🔶محمد برای شرکت در آزمون به منظور ورود به دانشکده افسری ثبتنام کرد. روز امتحان بر روی کارت ورود به جلسهاش به جای نامش «مهر غفاری» چاپ شده بود.
به او گفتم این موضوع بعدا برایت مشکلساز میشود که پاسخ داد سر جلسه میگویم تا درستش کنند.
بالاخره رفته بود جلسه و به مراقبان گفته بود و آنها با خودکار نامش را اصلاح کرده بودند. زمان اعلام نتایج مشخص شد که او قبول نشده است.
پس از بازگشت به خانه خیلی ناراحت بود وقتی علت را پرسیدم گفت قبول نشدم که گفتم ایرادی ندارد اما در پاسخ گفت خیلی برای شرکت در این آزمون تلاش کرده و مطمئن بودم که خیلی خوب سوالات را جواب دادم.
🔷او را دلداری داده و گفتم شاید خیر بر این بوده و هنوز برای ورودت به سپاه زود است.
#شهیدمحمدغفاری🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌷حکمت قبول نشدن محمد در آزمون🌷
🔷مدتی از خبر قبول نشدنش در دانشکده افسری گذشت و محمد فرصتی چند ماهه به دست آورد.
آن زمان برای ۸۰۰۰ شهید همدان قرار بود شناسنامهای همچون مجلات تهیه کنند.
پرکردن مجلات بسیار سخت بود چرا که باید کل زندگی شهدا از ابتدای تولد تا زمان شهادتشان در آن درج میشد
🔷محمد هم برای انجام این کار به سپاه رفته و پر کردن اطلاعات ۴۰ پرونده شهدا را به تنهایی بر عهده گرفته بود و کل وقتش صرف این کار کرد و هر جا لازم بود با خانواده شهدا به منظور تکمیل این شناسنامهها همصحبت شود به همراه مادرش میرفت.
♦️محمد ۶-۵ ماه بیوقفه به دنبال پر کردن شناسنامه شهدا بود و پروندهها را پیگیری میکرد و ما روز به روز تغییرات به وجود آمده در اخلاق و رفتارش را مشاهده میکردیم. 🍃
گاهی میدیدم محمد به اتاقش میرفت و وصیتنامه شهدا را میخواند و گریه میکرد.
در واقع حکمت قبول نشدن محمد در آزمون را فرصتی برای خودسازی محمد تلقی کردیم
🎙راوی :پدر شهید
#شهیدمحمدغفاری🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
چند ماه بعد از تلاشهای مداوم محمد برای کامل کردن پرونده های شهدا ، اتفاقی در رابطه با پرونده شهدا به سپاه رفته و یکی از دوستانش که در بایگانی بود را ملاقات میکند.
دوستش میگوید محمد، شما دانشکده افسری قبول شدی اما محمد انکار میکند و میگوید نه قبول نشدم.
دوستش گفته بود مگر میشود خودم اسمت را دیدم اما برای اطمینان آخر وقت پروندهات را چک و نتیجه را دقیقا اعلام میکنم.
🔻پایان وقت اداری دوستش پس از نگاه کردن پروندهها به محمد میگوید قبول شدهای.
اسمت در سیستم به اشتباه همان «مهر غفاری» ثبت و اصلاحیه اعمال نشده بود.
با نمره خوبی هم پذیرفته شدهای. به این ترتیب محمد وارد دانشکده افسری شد...
🎙راوی :پدر شهید
#شهیدمحمدغفاری🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🎙امام خمینی ره
🔻مرگ سرخ به مراتب بهتر از زندگی سیاه است. چه غافلند دنیا پرستان و بی خبران ، که ارزش شهادت را در صحیفه های طبیعت جستجو میکنندو وصف آن را در سروده ها و حماسه ها و شعرها می جویند ، و در کشف آن از هنر تخیل و کتاب تعقل مدد میخواهند ، وحاشا که حل این معما جز به عشق❤️
میسر نگردد
#شهیدمحمدغفاری🌷
#شهدایصابرینسپاه
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔷محمد دندانپزشکی قبول شده بود و امروز میتوانست بهترین حقوق را داشته باشد اما دندانپزشکی را رها کرد و وارد سپاه شد.
اولین حقوقش ۴۰۰ هزار تومان بود. در تهران مستأجر هم بود و در عین حال خمس هم میداد به طوریکه اولین خمس زندگیش ۲۰ هزار تومان شد. او راهش را درست و از راه حلال آغاز کرد.
تمام حساب و کتابش را در دفترش یادداشت کرده و دارم.
گفتم محمد چرا رفتی سپاه آن هم با ۴۰۰تومان حقوق و مستأجری در تهران، مگر کار نبود؟
در جواب گفت :
بابا تو سپاه هم کار است هم عبادت!
🎙راوی: پدر شهید
#شهیدمحمدغفاری🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹یکی از ده فرمانده سطح کشور✨
دانشگاه امام حسین(ع) درس خواند، با همکاری یکی از فرمانده هان در زمینه مسائل نظامی کتاب نوشت.
اعتقاد داشت که باید اطلاعات و سطح آگاهی اش بالا برود
🔶 محمد انتخابش را کرد و برایش تلاش کرد به طوریکه طی سه سال دانشجویی و سه سال خدمتش در سپاه آنقدر خوش درخشید که یکی از فرماندهانش میگفت محمد آنقدر استعداد داشت که اگر میماند یکی از 10 فرمانده سطح کشور بود. درخشش او در حدی بود که طی سه سال خدمت در سپاه توانست کتاب نظامی بنویسد.
