فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍استـوری
إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم
#جمعه
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
با سلام خدمت همه شما عزيزان دوستداران شهدا🌹
🔴این هفته میهمان یکی از شهدای عزیز مدافع وطـن خواهیم بود🌸
میهمانی این شهید عزیز را از دست ندهید❣
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
شهـید مـدافع وطن،محمد غفــاری❤️
متولد: 1363/همدان🌸
سن: 27 سال🌸
شهـادت: 1390🌹
💥درگیری با گروهك تروریستی پژاك،در ارتـفاعات جاسوسـان
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
🎤مادر شهـید:
🔴محمد اولین فرزند مابود سی ام دی ماه ۱۳۶۳ همزمان با اذان صبح دیده به جهان گشود ، تقارن جالبی اینجا بود که عروج محمد هم دقیقا همزمان با نماز صبح بود . محمد گرما بخش زندگی ما بود یادم هست که تازه می خواست به حرف بیفتد ، معمولا بچه ها اول اسم پدر و مادر را یاد میگیرند . 📍اما محمد میگفت . الله اکبر خمینی رهبر!🌹
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
💠محمد خیلی به حضرت علی اکبر(ع) علاقه❤️ داشت و به من می گفت:
🔻حضرت علی اکبر خیلی غریب و ناشناخته است! محمد در عین اینکه ظاهر بسیار جدی ای داشت، در رابطه برقرار کردن با دیگران بسیار مصمم و پیشقدم تر بود. همیشه در هر محیطی وارد میشد سریعا با افراد آن جمع دوست میشد وخودش را در دل آنها جا میکرد. محمد از حرف زدن با دیگران لذت می برد . به همه کودکان توجه خاصی داشت . بعد از شهادت🌹 محمد خیلی از بچه ها برایش گریه می کردند.
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
🎤پـدر شهید:
📍محمد پنج سالش بود که از طرف محل کارم به جمکران رفتیم. وقتی داشتیم از اتوبوس پیاده می شدیم.
▪️محمد جلوتر رفت و افتاد توی جوی آب و سرش شکست. من هم نگران محمد بودم و هم نگران اینکه نکند محمد گریه کند و حواس مردم را در حین خواندن دعای کمیل پرت کند. محمد را بردم در کنار حسینه کاشانی ها که درمانگاه بود. در تمام این مدت که محمد را بردم و آوردم و سرش را بخیه کردند محمد گریه نمی کرد، ترسیدم، پیش خودم گفتم : چرا بچه گریه نمی کند، نکند اتفاقی برایش افتاده است. 🔻رفتیم نشستیم و محمد را خواباندم در کنار خودم. محمد گفت : بابا خوشت آمد که من گریه نکردم.
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
💠چند سال مانده بود مکلف شود که به مشهد رفتیم❣
💚از همان جا نمازش را شروع کرد. حتی به برادر کوچکش هم نماز را یاد داد. تو مسجد امام حسن(ع) اذان و تکبیر می گفت.
💼دوران راهنمائی که بود هیئت می رفت. این هیئت روزهای جمعه منازل اعضای هیئت برنامه داشت. شهید مصطفی احمدی روشن هم توی این هیئت بود. حتی یکبار همراه شهید احمدی روشن به منزل آمده بود.
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
هدایت شده از 『شھدایِظھور🇵🇸🇮🇷』
🔴همراهان عزیز، در شب های آینده،میهمان این شهید عزیز❤️ باشید...
🎤پـدر شهید:
🔻محمد رشته تجربی درس می خواند با اینکه در بسیج و هیئت بسیار مشغول بود اما از شاگردهای ممتاز بود در کنکور شرکت کرد کارشناسی تغذیه دانشگاه خرم آباد قبول شد اما نرفت؛ ♦️برای پسر درس خوانی مثل محمد رشته پایینی بود . خیلی تلاش کرد کنکور سال بعد شرکت کرد محمد رشته دندان پزشکی دانشگاه شیراز قبول شد همه بهش میگفتند آقای دکتر .اما پاسدار شدن را به دکتر بودن ترجیح داد .▪️عاشق سپاه بود.
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
🎤پدر شهید:
🔶محمد برای شرکت در آزمون به منظور ورود به دانشکده افسری ثبتنام کرد. روز امتحان بر روی کارت ورود به جلسهاش به جای نامش «مهر غفاری» چاپ شده بود. 💬به او گفتم این موضوع بعدا برایت مشکلساز میشود که پاسخ داد سر جلسه میگویم تا درستش کنند. بالاخره رفته بود جلسه و به مراقبان گفته بود و آنها با خودکار نامش را اصلاح کرده بودند. زمان اعلام نتایج مشخص شد که او قبول نشده است. پس از بازگشت به خانه خیلی ناراحت بود وقتی علت را پرسیدم گفت قبول نشدم که گفتم ایرادی ندارد اما در پاسخ گفت خیلی برای شرکت در این آزمون تلاش کرده و مطمئن بودم که خیلی خوب سوالات را جواب دادم.
🔷پدر شهید غفاری ادامه میدهد: او را دلداری داده و گفتم شاید خیر بر این بوده و هنوز برای ورودت به سپاه زود است.
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
🎤پدر شهید:
🔷مدتی گذشت و محمد فرصتی چند ماهه به دست آورد. آن زمان برای 8000 شهید همدان قرار بود شناسنامهای همچون مجلات تهیه کنند. 🔻پر کردن مجلات بسیار سخت بود چرا که باید کل زندگی شهدا از ابتدای تولد تا زمان شهادتشان در آن درج میشد.
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
🎤پدر شهید:
🔷محمد هم برای انجام این کار به سپاه رفته و پر کردن اطلاعات 40 پرونده شهدا را به تنهایی بر عهده گرفته بود و کل وقتش صرف این کار کرد و هر جا لازم بود با خانواده شهدا به منظور تکمیل این شناسنامهها همصحبت شود به همراه مادرش میرفت. آن زمان موتور داشتیم و محمد پول تو جیبیهایش را صرف خرید بنزین میکرد تا بتواند شناسنامه شهدا را پر کند.
♦️محمد 6-5 ماه بیوقفه به دنبال پر کردن شناسنامه شهدا بود و پروندهها را پیگیری میکرد و ما روز به روز تغییرات به وجود آمده در اخلاق و رفتارش را مشاهده میکردیم. گاهی میدیدم محمد به اتاقش میرفت و وصیتنامه شهدا را میخواند و گریه میکرد. در واقع حکمت قبول نشدن محمد در آزمون را فرصتی برای خودسازی محمد تلقی کردیم
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
🎤پدر شهید:
🌱طـوریکه چند ماه بعد محمد اتفاقی در رابطه با پرونده شهدا به سپاه رفته و یکی از دوستانش که در بایگانی بود را ملاقات میکند. دوستش میگوید محمد شما دانشکده افسری قبول شدی اما محمد انکار میکند و میگوید نه قبول نشدم. دوستش گفته بود مگر میشود خودم اسمت را دیدم اما برای اطمینان آخر وقت پروندهات را چک و نتیجه را دقیقا اعلام میکنم.
💬او اضافه میکند:
🔻پایان وقت اداری دوستش پس از نگاه کردن پروندهها به محمد میگوید قبول شدهای. اسمت در سیستم به اشتباه همان «مهر غفاری» ثبت و اصلاحیه اعمال نشده بود. با نمره خوبی هم پذیرفته شدهای. پس محمد وارد دانشکده افسری شد.
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
🎤پـدر شهید:
🔷محمد دندانپزشکی قبول شده بود و امروز میتوانست بهترین حقوق را داشته باشد اما دندنپزشکی را رها کرد و وارد سپاه شد. اولین حقوقش 400 هزار تومان بود. در تهران مستأجر هم بود و در عین حال خمس هم میداد به طوریکه اولین خمس زندگیش 20 هزار تومان شد. او راهش را درست و از راه حلال آغاز کرد. تمام حساب و کتابش را در دفترش یادداشت کرده و دارم. گفتم محمد چرا رفتی سپاه آن هم با 400 تومان حقوق و مستأجری در تهران، 🔻مگر کار نبود؟ در جواب گفت بابا تو سپاه هم کار است هم عبادت!
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
دانشگاه امام حسین(ع)❤️ درس خواند، با همکاری یکی از فرمانده هان در زمینه مسائل نظامی کتاب نوشت. اعتقاد داشت که باید اطلاعات و سطح آگاهی اش بالا برود.
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
🎤پدر شهید:
🔶 محمد انتخابش را کرد و برایش تلاش کرد به طوریکه طی سه سال دانشجویی و سه سال خدمتش در سپاه آنقدر خوش درخشید که یکی از فرماندهانش میگفت محمد آنقدر استعداد داشت که اگر میماند یکی از 10 فرمانده سطح کشور بود. ▪️درخشش او در حدی بود که طی سه سال خدمت در سپاه توانست کتاب نظامی بنویسد.
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
💬(دلنوشته ای با قلم شهید محمد غفاری)
🌱 به نام خدایی که عشق به خودش,اهل بیت(ع)وشهدا را در درون ما قرار داد.
💠با درود وسلام به پیشگاه حضرت بقیة الله(روحی وارواحنا فداه)منجی عالم بشریت ونایب برحقش حضرت امام خامنه ای(حفظه الله).
🔘ای زمان شاهد باش وتاریخ بنویس که فقط برای رضای خدا آماده ام وبس.
🔴هنگامی که این نوشته ها را می نویسم؛مورخ13/12/1383هجری شمسی مصادف با 21/1/1426هجری قمری؛هنگام غروب؛ که آسمان آبی جای خود را به ابرهای سیاه داد.
🔻با خودم گفتم بیرون بروم وکمی قدم بزنم تا کمی حال وهوایم عوض شود.وقتی بیرون رفتم ودرحین قدم زدن ناگاه به پاهایم توجه کردم.
🔻چیزی در ابتدا متوجه نشدم.ابتدای خیابان بود که آیه ای از قرآن کریم به ذهنم آمد که خداوند فرموده است:بر روی زمین با غرور وتکبر راه نروید.
با خودم گفتم محمد مواظب باش در هنگام راه رفتن ناگاه غرور تو را برندارد که خیلی خطرناک است.
بعد از این حرف ها مردم را دیدم که همگی برای دنیا از یکدیگر سبقت می گیرند.
البته سه هفته تا عید نوروز باقیمانده اما نمیدانم مردم چرا برای چند روز خوشی وچند وقت باقیمانده این قدر به حول و ولا افتاده بودند.
▪️با خودم گفتم:
آیا این ها برای آخرت خودشان هم اینقدر عجله می کنند؛تا توشه ای داشته باشند یا نه؟!
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
💬دلنوشته ای با قلم شهید محمد غفاری :
🔶 از روزهای آخر بهمن شروع به جمع آوری آثار شهدای پاسدار درتیپ سوم انصارالحسین(ع) کرده بودم.هرکدام از این شهدا درمن یک حال وهوایی ایجاد کرده بودم.
بیشتر به فکر حرف ها وصحبت های این شهدای بزرگواروخانواده ی آنان بودم .بعد از دیدن چهره های مردم با خود می گفتم:آیا این شهدا هم برای رسیدن دنیا و چند روز خوشی محض این قدر سبقت می گرفتند؟
مسلما نه .چون افرادی مانند جعفریان؛روشناس؛کردستانی؛قیاسوند؛چیت سازیان؛همدانی و...راه سعادت خویش را پیدا کرده بودند و هنگامی که به عکس ها و فیلم هایشان می نگریم از چهره های آنان متوجه می شویم.
🌹سبقت برای شهادت و سعادت و رسیدن به پروردگار از هم در عالم بیشتر ارزش داشته است.
درهرکدام از عکس های این شهدا از نحوه ی ایستادن آن ها تواضع؛صبر؛بردباری؛شکیبایی وشجاعت؛تقوا؛ایمان؛اخلاص وپاکی وصداقت احترام به همه وکمک به یکدیگر و وفاداری وایثار🌱 دیده میشود.
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
💬دلنوشته ای با قلم شهید محمد غفاری:
💠سفره ای درسال 1359انداخته شد ویک عده بر سر این سفره نشستند وبه لقاالله پیوستند اما ما چه کرده ایم؟به خدا هیچ...
💔دیگر بغض گلویم را گرفته.حتی بعد از دیدن چند جوان که با سر و وضع های آنچنانی ایستاده بودند و کارهای ناشایست انجام می دادند اشک در چشمانم جمع شده بود.
🔻خودم را کنترل کردم.اما دیگر طاقت نیاوردم به منزل که رسیدم به طبقه ی بالای منزل رفتم و به عکس ها و نوارهای شهدا گوش دادم و با نوای شهیدسیدمجتبی علمدار نشستم وسیر گریه کردم.
دیگر دلم نمیخواهد بیرون بروم؛چون هروقت بیرون میرفتم جوان هارا در پی عیاشی و جلب توجه میدیدم.
دختران جوان با غرور و تکبر حرکت میکردند.مردان وزنان درفکرمایحتاج زندگی وسبقت در مال خود بودند؛آری انگار این شهدا فراموش شده اند.
🌱 ای کاش رنگ شهربازیم نمیداد
درجبهه رمز یازهرا(س)مرا برباد میداد
امشب دل از یادشهیدان تنگ دارم
در دل هوای کربلای پنج دارم
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
📍خاطره ای جالب و تامل برانگيز از پدر شهید:
📍این خاطره را جایی مطرح نکردهام به جز یکی دو جا و برای این مطرحش میکنم که بدانید شهدا همینطوری شهید نشدند بلکه روی حساب و کتاب به این مقام نائل آمدند. یک روز در منزل تنها بودم که محمد نزدم آمد و گفت: بابا دیشب چیزی دیدم. پشتبام بودم که نوری بالای منزلمان دیدم و تعجب کردم.
🔷دو سه بار بر روی پشتبام همسایهها که متصل به هم است، رفتم و برگشتم اما دیدم فقط بالای روی پشتبام این نور هست. محمد از من پرسید چی هست که گفتم خیر است و به کسی چیزی نگو. واقعا هم به کسی نگفت.
♦️من هم به کسی نگفتم تا بعد از شهادتش به حاج خانم گفتم و یکی دو جا نقل کردم. روزی کتابی به نام «شمع سحر» را خواندم که نویسندهاش، انصاری همدانی در رابطه با نماز شب توضیح داده و گفته در همدان شبها خانههایی هستند که مثل چراغ میدرخشند، در واقع در آن خانهها نماز شب خوانده میشود. آنجا بود که متوجه شدم محمد مخفیانه بر روی پشتبام نماز شب میخوانده و عملا این نور را دیده بود.
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°
🎤پدر شهید:
🔷در همدان عروس و دامادها را می آوردند دورتا دور امامزاده عبدالله و می چرخاندند. محمد نظرش این بود که اطراف امامزاده نباید گناهی انجام شود. به خاطر همین گل و شیرینی می خرید و می رفت می داد به عروس و دامادها و با آنها صحبت می کرد که حرمت امامزاده را حفظ کنید. و بعد از شهادت🌹 محمد یکی از همان عروس و دامادها به منزل ما آمدند و گفتند :
📍 پسر شما باعث شده است که ما از زندگی پر از گناه برگردیم و رو به سوی یک زندگی معنوی برویم.
#شهدای_ظهور 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓
°°° @whjhtgh °°°