گردان فاتح خیبر 🇵🇸
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن 💞 #به_نام_خدای_مهدی . قسمت #یازدهم . . که دیدم همون انگشتری که زهرا خری
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞
.
قسمت #دوازدهم
-میخواستم بپرسم این اقا سید و زهرا باهم نسبتی هم دارن؟!😯
.
-اره دیگه...زهرا دختر خاله اقا سیده😊
.
وقتی شنیدم سرم خیلی درد گرفت😞..اخه رابطشون خیلی صمیمی تر از یه پسر خاله و دختر خاله مذهبیه😐
.
حتما خبریه که اینقدر بهم نزدیکن😕
.
ولی به سمانه چیزی نگفتم 😔
.
-چیزی شده ریحان؟!
.
-نه...چیزی نیست😔
.
-اخه از ظهر تو فکری😞
.
-نه..چون اخرین روزه دلم گرفته 😔😔
.
خلاصه سفر ما تموم شد
و تو راه بازگشت بودیم 🚍🚍🚍 و با سمانه از گذشته ها وخاطرات هرکدوممون حرف میزدیم..که ازش پرسیدم:
.
-سمانه؟!😕
.
-جانم ؟!😊
.
-اگه یه پسری شبیه من بیاد خواستگاریت حاضری باهاش ازدواج کنی؟!😐
.
-کلک.. نکنه داداشتو میخوای بندازی به ما😃😃
.
-نه بابا.من اصلا داداش ندارم که😐داشتمم به توی خل و چل نمیدادم😂کلا میگم😕
.
-اولا هرچی باشم از تو خل تر که نیستم 😂ثانیا اخه من برای ازدواج یه سری معیارهایی دارم باید اونا رو چک کنم.😉 الان منظورت چیه شبیه تو؟!😯
.
-مثلا مثل من نه زیاد مذهبی باشه نه زیاد غیر مذهبی .نماز خوندن تازه یاد گرفته باشه.و کلا شرایط من دیگه
.
-ریحانه تو قلبت خیلی پاکه😊 اینو جدی میگم.وقتی آدمی اینقدر راحت تو حرم گریش میگیره و بغضش میترکه یعنی قلبش پاکه و خدا بهش نگاه کرده😊
.
-کاش اینطوری بود که میگفتی 😕
-حتما همینطوره..تو فقط یکم معلوماتت درباره دین کمه وگرنه به نظر من از ماها پاک تری..اگه پسری مثل تو بیاد و قول بده درجا نزنه تو مذهبش و هر روز کاملتر بشه چرا که نه 😊حالا تو چی؟! یه خواستگار مثل من داشته باشی چی جوابشو میدی؟! 😉
.
-اصلا راهش نمیدادم تو خونه😃
.
-واااا...بی مزه😐من به این آقایی😃
.
-خدا نکشه تو رو دختر😄
.
خلاصه حرف زدیم تا رسیدیم به شهرمون و ...
.
یه مدت از برگشتمون گذشت و منم مشغول درس و جلسات اخر کلاسهای ترم بودم و کمی هم فکر اقا سید☺
.
دروغ چرا...
.
من عاشق اقا سید شده بودم🙊
.
عاشق مردونگی و غرورش
.
عاشقه..
.
اصلا نمیدونم عاشق چیش شدم😕
.
فقط وقتی میدیدمش حالم بهتر میشد
.
احساس ارامش و امنیت داشتم
.
همین
.
بعد از اومدن سعی میکردم نمازهامو بخونم ولی نمیشد. خیلیا رو یادم میرفت و نماز صبح ها رو هم اکثرا خواب میموندم😕
.
چادرم که اصلا تو خونه نمیتونستم حرفشو بزنم و چادر سمانه هم بهش پس داده بودم
.
یه روز دلمو زدم به دریا و بعد کلاسم رفتم سمت دفتر اقا سید
.
ادامه دارد ...
.
نويسنده✍
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
#کپی_با_تگ_نویسنده
#کپی_با_ذکر_منبع
منبع👇
💟instagram:mahdibani72
#زود_قضاوت_نکنین😢
#هنوز_تا_اخر_رمان_خیلی_مونده☺️
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞 . قسمت #دوازدهم -میخواستم بپرسم این اقا سید و زهرا باهم نسبتی هم دارن؟
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞
.
قسمت #سیزدهم
.
یه روز دلمو زدم به دریا و بعد کلاسم رفتم سمت دفتر اقا سید.
.
تق تق
.
-بله..بفرمایید
.
-سلام اقا سید
.
تا گفتم آقا سید یه برقی تو چشماش دیدم و اینکه سرشو پایین انداخت و گفت :
_سلام خواهر...بله؟!کاری داشتید؟! و بلند شد و به سمت در رفت و دررو باز گذاشت😐انگار جن دیده 😑
.
نمیدونم چرا ولی حس میکردم از من بدش میاد. همش تا منو میدید سرشو پایین مینداخت...تا میرفتم تو اطاق اون بیرون میرفت و از این کارها.
.
-کار خاصی که نه...میخواستم بپرسم چجوری عضو بشم..
.
-شما باید تشریف ببرید پیش زهرا خانم ایشون راهنماییتون میکنن.
.
-چشممم...ممنونم 😐😬
.
دلم میخواست بیشتر تو اطاق بمونم ولی حس میکردم که باید برم و جام اونجا نیست...
.
از اطاق سید که بیرون اومدم دوستم مینا رو دیدم
.
-سلام😒
.
-سلام...اینجا چیکار میکردی؟! یه پا بسیجی شدیا..از پایگاه مایگاه بیرون میای😄
.
-سر به سرم نزار مینا..حالم خوب نیست😕
.
-چرا؟! چی شده مگه؟!😯
.
-هیچی بابا...ولش....ولی شاید بتونی کمکم کنی و بعدا بهت بگم..خوب دیگه چه خبر؟!
.
-هیچی. همه چیز اکیه.ولی ریحانه😕
.
-چی؟!😯
.
-خواهر احسان اومده بود و ازم خواست باهات حرف بزنم😊
.
-ای بابا...اینا چرا دست بردار نیستن...مگه نگفته بودی بهشون؟!😡
.
-چرا گفتم...ولی ریحان چرا باهاش حرف نمیزنی؟؟😕
.
-چون نمیخوامش...اصلا فک کن دلم با یکی دیگست😐
.
-ااااا...مبارکه...نگفته بودی کلک..کی هست حالا این اقای خوشبخت؟!😄😉
.
-گفتم فک کن نگفتم که حتما هست 😑
.
در حال حرف زدن بودیم
که اقا سید از دفتر بیرون اومد و سریع از جلوی ما رد شد و رفت و من چند دقیقه فقط به اون زل زدم و خشکم زد.
این همه پسر خوشتیپ تو حیاط دانشگاه بود ولی من فقط اونو میدیدم🙈
.
-ریحانه؟!چی شد؟!😯
.
-ها ؟!؟...هیچی هیچی!😞
. .
-اما وقتی این پسره رو دیدی... ببینم...نکنه عاشق این ریشوعه شدی؟!😳
.
-هااا؟!...نه 😕
.
-ریحانه خر نشیا😯اینا عشق و عاشقی حالیشون نیس که😡فقط زن میخوان که به قول خودشون به گناه نیوفتن😑اصلا معلوم نیست تو مشهد چی به خوردت دادن اینطوری دیوونت کردن😒
.
-چی میگی اصلا تو...این حرفها نیست...به کسی هم چیزی نگو😒
.
-خدا شفات بده دختر😐
.
-تو توی اولویت تری😒
.
-ریحانه ازدواج شوخی نیستا😯
.
-میناااا...میشه بری و تنهام بزاری؟!😐
.
-نمیدونم تو فکرت چیه ولی عاقل باش و لگد به بختت نزن😑
.
-بروووو😡
.
مینا رفت و من موندم و کلی افکار پیچیده تو سرم...نمیدونستم از کجا باید شروع کنم😕 .
ادامه دارد...
#سید_مهدی_بنی_هاشمی .
#کپی_با_ذکر_منبع
منبع👇
💟instagram:mahdibani72
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞 . قسمت #سیزدهم . یه روز دلمو زدم به دریا و بعد کلاسم رفتم سمت دفتر اقا
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞
قسمت #چهاردهم
رفتم سمت دفتر بسیج خواهران
و دیدم بیرون پایگاه زهرا داره یه سری پرونده به آقا سید میده و باهم حرف هم میزنن.
.
اصلا وقتی زهرا رو میدیدم سرم سوت میکشید😔 دلم میخواست خفش کنم😠
.
وارد دفتر بسیج شدم و دیدم سمانه نشسته:
.
-سلام سمی😒
.
-اااا...سلام ریحان باغ خودم...چه عجب یاد فقیر فقرا کردی خانوم😊
.
-ممنون..راستیتش اومدم عضو بسیج بشم😕..چیا میخواد؟!
.
-اول خلوص نیت 😂
.
-مزه نریز دختر...بگو کلی کار دارم😐
.
-واااا...چه عصبانی..خوب پس اولیو نداری😁
.
-اولی چیه؟!🙁
.
-خلوص نیت دیگه 😄
.
-میزنمت ها😐
.
-خوب بابا...باشه...تو فتوکپی شناسنامه و کارت ملی و کارت دانشجوییتو بیار بقیه با من☺
...
خلاصه عضو بسیج شدم
و یه مدتی تو برنامه ها شرکت کردم ولی خانوادم خبر نداشتن بسیجی شدم چون همیشه مخالف این چیزها بودن..
.
یه روز سمانه صدام زد و بهم گفت:
.
-ریحانه
..
-بله؟!
.
-دختره بود مسئول انسانی☺
.
-خوب😯
.
-اون داره فارغ التحصیل میشه.میگم تو میتونی بیای جاشا😕
.
وقتی اینو گفت یه امیدی تو دلم روشن شد برای نزدیک شدن به اقا سید و بیشتر دیدنش و گفتم .
-کارش سخت نیست؟!😯
.
-چرا ولی من بیشتر کارها رو انجام میدم و توهم کنارم باش😊....ولی!!😕
.
.-ولی چی؟!😟
.
-باید با چادر بیای تو پایگاه و چادری بشی 😐
.
وقتی گفت دلم هری ریخت..
و گفتم تو که میدونی دوست دارم چادری بشم ولی خانوادمو چجوری راضی کنم؟!
.
-کار نداره که.. بگو انتخابته و اونا هم احتمالا برا انتخابت احترام قائل میشن😌
.
-دلت خوشه ها😑.میگم کاملا مخالفن😯
.
-دیگه باید از فن های دخترونت استفاده کنی دیگه😉
..
توی مسیر خونه با سمانه به یه چادر فروشی رفتیم و یه چادر خریدم..
و رفتم خونه و دنبال یه موقعیت بودم تا موضوع رو به مامان و بابام بگم.. .
.
-مامان؟
.
-جانم
.
-من تو گرفتن تصمیمات زندگیم اختیار دارم یا نه؟!😐
.
-اره که داری ولی ما هم خیر و صلاحتو میخوایم و باید باهامون مشورت کنی
.
بابا: چی شده دخترم قضیه چیه؟!
.
-هیچی...چیز مهمی نیست😕
.
مامان:چرا دیگه حتما چیزی هست که پرسیدی..با ما راحت باش عزیزم
.
-نه فقط میخوام تو انتخاب پوششم اختیار داشته باشم😊
.
بابا: هییی دخترم...ولی اینجا ایرانه و مجبوری به حجاب اجباری..بزار درست تموم بشه میفرستمت اونور هر جور خواستی بگرد..😉
.
ادامه دارد....
نويسنده✍
#سید_مهدی_بنی_هاشمی .
#کپی_با_تگ_نویسنده .
#کپی_با_ذکر_منبع
منبع👇
💟instagram:mahdibani72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷استقبال دختر شهید مدافع حرم از سیدابراهیم رئیسی در هنگام ورود به ستاد انتخابات کشور
#انتخابات
#انتخابات_1400
•••❀•••
دعا کنید که مبتلا بشیم
با خودتون میگید به چی مبتلا بشیم..؟!
دعا کنید به دردِ بیقرار شدن
برای امامزمان(عج) مبتلا بشین
اون وقت اگه یه جمعه دعای ندبه رو نخوندید
حس کسی رو دارین که شبانه
لشکر امامحسین(ع) رو ترک کرده..:)
-شهیدمرادی♥🕊
-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•
#کلام_شهدا
ـ ـ ــــ📌📜ــــ ـ ـ
بیانیھےاعلامحضورآیتللھرئیسۍ
درانتخاباتریـــاستجمــھورے¹⁴⁰⁰
اینجانبفرزندملتبزرگایران،،
وسربازڪوچڪانقلاباسلامۍ،،
بااستعانتازخداوندقادرمتعالوتوسلبھامامِ
عصر"عج"وارواحِطیبھےشھدابراےایجادتحول
درمدیریتاجرایۍڪشور،،
ومبارزھبۍامٰانبافقروفساد،،تحقیروتبعیض،،
بااحترامبھهمھےنامزدهاوگروھهاےسیاسۍ
بھصورتمستقلبھصحنہآمدم!
