eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
6.1هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
5.6هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/joinchat/876019840C60f081def8
مشاهده در ایتا
دانلود
🌃 خوابی که برای شهید و شهید دیده شد . . . 🥀 🔴درست پنج شنبه بعد ازشهادت سردار حاج قاسم سلیمانی کنار تربت شهید محمد حسین بودم که خانم میانسالی اومدن و از من پرسیدن شما مادر حاج عمار هستید ؟ بله ▫️ایشان تعریف کردند که شبی که سردار به خاک سپرده شدند در خواب دیدم درست همین جا کنار تربتش حاج عمار در حالی که حاج قاسم را روی شانه هایش نشانده بودو دستان سردار را در دست داشت و خیلی از شهدا هم دورشان بودند شادمان قهقهه زنان میرفتند ...✋ وقتی این را تعریف کردیاد سخن مقام معظم رهبری افتادم که فرمودند امروز ارواح مطهر شهدا روح حاج قاسم را در آغوش گرفتند 💔🌱 🌱🥀 🌱🥀 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🕊 «من وقتی صحنه‌ی نابخردانه‌ی آن نادان، در آتش زدنِ پرچمِ ایران را دیدم، خیلی دلم سوخت.. گفتم ای کاش به جای پرچم من را (نه تصویر من را)، بلکه من را ده بار آتش می‌زدند.. چرا که ما برای سرافرازیِ این پرچم در هر قله‌ای ده‌ها شهید داده‌ایم تا بتوانیم این پرچم را سرافراز نگه داریم» ❤️ 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
«دلجویی» اما حسابی تند شد ... سکوت کردم و با دلخوری از او جدا شدم. خانه که رسیدم، خانمم گفت: حاج قاسم دوبار زنگ زد و کارت داشت. گفتم: ولش کن، خودش دوباره زنگ میزنه. مطمئن بودم نمیگذارد این قضیه به شب بکشد. همان هم شد... زنگ زد و بی خیال دعوای چندساعت قبل مان گفت:حسن کجایی؟ _خونه _بابت آرپی جی ها دستت دردنکنه،خیلی عالی بود. بعد هم سراغ یکی از بچه ها رو گرفت. _ببینم حسن از فلونی خبرداری؟ کلاً موضوع را عوض و آخرش را با شوخی وخنده جمع کرد. خودم هم یادم رفت که یک ساعت پیش مرا شسته ‌وکنار گذاشته بود... 🌷 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
با افرادی معاشرت کنید که عادت‌هایی دارند که دوست دارید خودتان داشته باشید! انسان‌ها با هم رشد می‌کنند!🌱✨ رفاقت با شهدا،عاقبت بخیری میاره :)) 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
«دلجویی» اما حسابی تند شد ... سکوت کردم و با دلخوری از او جدا شدم. خانه که رسیدم، خانمم گفت: حاج قاسم دوبار زنگ زد و کارت داشت. گفتم: ولش کن، خودش دوباره زنگ میزنه. مطمئن بودم نمیگذارد این قضیه به شب بکشد. همان هم شد... زنگ زد و بی خیال دعوای چندساعت قبل مان گفت:حسن کجایی؟ _خونه _بابت آرپی جی ها دستت دردنکنه،خیلی عالی بود. بعد هم سراغ یکی از بچه ها رو گرفت. _ببینم حسن از فلونی خبرداری؟ کلاً موضوع را عوض و آخرش را با شوخی وخنده جمع کرد. خودم هم یادم رفت که یک ساعت پیش مرا شسته ‌وکنار گذاشته بود... 🌷 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR