eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
6.1هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
5.6هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/joinchat/876019840C60f081def8
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏼آثار ممتاز ادبی شهید احدی در جنگ 🔹نگاه ژرف و قلبي محزون❗️ آن چه که در نگاه نخست از او به نظر مي آمد سادگي و صميميتي بود که بيننده را از ديدار او مجذوب مي ساخت اما در پس اين چهره جذاب و شاداب، نگاه ژرف و قلبي محزون وجود داشت که باعث بي توجهي آن به تعلقات دنيايي گرديده بود و او را با عشق و ايماني خالص راهي ميدان هاي دفاع از دين و ميهنش مي کرد... شهید با شهیدان ، و ، دارای در هستند. احمدرضا علاوه بر آنچه در جبهه می‌دید، هنر مکتوب کردن آن را هم داشت. در شب عملیات در شب شهادت یکی از همسنگرانش مطلبی را نوشته است که بعدها گفت این‌ها را نوشتم تا روزی بازخوانی کنم نه می‌خواهم ادبیاتم را به رخ کسی بکشم نه آن را چاپ کنم فقط از باب اینکه بعدا ببینم خاطراتم چه بوده و حالات و حس درونی‌ام در زمان جنگ چه بوده است، این‌ها را نوشته‌ام. 🔻از آنجا که این نوشته‎ها بر اساس زوایای پنهان و تفکر و اندیشه اوست، قابل بررسی و تامل است.... 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
‌ 🍃کتابی که به تقریظ مقام معظم رهبری مزین شد 🍃 «حرمان هور» ‌ احمدرضا از زمانی که وارد دانشگاه شد، شروع به نوشتن کرد، نوشته­‌هایش که در دفترهایی جمع­‌آوری شده بود، همگی در منزلی بودند که به همراه چند تن از دوستان دیگرش، از جمله شهید «داریوش(رضا) ساکی» در محله­‌ی درکه تهران در آن­جا زندگی می­کرد. پس از شهادتش دوستانش همه­‌ی آن­ دست­نوشته­‌ها را جمع کرده و برای ما آوردند، عده­ای از دوستان وقتی دست­نوشته­‌هایش را دیدند، گفتند حیف است این­ها را دیگران نخوانند. در ابتدا با هماهنگی سپاه به صورت دفترچه کوچکی به چاپ رسید، پس از مدتی، حوزه هنری از ما خواستند تمام نوشته­‌هایش را در اختیار ایشان بگذاریم که حاصل کار شد کتاب «­حرمان هور­». ✨ متعلق به 📙کتاب ، خاطرات و دستنوشته های شهید ‌ 🌟در اولین دوره انتخاب بهترین کتاب جنگ📚، در بخش و یادداشت را کسب کرد. 🌟در دومین دوره هم دارای رتبه نخست شد. 🌟جایزه ربع قرن آثار جنگ را گرفت چون واقعا جای تعجب داشت دانشجوی پزشکی چطور این ادبیات سنگین را در سن کمتر از ۲۱ سالگی به کار برده است. ‌🎙راوی:برادر شهید ✍🏼(دستنوشته‌هاوخاطرات‌عارفانه 🌷) 📚 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🎙سخنی با دانش­‌آموزان امروز دانشگاه­‌رفتن خوب است، اما باید باشد، اگر کسی به خاطر مدرک و شهرت به دانشگاه می­رود فایده­ ‌‌ای ندارد، احمدرضا و دوستانش از همه لحاظ، جوانان برجسته­ ای بودند، این حرف من نیست که مادرش هستم، حرف اطرافیان و دوستان است، اما آن­ها با همه­‌ی این اوصاف در آن زمان تکلیف اصلی خود را فراموش نکردند و در آن شرایط دفاع از اسلام و میهن اسلامی خود را حتی بر تحصیل علم و رسیدن به مدارج عالی ترجیح دادند. پس ­‌‌مدار بودن بسیار مهم است. هر­کس هدف خدمت به جامعه و دین خود را در درس خواندن داشته باشد، بسیار با ارزش است، مدرکی خوب است که باشد و از آن برای و استفاده کنی... ‌ ✍🏼(کلام شهید برای ) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
‌ 🔹جمله آخر شهید در شب آخر🍃 خاطره ای که می‌خوانید روز قبل از شهادت است. احمدرضا احدی روز دوازدهم اسفند ۱۳۶۵ در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید. 🎙راوی : سید مرتضی حسینی از همرزمان شهید ظهر روز یازدهم اسفند ماه شصت و پنج بود که به محور شلمچه اعزام و در قرارگاه تاکتیکی مستقر شدیم، ما بچه های گردان ۱۵۵ بودیم. تازه مستقر شده بودیم که احمدرضا احدی را دیدم که لنگ لنگان در قرارگاه قدم می زند. رفتم جلو و سلام و احوالپرسی کردم، گفت: «شما اینجا چه می کنی؟» گفتم: «آمده ام که امشب با بچه های قرارگاه همدان به خط بروم»، ‌ نگاهم کرد و آرام گفت: «من هم امشب با بچه های ملایر به خط می روم.» صحبت کردن با احمدرضا لذت بخش بود، انسان خوبی بود، خونگرم و مؤمن، دلم نمی‌خواست از او جدا شوم. ولی به ناچار باید در جلسات توجیهی عملیات حاضر می‌شدم، از هم جدا شدیم، من تا عصر که به محور رفتم احمدرضا را ندیدم. ‌ غروب زیبای محور شلمچه، حال و هوای شب عملیات، حضور نیروها در محیط اطراف و این که همه آماده ی حرکت به سمت مسیر عشق بودند، حال و هوای وصف ناشدنی داشت. در عالم خودم بودم و سیر در اطراف می کردم که دوباره نگاهم به نگاه آشنایی افتاد. با شیر بچه ی ملایری که نگاهش در غروب شلمچه حرف های زیادی برای گفتن داشت، هم صحبت شدم. این جملات آخری بود که من از احمدرضا می‌شنیدم: ‌ «آقا سید امشب از شبهای فراموش نشدنی است، مواظب باشید که در جامعه فریب نخورید. آقا سید پشتیبان ولایت فقیه باشید.» کلماتش از عمق جانش می جوشید که بر تمام وجودم اثر می گذاشت. من و احمدرضا با هم وداع کردیم و همان شب یعنی دوازدهم اسفند سال ۶۵ در آخرین مرحله عملیات در منطقه ی شلمچه به شهادت رسید. من هرگز آخرین جملات او را از یاد نمی برم، احمدرضا رفت ولی راهش ماندگار و یادش جاودانه شد ... 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR