eitaa logo
﴿صافات﴾
67 دنبال‌کننده
1هزار عکس
214 ویدیو
33 فایل
﷽ 🌱[تعجیل‌ڪُن ‌بہ‌خاطر‌صَدها هِزارچِشمـ^^ اےپاسُخ اَمّن‌یُجیبْ‌ها]♥️••• ♢ڪانال‌دیگمونـ‌:) Γمَلجَاء- !🕊 @MALJAE_DEL@alamdar1424 ♢شرایط‌کپےمون:) Γ @SHARAYET113 ‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ...خــاطــراتــــ ســفیـــر 📕 :{معیار مہم من از نظر استاد.} چندتا پذیرش داشتم ،از چندتا دانشگاه معتبر مهمترینش انسم(Ensam) پاریس بود ،انسم اکل (Ecole)های ملی ممتاز مهندسی اند که اعتبار خیلی بالایی دارند ،دانشجوی خوب و توانمند می‌گیرند و به اندازه کافی هم امکانات در اختیارش قرار می دهد. هزار تا فکر و خیال می آمد توی سرم و می رفت و ذوق مرا ده برابر می‌کرد. خیلی خوشحال بودم که میتونم دانشجویی انسم باشم، چقدر خوبه این سیستم دانشگاهی که برای میزان علم دانشجو و توانمندی‌های علمیش اینقدر ارزش قائله. استادی که قرار بود استاد راهنمای تزم بشه یه نامه برام فرستاده بود که بیا همدیگر را ببینیم. اون موقع ساکن شهر توغ (Tours)بودم. با یه خانواده فرانسوی زندگی می‌کردم، چیزی شبیه دختر خونده. رفتم یه بلیت رفت و برگشت گرفتم برای دو روز بعد . یه ساعتی بود که رسیده بودم پاریس جلوی در انسم بودم ،یه بنای خیلی قدیمی و زیبا و اصیل. رفتم تو. چند دقیقه بعد ،با راهنمایی برگه ای که توی بخش پذیرش و نگهبانی داده بودند دستم رسیدم به دفتر استادی که مدیریت تز من رو قبول کرده بود؛ یه خانوم خیلی خیلی یخ و سرد .در زدم و خیلی مؤدبانه رفتم تو و با یه لبخند سلام کردم ،به هر حال به اندازه کافی برای این که دانشجو بودم ذوق داشتم که قیافه سنگی استاد نتونه لبخند مرا بپرونه استاد با یه نگاه مبهوت سر تا پام را برانداز کرد و بعد از یک مکث کوتاه جواب سلامم را داد . ازم خواست بشینم، شاید ۱۰ ثانیه به سکوت گذشت . منتظر بودم ازم سوال کنه اگر چه همه چیز رو میدونست که قبولم کرده بود . رزومه و سوابق تحصیلی من دستشون بود من هم خیالم از همه چیز به خصوص توان علمی و سطح تحصیلیم توی دوره‌های قبل، راحت راحت بود . برای همین اتفاقاً من بیشتر مایل بودم که ازم سوال کنه ؛از اینکه چه ایده هایی دارم از اینکه چی توی سرمه و چه جوری می خوام به نتیجه برسونمش جواب همه اش را آماده کرده بودم و داشتم فکر می کردم باید از کجا شروع کنم خیلی خوشحال منتظر شروع گفتگو بودم که خانم دکتر در حالی که با دست، به سر تا پای من و حجابم اشاره می کرد گفت تو همین جوری می خوای بیای توی دانشگاه..؟! .... 📝♡ ╔═🌸🍃════╗ @Emame_ASR ╚════🍃🌸═╝
💐💐💐💐 سلام 💐💐💐💐 🦋🦋🦋 یادمون نره 🦋🦋🦋 👈👈👈 ساعت ۱۵:۳۰ 👉👉👉 🙏🙏🙏 منتظرتونیم 🙏🙏🙏 ☘☘☘☘ چی داریم ☘☘☘☘ 👈 دمی با بینهایت. (۱۵ دقیقه). 👈 نه به فریب. (۱۰ دقیقه) 👈 حاج آقا تفکر. (۳۰ دقیقه) 👈 فیلمآگاه. (۲۰ دقیقه) 👈 دوطرفه. (۳۰ دقیقه) 👈 پذیرایی. 🌷🌷۱۵🌷🌷بهمن🌷🌷۱۳۹۸🌷🌷 💐💐💐 جلسه دهم 💐💐💐 @Dokhtaraneh_b110d
📣📣📣 توجه توجه 📣📣📣 😊 اعلام اسامی دختران قوی که در مسابقه کتابخوانی کتاب 🌺 قدرت و شکوه زن 🌺 شرکت کردند و بالاترین امتیاز را آوردند ... . 😍 کی؟ کجا؟ 💐 فردا در . 👈 واوان، میدان حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه)، دفتر امامت محترم جمعه، ساعت ۱۵:۳۰. 🍀🍀🍀 یادتون نره 🍀🍀🍀 @Dokhtaraneh_b110d
✨﷽✨ ...خــاطــراتــــ ســفیـــر 📕 :{معیارمہم من از نظر استاد} انتظار همه جور حرفی رو داشتم به جز همین یکی رو اما خوب نیازی به از قبل فکر کردن نبود ،جوابش خیلی واضح بود گفتم :«البته» تلفن را برداشت و زنگ زد به یه نفر دیگه به اول نمیدونستم کیه ، آقایی که قیافه اش اصلا شبیه فرانسویا نبود ،اما ژســت و اداهاش چرا . اومد توی اتاق. جلو اومد که دست بده، دستم رو روی هم گذاشتم و عذرخواهی کردم و توضیح دادم که من مسلمانم من نمیتونم با شما دست بدم . بعدها فهمیدم اون آقا که معاون اون لابراتوار بود ،خودش یه مسلمان مراکشیه؛ از اون افرادی که اصرار دارند از خود اروپایی‌ها هم اروپایی تر رفتار کنن! آقاهه یه نگاهی کرد به خانم استاد و با هم از اتاق رفتن بیرون؛اما به مدت فقط چند ثانیه. آقاهه یه جوری بود، خدا رو شکر می کردم که اون استادم نیست ... استاد اومد بدون اینکه بخواد چیزی درباره من بدونه، گفت :«فکر نمی‌کنم بتونیم با هم کار کنیم به خصوص که تو هم میخوای اینجوری بیا دانشگاه ...غیر ممکنه ...اون هم توی انسم!» توی سرم، که تا چند دقیقه قبل از زلزله و هیاهوی حرف های جورواجور بود یهو ساکت شد ؛اما صدای فریاد اعتراض دلم را می‌شنیدم. بلند شدم خیلی سخت بود ولی دوباره بهش گفتم ترجیح میدم عقایدم را حفظ کنم تا مدرک دکتری انسم را داشته باشم . گفت :«هرطور می خوای!» •••• توی قطار، موقع برگشتن به شهر خودم ،به این فکر می کردم که میزان دانش و توانمندی علمیم چقققققدر توی این کشور مهمه... و خب البته اینکه موهام دیده بشه مهمـتره! نمیدونم چرا بغض کرده بودم. به خودم گفتم:« چته؟ اگه حرفی رو که زدی قبول نداشتی و همینجوری یه چیزی پروندی که بیخود کردے دروغ گفتی؛ اما اگه قبول داری، بیخود ناراحتی. تو بودی و استاد .اما خدا هم بود .انشاالله که هر چی هست خیره .»یه هفته بعد برای ثبت‌نام توی لابراتوار سه‌په‌ان‌آی(CPNI) آنژه عازم شهر آنژه(Agers) شدم. ... 📝♡ ╔═🌸🍃════╗ @Emame_ASR ╚════🍃🌸═╝
🌹☺️
•{ ♥️🌿 🌸}• 💠 @Emame_ASR 💠
دربهار آزادی جای شهدا خالی 🌷سردار شهید با دختر و پسرش ، سال گذشته 22 بهمن ، شهید طارمی هم پشت سرشون..
بیشتر می‌کند غمتان را روزهایی که از پی هم می‌آیند و اضافه می‌کنند به طول غیبتتان! فاطمیه برای شما تمام سال‌های نرسیدن زمانه‌ی ظهورتان است!! قربانتان شوم که خون گریه می‌کنید... ▪️به غربت علی بیا غریب آل‌فاطمه ▫️اللهم عجل لولیک الفرج @Emamkhobiha🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یک گفتگوی متفاوت در جلسه 🔻 از کجا بفهمیم آقاپسر اهل عشق و وفا است یا اهل هوس؟ 🎤 حجت الاسلام پناهیان 🌴 منتظران ظهور🌴 https://eitaa.com/montazeranezohur