وتنھادربرابرذاتاقدسالھۍوپیشگاھِملتایران
خودرامتعھدومسؤولمیدانم.!
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
گـاهـیدلـتنگے
درهـیچبـیتےنمیگـنجد؛
گـاهـییڪتصویـراینچـنین..!
دلرابہتـپشوامےدارد :)^^
.•°♡°•.🥀.•°♡°•.
#همـرآهِشُہـدآ🕊
یادمونباشہیکروز،جوونایۍ🧔🏻
ازچشمـاۍخوشگلشونگذشتن🌱
تا،امـروزمـا🙂
چشمامونغرقِخداباشـہ💕
نہغرقگنـاه...😈
#شهیدابراهیمهمت✨
#خادمِ_شهدا✨
#ساخت_خودمون
#حرم
#عکس_نوشته
.
کپی حلال به شرط حذف نکردن لوگو کانال در عکس😊🙏🙏
@shahidsarjoda
@shahidsarjoda
#معنای_اسم_سورههـا📖
حیف نیست خودمان را مسلمان بدانیم اما معنای اسم سوره ها را ندانیم ؟!
1-فاتحه👈گشاينده
2- بقره👈گاو ماده
3-آل عمران👈خانواده حضرت عمران علیه السلام
4-نساء👈زنان
5-مائده👈سفره و خوان غذا
6-انعام👈احشام و چهار پايان
7-اعراف👈جائى است ميان بهشت و جهنم
8-انفال👈غنائم ؛غنیمت
9-توبه👈بازگشت
10-يونس👈نام يكى از پيامبران
11-هود👈نام يكى از پيامبران
12-يوسف👈نام يكى از پيامبران
13-رعد👈غرش آسمان و ابر
14-ابراهيم👈نام يكى از انبياء
15-حجر👈نام سرزمين قوم ثمود
16-نحل👈زنبور عسل
17-اسراء👈حركت شبانه
18-كهف👈غار
19-مريم👈مادر حضرت عيسى
20-طه👈رمزى است خطاب به پيامبر ﷺ
21-انبياء👈پيامبران
22-حجّ 👈قصد و آهنگ و نام يكى از عبادات اسلامى كه از فروع دين است
23-مؤمنون 👈ايمان آوردگان
24- نور 👈روشنایی و روشنی
25- فرقان 👈جدا كننده
26- شعراء 👈شاعران
27- نمل 👈مورچه
28- قصص 👈قصّه
29-عنكبوت 👈نوعی حشره
30- روم 👈نام كشورى است
31- لقمان 👈نام مردی حکیم که اصلش حبشی بوده و در روزگار داود می زیسته است
32- سجده 👈سجده كردن
33- احزاب 👈حزب ها و گروه ها
34- سبا 👈نام شهری که بلقیس دختر هدهاد در کشور یمن، پادشاه آن بود. او به عقد حضرت سلیمان علیه السلام در آمد
35- فاطر 👈شكافنده، پديد آورنده
36- يس 👈از حروف رمز قرآن و خطاب به پيامبر
37- صافّات 👈به صفّ كشيده ها
38- ص 👈از حروف مقطع رمز
39- زمر 👈جمع زمره: گروه ها و دسته ها
40- مؤمن 👈ايمان آورنده
41-فصّلت 👈بخش بخش و فصل فصل شده
42-شورى👈مشورت و هم فكرى و نظر خواهى
43-زخرف 👈زينت و زيور
44- دُخان 👈دود
45- جاثيه 👈به زانو افتاده
46- احقاف 👈نام سرزمين قوم عاد در نزديكى يمن
47- محمد 👈ﷺنام پيامبر بزرگ اسلام
48- فتح 👈پيروزى
49- حجرات 👈حجره ها و اطاق ها
50- ق 👈از حروف رمز اوائل سوره ها
51- ذاريات 👈پراكنده كنندگان
52- طور 👈نام کوهی که حضرت موسی برای مناجات با خدا به آنجا رفت
53- نجم 👈ستاره
54- قمر 👈ماه
55- رحمن 👈بخشنده
56- واقعه 👈پيش آمد، حادثه
57- حديد 👈آهن
58- مجادله 👈گفت و گو و جَدَل
59- حشر 👈بيرون آمدن، بر انگيخته شدن
60- ممتحنه 👈زن امتحان شده
61- صفّ 👈رديف و صفّ
62- جمعه 👈یکی ازایام هفته
63- منافقون 👈دو چهره ها
64- تغابن 👈گول خوردگى و حسرت و خسران
65- طلاق 👈رها ساختن و طلاق دادن زن
66- تحريم 👈حرام و ممنوع ساختن
67- ملك 👈فرمانروائى
68- قلم 👈وسیله نوشتن
69- حاقّه 👈آن چه سزاوار و مسلم و حقّ است
70- معارج 👈نردبان ها، رتبه هاى بالا برنده
71- نوح 👈از پيامبران بزرگ
72- جن 👈موجودى نامرئى با ويژگيهائى عجيب
73- مزمّل 👈گليم به خود پيچيده
74- مدثّر 👈جامه به خود پيچيده
75- قيامت 👈برخاستن
76- دهر 👈روزگار، دوران
77- مرسلات 👈فرستاده شده ها
78- نبا 👈خبر
79- نازعات 👈آنها كه از روى قوت مى كشند
80- عبس 👈چهره در هم كشيد
81- تكوير 👈 هم پيچيده شدن
82- انفطار 👈شكافته شدن
83- مطففين 👈كم فروشان
84- انشقاق 👈دو شقه شدن و شكاف برداشتن
85- بروج 👈برج ها
86- طارق 👈ستاره ظاهر شونده
87- اعلى 👈برتر
88- غاشيه 👈فرا گيرنده
89- فجر 👈سپيده دم
90- بلد 👈شهر
91- شمس 👈خورشيد
92- ليل 👈شب
93- ضحى 👈نور و روشنائى
94- انشراح 👈گشاده شدن، وسيع شدن
95- تين 👈انجير
96- علق 👈خون بسته، زالو، كرم
97- قدر 👈اندازه، سنجش، ارزش
98- بيّنه 👈دليل روشن و حجت آشكار
99- زلزال 👈لرزش و زلزله
100- العاديات 👈دوندگان
101- قارعه 👈كوبنده
102- تكاثر 👈افتخار به زيادى ثروت و عزّت
103- عصر 👈زمان، بعد از ظهر، فشار و ...
104- همزه 👈عيب جو و طعنه زن
105- فيل 👈نوعی حیوان
106- ايلاف 👈الفت دادن
107- ماعون 👈ظرف غذا
108- كوثر 👈خير فراوان
109- كافرون 👈كافرها
110- نصر 👈يارى
111- تبّت 👈شكسته باد
112- اخلاص 👈خالص كردن
113- فلق 👈صبح
114- ناس 👈مردم
✾͜͡♥️•
#تلنگر
انسان در اثر #وسوسه هاے شیطان،
تصور میڪند ڪہ #دائمالذڪر بودن دشوار اسٺ،
اما به تدریج مے فهمد ڪہ نہ، مشڪل نیسٺ.
با دیگران حرف مے زند،اما #دلش پیش #خداسٺ.
تمرین ڪنیم...🌿
عاشق #خدا شدن سخت نيست،
مقدمه ی آندشواراست...
مقدمه ی عشقبهخدا،
دلبريدنازدنياوديگراناست...
مقدمه ی عشقبه خدا،
گذشتنازخودوسپردنامور به اوست...🍃
#استادپناهیان
☀️#نسیم_حدیث ☀️
🌸 حضرت امام حسین علیه السلام میفرمایند:
آنکه خدا را عبادت کند ،خداوندبیش از آرزوهایش به او می بخشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⸀•🌻🌱.˼
❁براے شهیـد شدن ..🥀
❁هنـر 🎨لازم استــ !
❁هنـرِ به ← خـــدا رسیدن🌧
❁هنـرِ ڪشتن ← نَـفس✌️🏾
❁هنـرِ ← تَهذیبــ
❁تا هنـرمند نشویـم..🎨
❁شهیـــد نمے شویـم...🕊
.
.
#شهیدانه
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
خوشآمـدیآسیدرئیسی💚(: سلامتیشونصلواتبفرستید✋🏼!' #1400 #انتخابات
#رهروواقعی😎💚
اينمواسہاوندستہازعزیزانیکهميگن:
اگهسرداربودبهاوشونرايميداديم(:
بفرماییداینممحبوبو
موردتاييدسرداردلها #آسیدجانرئیسی✌️🏼
#پن
یادتونہپشتسررهبـربرسرپیکرحاجی
چطوریاشکوداعشونجاریبود؟💔(: