#مبانی_نظری
#پژوهانه
🔷 شناخت
🖌استاد صفایی حائری
🔹تفاوتها فقط در مجموعه ها مشخص مى شوند، چون نقاط مشترك گمراه مى كنند. يك مجموعه ى فكرى از نقطه ى شروع تا پايان و مراحلى كه نشان مى دهد و ارتباط هايى كه تحليل مى كند، شناخته مىشود، وگرنه هر مكتبى در قسمت هايى با مكتب ديگر اشتراك دارد. و همين اشتراك ها باعث مى شود كه بگوييم اسلام هم همان را مىگويد، درحالىكه اسلام همان را ولى نه در همان مجموعه و نه در آن جايگاه مىگويد؛ كه آنچه اسلام مىگويد بايد با پايه ها و بارهايى كه بر دوش دارد مقايسه شود و فهم شود و چه بسا كه همان گفته، آثارى كاملًا متفاوت را بدنبال بياورد.
🔸 اگر میبينيم كه اسلام از انسان مىگويد، نبايد آن را با اومانيسم مقايسه كنيم، كه اومانيسم بازگشت به انسان است و اسلام آغازى از قدر و عظمت انسان دارد و انسان را نه به انسان كه به خداى خويش باز مىگرداند ...
🔹اگر اسلام از آزادى مىگويد، نبايد با آزادى ماركسيسم و يا اگزيستانسياليزم و يا دموكراسى غربى مقايسه شود كه آزادى اسلام در ابعادى ديگر و در زمينه اى ديگر مطرح شده اند. آزادى انسانى ما مربوط به تركيب ماست و آزادى از جبرهاى علمى و اسارتهاى روحى و حتى آزادى از خودآزادى، در جايگاهى مستقل مطرح شده اند. و اين است كه اين آزادى هاى موجود در جمهورى اسلامى زيادتر از آزادى هاى سياسى اسلام هستند، گرچه خيلى باور نمىكنند.
🔸اگر اسلام از تاريخ مىگويد، ولى تاريخ را رابطه ى انسان با ابزار و رابطه ى ابزار با شرايط توليد نمىشناسد؛ كه تاريخ رابطه ى انسان با مجموعه ى نظام هستى است و انسان آزاد در اين ارتباط هاى قانونمند، يا حركت مى كند و يا به بُن بست مى رسد و ديگران جايگزين او مى شوند ... و او بايد عبرت بگيرد. و رسم رفتن را بياموزد.
🔹و همينطور فكرى كه اسلام مىگويد در آن نظام تربيتى است
🔸و همينطور حقوقى كه مى گويد و يا جزايى كه مطرح مى نمايد و يا جهادى كه عرضه مى شود. اينها را نبايد بتنهايى با نمونه هاى مشابهش در مكتبهاى ديگر مقايسه كرد كه در مجموعه ها بايد مجموعه ها را در نظر گرفت و اصالت را به تركيب داد نه اجزاء؛ كه در تركيب، اجزاء وضعيت ديگر و وضعيت تابعى دارند.
📗يادنامه زنده ياد على صفايى حايرى، ص: ۵۱