنجر هر عاشقی، آوای هم عهدی بود بعداز پدر مهدی به ما، از حق امامت می کند بر دوستان و شیعیان، لطف و کرامت می کند تاج ولایت بر سرش، ما را حمایت می کند با یک نگاه خویشتن، در دل قیامت می کند هدیه برای دوستان، فتح و ظفر آورده است نخل تنومند ولا، نیکو ثمر آورده است با دست قدرتمند خود، پرچم فرازی می کند مرده دلان را زنده با، صوت حجازی می کند آرام با اخلاق خوش، هر تُرکتازی می کند بر خوان احسانش ز ما، مهمان نوازی می کند حکم زعامت را خدا، تقدیم مهدی کرده است دارو ندار خویش را، تسلیم مهدی کرده است به به چه روزی با صفا، بر ملّت قرآن رسید دریای احسان و کرم، فخر همه دوران رسید بنیانگزار عدل و داد، حامی محرومان رسید آری امام منتظر، ناحیه هر انسان رسید بعد از امام عسکری، مولای ما مهدی بود ذکر لب هرشیعه ای، ‌آوای هم عهدی بود فرمانروای کشور، دل های ما مهدی بود ذکر شب و روز همه، آوای یا مهدی بود فردا حساب ما همه، بی شبه با مهدی بود آن کس که گیرد دست ما، پیش خدا مهدی بود ((شیدا)) نشسته روز و شب، در انتظار یک نگاه بارد ز دیده اشک غم، هر دَم به یاد قتلگاه
دوبیتی مژده ای دل که گل باغ صفا وا گردید ز شمیمش همه جا سبز و مصفّا گردید در شب نیمه ی شعبان ز عنایات خدا گل نرگس به سحر گاه شکوفا گردید
دوبیتی عمری شده دوستدار مهدی هستیم دلواپس و بیقرارِ مهدی هستیم با پویش‌ِ التماس‌ در عصرِ ظهور همواره در انتظارِ مهدی هستیم ▪️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌در وصفِ تو شعرِ تازه‌ای زاده نشد تصنیفی از انتظار آماده نشد شعرِ همه جشنواره‌ها تکراری‌... ترتیبِ اثر به شاعری داده نشد!
گفتم غبارِ کوی تو باشم، ولی نشد آیینه‌دار روی تو باشم، ولی نشد گفتم که جام لاله بگیرم به روی دست مست از میِ سبوی تو باشم، ولی نشد گفتم ز باغ، چشم بپوشم به فصل گل مفتون رنگ و بوی تو باشم، ولی نشد گفتم که با نسیم سحر همسفر شوم سرگرم جست و جوی تو باشم، ولی نشد گفتم که مثل قبله نما در مسیر عشق پیوسته رو به سوی تو باشم، ولی نشد گفتم که دل بگیرم از آمال رنگ رنگ تنها در آرزوی تو باشم، ولی نشد گفتم که در کشاکش شب‌های انتظار یاد شکنجِ موی تو باشم، ولی نشد گفتم ز خیر صحبت اغیار بگذرم سرمست گفت و گوی تو باشم، ولی نشد گفتم چو شبنمی‌که شود محو آفتاب یک لحظه رو به روی تو باشم، ولی نشد از باغ حُسنِ تو، گلِ دیدار چیدنیست خال سیاه و خیمه سبز تو دیدنی است
عطر فردوس رسیده‌ست و دلم باز شده ای اهالی جنون عاشقی آغاز شده نغمه ی مستی هر میکده‌ای ساز شده موسم شاعری خواجه شیراز شده مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید با من دلشده امشب به جز از یار مگو با من مست به غیر از رخ دلدار مگو جز رخ آن مه عاشق کش عیّار مگو غیر شیرینی و دلچسبی دیدار مگو من که با عشق و غمش کرده خدا بنیادم نیست غیر از الف قامت او در یادم جز غمش نیست در این سینه ی شیدایی ما جز رخش نیست خیال شب رؤیایی ما نیست جز یاد رخش مونس تنهایی ما اوست آرام دل ما و شکیبایی ما دل ما هرچه از آن یار تمنّا کرده او به یک غمزه گره از دل ما وا کرده دست ما و طلب گیسوی آن یار خوش است مستی از عطر شمیم بوی آن یار خوش است تا سحر وصفِ روی دلجوی آن یار خوش است زخم از تیغ خم ابروی آن یار خوش است زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت در هوای رخ او نعره‌زنان باید رفت طلعتش حضرت طاهاست خدا می‌داند هیبتش هیبت مولاست خدا می‌داند زاده ی حضرت زهراست خدا می‌داند ثمر شاخه‌ ی طوباست خدا می‌داند عالم از شور و شر شوق رخش سوخته است دیده ی اهل نظر بر ره او دوخته است حسنی است و حسینی‌ست تبار و نسبش مثل حیدر تو بخوان فارس کلّ عربش نه فقط قوم عرب بلکه عجم در عقبش همگی منتظر نغمه ی بر روی لبش آی! ای اهل جهان مهدی موعود منم زاده ی خون خدا، کعبه‌ی مقصود منم باد تسلیم من و نور به فرمان من است رزق و روزی همه خلق به اَنبان من است ضربان‌های زمان نیز به دستان من است آب در سیطره دست عمو جان من است زاده‌ ی نرجسم و نور دل عسکری‌ام نجل زهرا و علی، فاطمی و حیدری‌ام ای غریبان جهان ای همه ی منتظران خسته‌های همه اعصار و قلوب نگران ای اسیرانِ گرفتار به بندِ دگران ای پریشان شده از دست و دلِ بدنظران انتقام از همه ی بی صفتان می‌گیرم داد مظلومیتِ اهل جهان می‌گیرم با سپاهی ز شهیدان خدا می‌آیم روی دوشم علم کرب و بلا می‌آیم من به خونخواهی آن رأس جدا می‌آیم من به درمانگری تاول پا می‌آیم من می‌آیم که به درمانده دوایی برسد نیمه شب کودک جا مانده به جایی برسد من خبر دارم از آن کوچه و از بیم و خطر من خبر دارم از آن تشت پر از خون جگر من خبر دارم از آن مادر و شش ماهه پسر من خبر دارم از آن گودی و از خنجر و سر من خبر دارم از آن لحظه که خم شد عمّه ناله‌اش دلهــره انداخت به جان خیمه
دوبیتی نه دیگر بی‌تو این دنیاست زیبا نه دل می‌ماند از دوری شکیبا برای ما شده هر روز بی‌تو «کَيَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبا» ▪️ نه دیگر مانده ذوق شعر گفتن نه حتّی شور و شوق شعر گفتن جهان را اتّفاقی تازه باید... ورای حرف، فوق شعر گفتن ▪️ بیا که بی‌تو کار ما تمام است جهان چون آفتاب روی بام است تمام عمر ما در انتظارت شب یلدای دوری از امام است
دوبیتی شاید به تن خسته‌ی ما جان آمد شاید که شب غُصّه به پایان آمد برخیز و محلّه را چراغانی کن... شاید که همین نیمه‌ی شعبان آمد
پرده را پس بزن ای آن که تماشا داری ارث پاکی ز "محمد"، ز "مسیحا" داری بهره از دامن "زهرا" و "ملیکا" داری "آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری" آی رؤیای قشنگی که حقیقت داری! به نماز آمده ای، قصد قیامت داری؟! عطر نرگس به پَرِ شال تو بسته ست نسیم هرچه گل، گوشه ی دستار تو گشته ست مقیم با تو کرده ست خدا بوی خوشش را تقسیم می کند نبض زمان را ضربانت تنظیم پرده را پس بزن ای حضرت خورشید!بتاب تا بلرزد ز تماشات دل هر سرداب زیر پاهای تو جاری ست بهاری مسدود دست های پُر بارانِ تو خورشید اندود نفست رخصت جاری شدن چشمه و رود گوشه ی دنج نگاه تو بهشت موعود در پس این شبِ آفت زده پیچیده صدات بر تو و لحظه ی زیبای ظهورت، صلوات!
مژده ای منتظران صبح ظفر نزدیک است به سر آمد شب هجران و سحر نزدیک است «آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست» داده پیغام که پایان سفر نزدیک است نفس باد صبا بوی عزیز آورده گفت یعقوب که دیدار پسر نزدیک است چشم‌هایی که شد از اشک فراقش تاریک دل‌شان گرم شود، نور بصر نزدیک است این نسیمی که وزد باد بهار فرج است مژده آرد به شکوفه؛ که ثمر نزدیک است ابرها از رُخ خورشید پراکنده شدند تابش نور هدایت به نظر نزدیک است آن سفر کرده دوباره به وطن باز آید دولت آن شه با شوکت و فر نزدیک است نفس آخر ظالم شده؛ ان‌شاء‌الله روز نابودی هر فرقه‌ی شَر نزدیک است چشم خود سوی سما کرده «شقایق» زیرا رویتِ طلعت آن قرص قمر نزدیک است
ای سَـــرور و دلدار هــمـه مهـدی دل‌ها موعـود اُمم، مِهــرِ هُـدیٰ، ماه دلارا ای سـرِّ کـمال همــــه‌ی عـــالَـم و آدم اســـرار ولا در همــــه‌ی عـــالَمِ اَسـما ای حامی هـر رهــروِ دلـداه‌ی ســالک در راه اِلَی الله همه را هـــادی و مولیٰ ای سلسله‌دارِ رُسُل و والی هـر عصـر ای روح همـه اهل کسـا، گــوهــر والا ای ورد مَلک در دلِ آوای ســحــرگاه وی ســِـرِّ دعـای ســـحـــرِ اهـل مصـلّا ای دادگـــر کُلّ عــوالـم که در اصـلاح هم عدلی و هم دادی و هم روح مُدارا ای اصـل صِراطِ دل هر سـالک واصـل اســـرار ســــؤال همـــه در حلّ معمّـا ای وعـــده‌ی دادار کـه در لـوح الهیٰ صمصـامی و مـعـدوم‌گـر کامل اعدا ای ساحل آســـودگی هــر دل مهـموم در کامْ عسل داری و عطـر همــه گل‌ها ای واسطه‌ی مِهرِ اَحد در همه‌ی دهر ای اُسوه‌ی مِهر و کَرم و ماء طـهورا ای طالعِ سَــعدِ هـمه‌ی مُلک و ملائک اســــرار کــــمال هـمـــه‌ی عـالم اعلا ای روح علی، طاهـره الگو، گُلِ احمد هم اسم رسولی همه در سوره‌ی طاها مولیٰ مـــددی کار دلـم صــد گـره دارد کـردی دل ما واله و آواره‌ی صحـرا کی موسم وصلی رسد و گاه طلوعی؟ آوا رســـد آمد، مــدد و دادرس ما دارم هوس وصل و ملالم همه دوری ای داروی درد هــــمــه و سِــــرِّ مداوا مدّاحـم و احسـاس دلم حــدّ سـلامی دادی صله هر مدح مرا لاله‌ی حـمرا صمصام = یکی از نداهای امام زمان «عج» در هنگام ظهور از کنار کعبه اَنَ صَمصام مُنتَقِم = منم شمشیر انتقام