🎙راوی:پدر شهید
#شهیدمحمدغفاری🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
📝دلنوشته ای با قلم
#شهید_محمد_غفاری
🌱 به نام خدایی که عشق به خودش,اهل بیت(علیه السلام)وشهدا را در درون ما قرار داد.
💠با درود وسلام به پیشگاه حضرت بقیة الله(روحی وارواحنا فداه)منجی عالم بشریت ونایب برحقش حضرت امام خامنه ای(حفظه الله).
ای زمان شاهد باش وتاریخ بنویس که فقط برای رضای خدا آماده ام وبس.
🍃هنگامی که این نوشته ها را می نویسم؛مورخ13/12/1383هجری شمسی مصادف با 21/1/1426هجری قمری؛هنگام غروب؛ که آسمان آبی، جای خود را به ابرهای سیاه داد.
با خودم گفتم بیرون بروم وکمی قدم بزنم تا کمی حال وهوایم عوض شود.وقتی بیرون رفتم ودرحین قدم زدن ناگاه به پاهایم توجه کردم.
چیزی در ابتدا متوجه نشدم.ابتدای خیابان بود که🍃 آیه ای از قرآن کریم به ذهنم آمد که خداوند فرموده است:
✨بر روی زمین با غرور وتکبر راه نروید.✨
با خودم گفتم محمد مواظب باش در هنگام راه رفتن ناگاه غرور، تو را برندارد که خیلی خطرناک است.
بعد از این حرف ها مردم را دیدم که همگی برای دنیا از یکدیگر سبقت می گیرند.
البته سه هفته تا عید نوروز باقیمانده اما نمیدانم مردم چرا برای چند روز خوشی وچند وقت باقیمانده این قدر به حول و ولا افتاده بودند.
با خودم گفتم:
آیا این ها برای آخرت خودشان هم اینقدر عجله می کنند؛تا توشه ای داشته باشند یا نه؟!
#شهیدمحمدغفاری🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
📝دلنوشته ای با قلم
#شهید_محمد_غفاری :
🔶 از روزهای آخر بهمن شروع به جمع آوری آثار شهدای پاسدار درتیپ سوم انصارالحسین(ع) کرده بودم.
هرکدام از این شهدا درمن یک حال وهوایی ایجاد کرده بود.
بیشتر به فکر حرف ها وصحبت های این شهدای بزرگواروخانواده ی آنان بودم .
بعد از دیدن چهره های مردم با خود می گفتم:آیا این شهدا هم برای رسیدن دنیا و چند روز خوشی محض این قدر سبقت می گرفتند؟
مسلما نه .چون افرادی مانند جعفریان؛روشناس؛کردستانی؛قیاسوند؛چیت سازیان؛همدانی و...راه سعادت خویش را پیدا کرده بودند و هنگامی که به عکس ها و فیلم هایشان می نگریم از چهره های آنان متوجه می شویم.
🌹سبقت برای شهادت و سعادت و رسیدن به پروردگار از همه در عالم بیشتر ارزش داشته است.
درهرکدام از عکس های این شهدا از نحوه ی ایستادن آن ها تواضع؛صبر؛بردباری؛شکیبایی وشجاعت؛تقوا؛ایمان؛اخلاص وپاکی وصداقت احترام به همه وکمک به یکدیگر و وفاداری وایثار🌱 دیده میشود.
#شهیدمحمدغفاری🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
📝دلنوشته ای با قلم
#شهید_محمد_غفاری:
💠سفره ای درسال ۱۳۵۹،انداخته شد ویک عده بر سر این سفره نشستند وبه لقاءالله پیوستند اما ما چه کرده ایم؟
به خدا هیچ...
دیگر بغض گلویم را گرفته💔
حتی بعد از دیدن چند جوان که با سر و وضع های آنچنانی ایستاده بودند و کارهای ناشایست انجام می دادند اشک در چشمانم جمع شده بود.
خودم را کنترل کردم.اما دیگر طاقت نیاوردم به منزل که رسیدم به طبقه ی بالای منزل رفتم و به عکس ها و نوارهای شهدا گوش دادم
و با نوای شهیدسیدمجتبی علمدار نشستم وسیر گریه کردم.💔
دیگر دلم نمیخواهد بیرون بروم؛چون هروقت بیرون میرفتم جوان ها را در پی عیاشی و جلب توجه میدیدم.
دختران جوان با غرور و تکبر حرکت میکردند.مردان وزنان درفکرمایحتاج زندگی وسبقت در مال خود بودند؛
آری انگار این شهدا فراموش شده اند.
🌱 ای کاش رنگ شهربازیم نمیداد
درجبههرمزیازهرا(س)مرابرباد میداد
امشب دل از یادشهیدان تنگ دارم
در دل هوای کربلای پنج دارم🌷
#شهیدمحمدغفاری🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🍃در سینهام دوباره غمی جان گرفته است💔
«امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است»
تا لحظههای پیش دلم گور سرد بود
اینک به یمن یاد شما جان گرفته است🍃
#شهیدمحمدغفاری🌷
#شهدایصابرینسپاه
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR