eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
6.1هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.9هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/joinchat/876019840C60f081def8
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸هدف گلوله‌های مجاهدین خلق شد سید مجتبی و خانواده‌اش بارها از طرف مجاهدین خلق، تهدید به مرگ شده بودند اما لحظه‌ای از عزم خود برای یاری رساندن به جبهه‌ها فروگذار نکرد. او بعد از مدتی از جبهه‌ها برگشت و مغازه لباس‌فروشی‌اش را دوباره دایر کرد. او در زمانی که در عملیات ثامن‌الائمه(ع) یا شکست حصر آبادان حضور داشت مورد هدف چندین عملیات تروریستی ناکام از سوی مجاهدین خلق قرار گرفت. بالاخره، بعد از پخش اعلامیه‌هایی که در آن نام سیدمجتبی و چند تن دیگر از بچه‌های فداییان اسلام به نام افرادی که توسط مجاهدین خلق اعدام خواهند شد،‌ ذکر شده بود، عاقبت در آستانه ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۴ شهید سید مجتبی هاشمی، از پشت سر هدف گلوله‌ تیم‌های ترور مجاهدین خلق قرار گرفت و به شهادت رسید. 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌿جلوه ای از دست به خیری شهید سید مجتبی هاشمی کمیته انقلاب که بودیم، اکثر نیروها افتخاری بودند و حقوق نمی گرفتند. بعدا هم که قرار بر پرداخت حقوق شد، سید زیر بار نرفت. حتی یک بار هم لیست دریافت حقوق را امضا نکرد. مسئول مالی می گفت: حقوقش را نمی گیرد و می گوید بدهید به کسی که نیاز دارد. گشت های شبانه ما در سطح شهر  در خصوص مسائل امنیتی و یا منکراتی بود. سید تقریبا همه شب ها همراه‌مان بود. بچه ها را سوار ماشین بیوک قهوه ای رنگش می کرد و گشت می زدیم.  وقتی هم می دید بچه ها خسته شده اند، کناری توقف می کرد و همه را می برد آب میوه فروشی یا ساندویچی به حساب خودش. راوی: احمد هاشمی مطلق و محمد رضا رستمی 📚کتاب آقا مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 به یاد شهدای مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها🌷 ☑️ قسمتهایی از عملیات و شوخی شهیدان مدافع حرم در سوریه 🍃یادشان بخیر رفقای شهید مدافع حرم نه اهل ریا بودند نه اهل منیت بودند و نه اهل جانماز آب کشیدن ،در چند متری داعش هم دست از شوخی بر نمیداشتند این جوانان شیرمردان حیدری با خدا معامله کردند و تاریخ ساز شدند...روحشان شاد و یادشان گرامی🍃 🔸ناگفته ها زیاد است تمام کسانی که در کلیپ هستند همه در سوریه آسمانی شدند🕊🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╭─━─━─• · · · | 📱 . . مــیــلاد بـاســعــــادت عـــقـــیـــلـــةالــــعـــــرب حضــرت زیـنــب ڪبــرۍ(سلام الله علیها) بــرتــمــام دوستداران اهل بیت مبارڪ💐 🍃🌺 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
9.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ما لشکر حزب‌اللهیم مژدهٔ نصر من اللهیم 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
📷 یک قاب خاص از امام خامنه‌ای در نمایشگاه دستاوردهای هوافضای سپاه 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸شرکت تعاونی منحصر به فرد سید مجتبی هاشمی سید در کنار فعالیت علیه رژیم منحوس پهلوی، به وضعیت معیشت نابسامان محرومان هم توجه ویژه ای داشت. یک تعاونی تشکیل داده بودیم و اجناس را زیر قیمت به مردم عرضه می کردیم. اگر تخم مرغ را دو تومان می گرفتیم، یک تومان می فروختیمش. اگر بقیه کاسب ها آخر شب مقدار پول به جیب آمده را شمارش می کردند، ما پول های از جیب رفته را حساب می کردیم.😊 خیّرهایی هم پیدا می شدند و کار زمین نمی ماند. 🎙راوی: داود نارنجی نژاد 📚کتاب آقا مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
‌ 🔸رویه سید مجتبی مغازه میوه فروشی داشت. گاهی بهش سر می زدم. یک بار رفتم پیشش. داشت بار خالی می کرد. بعد از پائین آوردن میوه ها از پشت ماشین، نشستیم به صحبت از اوضاع جبهه. در خلال صحبت ها گاهی پیر مردی یا پیر زنی می آمد و می گفت: «آقا سید! میوه لکه دار و خراب اگر داری بریز داخل کیسه بده من ببرم». سید بلند می شد. از سر سبدها گل میوه ها را سوا می کرد و به همراه مقداری پول داخل کیسه می گذاشت و به او می داد. این رویه او بود. شاید در روز صد کیلو میوه را این طوری دست مردم می داد. 🎙راوی: سید مرتضی امامی و محمد تهرانی 📚کتاب آقا مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹تکلیف مداری در سیره شهید سید مجتبی هاشمی سید همیشه پا به رکاب بود. اکثر مواقع لباس سبز نظامی با کلاهی کج تنش بود و به سبک داش مشتی ها یقه اش را باز می گذاشت و یک تسیبیحی هم گردنش آویزان می کرد. شب ها من که می خواستم ساعت ۱۰ به خانه بروم، می گفت خیالت راحت من هستم. تا صبح به کمیته های دیگر هم سرکشی می کرد و گزارش جامعی ارائه می کرد. یک بار گفتم: آقا مجتبی! رضایت بده و این پوتین و لباس را از تن در بیاور. گفت: به جدم قسم! تا زمانی که صدام هست و تکلیف جبهه مشخص نشده، حتی دم مغازه هم با همین لباس می روم و فروشندگی می کنم. آخر هم به خاطر روحیه اش نتوانست در شهر بماند. رفت سر وقت جنگ و گروه فدائیان اسلام را راه اندازی کرد. 🎙راوی: احمد هاشمی مطلق و محمد رضا رستمی 📚کتاب آقا مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
سخت ترین دوران زندگی ما تازه بعد از انقلاب و شروع جنگ آغاز شد. سید دیگر در خانه نمی ماند. من بودم و 5 تا بچه قد و نیم قد، هر روز خودم می رفتم و کرکره مغازه را بالا می کشیدم و کار می کردم. سید هم خیالش از بابت من راحت بود. وقتی هم که می آمد تهران کارش این طرف و آن طرف دویدن بود تا اسلحه تهیه کند و یا غذا برای نیروهایش بفرستد و یا به خانواده شهدا سرکشی و به آنها کمک مالی کند.  وقتی شهید شد، تازه متوجه شدیم چقدر بدهکاری از بابت خرید جنس برای جبهه دارد. چند میلیون تومان بود که مجبور شدیم خانه را بفروشیم. حالا شما توجه کنید که ما سه دستگاه خانه شخصی داشتیم و از نظر تمکن مالی وضع مان خوب بود، اما سید همه اینها را خرج جنگ کرد. زندگیش شده بود جنگ... 🎙راوی: همسر شهید 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR