eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
8.3هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
5.4هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/joinchat/876019840C60f081def8
مشاهده در ایتا
دانلود
⚽️ به ورزش فوتبال علاقه شدیدی داشت و اهل شنا نیز بود در واقع شناگر قهاری بود. در مباحث حوزوی با همه مباحثه می کرد؛ به قدری که حیرت همگان را بر می انگیخت زیرا او از بقیه همکلاسی های حوزه اش کوچکتر بود شاید سبب این همه توفیق،اخلاق و رفتار خوش شهید با خانواده و اطرافیانش بود او نسبت به پدر و مادر خود تواضع و خاکساری خاصی داشت و اخلاق و رفتار اسلامی اش در میان دوستان و آشنایان زبانزد بود ...👌 🖐🏼شهید مدافع حرم فاطمیون رضا بخشی (فاتح) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
شهدا عاشق اند معشوقشان شاگردند؛ معلمشان (ع)است... معلم اند... درسشان است مسلح اند... سلاحشان است مسافرند، مقصدشان است 🕊 مستحکم اند، تکیه گاهشان ست...🍃 شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات 🌸 🖐🏼شهید مدافع حرم فاطمیون رضا بخشی (فاتح) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌐در طی تحصیل خود در جامعة_المصطفی_العالمیه به عنوان دانشجوی برتر نخبه در زمینه های پژوهشی دعوت به همکاری می شود. هوش سرشار و استعداد بالای شهید ،همراه با توکل و تلاش ویژه اش،موجب شد تا بورسیه تحصیلی او برای تحصیل در مسکو قطعی شود اما در همین اثنا بود که خبر تهدید حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) را شنید و وظیفه خود را چیز دیگری یافت 🖐🏼او که غیرت دینی مثال زدنی داشت،بی درنگ ،برای دفاع از حرم اهل بیت(علیه السلام) عازم سوریه شد و با نام جهادی فاتح، فاتح قله های روحانی و معنوی شد و جام را سر کشید ... شهید مدافع حرم فاطمیون رضا بخشی (فاتح)♥️ 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🎙 به خانواده اش می گوید: که من در میدان_نبرد نیستم و به امور دفتری بچه ها رسیدگی میکنم و به همراه آنها به حرم رفته و برایشان مداحی میکنم؛خاطرتان جمع جای من امن و خوب است اما خانواده غافل از اینکه،فرزندشان فرمانده ای غیور ،توانا، فاتح_دلها وخوبیهاست. 🖐🏼شهید مدافع حرم فاطمیون رضا بخشی (فاتح) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🇮🇷🇮🇶خیلی از رزمنده های ایرانی و عراقی و لبنانی و سوری و دیگر مدافعان_حرم او را به نام (فاتح )میشناختند و می دانستند هر جا که فاتح پا بگذارد عملیات حتما با پیروزی همراه است . نبردهای رو در رویش با تکفیری ها و رشادت ها و دلیری های شهید همچنان در عتیبه، ملیحه و درعا و غوطه_شرقی و حلب بر زبان رزمنده های مقاومت جاریست. او این اخلاص و پشتکارش را به خوبی نشان داد،چرا که حتی زمانی که در مرخصی بود از هیچ تلاشی برای رفع مشکلات بچه های فاطمیون دریغ نمی کرد. تمام هم و غمش این بود که مبادا کسی از خانواده شهید یا رزمنده مشکل یا ناراحتی داشته باشد . . .! 🖐🏼شهید مدافع حرم فاطمیون رضا بخشی (فاتح) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
👌🏼 او با درایت و پشتکاری که داشت اعتماد فرمانده_ابوحامد را جلب کرد و او را به عنوان جانشین خود انتخاب کرددرمیدان نبرد از هیچ خطری هراسی به دل نداشت یک بار از ناحیه بازو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شداما خم به ابرو نیاورد چرا که حتی برای مداوا و بهبودی به مرخصی نیامد💔... 🖐🏼شهید مدافع حرم فاطمیون رضا بخشی (فاتح) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
❗️از هیچ یک از کارهایش برای خانواده تعریف نمی کرد تا مبادا مادر نگران شود. در خانه مراعات حال مادر را می کرد. حتی به دوستان نزدیکش هم چیزی نمی گفت به آنها گفته بود که در آنجا آبدارچی هست... شهید مدافع حرم «رضا بخشی» در همان شب و روزهای اعتکاف های عاشقانه اش در حرم مطھر رضوی برگزیده شد و یا شاید در شب و روز های محرم دوران 14 سالگیش که با چه عشقی و حالی مداحی میکرد؛در مسجد محل و یا شاید در عھد و پیمانی که در کاروان راهیان نور با شھدای هشت سال دفاع مقدس بسته بود خدا می داند همیشه اولین کاری که بعد از آمدن از سوریه می کرد این بود که هنوز وسایلش را بر زمین نگذاشته به حرم مطهر رضوی می رفت و با حال و هوایی ویژه زیارت امین الله می خواند او خود را برای ادامه دادن تحصیلاتش در مقطع دکتری در رشته دانشگاهی اش حقوق آماده می کرد؛نا گفته نماند که موضوع پایان_نامه ارشدش را تحولات پیرامون سوریه انتخاب کرده بود ...🇸🇾 🖐🏼شهید مدافع حرم فاطمیون رضا بخشی (فاتح) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴بار آخری که رفت قول داده بود به مادر که دو هفته ای برگردد؛واقعا درست گفته اند(مرد است و قولش) و به قولش عمل کرد و درست دو هفته بعد در سن 27 سالگی روز شنبه 9 اسفند ماه سال 1393 و در حال و هوای ایام فاطمیه در درگیری با تروریست های تکفیری در جریان عملیات آزادسازی تل قرین در حومه درعا دعوت حق را لبیک گفت و در کنار فرمانده ابوحامد جان به جان آفرین تسلیم کرد ❗️دکتری حقوقش را نگرفت اما دکتری بالاتر از آن را از دستان با کفایت ابوالفضل_العباس(علیه السلام ) و حضرت زینب_کبری(سلام الله علیها ) گرفت.همچون عباس(علیه السلام ) دستش را فدا کرد به قول خودش دست و پا که سهل است جان و سرمان به فدای حضرت زینب(سلام الله علیها )🌸 🖐🏼شهید مدافع حرم فاطمیون رضا بخشی (فاتح) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🖐🏼شهید مدافع حرم فاطمیون رضا بخشی (فاتح) ♥️... 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
(رشادت فاتح)✊🏼 🔴 فاتح به فرمانده همه گروهان ها فرمان عقب‌نشینی داد، یک ساعت گذشته بود که همه رزمنده‌ها منطقه راخالی کردند، چیزی به غروب نمانده بود، فاتح آرام و قرار نداشت، جلو رفتم و گفتم: چه خبر شده؟ 🙋🏼‍♂گفت: «سوار شو تا برویم...» نشستیم داخل تویوتا و دونفری رفتیم داخل محلی که هرلحظه احتمال ورود نیروهای مسلح داعشی وجود داشت. او پشت فرمان نشسته بود با سرعت رانندگی می‌کرد به او گفتم: «داعشی ها همه‌جا هستند. اگر جلوتر برویم اسیر خواهیم شد» گفت: حتماً این جا کسی از عقب نشینی بی‌خبر مانده و برنگشته است». فقط بین کوچه‌ها رانندگی می‌کرد و من وحشت‌زده به‌صورت فاتح نگاه می‌کردم،😨 یک‌باره جلوی یک ساختمان مرتفع و مخروبه ایستاد و گفت : اینجا دیده بان ادوات (خمپاره) مستقر بوده، باید سر بزنم و ببینم هنوز این جاست یا به عقب برگشته🚶🏼‍♂... باعجله رفت و پس از لحظاتی با یک رزمنده برگشت، معلوم شد این رزمنده از عقب‌نشینی بی‌خبر بوده... خدا را شکر کردیم و برگشتیم . . . 🚶🏼‍♂🚶🏼‍♂ هوا کم‌کم تاریک شده بود، هنوز از محل خارج نشده بودیم که دوباره ترمز زد و دنده‌عقب گرفت و گفت: فلانی دوشب تا صبح نگهبانی داده، امروز صبح می‌رفت یک‌گوشه بخوابد، حتماً او هم از عقب‌نشینی بی‌خبر است❗️ 🔻گفتم : این دیگر حماقت است، گفت: «اگر با من نمی‌آیید از ماشین پیاده شوید». با سرعت زیاد داخل کوچه‌هایی که به مخروبه تبدیل‌شده بود، ویراژ می‌داد. هوا کاملاً تاریک شده بود. به کوچه‌ای رسیدیم که کاملاً ویران‌شده بود، باعجله پیاده شد. خانه به خانه می‌رفت و اسم یک نفر را صدا می‌زد. وارد یک ساختمان چندطبقه شد و بیرون نیامد، قلبم داشت از حرکت می‌ایستاد هرلحظه خطر اسارت در کمین ما بود، چند دقیقه گذشت و فاتح با یک جوان خواب‌آلود از ساختمان خارج شد. خوشحالی در چهره فاتح موج می‌زد.آن شب با رشادت فاتح همه گردان به سلامت دورهم جمع شدند . . .❤️ 🎙(نقل‌ازهمرزم‌شهید) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
‏إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ▪️ آیت‌الله فاطمی‌نیا استاد اخلاق به ملکوت اعلی پیوست.💔 شاخه گل صلوات تقدیم روح بلند و ملکوتیشون😔 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیت الله فاطمی نیا: مرگ برای مومن گشایش است ، از قفس پریدن است صاحب نفوس مستعده وقتی می میرند دستشان از این دنیا بازتر است ▪️نثار روح این عالم ربانی و استاد اخلاق ، صلوات و فاتحه‌‌ای هدیه کنیم. 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم آیت‌الله فاطمی‌نیا (ره) امروز تضعیف رهبری بالاترین گناه و از شرب خمر هم حرام تر است. 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌸صدای خوشی داشت، دست‌کم به دل من مادر که خیلی می‌نشست. گفته بودم باید برایم روضه بخوانی. از شما چه پنهان ازش قول گرفته بودم. چند محرم من و بچه‌ها و پدر و مادرم در خانه می‌نشستیم و او برایمان نوحه می‌خواند. خوش هم می‌خواند. دهه اول محرم شب‌ها نوحه‌خوان مجلس خانه‌ام رضا بود. 🔘البته بعد‌ها هم‌رزمانش از محرم‌هایی گفتند که رضا برایشان نوحه می‌خواند و آن‌ها به یاد شهید کربلا سینه می‌زدند. بین اشیا و وسایل بازمانده از شهید، دفترچه‌ای به چشم می‌خورد که با خطی خوانا اشعار محرم و صفر در آن نوشته شده است ...! 🖐🏼شهید مدافع حرم فاطمیون رضا بخشی (فاتح) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌿هرقدر از تودل‌برویی رضا بگویم، کم است. شاید بگویید، چون رفته است، این حرف زده می‌شود، اما واقعا رضا گلی بود میان بچه‌هایم که گلچین روزگار زود پرپرش کرد ...🕊 🖐🏼(مادرشهید مدافع حرم رضا بخشی) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
(احترامی که به آموزگارش گذاشت)❗️ 🔴چهارم دبستان بود که یک روز معلمش من را خواست. گفت «درس و مشق رضا خیلی خوب است. هوش بالایی هم دارد، اما او و چند بچه دیگر خیلی شیطنت می‌کنند.» بنده خدا دختر روستا بود. وقتی از بازیگوشی آن چندنفر تعریف می‌کرد، چشمانش خیس از اشک شده بود. به خانه که آمدم، رضا را کشیدم کناری و نصیحت و راهنمایی کردم. تمام مدت بچه‌ام سرش را پایین انداخته بود و از خجالت حرفی نمی‌زد. بعد آن روز رضا آرام و مطیع شده بود ... 🎙(نقل از مادر شهید) 🖐🏼شهید مدافع حرم فاطمیون رضا بخشی (فاتح) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
✅در خانه نشسته بودیم که آقا رضا از در وارد شد. دستش هنوز باندپیچی‌ بود. دلیل پانسمان کردن دستش را پرسیدم، گفت: «داخل ماشین بودیم و به سمت منطقه می‌رفتیم که ناگهان ماشین ما چپ شد و چندتکه شیشه داخل آرنجم فرو رفت، چیز مهمی نیست...» من هم این حرف آقا رضا را باور کردم. او دارای ویژگی‌های اخلاقی‌ زیادی بود و همین موضوع باعث اعتماد ما به تک‌تک حرف های او می‌شد. همان روزبه مسجد محل رفته بودم که یکی از همسایه‌ها جلو آمد و از من پرسید پسر شما در سوریه زخمی شده؟ من که از ماجرا بی‌خبر بودم با ناراحتی گفتم: «نه او به خانه برگشته والان هم صحیح و سالم است، فقط شیشه دستش را بریده والان به همین دلیل دستش را باندپیچی کرده است». بعد خطاب به کسی که درباره مجروحیت رضا سؤال کرده بود، گفتم: «خجالت بکشید، درست نیست برای مردم شایعه درست کنید». بعد که به خانه‌بر گشتم و دوباره زخم آقا رضا را دیدم و دقت کردم. با خودم گفتم «حق باکسی است که خبر مجروحیت رضا را مطرح کرده بود، زخم رضا یک زخم عادی نبود». 💔مادر شهید آهی می‌کشد و ادامه می‌دهد: «دفعه آخری که آقا رضا به مرخصی آمده بود قرار نبود به سوریه برگردد. یک روز صبح تلفن آقا رضا چند بار زنگ خورد، او هر بار تلفن را جواب می‌داد خطاب به کسی که پشت خط بودمی گفت: «حتماً خودم را می‌رسانم.» وقتی تلفن را قطع کرد یکی از خواهرهایش به او گفت: «تو چند بار به سوریه رفتی. این بار نرو. تو سهمت را پرداخت کردی و دین از گردنت برداشته شد.» من هم از او خواستم نرود. آقا رضا در جواب من گفت: «من می‌روم و شما نمی‌توانید جلوی من را بگیرید. من برای امشب بلیت هواپیما گرفته‌ام و باید بروم. من می‌روم و تا دو هفته دیگر حتماً باید برگردم. یک مقدار وسیله دارم که باید تحویل بدهم». من با شنیدن جمله آخرش از ته دل احساس خوشحالی کردم و گفتم بعد از دو هفته برمی‌گردد و برای همیشه می‌ماند. هر وقت او زنگ می‌زد به او می‌گفتم: «رضا جان زودتر برگرد». رضا در جوابم می‌گفت: «مادر جان من و تعداد زیادی از مدافعان حرم آمده‌ایم تا کاری کنیم که شما به زیارت حضرت زینب(سلام الله علیها ) بیایید»... 🎙(نقل از مادر شهید) 🖐🏼شهید مدافع حرم فاطمیون رضا بخشی (فاتح) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
( گوش‌به‌فرمان فرمانده)🖐🏼 ⚽️«آقا رضا در دو رشته فوتسال و شنا فعالیت می‌کرد و در بین تیم‌های جامعة المصطفی که از بین تمام کشورهای اسلامی بودند مقام‌هایی را کسب کرده بود. قبل از رفتنش به سوریه، بورسیه مسکو را برای ادامه تحصیل دریافت و مدارکش را هم ترجمه کرده بود. مادرم اول راضی نبود او به مسکو برود ولی بعد راضی شد.اما آقارضا با دیدن شرایط سوریه به ناگاه نظرش عوض شد و به سوریه رفت. آقا رضا وقتی به مرخصی می‌آمد شبی دو ساعت می‌خوابید. بیشتر شب‌ها از خانه بیرون می‌رفت و تا صبح قدم می‌زد تا وقتی به سوریه برگشت کم‌خوابی شب های عملیات از مؤثر بودنش در هجوم‌ها کم نکند و همیشه برای دفاع از حرم آمادگی لازم را داشته باشد. آن طور که همرزمان شهید تعریف می‌کنند، داعشی ها دریکی از عملیات ها یک تانک را پر از مواد منفجره کرده و به‌طرف خاکریز مدافعان حرم فرستاده بودند. اما به لطف خدا این تانک نتوانست از خاکریز عبور کند و پشت خاکریز منفجر شد. مدافعان حرمی که پشت خاکریز بودند از صدای مهیب انفجار دچار سردرگمی شده بودند. بعد از انفجار تانک، داعشی ها به سمت خاکریز حمله کرده بودند در همین لحظه آقا رضا از راه رسیده بود و مدافعان حرم با دیدن آقا رضا یکی یکی از جا بلند شده بودند و گوش‌به‌فرمان فرمانده مقابل داعشی ها باقدرت ایستادگی کرده بودند.» 🎙(نقل از برادر شهید) 🖐🏼شهید مدافع حرم فاطمیون رضا بخشی (فاتح) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فاطمیون برای نبرد نهایی در سرزمین قدس آماده‌اند ...✊🏼 ♥️رضا جبهه سوریه را جبهه مقابله با صهیونیست‌ها دیده بود. لب مرز آنان بود که به شهادت رسید. در مطالبش هست که چیزی نمانده تا با مادر اصلی این تکفیری‌ها و داعشی‌ها که همان صهیونیست‌ها هستند، رودررو شویم. قبل از رفتنش گفتم رضا، نمی شود نروی؟ گفت : الان بچه‌ها رو در روی اسراییل دارن می جنگند، ما دوسال جنگیدیم که به اینجا برسیم که بتوانیم با اسراییل رو در رو باشیم، می روم تا حداقل چند تا گلوله به سمت اسراییل شلیک کنم ... 🖐🏼شهید مدافع حرم فاطمیون رضا بخشی (فاتح) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
سلام شهید... ✨حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم : سوگند به آنکه جانم در دست اوست, هیچ کس بر شهدا سلام نمی کند مگر اینکه شهیدان سلام آنان را پاسخ می دهند. تأصیل لااستئصال،ج4،ص80 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
مثل پروانه🦋 :) ✊🏼انگار نه انگار که فاتح فرمانده بود. مثل پروانه دور و بر بچه ها میچرخید و به کارهایشان رسیدگی میکرد. خستگی ناپذير بود ...👌🏻 🖐🏼شهید مدافع حرم فاطمیون رضا بخشی (فاتح) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
♥️فراری از وصیت‌نامه شهید مدافع‌ حرم فاطمیون رضا بخشی (فاتح)⬇️
بسم رب الشهداء و الصدیقین من نمی‌گویم سمندر باش یا پروانه باش چون به فکر سوختن افتاده‌ای، مردانه باش! دوستان زیادی داشتم که در طی این سال‌ها عاشقانه پر کشیدند و رفتند، شب‌ها، روزها، خوبی‌ها و خوشی‌ها و بدی‌ها و مرگ و زندگی را در کنار هم تجربه کردیم. این تعهدی شخصی و درونی است که نسبت به خودم و در قبال شهدا احساس می‌کنم. بسیاری از مصائبی که امروز تحمل می‌کنم به خاطر همین بچه‌هاست، بی‌خوابی، گرسنگی، سرما و گرما، بی‌احترامی و جسارت‌ها و هر چیزی که می‌خواهد باشد. من اطمینان دارم این مسیر، مسیری مقدس است، نباید حیف و پایمال شود، خون‌های بسیاری پای این نهال ریخته شده، نشود که به خاطر اشتباه و جاه‌طلبی برخی‌ها پایمال شود، به خاطر همین من حاضرم از همه‌چیزم برای این راه مایه بگذارم. اگر خدا لیاقت شهادت را به من داد و من هم به جمع بچه‌ها پیوستم، می‌خواهم کسانی که بعد از من می‌آیند و مسئولیت قبول می‌کنند، وجدانی کار کنند و همیشه وجدان خودشان را قاضی قرار دهند. خون‌هایی که اینجا ریخته شده، دست‌وپاهایی که اینجا قطع شده، جانبازی‌های بچه‌ها و مجروحین قابل فراموشی نیست. صفحه دسکتاپ لب تاپ من از عکس شهدا پرشده، گاهی اوقات که می‌بینم، خجالت می‌کشم. حقیقتاً کم‌کاری می‌کنیم، یا هدفی که تعیین‌شده را دنبال نمی‌کنیم و پشت‌کار نداریم. دوست دارم کسانی که بعد از من می‌آیند، باانگیزه دوچندان و خیلی قوی‌تر از ما، ما که چیزی نیستیم، کسانی بیایند که برای نفرات بعد از خود الگو باشند. بچه‌های زیادی از گران‌بهاترین چیز که زندگی‌شان بوده و از آن باارزش‌تر نداشتند، گذشتند، کاری بکنیم که فردا شرمنده این شهدا نباشیم